پیرزن ۷۲ ساله که با تکیه بر یک عصا، نفس زنان وارد کلانتری شده بود، در حالی که بیان می‌کرد پسرم با تحریک‌های همسرش زندگی ما را فلج کرده است، درباره این قصه تلخ به کارشناس اجتماعی کلانتری توضیحاتی ارائه داد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، همه این ماجرا‌ها تقصیر عروس بزرگم است. او با خودخواهی تمام، پسرم را تحریک می‌کند تا قید مادرش را بزند. او هم که به حرف همسرش گوش می‌کند، روزگارم را سیاه کرده است، حالا هم هنوز مراسم چهلم فوت پدرش را برگزار نکرده ایم که برای ارث و میراث معرکه عجیبی به راه انداخته است و ...

پیرزن ۷۲ ساله که با تکیه بر یک عصا، نفس زنان وارد کلانتری شده بود، در حالی که بیان می‌کرد پسرم با تحریک‌های همسرش زندگی ما را فلج کرده است، درباره این قصه تلخ به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: تا قبل از این که همراه و شریک زندگی‌ام مرا در این دنیای فانی تنها بگذارد، روز‌های خوبی را سپری می‌کردم. همسرم بازنشسته یکی از ادارات دولتی بود و شغل و جایگاه اجتماعی مناسبی داشت. از سوی دیگر، خیلی به فرزندان و خانواده اش اهمیت می‌داد. در طول ۵۵ سال زندگی مشترک همواره سعی می‌کرد با من مهربان باشد و حق و حقوق همه فرزندانش را رعایت کند، چرا که پنج دختر و چهار پسر حاصل این زندگی مشترک است. همسرم زمانی که در قید حیات بود سعی کرد اموال خود را بین فرزندانش تقسیم کند تا هنوز زنده است آن‌ها از ارثیه پدری بهره‌مند شوند. او علاوه بر هزینه‌های معمولی مانند ازدواج، به هر کدام از پسرانش یک قطعه زمین یا آپارتمان داد تا از اجاره نشینی رهایی یابند. با این حال، قبل از مرگش وصیت کرد که یک سوم از اموالش را برای هزینه‌های مراسم ختم و کفن و دفن بپردازیم و مبالغی را نیز برای ادای واجبات دینی و کمک به فقرا هزینه کنیم.

خلاصه، حدود یک ماه قبل وقتی همسرم از دنیا رفت، ما نیز طبق وصیت او عمل کردیم. با این حال، پسر بزرگم که خودش از اوضاع اقتصادی خوبی برخوردار است و چندین واحد آپارتمانی دارد، به منزلم آمد و با توهین و فحاشی، توفانی به راه انداخت که آبرویم را در محل برد. او فریاد می‌زد که ارثیه اش را می‌خواهد و ما نباید بدون اجازه او پولی را صرف فقرا می‌کردیم. در حالی که همسرم فقط یک منزل مسکونی باقی گذاشته است که من در آن زندگی می‌کنم. همسرم جز جهیزیه کامل، ارثیه دیگری به دخترانش نداده است و هیچ کدام از دامادهایم چشم طمعی به ارثیه او ندارند. ولی پسر بزرگم که سال‌ها بود به تحریک همسرش خبری از مادرش نداشت اکنون ادعا می‌کند باید همین منزل مسکونی را بفروشند تا او به ارثیه اش برسد!

من با دل شکستگی به عروسم گفتم نمی‌توانم تو را نفرین کنم، اما دعا می‌کنم خداوند عروسی مانند خودت نصیب ات کند و ... شایان ذکر است، به دستور سرهنگ عامری (رئیس کلانتری سپاد) این پرونده توسط مشاوران زبده کلانتری مورد بررسی قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری
خراسان رضوی

منبع: خراسان

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.