به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مدتی میشد این سوژه در ذهن ما نقش بسته بود که یک روز سرزده سراغ رکورددار بازی ملی در فوتبال کشورمان برویم و گپ و گفتی خاص و متفاوت داشته باشیم. فولاد خوزستان مدتی است در تهران و هتل المپیک اردو زده است و میشد درباره این اردو، ادامه بازیهای لیگ یا لغو آن و سوژههایی شبیه این صحبت کرد، اما بارها در هفتههای گذشته «جواد نکونام» و سایر مربیان درخصوص آن مصاحبه کردهاند.
باید سراغ سؤالاتی میرفتیم که برای خواننده هم جذاب، غیرتکراری و خواندنی باشد و از طرفی میدانستیم جواد نکونام عضو باشگاه صدتاییهای فوتبال ایران و رکورددار آن است؛ بنابراین به منظور رسیدن به جواب این پرسشها راهی هتل المپیک شدیم و جواد نکونام تا جایی که امکان داشت پاسخگوی پرسشهای ما شد.
میگویند شما جعبه سیاه فوتبال ایران هستید؟!
جعبه سیاه که نه، اما به هر حال سالهای زیادی در فوتبال ملی و باشگاهی کشورمان بازی کردم. در اسپانیا توپ زدم و در تمامی ردههای ملی از نوجوانان و جوانان بگیرید تا امید و بزرگسالان بودم. اتفاقات خوب و بد زیادی دیدم و شاید یکی از کسانی باشم که خیلی مسائل را در این فوتبال میدانم یا به قول شما جعبه سیاه هستم!
چقدر از این مواردی را که میدانید، تاکنون بازگو کردهاید؟
هیچی! شاهد اتفاقات خوب و بد زیادی بودهام. از طرفی دنیای فوتبال دنیای جالبی است. هر روز و سر هر تمرین یا اردو و مسابقه اتفاقات زیاد و جالبی میافتد که نه فقط برای من بلکه اغلب بازیکنان و مربیان فراموشنشدنی است.
منظور ما اتفاقاتی است که به عنوان رکورددار تعداد بازی ملی در ایران دیده و نزد خود نگه داشته اید. وقتی مثلاً میبینید فلان بازیکن یا مربی، بهمان حرف را میزند یا خودش را جور دیگری جلوه میدهد در حالی که اینطور نبوده و نیست، اذیت نمیشوید؟ یا بهتر است بپرسیم با خودتان نمیگویید الان بروم و همه چیز را افشا کنم؟
نه، دنیای حرفهای فوتبال مملو از این دانسته هاست و لزومی ندارد آن را رسانهای یا افشا کرد.
بدترین شبی که در تیم ملی سپری کردید؟
باختهای تیم ملی همیشه تلخ بوده است. به طور مثال دو باخت ما در انتخابی جام جهانی ۲۰۱۴ مقابل لبنان و ازبکستان خیلی تلخ و دردناک بود. شکست برابر لبنان به ویژه باورنکردنی بود، چون باید با اختلاف ۴ یا ۵ گل برنده میشدیم که باختیم و یکی از بدترین شبهای فوتبالی من رقم خورد. اما شاید تلخترین و دردناکترین باخت تیم ملی برابر عراق و در جام ملتهای استرالیا رقم خورد.
بعد از آن مسابقه از ته دل اشک ریختم. هر وقت گلهای آن بازی یا فیلم آن مسابقه را میبینم، بغض میکنم که چرا؟ چرا ۱۰ نفره شدیم، کار به ضربات پنالتی کشید و باختیم؟ آن تیم از لحاظ تیم بودن (تأکید میکند) تیم بودن در تمام ادوار فوتبال ایران بینظیر بود. آن تیم میتوانست قهرمان جام ملتهای آسیا شود اما...
بهترین تیم همه ادوار فوتبال ایران؟ این حرف را جدی زدید؟!
