فعال سیاسی اصولگرا گفت: ما در طول انقلاب شاهد تغییر مواضع افراد مختلفی بودیم.
حوزه احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ فاطمه تورانلو؛ هنوز هم وقتی که به تاریخ نگاهی میاندازیم آدمهایی را میبینیم که روزگاری از آن دست آدمهای مذهبی شش دانگ بودهاند و به قول امروزیها انقلابی تمام عیار، اما به مرور زمان نه تنها از عقاید قبلی خود عقب نشینی کردند، بلکه حتی ضد عقاید سابق خود قد علم کردهاند؛ موضوعی که موجبات صحبت ما با یکی از شخصیتهای سیاسی را فراهم کرد.
محمد حسن قدیری ابیانه سفیر اسبق ایران و تحلیلگر مسائل سیاسی فردی بود که برای پاسخ به پرسشهای مان به سراغ او رفتیم.
باشگاه خبرنگاران جوان: دلیل تغییرات مواضع افراد در دوره های مختلف پس از انقلاب چه بوده است؟
قدیری ابیانه: ما در طول انقلاب شاهد تغییر مواضع افراد مختلفی بودیم؛ گاهی این تغییر مواضع درباره افراد اتفاق افتاده و گاهی هم در مواضع و اصول بوده است که درباره افراد میتواند دلایل متعددی داشته باشد، برای مثال ممکن است روزی کسی از فردی حمایت میکرده که آن فرد به مرور تغییر موضع داده و دیگر شایسته حمایت نبوده است.
باشگاه خبرنگاران جوان: مصداقهایی هم در این زمینه وجود دارد؟
قدیری ابیانه: نمونه آن درباره آیتالله منتظری اتفاق افتاد؛ فردی که قائم مقام رهبری بود و بسیاری از افراد تا زمانی که از مسائل و مواضع پشت پرده خبر نداشتند از او حمایت کرده و حتی برایش تبلیغ میکردند، اما زمانی که به انحرافات او پی بردند از وی روی گرداندند.
یا برای مثال عده ای یک زمان هم از آقای موسوی، احمدی نژاد یا حتی روحانی حمایت میکردند، زیرا آنها را در خط ولایت میدانستند که البته شاید هم آن زمان در خط ولایت بودند، اما بعدها تغییر موضع دادند، پس اگر آن زمان از این افراد حمایت میشده به سبب مواضع پیروی از ولایت آنها بوده و زمانی هم که متوجه شدند آنها پیرو نبوده و یا تغییر موضع داده اند طرفداران آنها هم (که به سبب مواضع پیشین آنها حامیشان بودند) دیگر از این افراد حمایت نکردند؛ بنابراین نمیتوان گفت که اگر یک فرد زمانهای گذشته از موسوی یا احمدی نژاد حمایت میکرده و حالا از آنها بریده این تغییر موضع او است، بلکه این تغییر در مواضع فردی است که مورد حمایت قرار گرفته که این امری مذموم نیست، بلکه موضعی درست است که تا زمانی از افراد حمایت شود که در مسیر درست قرار دارند و زمانی که از مسیر خارج شوند نباید از آنها حمایت کرد.
برخی از این حمایتها به سبب خود فرد است، مثلا فردی متعهد است به پیروی و حمایت از فرد خاصی صرفا به دلیل نسبت فامیلی یا قوم گرایی و تا زمانی که آن فرد پشتیبان ولایت بوده او هم از ولایت حمایت میکرده و زمانی که او از پشتیبانی دست برمیدارد، پیروان او هم در همین مسیر به دنبال او میروند و این موضوعی بوده که در تاریخ بارها تکرار شده است.
مثلا وقتی یک قبیله در صف حمایت از امام علی (ع) قرار داشتند و زمانی که رئیس قبیله به مقابله با سپاه امام علی (ع) میآید، قبیله او هم همین راه را در پیش گرفته و ضد امام موضع میگیرند.
