به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، تیپ بدر از سال ۱۳۶۴ به صورت سازمان یافته و منظم به فرماندهی شهید اسماعیل دقایقی در ایران وارد فاز نظامی شد. با گسترش این تیپ بعدها نامش به سپاه بدر معروف شد. شهید دقایقی در ۲۸ دیماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ براثر اصابت خمپاره به شهادت رسید. تیپ بدر در آن مقطع زمانی متشکل از دو گروه احرار و مجاهدین میشد. «احرار» متشکل از اسیران عراقی بود که به ماهیت صدام پی برده و مخالف او و علاقهمند به حضور در جبهه حق علیه باطل بودند و «مجاهدین» نیز افرادی بودند که علیه رژیم بعث مبارزه میکردند و اکثر آنها توسط صدام زندانی و بعد از شکنجه به اعدام محکوم میشدند.
بیشتربخوانید
بعد از سرنگونی صدام و در پی آن متلاشی شدن حزب بعث و تشکیل دولت مستقل در عراق افرادی که در سپاه بدر سازماندهی شده بودند، به نام سازمان بدر نقش مهی را در ایجاد امنیت و استقرار حکومت عراق ایفا کردند.
ابومحمد کاظمی از رزمندگان عراقی است که دوشادوش رزمندگان ایرانی در جنگ تحمیلی حضوری فعال داشت. او پس از اتمام جنگ تحمیلی، به یاری مردم عراق در جنگ با داعش رفته تا به قول خودش، دین خود را به خانواده بزرگ عراق ادا کند. با او درباره فعالیتهایش در این سالها به گفتگو پرداخته ایم که در ادامه میخوانید:
چه زمانی و چرا به ایران مهاجرت کردید؟
من ابومحمد کاظمی متولد سال ۱۳۴۱ در شهر کاظمین عراق هستم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به همراه خانواده وارد ایران شدم. سپس در شهر قم سکونت کردیم. دلیل مهاجرتمان هم این بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و اعلام تشکیل جمهوری اسلامی، فشارها و محاصره رژیم بعثی صدام علیه ما تشدید شد.
هدف نخست از این فشارها حمله به علما و متفکران در عراق بود که نتیجه آن صدها شهید و زندانی و مفقودین در حوزه علمیه نجف است. در رأس آنها نیز شهید سید محمد باقر صدر بود. حوزه علمیه و متدینین در این برهه تحت فشار بودند. من نیز به عنوان دانشآموز در مقطع راهنمایی تحصیل میکردم. رژیم بعث هر فردی که به انقلاب امام خمینی (ره) علاقه و دلبستگی داشت، تحت پیگرد قرار میداد و بر همین اساس نیز تعداد بالایی از عراقیها به دلیل علاقه به این انقلاب و فداکاری برای آن، شهید و یا زندانی شدند.
بسیاری از زندانیانی که بعدها از زندان آزاد شدند، میگفتند که تعدادی از بازداشتیها بین توهین به امام خمینی (ره) و اعدام مخیر شده بودند که آنها با پذیرش اعدام، به حضرت امام (ره) توهین و بیاحترامی نکردند. این تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامی و قبل از آغاز جنگ رژیم بعث عراق علیه ایران رخ داد.
همین امر نیز موجب شد که رژیم بعث عراق برای به راه انداختن جنگی خانمان سوز علیه ایران با همکاری آمریکا و اسرائیل و ایادی آنها در منطقه و کشورهای حوزه خلیج فارس مانند کویت و عربستان سعودی اقدام کند. حتی مصر نیز به دلیل هراس از زبانه کشیدن شعلههای انقلاب ایران به این کشور با صدام همکاری میکرد.
یعنی صدام نسبت به روحیه تحولات انقلابی که در مردم شکل گرفته بود، احساس خطر میکرد؟
بله؛ انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) یک نوع بیداری فکری در کل جهان اسلام ایجاد کرد. حتی غربیهای علاقهمند به عدالت نیز از این انقلاب تأثیر پذیرفتند؛ زیرا بر این باور بودند که امام خمینی (ره) قصد دارند حق هر کس را به خودش بدهد. اما بیشترین تأثیر را در کشورهای عربی شاهد بودیم و فرهنگ اسلامی از نماز و زکات و روزه فراتر رفت و شامل تشکیل نظام اسلامی، دولت قوی، تحول فکری از جاهلیت به عصر دینی و دوری از ظلم شد؛ بنابراین یک نوع بیداری فکری در منطقه رخ داد و اصول شیعی احیاء شد.