شک نکنید! در ادوار مختلف ستارههای بزرگی در تیم ایران توپ زدهاند و بازیکنان شایستهای آمده و رفتهاند. تیمی که به جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل صعود کرد، از لحاظ بازیکن اسمی و تاپ کمبودهایی داشت. برخی بازیکنان رفته بودند و برخی دیگر هم مصدوم شدند. تیمی نصفه و نیمه باقی ماند که منتقدان زیادی هم داشت و هیچکس هم امید نداشت به جام جهانی صعود کند، اما سه بازی پشت سر هم برابر قطر، لبنان و کرهجنوبی پیروز شدیم و کره را در خاک خودش بردیم و بلیت برزیل را رزرو کردیم. همان تیم هم به جام ملتهای ۲۰۱۵ استرالیا رسید با پختگی و هماهنگی بیشتر و باید قهرمان آن رقابتها میشدیم.
چندی پیش رضا قوچاننژاد مهاجم سابق تیم ملی به نکته جالبی اشاره کرد و گفت بعد از جام ملتهای استرالیا و آن حذف تلخ برابر عراق، تیم ایران دچار یک بینظمی شد. این حرف را قبول دارید؟
شاید، چون باخت خیلی تلخی بود. چنین باختهایی تا مدتها روی فوتبال یک کشور ممکن است تأثیر بگذارد.
شاید یکی از دلایل آن هم خداحافظی جواد نکونام از تیم ملی بود؛ کاپیتانی که تیم را جمع میکرد و به نوعی عصای دست سرمربی تیم ملی بود.
این نظر لطف شماست، ولی زمانی که کاپیتان تیم ملی بودم، بسیاری اوقات تصمیماتی میگرفتم که حتی به خود کارلوس کیروش هم نمیگفتم. البته این تصمیمات شخصی نبود و فقط برای مصالح تیم ملی بود.
پیش آمد که با بازیکنی هم در اردوی تیم ملی به عنوان کاپیتان برخورد کنید؟
به نفع تیم ملی بله! من افتخار میکنم عضوی از تیم ملی در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ بودم و از بازی در کنار تمامی همبازیانم و آن نسل لذت بردم. از همه همبازیانم ممنونم که واقعاً برای تیم ملی زحمت کشیدند. آن نسل ۲۰۱۴ هم از سال ۲۰۱۳ و انتخابی جام جهانی برزیل ساخته شد. تیمی که در تکتک دقایق بازیهای تیم ملی هدفمند میجنگید تا خودش را ثابت کند.
ولی تیم ۲۰۱۸ کیروش که به جام جهانی روسیه رفت پرمهرهتر بود. نبود؟
آن تیم هم قابل احترام بود، اما باور کنید تیم سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ دیگر ساخته نمیشود.
ببخشید سؤالات ما کمی پراکنده است، اما حالا که بحث شبهای تلخ فوتبال ایران شد، میخواهیم کمی به عقب برگردیم. انتخابی جام جهانی ۲۰۰۲ که در منامه باخت تلخی را برابر تیم ملی بحرین تجربه کردیم، واقعاً کشک بادنجان عامل آن شکست بود؟
من آن دوره جوانترین بازیکن تیم ملی و میروسلاو بلاژویچ سرمربی آن تیم بودم. یک جوان ۲۰ ساله و تازهوارد، اما فکر میکنم شرایط ایدهآلی نداشتیم. آن بازی را باختیم و اگر هم اتفاقی افتاد، مربوط به ناهار قبل مسابقه بوده است.
یعنی شما را چیزخور کرده بودند؟!
شاید! من گفتم در اوج جوانی و ۲۰ سالگی در حالی که سرشار از انگیزه برای بازی در تیم ملی بودم، بعد از ظهر وقتی از خواب بیدار شدم، احساس کرختی و بیحالی داشتم. نمیدانستم چه بلایی سرم آمد، اما نرمال نبودم و شاید بحرینیها چیزی داخل غذای ما ریخته بودند. البته بزرگترهای آن زمان تیم ملی بهتر میتوانند درباره آن اتفاق حرف بزنند.