این موضوع درباره کروبی هم صدق میکرد، مثلا تا زمانی که کروبی از ولایت حمایت میکرد همسر و فرزندانش هم همین موضع را داشتند و زمانی که او جدا شد آنها هم صف خود را جدا کردند.
به بیانی دیگر برخی از افراد تا زمانی به یک اصولی پایبندند، اما وقتی حامیان آنها دست از این اصول کشیدند آنها هم آن اصول را کنار گذاشتند؛ موضوع و مسائلی از این دست ما زیاد داشتیم، برای مثال تاج زاده ،اکبر گنجی و خاتمی نمونههایی برای این مثال هستند و بیشتر این موضوع در جناح اصلاحات اتفاق اقتاده است.
در زمان فتنه ۸۸ کارکنان محلی سفارت انگلستان اعترافات قابل توجهی داشتند مبنی بر اینکه سفارت انگلستان ۲۰۰ نفر را استخدام کرده تا بر روی ذهنیت افراد موثر در جامعه اثر بگذارد و ذهنیت آنها را نسبت به مسائل با دادن اطلاعات غلط، جوسازی و منطقی جلوه دادن مواضع خودشان تغییر دهد؛ موضوعی در مواضع آیت الله هاشمی رفسنجانی شاهد بودیم که خودش زمانی پشتیبان مسائل موشکی کشور بود و برای تقویت آن میکوشید، اما زمانی رسید که میگفت ما نیازی به موشک نداریم و علت پیشرفت آلمان و ژاپن را این میدانست که طبق قانون اساسیشان نمیتوانستند ارتش داشته باشند و پولشان را در زمینههای رشد اقتصادی هزینه میکردند، بدون توجه به اینکه ژاپن و آلمان هر چند از نظر اقتصادی رشد کردند، اما وابسته هستند و نمیتوانند مستقل تصمیم بگیرند.
باشگاه خبرنگاران جوان: این افراد در اوایل انقلاب چه باورهایی داشتند؟
قدیری ابیانه: بسیاری از این افراد وقتی وارد حزب یا گروهی میشوند باورهایشان تغییر میکند، اینها عموما افرادی هستند که وقتی از انقلاب اسلامی هم حمایت میکردند دچار افراط بودند، مثل تاج زاده و گنجی؛ اکبر گنجی کسی بود که زمانی پونِز به پیشانی افراد بد حجاب وارد می کرد، اما بعد از این دچار تفریط شد و از سوی دیگر افتاد تا جایی که در نهایت حتی وجود امام زمان (عج) را هم منکر شد و ازدواج همجنس بازها را هم مجاز دانسته و این قدر در مواضعش تغییر ایجاد شده است.
البته گاهی هم این تغییر مواضع به این خاطر بوده که فردی ممکن است وارد جریانی شده و از این طریق به قدرت رسیده و به پستهای حساس دست پیدا کرده و بعد از گذشت زمان و از دست دادن این مسئولیت برای اینکه این پستها، اقتدار و مدیریت را مجددا به دست بیاورد به هر وسیلهای چنگ می اندازند، مثلا وارد یک جریان حزبی شده و از این طریق متعهد به پاسداشت اصول حزبی هستند که در موارد متعددی هم میدانند که موضعشان بر حق نیست؛ مثلا تاج زاده که در فتنه ۸۸ ادعای تقلب را مطرح کرده بود و بر این موضع خود هم اصرار داشت و در صدد دامن زدن به فتنه بود؛ به گواه دوربینهای زندان در جمع دوستان خود در زندان تاکید میکند که ما انتخابات را باختیم و امکان تقلب در این سطح هم اصلا وجود ندارد.