اسلامگراها در سوریه و عناصر تندرو در مصر درباره اسلام دست به قلم شدند و تفکر سیدقطب نیز به عنوان دعوت کننده به اسلام احیاء شد. خلاصه اینکه این جو ایجاد شده تحت تأثیر انقلاب امام خمینی (ره) بود و عراق نیز از آن تأثیر پذیرفت. به یاد دارم که در مساجد به مناسبت پیروزی انقلاب در ایران مراسم و جشن برگزار میشد. پس از پژواک این انقلاب در منطقه به ویژه در عراق، سید محمد باقر الصدر به عنوان مرجع عالیقدر عراق، انقلاب اسلامی ایران را تأیید و از آن حمایت کرد؛ به همین دلیل صدام حسین قصد مذاکره با او را داشت.
شهید صدر به شاگردانشان میگفت که در امام خمینی (ره) ذوب شوید؛ زیرا ایشان در اسلام ذوب شدهاند. شهید صدر نسبت به شخصیت حضرت امام خمینی (ره) احساس قرب و نزدیکی میکرد. اینگونه انقلاب اسلامی متدینین در عرصه جامعه و طلاب و دانشجویان را تحت تأثیر خود قرار داد. بر همین اساس نیز عرصه بر متدینین در عراق توسط رژیم بعث تنگتر شد. عدهای اعدام، تعدادی زندانی و افراد دیگری نیز به قتل میرسیدند. ما به سمت جمهوری اسلامی ایران فرار کردیم و این اقدام برایمان پر از خیر و برکت بود.
ایران در نگاه نخست برای شما چگونه جایی بود؟
بخشی از مردم به همین صورت به ایران فرار کرده و پناه آوردند. عدهای از طریق هورها، عدهای با واسطهها و عدهای نیز با کمک کُردها به ایران آمدند. سال ۱۹۸۰ میلادی بود. متوجه شدیم که عدهای زودتر از ما از عراق خارج شده و به تهران، قم یا اهواز رفتهاند. اولین منطقهای که من وارد آن شدم، حمیدیه در شهر هویزه بود. ما بسیاری خوشحال بودیم و سپس به شهر اهواز منتقل شدیم. بعد از آن به قم و تهران و مشهد برای زیارت امام رضا علیه السلام رفتیم. بعد از آن بود که جنگ ظالمانه علیه ایران رخ داد.
چه شد با وجود اینکه خود از دست ظلم صدام به ایران پناه آورده بودید، در جنگ تحمیلی او حضور پیدا کردید؟
زمانی که ما به ایران رسیدیم و در این کشور مستقر شدیم، همگی از مقابله با رژیم ظالم بعث هراسان شده بودیم. وضعیت هراسان ما مانند برادران مسلمان ایرانی بود که به ضرورت دفاع از کشور، اسلام و انقلاب امام خمینی (ره) رسیده بودند. آن زمان سید محمد باقر صدر نیز در عراق به شهادت رسیده بود. به دلیل پیوند مرجعیت عراق با مرجعیت امام خمینی (ره) حال ما همانند برادران ایرانی بود و باید از اصول و مبانی دینی خود دفاع میکردیم؛ به همین دلیل من همزمان با تحصیل در قم، در ایام تعطیلی به همراه دیگر دوستانم به جبههها و میادین نبرد با رژیم صدام میرفتم. تا زمان اعلام آتشبس این کار ادامه یافت. هشت سال دفاع مقدس از سال ۱۹۸۰ میلادی تا اوایل ۱۹۸۸ میلادی طول کشید.
