وقتی «ژوکر» با حال و هوای کمیک استریپی‌اش کاندیدای ۱۱ جایزه اسکار سال گذشته شد و با ژواکین فینیکس مجسمه طلایی برترین هنرپیشه مرد نقش اول را برد، به‌نظر می‌رسید کاری ساختارشکن صورت داده است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  سوابق جوایز بسیار معتبر و سالانه آکادمی علوم سینمایی و هنر‌های تصویری که نهاد مجری و توزیع‌کننده  جوایز اسکار یا مجسمه طلایی  به‌شمار می‌آید، سرشار از بها دادن به فیلم‌هایی است که به ژانر‌های متفاوت و به روایتی گونه‌های غیرمتعارف و کوچک‌تر سینما تعلق داشته و به‌گونه‌های اصلی فیلمسازی و به جمع برندگان سنتی این جوایز متعلق نبوده‌اند.

ژوکر که پیرامون فردی شبیه به کاراکتر بدمن سری فیلم‌های کمیک بوکی بت‌من است و به سبب فشار‌های اجتماعی به سمت ژوکر بودن سوق داده می‌شود، اولین فیلم از این ژانر بسیار پردرآمد فیلمسازی جهان نبود که اسکار برترین فیلم سال را نشانه رفته بود (و در نهایت آن را تصاحب نکرد) و این افتخار به اولین ورسیون بلند سینمایی از روی داستان‌های «پلنگ سیاه» محصول ۲۰۱۸ اختصاص می‌یابد. این عادت آکادمی علوم سینمایی است که بیشترین بها را به کار‌های حماسی و با مضامین ویژه و رومانتیک‌هایی با پس‌زمینه‌های تاریخی بدهد و ارتباط هیأت رئیسه و اکثر اعضای ۱۰ هزار نفری این نهاد با فیلم‌های اجتماعی، درام و فیلم‌های مبتنی بر وقایع حقیقی و با پس‌زمینه‌ای از رویداد‌های تاریخی میانه بهتری دارند، ولی ژانر‌های به اصطلاح جنبی شامل علمی-‌تخیلی، ترسناک، فضایی، ماوراءالطبیعه و کمیک استریپی نیز سهم بایسته خود را بخصوص طی سال‌های اخیر از تبلیغاتی‌ترین جوایز سینمایی جهان برگرفته‌اند.


بیشتربخوانید


بر این اساس، بد نیست نگاهی به این گونه فیلم‌ها و کار‌هایی که به گنجینه مجسمه‌های طلایی نقب زدند و شماری از این جوایز را صید کردند، بیندازیم و از چند و، چون این کار‌های سنت‌شکن بیشتر مطلع شویم.

سه گانه «ارباب حلقه‌ها» (The Lord Of The Rings ۱,۲,۳) ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳

تریلوژی فانتزی پیتر جکسون نیوزیلندی از روی کتاب داستان‌های قطور جی. آر. آر. تولکین گیشه‌های پرباری را در اوایل قرن بیست و یکم برای خود پی ریخت و قسمت سوم آن در سال ۲۰۰۳ که «بازگشت پادشاه» نام داشت، کولاک کرد و در هر ۱۱ قسمتی که در آن کاندیدا شده بود، اسکارگرفت تا اولین فیلم فانتزی و خیالی تاریخ باشد که مجسمه طلایی بهترین فیلم را تصاحب کرده است. این توفیق که البته گرامیداشتی بر دستاورد‌های هر سه فیلم تلقی می‌شد، «بازگشت پادشاه» را همپا با نسخه اوری‌ژینال «بن هور» محصول ۱۹۵۹ و «تایتانیک» فیلم اپیک سال ۱۹۹۷ جیمز کامرون به برنده بیشترین اسکار‌ها در یک سال تبدیل کرد و با اینکه مضمون قصه‌ها و تلاش آدم‌ها و موجوداتی غیرقابل لمس با نام الف‌ها و هابیت‌ها برای تصاحب مکانی که مرکز زمین نامیده می‌شود، موضوعی احمقانه و اکثر اتفاقات کودکانه بود، اما هالیوود و جامعه جهانی سینما فقط به چشم یک ماشین پول ساز به این فرانچیز نگاه می‌کردند و نه تنها گلایه‌ای نداشتند بلکه بر پروژه بعدی جکسون هم که ساخت تریلوژی دیگری به‌عنوان مقدمه‌ای بر «ارباب حلقه‌ها» و با اسم «هابیت» بود و در نیمه اول دهه ۲۰۱۰ عرضه شد و به موفقیت زیادی هم رسید، مهر تأیید زدند.