برگردیم به کارلوس کیروش! هنوز هم برای خیلیها جای سؤال است که چرا راه جواد نکونام و مرد پرتغالی جدا شد؟ هیچ وقت درباره نحوه جدایی خودتان از کادر فنی کارلوس کیروش حرفی نزدید؟
ببینید، من در مدتی که در خدمت کادر فنی تیم ملی بودم، هر کاری از دستم برآمد، برای تیم کشورم انجام دادم. میدیدم کارلوس کیروش خیلی زحمت میکشد و حضور این مربی به نفع فوتبال ایران است. شاید در زمان حضورم به عنوان بازیکن در تیم کیروش برخی صحبتها در مورد رابطه خوب من و سرمربی تیم ملی مطرح شد که الان میخواهم در موردش صحبت کنم. من میپرسم قبل از کارلوس کیروش کدام سرمربی تیم ملی من را دعوت نکرد؟ کدامیک از سرمربیان تیم ملی جواد نکونام را روی نیمکت نشاند؟ تا زمانی که در تیم ملی بازی کردم، فیکس بودم و جایگاه خوبی در تیم ایران داشتم. وقتی هم که کارلوس کیروش سرمربی تیم ملی شد، من بهترین شرایط را داشتم. کاپیتان اوساسونا بودم و جایگاهی که داشتم ارتباطی به سرمربی شدن او نداشت، اما میدیدم چقدر سطح فنی تیم ملی را بالا برده است.
جواب پرسش ما را باز هم ندادید!
دوست ندارم درباره آن اتفاق و جدایی خودم از کادر فنی تیم ملی صحبت کنم.
ولی به هر حال این هم بخشی از همان جعبه سیاه فوتبال ایران است. اینکه کارلوس کیروش در میان ناباوری جواد نکونام یکی از یاران باوفای خودش را در اردوی دُبی کنار میگذارد و...
گفتم که بعضی اتفاقات باید مسکوت بماند!
حالا در آن اتفاق شما خودتان را بیشتر مقصر میدانید یا کارلوس کیروش را؟
من جواد نکونام اگر اشتباه کرده باشم، پای آن میایستم. همه آدمها ممکن است در زندگی یا شاید هم هر روز مرتکب اشتباهاتی شوند، ولی من آن مقطع اشتباه خاصی نکردم که... بگذریم!
اگر میشود نگذریم!
وقتی پیشنهاد حضورم در کادر فنی تیم ملی مطرح شد، همان ابتدا گفتم پول نمیخواهم. گفتم آمدم از کارلوس کیروش یاد بگیرم و دیگر قصد ادامه فوتبال هم نداشتم وگرنه به جرأت میگویم میتوانستم ۳ سال دیگر هم در لیگ ایران بازی کنم. یکسری اهداف در مربیگری داشتم و ابتدای راه هم بودم، اما اتفاقاتی افتاد و معاملهای شد که...
بر سر جواد نکونام؟
بله، در تیم ملی آن زمان بر سر من معامله شد. معاملهای که حرف نزنم، بهتر است.
کیروش مقصر نبود؟
ببینید کیروش مقصر بود و شاید یک مقدار من هم مقصر بودم. وقتی رئیس فدراسیون به من گفت بمان من میآیم، خُب من چه کار باید میکردم؟ میخواستیم برگردیم تهران، اما رئیس فدراسیون گفت بمان و من هم به کارلوس کیروش دلیل ماندنم را توضیح دادم.
کیروش چه جوابی داد؟
او هم گفت بله، رئیس فدراسیون گفته است دیگر! باید هم بمانی و... دلخور شد و در نهایت از اردوی تیم ملی خارج شدیم. به نظرم هم من و هم کیروش و البته تیم ملی از آن اتفاق و جدایی ضرر کردیم. این در حالی بود که یکسریها سود بردند!
