به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، سارا عرفانی در کتاب «لبخند مسیح» به بررسی مشکلات نسل جوان میپردازد، نسلی که همیشه به دنبال حقیقت و جستجوی راستی هستند. این اثر اتفاقات زندگی دختری جوان و مستقلی به اسم نگار را بیان میکند. دختری که بعد از آشنایی با شخصی مسیحی وارد عرصه تازهای در زندگی خود میشود.
نگار مترجم است؛ روزی او مقالهای خارجی درباره سینما را مطالعه میکند و درگیر این مقاله میشود و سوالات زیادی در ذهنش شکل میگیرد، به همین دلیل برای پیدا کردن پاسخ سوالهایش به نویسنده این مقاله ایمیل میزند و با شخصی به نام نیکلاس که ساکن یکی از کشورهای غربی است آشنا میشود. در ارتباطات نوشتاری بین آن دو جاذبههای دین اسلام از طریق افکار و عقاید نگار به ذهن جستجوگر و حقیقت یاب نیکلاس رخنه میکند. پس از مدتی متوجه میشود که این مرد قصد مسلمان شدن دارد و از نگار کمک میخواهد.
نگار که دختری امروزی است، دین را در زندگی بیارزش میشمارد و گرفتار زندگی شلوغ خود بوده است، بدون اینکه بخواهد، کمکرسان فرد دیگری میشود و به یک مسیحی که مسیحیت نتوانسته است به پرسشهایش پاسخ بدهد، کمک میکند تا به آن چیزی که میخواهد برسد. روزها میگذرد و نیکلاس برای آشنایی بیشتر با دستورات و ویژگیهای دین اسلام شیفتهتر میشود. سرانجام نیکلاس با استقبال از یک پیشنهاد کاری به ایران سفر میکند و نگار ناخودآگاه نردبان صعود یک مرد مسیحی به سوی اسلام میشود و خود نیز اعتقاداتش تغییر میکند.
نگارش داستانهای اندیشه محور، سخت است، ولی عرفانی در این اثر توانسته با استفاده از شیوههای خاص خودش و زبان ساده داستانی، شما را با خود در تکتک لحظات همراه کند. او در این رمان، دغدغه نوشتن از باورهای دینی این سرزمین را دارد. در واقع این کتاب درمورد تغییر اندیشههاست و سعی در نمایش دادن روندهای تغییر عقیدتی در میان افراد گوناگون را دارد.
در بخشی از کتاب صوتی «لبخند مسیح» میشنویم:
پنجره را باز کردم و چند تا نفس عمیق کشیدم. بوی باران بینیام را پر کرد. نشستم روی زمین و به شوفاژ تکیه دادم. پشتم گرم شد. ورقهای ترجمه شده را روی هم مرتب کردم. کتاب را ورق زدم و به جمله اول صفحه نگاه کردم. هیچ وقت فکر نمیکردم کتاب اولی که ترجمه میکنم، کتاب کودک باشد. یکی دو جمله ترجمه کردم.
باید یک چیزی برای نیکلاس مینوشتم که ناراحت نشود. باید مینوشتم که من نمیتوانم کمکت کنم. آن وقت حتی اگر به من هم نمیگفت، تعجب میکرد از اینکه تو این کشور، با این دین نمیتوانم راهنماییاش کنم.
خوب بالاخره هر کسی یک دغدغهای دارد. همه انسانها تو دنیا فرصت دارند یا علاقه دارند به یکی از این همه فعالیتی که وجود دارد، بپردازند. ولی از یک طرف هم دوست نداشتم رابطهام با او قطع بشود. ترجمه مقالههایی که برایم فرستاده بود، خیلی به پیشرفتم کمک کرده بود. اصلاً اگر او نبود، محال بود نوشتههایم تو مجلات خارجی چاپ بشود.
سرم را روی زانویم گذاشتم. از آن سر دنیا یکی را پیدا کرده بودم تا درباره خود و کشورش بدانم. حالا او داشت از من سوال میکرد. هیچ وقت حتی احتمال نمیدادم که او درباره دین من بپرسد. دین من! خنده دار بود. دین، برای من همان چیزهایی بود که تو کتابهای مدرسه خوانده بودم. حفظ کردن اذان و اقامه و بدون غلط خواندن از روی قرآن برای اینکه معلم نمره بدهد و تستهای معارف برای اینکه تو کنکور از آنها سوال میآمد. همهاش همین بود.
خدا فرق داشت. خدا آن بالا نشسته بود و گهگاه اگر لازم میشد، میتوانست به ما کمک کند. اما تو کتابهای دینی هیچ وقت…
گفتنی است کتاب «لبخند مسیح» نوشته سارا عرفانی و با روایت شکوفه عزیزی از سوی نشر سوره مهر منتشر شده است.
انتهای پیام /