هابیت

«ببر خیزان، اژد‌های پنهان» (Crouching Tiger، Hidden Dragon) ۲۰۰۰

مطرح شدن فیلم‌های موفق رزمی و شرق آسیایی اصلاً یک سنت تازه نبود، اما لااقل برای هالیوودی‌ها و غربی‌ها چنین فیلمی با کارگردانی آنگ لی تایوانی چنان تازه و غیرمنتظره بود که آن را کاندیدای ۱۰ جایزه اسکار کردند که بیشترین رقم نامزدی برای فیلمی خارجی (به زبان غیرانگلیسی) بود. این فیلم اسکار برترین فیلم خارجی را که این روز‌ها عنوان آن را به برترین فیلم بین‌الملل تغییر داده‌اند، تصاحب کرد که کاملاً قابل پیش‌بینی بود، اما برای اولین‌بار اتفاق می‌افتاد که فیلمی از این رده و ژانر در جمع نامزد‌های بهترین فیلم سال هم قرار می‌گرفت و ۱۹ سال طول کشید تا «روما» شاهکار سیاه و سفید آلفونسو کوارون مکزیکی از نظر تعداد کاندیدایی‌هایش با دستاورد‌های «ببر خیزان، اژد‌های پنهان» برابری کند. پرواز انسان‌های مجری جالب‌ترین فنون رزمی و روش‌های مختلف کاراته در آسمان آنگونه که فقط از پرندگان برمی‌آید، حالت فانتزی صرف داشت و باورپذیر بودن فیلم را کاهش داد، اما فیلم چنان موفق بود که هالیوود از آن پس آغوش خود را هرچه بیشتر به روی آثار رزمی متعددی ازجمله فیلم‌های برجسته ژانگ ئیموی چینی گشوده و با آن‌ها هم افسانه‌پردازی کرده است.

«جن‌گیر» (The Exorcist) ۱۹۷۳
ساخته تکان دهنده ویلیام فردکین که در دهه ۷۰ دوران اوج خود بسر می‌برد و دو سال پیشتر با «ارتباط فرانسوی» اسکار‌های اصلی را درو کرده بود، به اولین فیلم ژانر هارور (وحشت) تبدیل شد که نه فقط به نامزدی بهترین فیلم سال دست یافت بلکه مجموعاً ۱۰ نامزدی کسب کرد که شامل اسکار برترین کارگردانی هم می‌شد.

این فیلم براساس رمان بسیار پرفروشی با همین نام نوشته ویلیام پیتر بلاتی و ظاهراً براساس رویدادی واقعی ساخته شد و جایزه بهترین سناریوی اقتباسی را به خود اختصاص داد و بر اسکار بهترین میکس صدا هم چنگ انداخت.

جن گیر

بواقع نیز «جن‌گیر» با بازی عالی لیندا بلر نوجوان در رل اصلی هنوز صدرنشین تمامی لیست‌های ترسناک‌ترین فیلم‌های تاریخ است و با اینکه ظاهراً به جمع ۷۰ فیلم پرفروش تاریخ راهی ندارد، اما این به سبب قیمت بسیار ارزان‌تر بلیت‌های سینما در آن ایام در قیاس با دوران کنونی است و در غیر این صورت تعداد کسانی که بیش از ۴۵ سال پیش به تماشای «جن‌گیر» در سالن‌های سینما در سطح جهان رفتند، بیشتر از کسانی بود که در سال ۲۰۱۹ قسمت چهارم فیلم کمیک بوکی «اونجرز» را در صدر درآمدسازترین فیلم‌های تمامی ادوار قرار دادند. پیش از «جن‌گیر» فقط «ربه‌کا»‌ی آلفرد هیچکاک توانسته بود در بین فیلم‌های این ژانر در جوایز اسکار و بقیه ارزشگذاری‌های سینمایی بدرخشد، اما ربه‌کا فقط فیلمی دلهره‌آور و آمیخته با ترس بود و اصلاً به اندازه «جن‌گیر» هولناک نبود.