یکسریها از جدایی شما و کارلوس کیروش در تیم ملی سود بردند؟
شک نکنید!
به عبارت بهتر معتقدید زیرآب شما را در آن زمان نزد کارلوس کیروش زدند؟
هرکسی زیرآب من را زد، اول خودش غرق شد! جواد نکونام قطعاً اشتباهاتی در طول زندگی ورزشی اش مرتکب شده که برخیها از دستش ناراحت شدهاند. همین جا میگویم این اشتباهات با برنامهریزی قبلی نبوده و ناخواسته بوده است. از طریق همین تریبون آنقدر شهامت دارم که عذرخواهی کنم، اما زیرآبزنی در قاموس من نبوده است. برای من چه در زمان کاپیتانی و چه مربیگری در تیم ملی جوانترین بازیکن با همبازی صمیمی خودم هیچ فرقی نمیکرد. برای من منافع تیم ملی از هر چیزی مهمتر بود. همه کسانی که در تیم ملی همبازی من بودند یا کنارشان بودم، مثل برادرانم بودند، چون بیشتر از خانواده خودمان آنها را میدیدیم.
ظاهراً بعد از بازی ایران و ترکمنستان در انتخابی جام جهانی ۲۰۱۸ که با تساوی یک-یک در زمین حریف به پایان رسید دو، سه بازیکن تیم کشورمان درگیر میشوند. شنیدیم بعد که به ایران برمیگردند یکی، دو تا ملیپوش با شما تماس میگیرند که به تیم ملی برگردید، چون بزرگتر نداریم و احترامها از بین رفته است. این حرف را تأیید میکنید؟
من داخل تیم نبودم و نمیدانم چه کسانی بعد از تساوی با ترکمنستان با هم درگیر شدند، ولی بعد از بازی دوستانه با سوئد، وقتی خداحافظی کردم از من خواستند کنار تیم ملی بمانم. بمانم و کمک کنم، اما، چون آن همه سال در اردوها، تمرینات و مسابقات تیم ملی حضور داشتم و نتوانسته بودم کنار خانواده باشم، ترجیح دادم مدتی استراحت کنم.
اینبار هم جواب سؤال ما را ندادید و...!
بگذارید به یک مورد دیگر اشاره کنم. یک بار در اردوی تیم ملی چند بازیکن به مشکل خورده بودند و جو خیلی خراب شده بود. من هم در تیم ملی نبودم و سمتی هم نداشتم. دوستانم در تیم ملی زنگ زدند که بیا و کمک کن. باورتان نمیشود من با کلاه و استتار کامل به هتل محل اقامت تیم ملی رفتم و با صحبت، آن مشکل را حل کردم تا آرامش به تیم برگردد. مسئولیتی نداشتم، اما وظیفه خودم دانستم به تیم کشورم کمک کنم.
میتوانید توضیح بیشتری بدهید؟
دوستان خودم بودند که اختلافی بین آنها پیش آمده بود. رفتم و گفتم قدر این پیراهن و تیم ملی را بدانید. چشم بر هم بگذارید، این روزها تمام میشود و حسرت آن را میخورید. گفتم جام جهانی و جام ملتها درپیش است و تیم خوبی هم داریم پس خودتان خرابش نکنید!
هیچ مسئولیتی هم نداشتید؟
نه، اما بچهها زنگ میزدند و صحبت میکردیم.
به حرف شما گوش کردند و آن اختلاف تمام شد؟
بچهها لطف داشتند. به هر حال عمری را کنار هم سپری کرده بودیم و حرف هم را میفهمیدیم.