در چه مناطق عملیاتی حضور داشتید و چه زمانی وارد لشکر بدر شدید؟
من همراه تیپ امام مهدی (عج) شیراز اعزام میشدم. در آن زمان هنوز لشکر بدر عراق تشکیل نشده بود. بعد از آن به عنوان طلبه از طریق سازمان تبلیغات به جبههها میرفتم. سپس سازمان بدر تشکیل شد. در عملیاتهایی که در بستان، هویزه، خرمشهر و حاج عمران و ... صورت گرفت، مشارکت داشتم. هدف ما ادای تکلیف مقدس و تبعیت از امام خمینی (ره) به عنوان مرجع بود. پس از شکل گیری بدر من هم وارد این سازمان شدم که ورود من تقریباً همزمان با عملیات مرصاد اتفاق افتاد.
رزمندگان لشکر بدر نقش فعالی در عملیات مرصاد داشتهاند. از این عملیات بگویید.
من در دوران مرخصی از حوزه علمیه بودم. به جای اینکه به دوران مرخصی تحصیلی و تعطیلات بروم، به لشکر بدر رجوع کردم. نزدیک ماه مبارک رمضان بود که به دفتر نمایندگی در سپاه بدر رفتم. وقتی ماه شوال سر رسید، من در لشکر بدر بودم. پس از یک ماه باید به شهر گیلانغرب میرفتیم. به راه افتادیم. زمان حمله مرصاد بود. سلاح را گرفته و از کرمانشاه حرکت کردیم. مردم پیاده در حال فرار بودند. به راننده اتوبوس گفتم: «این وضعیت تعجبآور نیست؟» صبر کردیم و از مردم سؤال پرسیدیم. گفتند راهها بسته است و برخی مناطق سقوط کردهاند و راه دیگری جز این جاده برای فرار نیست.
دو افسر را دیدم و از آنها سؤال کردم: «چرا در موقعیت خود نیستید و از منطقه دفاع نمیکنید؟ چرا فرار کردهاید؟ فرار از نبرد حرام است. گفتم باید برگردید.» راننده اتوبوس گفت: «موضوع چیست؟» پاسخ دادم که اینها فرار کردهاند. نمیدانستیم که منافقان هجوم آورده و موجب سقوط اسلامآباد شدهاند. پیاده شدیم و دو ساعت بعد تیراندازی شدیدی علیه ما صورت گرفت. شب تلخی گذشت. عملیات عجیبی بود. همه نفرات اتوبوسی که نیم ساعت جلوتر از ما رفت و در مقابله با منافقین درگیر شدند، به شهادت رسیدند. ما اتوبوس دوم بودیم. به یاد دارم که در روز سوم آقای خامنهای را در تنگه مرصاد دیدیم و غافلگیر شدیم. همچنین شیخ خلخالی برای ما سخنرانی کرد. بعد از عملیات به قم آمدیم و از آن به بعد هم در جمهوری اسلامی ماندهایم.
چه شد که مجدداً به میدان جهاد بازگشتید؟
وظیفه دینی ما در برابر خانواده بزرگ عراق باقی مانده بود؛ به همین دلیل به اقدامات جهادی خود از طریق شمال عراق و کردها در تکریت و سلیمانیه ادامه دادیم. همچنین از طریق هورها به صورت پنهانی شهرهای بصره و جنوب عراق میرفتیم. این وضعیت تا ۱۹۹۹ میلادی ادامه داشت. در این سال من ایران را ترک کردم و به یکی از کشورها برای گسترش مبانی دین اسلام رفتم و مدت زیادی در آنجا ماندم. سپس به عراق برگشتم تا وظیفه مقدس خود را در برابر داعش انجام دهم.
چرا از بین بردن تروریستهای تکفیری برای رزمندگان عراق حیاتی بود؟
تخریب داعش همانند تخریب سرطان در بدن انسان است که باید با آن مقابله و دفاع کرد. این وظیفه انسانی، دینی، اخلاقی و ملی بود که با این جنایتکاران مقابله کنیم؛ زیرا آنها برای تخریب چهره اسلام آمده بودند. جنگ آمریکا علیه عراق قبل داعش موجب درگیری شد و در کنار آن جنگ رسانهای و نرم نیز از سالها قبل به راه انداخته شده بود. دشمنان انقلاب بعد از شکست در غلبه بر ایران در طول جنگ هشت ساله، در تمام توطئههای بعدی نیز موفقیتی به دست نیاورده بودند. حتی با وجود اینکه اقدام به قتل و ترور اعضای حزب جمهوری، رئیس جمهور و نخست وزیر و دیگر مسئولان و فتنهافکنی در کردستان کرده بودند. با همه اینها نتوانسته بودند بر ایران فائق شوند.