«آرواره‌ها» (Jaws) ۱۹۷۵
استیون اسپیلبرگ که در سال ۱۹۷۱ با اولین فیلم بلندش با نام «دوئل» توانسته بود از یک کامیون درجاده‌ای بیرون شهری بدون نشان دادن راننده آن هیولایی ترسناک بسازد و او را به جان راننده عادی و قابل رؤیت یک ماشین معمولی بیندازد، با «آرواره‌ها» این ترس را عیان‌تر و صریح‌تر ساخت و با به تصویرکشیدن حمله یک کوسه عظیم بی‌رحم به نقاط ساحلی یک شهر بندری در کالیفرنیای امریکا ترس از این موجودات بی‌رحم و قاتل را به یک فوبیای دیرپا برای مردم دنیا تبدیل کرد تا برای مدتی قابل توجه تعداد افرادی که برای شنا به دریا می‌زدند کاهش یابد.

آرواره ها

کاندیدایی اسکار برترین فیلم سال برای Jaws با توجه به تأثیرگذاری عظیم اجتماعی آن فیلم حق مسلم اسپیلبرگ و مخلوق هنری وی بود و او البته دو سال بعد از آن تاریخ، چنان ترسی را به دل فضا و فیلم تخیلی و شاید هم واقعی «برخورد نزدیک از نوع سوم» نیز تزریق کرد و از سفینه عظیمی سخن گفت که آمدنش به کره زمین نظم زندگی بشر را مختل و دریچه‌های تازه‌ای را به روی انسان‌ها باز کرد. «برخورد نزدیک» هم مثل «Jaws» کاندیدای اسکار بهترین فیلم سال (۱۹۷۷) شد، ولی مانند آن فیلم دستش به این جایزه نرسید و «آنی هال» ساخته کمدی-اجتماعی وودی آلن در صدر ایستاد.

«پلنگ سیاه» (Black Panther) ۲۰۱۸
فیلم‌های کمیک استریپی از اواخر دهه ۱۹۹۰ به بعد و بویژه از ۲۰۰۸ که قسمت اول فیلم «Iron Man» درخشید، روزگار بسیار خوشی در گیشه‌ها داشته‌اند، اما فقط در سال ۲۰۱۸ بود که اولین نسخه بلند سینمایی از روی «پلنگ سیاه» با عبور از مرز‌های آثار کمیک بوکی و محدودیت‌های آن نامزد ۷ جایزه اسکار شد که یکی از آن‌ها جایزه بهترین فیلم بود و نخستین باری را به تصویر کشید که یک کار کمیک استریپی صاحب شانس تصاحب چنین جایزه‌ای شده است.

یک سال پیشتر «لوگان» که ادامه‌ای بر سری فیلم‌های «مردان ایکس» و متمرکز بر کاراکتر وولورین بود، نامزد اسکار برترین سناریوی اقتباسی شده بود، اما «پلنگ سیاه» کاملاً از این حد و مرز‌ها عبور کرد و در نهایت سه اسکار را فراچنگ آورد که مربوط به قسمت‌های بهترین طراحی لباس، طراحی صحنه و موسیقی متن بودند. این صریح‌ترین پیام از سوی رؤسای مارول غول انتشاراتی و سینمایی تهیه کمیک استریپ‌ها و نظایر این استودیو و حاوی این واقعیت بود که؛ کمیک بوک‌ها را از همیشه جدی‌تر بگیرید، زیرا اضافه بر گیشه‌ها به عناوین و جوایز و انواع افتخارات هم چشم دارند و اینک یک حاکم مطلق، دست کم در امور مالی و اقتصادی هستند.

«حس ششم» (The sixth sense) ۱۹۹۹
این فیلم متعلق به ام نایت شیامالان هندی مانند «سکوت بره‌ها»‌ی جاناتان دمی بین دو ژانر تریلر (دلهره آور) و هارور (وحشت) سرگردان است تا اینکه در بخش‌هایی از خود و در زمان اثبات مرده بودن پسرک نوجوانی که مکرراً می‌گوید مرده‌ها و اشباح را می‌بیند، کاملاً وحشت‌آور می‌شود.