این موضوع به خوبی نشان میدهد با وجود اینکه میدانستد انتخابات را باختند، اما نه تنها حاضر به تمکین به آن نشدند، بلکه عکس آن را هم ادعا کردند. در جای دیگری هم تاج زاده گفته بود که معتقدم در یک تشکل باید از سیاستهای آن دفاع کرد، حتی اگر این مواضع ناحق و به ضرر کشور باشد؛ این موضوعات به خوبی نشان میدهد که این افراد صرفا به فکر منافع خودشان هستند و به هیچ اصولی از جمله صداقت و احترام به حقوق مردم پایبند نیستند و رای مردم را تنها در جایی قبول دارند که به نفع خودشان باشد.
موسوی خوئینیها هم نمونه دیگری از این افراد است؛ زیرا زمانی که امام خمینی (ره) موضوع ولایت فقیه را مطرح کرد خوئینیها هیچ نقدی نکرده و موضعی نگرفت، اما بعدها اعلام کرد که من این موضوع را از ابتدا قبول نداشتم و این به خوبی گواهی میدهد که گرفتن پست حکومتی و در قدرت ماندن برای او اصل است و نامه اخیر او به مقام معظم رهبری که تلاش کرد تقصیرها را به گردن ایشان بیاندازد، اثباتی بر همین موضوع است.
در این نامه دیدیم با اینکه او میدانست مسئول ترمیم وضعیت اقتصادی کشور، دولت است، اما سعی میکند تا فرافکنی کرده و تقصیرها را به گردن رهبری بیاندازد و این نشان میدهد که نه تنها او هرگز اعتقادی به این موضوعات نداشته، بلکه همواره در صدد تضعیف این مقام هم گام برمیداشته که این روشی منافقانه است، زیرا این گونه نیست که او تصور کند مقصر رهبری است، بلکه به خوبی میداند که مقصر اصلی فردی است که خود خوئینیها از او حمایت کرده و او را بر سر کار آورده است.
برخی اوقات هم افراد خود را میفروشند، مثلا بسیاری افراد در مقاطعی که خدمتگزار بودند یا در دام سازمانهای جاسوسی میافتند یا به خواست خودشان وارد این عرصه میشوند؛ برای مثال در یکی از مصاحبههای مقامات عالی رتبه CIA وقتی از او میپرسند آیا شما به دنبال جذب سلطنت طلبان و ضد انقلابها هستید او در جواب میگوید خیر، بلکه ما به دنبال جذب خمینیستها هستیم، یعنی اگر کسی معروف باشد به مواضع انقلابی و بتوانیم او را جذب کنیم این هنر ما محسوب میشود؛ کما اینکه توانستیم این کار را نسبت به برخیها انجام داده و آنها را به خدمت بگیریم؛ در حقیقت آنها خود را به سرویسهای بیگانه فروختند و راههای خیانت را در پیش گرفتند.
گاهی هم به آنها پیشنهادهایی میشود و به دام میافتند، برای مثال در اسناد لانه جاسوسی به این موضوع اشاره شده است که شما باید علایق مسئولان کشوری و کسانی را که میخواهید جذب کنید را کشف کرده تا از این طریق بتوانیم آنها را جذب کنیم.
علاوه بر این تاکید هم میکنند زمانی که آنها جذب شدند به آنها وعده حل مشکلاتشان را با همکاری CIA بدهید، اما در اولین فرصت از آنها سند بگیرید به طوری که بشود ثابت کرد که اینها از ما پول گرفتند و توصیه هم کنید که هرگز مشکلشان را حل نکنید، زیرا ممکن است در این صورت انگیزهشان را برای همکاری از دست بدهند؛ اما چون از آنها فیلم دارد تهدیدشان میکند به اینکه اگر با آنها همکاری نکنند، ماجرا را لو خواهند داد.