این سخن و وعده الهی است که «میخواهند نور خداوند را با دهانشان خاموش کنند، اما نمیتوانند». این جنبش و بیداری اسلامی به برکت خون امام حسین علیه السلام و فرزندان ایشان، فریاد حضرت زینب سلام الله علیها و مجاهدت امام خمینی (ره) تمام شدنی نیست. روح انقلاب امام خمینی (ره) در لبنان، بحرین، سوریه، یمن، پاکستان و افغانستان گسترش یافت و محتوای آن منتقل شد. داعش دشمن طبیعی نبود و مبارزه با آن نیازمند جنگ نرم از طریق شبکههای اجتماعی مانند تلگرام و فیس بوک و ... بود؛ زیرا این دشمن برای تخریب چهره اسلام و مسلمین از هر ابزاری استفاده میکند. اثر بدی هم در قلب جوانان گذاشت.
جوانان خواهان آزادی زیادی در دنیا هستند که فریب تبلیغات این دشمنان تکفیری را خوردند. این همان شیوه بنی امیه است. آنها نیز اسلام را گسترش دادند، اما فاقد محتوای اصیل. درست مانند اسلام شیطانی که آمریکا ترویج میکند و خیر دیگران را نمیخواهد. امام خمینی (ره) میفرمایند: «آمریکا دشمن ملتها و شیطان بزرگ است.» مبارزه با داعش غیر سنتی بود و سلاحشان نیز سلاح عادی نبود. روشهایی نظیر انفجار و خودروهای بمبگذاری شده، سوزاندان اسرا در قفس و... برای کشتن انسانها داشتند.
شما از نزدیک شاهد این جنایتها بودهاید؟
بله، به یاد دارم که در یکی از عملیاتها وقتی وارد منطقه شدیم، آنها حتی قرآن کریم یا سجاده نماز یا هر وسیله مهم در مسجد برای مؤمن را هم بمبگذاری کرده بودند تا بدین صورت هر نوع تحرک نمازگزار در مسجد منجر به انفجار شود. آنها خانههای خدا را تخریب میکردند. در مساجد برای انجام عملیاتهایشان مستقر میشدند. کودک بمبگذاری شده را به میان مردم میفرستادند و منفجر میکردند. این تفنن و سرگرمی شیطانی آنها بود که فقط باید با کشته شدنشان درمان میشد. به اسم جهاد نکاح یک زن را در یک روز با ۱۰۰ مرد ترویج میکردند که این جنایتی بزرگ است. این کارها حتی در جاهلیت نیز نبود.
رزمندگان مقاومت چگونه برخورد میکردند؟
در ارتش اسلام اعم از ایران یا سوریه یا عراق یا لبنان جز رحم وجود نداشته، اما تکفیریها بیرحم بودند. مردم فقیر یمن را ببینید که توسط ارتش سعودی در بدترین حالت ممکن هدف قرار داده میشوند. آنها از انقلاب امام خمینی (ره) نور گرفتهاند و رهبری حکیم مانند عبدالملک بدرالدین الحوثی را دارند.
رزمندگان عراقی در مواجهه با دشمن واحد و یکسان بودند. در نبرد همچون امام علی علیهالسلام و در رحم همچون اباعبدالله الحسین علیه السلام بودند. الحمدلله بر داعش پیروز شدیم. ایران یا حزبالله خواهان این جنگ نبودند، اما دشمنان اسلام آن را ساخته و بر ما تحمیل کردهاند. حق ایرانیها، عراقیها، سوریها و لبنانیها دفاع از وطن و مقدساتشان بود. داعش و شرکایشان در این میدان شکست خوردند و اکنون جنگ جدیدی نیز علیه عراق موسوم به جنگ نرم راه انداختهاند تا حوزه و هستههای مقاومت را هدف قرار دهند.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/