حس ششم

این فیلم و دو سه کار بعدی شیامالان این کارگردان جوان و فکور هندی را به پدیده جدید هالیوود در سال‌های آغازین دهه ۲۰۰۰ تبدیل کرد و حتی عده‌ای با زیاده‌روی در تمجید از وی، شیامالان را- به غلط - آلفرد هیچکاک جدید نامیدند حال آنکه فیلم‌های وی بعد از «ناشکستنی»، «نشانه‌ها» و «دهکده» که در سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ عرضه شدند، افت آشکاری داشت و تنها با دو سه کار سال‌های اخیرش شامل «دیدار»، «شکاف» و «گلس» به دوران اوجش بازگشته است، شوک واقعی در سکانس پایانی فیلم حس ششم وارد می‌شود که مشخص گشت حتی کاراکتر بروس ویلیس که مثل یک پدر معنوی برای پسرک «مرده‌بین» (با بازی هیلی جوئل اوزمنت) است، مثل او از دنیای مردگان آمده است.

حس ششم با این رویداد‌های تکان‌دهنده کاندیدای پنج اسکار اصلی شد و مهم نیست که هیچ یک را نبرد، زیرا راه را برای درخشش سایر فیلم‌های ترسناک و فلسفی از این دست در انتخابات پایانی سال ازجمله اسکار، گولدن گلوب، بافتا و سزار هموارتر از گذشته کرد.

«سکوت بره‌ها» (The Silence of The lambs) ۱۹۹۱
اگر «جن‌گیر» در سال ۱۹۷۳ با‌وجود تمام شایستگی‌هایش از کسب اسکار برترین فیلم سال بازماند و تنها به نامزدی آن بسنده کرد، اما این فیلم ترسناک جاناتان دمی این سد را شکست و به اولین فیلم از ژانر وحشت بدل شد که این جایزه را کسب کرده است. «سکوت بره‌ها» بواقع با تصاحب هر پنج اسکار اصلی (بهترین فیلم، برترین کارگردانی، بهترین هنرپیشه نقش اول مرد برای آنتونی هاپکینز، برترین بازیگر رل اول زن برای جودی فاستر و بهترین سناریوی اقتباس شده) به جمع بسیار نادری پیوست که تمامی این پنج مجسمه طلایی را در یک سال برده‌اند و آن آثار تنها دو فیلم و با فاصله زمانی ۴۰ سال بوده‌اند.

ابتدا «یک شب اتفاق افتاد» کار کمدی – رمانتیک سال ۱۹۳۴ فرانک کاپرا دست به آن کار مهم زد و سپس «یکی بر فراز آشیانه فاخته پرید» فیلم دراماتیک و اجتماعی سال ۱۹۷۵ میلوش فورمن چک تبار به این افتخار رسید. «سکوت بره‌ها» داستان یک پزشک آدمخوار به‌نام هانیبال لکتر با بازی درخشان آنتونی هاپکینز است که پشت میله‌های زندان قرار دارد، اما به یک مأمور زن اف‌بی‌آی یاری می‌رساند تا یک قاتل زنجیره‌ای دیوانه را که پوست بدن قربانیان خود را درمی‌آورد تا از آن‌ها برای خودش لباس درست کند، به دام اندازد و چنین کاری باعث نجات خود وی از زندان هم می‌شود.

«شکل آب» (The Shape Of Water) ۲۰۱۷
فقط از درون مغز هنرمندی غیرعادی مانند گی‌یرمو دل توروی مکزیکی می‌توانست داستان عجیبی همچون «شکل آب» بیرون بیاید، زیرا او پس از فیلم‌های مکزیکی خبرساز اوایل دهه ۲۰۰۰ خود و دوگانه هالیوودی «پسر جهنمی» و البته دوگانه دیگری با اسم «حاشیه‌های پاسیفیک» به سوی قصه‌ای رفت که داستانی غیرمتعارف را روایت می‌کند، این فیلم علاقه‌مند شدن یک زن ناشنوای شاغل در یک لابراتوار علمی به موجودی ناشناخته و دریایی را نشان می‌دهد که هر چیزی هست الا انسانی متعارف. با وجود این هر چه بیشتر از زمان اکران فیلم گذشت، محبوبیت و سر و صدای آن بیشتر شد، به طوری که نامزد ۱۳ اسکار شد که چهارتای آن را برد و دو اسکار آن که بهترین فیلم و برترین کارگردانی برای دل تورو بود، طبعاً مهم‌ترین پیروزی‌ها در اسکار آن سال به حساب می‌آمدند. مشکل عمده «شکل آب» این است که نمی‌توان آن را به تنهایی در یک ژانر قرار داد و اگر ژانر فانتزی را برگزینیم، بار علمی – تخیلی آن را نادیده گرفته‌ایم که بخش عمده‌ای از این فیلم بدان تعلق دارد.

شکل آب

منبع: روزنامه ایران

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.