باشگاه خبرنگاران جوان: مصداق این اتفاق چه کسانی بودند؟
قدیری ابیانه: این شیوه درباره ابوالحسن بنی صدر هم به کار گرفته شده و در اسناد لانه جاسوسی هم آمده که یکی از روانشناسان آمریکایی دوبار بدون اینکه خودش را معرفی کند به بهانهای با بنی صدر ملاقات داشته و در ملاقات دوم گزارش میدهد که روی بنی صدر میشود از طریق مالی سرمایه گذاری کرد و علتش هم این است که در جلسه دوم ساعت بسیار گرانقیمتی در دست بنی صدر دیده است که این نشان میدهد از نظر مالی میتوان روی او نفوذ کرد و بعد از این هم مامور دیگری تحت عنوان نمایندگی یک شرکت بین المللی با بنی صدر ملاقات میکند و به او پیشنهاد میکند که ماهی هزار دلار به او پرداخت کند تا به این سازمان بین المللی مشورت بدهد. خود بنی صدر هم در خاطراتش میگوید که ۱۰۰۰ دلار نبود، بلکه سه هزار دلار بود و من هم نپذیرفتم در حالی که جاسوس CIA در گزارش سری خودش دروغ نمیگوید؛ زیرا باید برای این موضوع پول را پرداخت کند.
دلیل دیگر هم این بود که بنی صدر زن و بچه هایش در پاریس ساکن بوده و اینها هزینههای بسیاری داشتند که حقوق ریاست جمهوری کفاف آنها را نمیداد ، از همین رو نیز این پیشنهاد را پذیرفت، البته برای بنی صدر محرز بود که او یک جاسوس است و نماینده یک شرکت بین المللی نیست، ولی او میدانست که اگر کسی مورد حمایت سازمان جاسوسی آمریکا باشد از پشتیبانی او برای رسیدن به قدرت میتواند استفاده کند.
البته برخی از تغییر مواضع هم به لقمه فرد بستگی دارد، زیرا طبیعتا افرادی که دست اندازی کنند به بیت المال و حتی اموال مردم و مال یتیم را می خورند و رشوه می گیرند و از موقعیت خود سو استفاده می کنند، اینها به مرور در وجودشان اثر میگذارد و آنها را فاسد می کند. ما در تاریخ هم موارد این چنینی بسیار داشتیم؛ برای مثال طلحه و زبیر که از یاران امام علی( ع) بودند؛ وقتی امام علی (ع) به حکومت رسیدند و اجازه برداشت بیش از سهم شان را از بیت المال ندادند به موضع گیری بر ضد ایشان روی میآورند.
شمر هم جز افرادی بود که در جبهه یاران امام علی (ع) حضور داشت، جانباز شد و حتی تا پای شهادت هم پیش رفت و بارها پای پیاده به حج رفت، اما کارش به جایی رسید که سر امام حسین( ع) را از تن جدا کرد.
باشگاه خبرنگاران جوان: این افراد ناخواسته وارد راه باطل میشوند؟
قدیری ابیانه: این طور نیست که آنها نفهمند در جبهه باطل هستند، اگر چه کسانی که در راه باطل هستند همیشه خود را حق جلوه میدهند، اما میفهمند که در جبهه باطل هستند، اما به طمع یا طمعهایی وارد این عرصه میشوند و این موضوعی است که ما در طول این ۴۰ سال به وضوح تجربه کردهایم، اما نکته مهم این است افرادی که فاسد شدند معمولا نتوانستند نظام را تغییر دهند و در نهایت خودشان از عرصه خارج شده یا اخراج شدند؛ نه اینکه مسیر انقلاب را خدشه دار کنند.
اگر چه هنوز هم هستند افرادی که در قدرت ماندن را منوط به این میدانند که خود را همراه انقلاب نشان دهند و شاید هم یک روزی مواضع اصلی شان مشخص شود، اما خوشبختانه شاهد این هستیم که نیروهای بسیاری از مسئولان امروز پایبند به انقلاب اسلامی، نظام ولایی، مردم سالاری دینی و حقوق مردم هستند و اگر هم ریزشهایی وجود داشته، در برابرش رویشهایی وجود داشته که بیش از ریزشها بوده است.
انتهای پیام.