کارلوس کیروش نظم، انضباط، دیسیپلین خاص و احترام به پیراهن تیم ملی را به ملیپوشان ما آموخت. او چه چیز دیگری به تیم ملی ایران اضافه کرد؟
شخصیت! باور کنید کارلوس کیروش با حضورش در فوتبال ایران ۳۰ سال ما را جلو انداخت. این شخصیت شامل همه موارد میشود. او بود که با جنگ، دعوا، اصرار، مذاکره یا مصاحبه برای تیم ملی زمین خوب، لباس مناسب، پرواز چارتر و امکانات دیگر در شأن تیم ملی را آورد. کیروش شخصیت نباختن هم به تیم ملی داد و بازیکنان ملیپوش میدانستند و متوجه شده بودند به بزرگترین تیمهای دنیا هم نباید مفت ببازند.
میدانیم آخرین شب حضور کارلوس کیروش در ایران و ساعاتی قبل از پرواز او از کشورمان را با سرمربی سابق تیم ملی سپری کردید. بین شما چه گذشت؟ شنیدیم آنقدر احساساتی شده بود که گریه کرد و...
آن شب من حول و حوش ساعت ۱۱ شب به اتفاق برادرم به هتل روبهروی فرودگاه امام (ره) رفتم. رفتم تا به خاطر زحماتی که در طول این سالها برای فوتبال ایران کشیده بود، از او تشکر کنم. آنجا دیدم کارکنان هتل روبهروی فرودگاه چه مراسم ساده و قشنگی به مناسبت خداحافظی کیروش برای او گرفتهاند و خوشحال شدم. به نظرم مسئولان خوشاستقبال و بدبدرقه فوتبال ما در زمان خداحافظی این مرد کملطفی کردند.
حتی از زبان خود کیروش شنیدیم روز آخر جواب تلفنهای او را نمیدادند یا اینکه موبایل مسئولان فدراسیون به روی سرمربی سابق تیم ملی بسته شد!
بله، خیلی ناراحت بود و حرفهایی زد که بین خودمان باید بماند و...
لحظه آخر قبل از ترک ایران، درباره اردوی دُبی و به هم خوردن رابطه خودتان هم صحبتی کرد؟
به این نتیجه رسیدیم که هر دو اشتباه کردیم و تیم ملی بیشترین ضربه را خورد.
محور صحبتهای آن شب شما بیشتر چه بود؟
خاطرات قدیمی، بازیهای تیم ملی، جام جهانی، جام ملتها و... که خودش هم خیلی ناراحت بود که باید در این شرایط ایران را ترک کند. البته کیروش هم مثل هر انسان دیگری اشتباهاتی داشت و خودش هم پذیرفت، اما دیگر دیر شده بود. با این حال زحمات کارلوس کیروش برای تیم ملی ایران را نباید و نمیتوان نادیده گرفت. میخواست فوتبال ایران را از آسیا جدا کند و به سطح کشورهای اروپایی برساند اما...
توصیهای یا جملهای به شما نگفت که خیلی تأثیرگذار باشد؟
گفت جواد، راهت را ادامه بده و اگر مطمئن هستی راه درست را میروی، تحت تأثیر دیگران قرار نگیر. مطمئن هم باش موفق خواهی شد.
این جمله را تأیید میکنید که کارلوس کیروش حاضر بود با نصف مبلغ قرارداد مارک ویلموتس در ایران بماند؟
من نمیدانم مبلغ قرارداد ویلموتس دقیقاً چقدر بوده است.
حدود ۲ میلیون و ۲۵۰ هزار یورو در سال!
قاطعانه میگویم کارلوس کیروش حاضر بود با یک میلیون یورو زیر قیمت مارک ویلموتس در تیم ملی ایران بماند و کار کند. (دوباره تکرار میکند) تأکید میکنم بماند و کار کند!
میتوانستید پا پیش بگذارید و برای ماندن کیروش وساطت کنید؟
من کارهای نبودم! قبلاً در اردوهای تیم ملی شرایط فرق میکرد. از من به عنوان یک بازیکن باتجربه میپرسیدند و من هم واقعیت را درباره کیروش میگفتم و خاطرم هست یکبار به دکتر گودرزی وزیر محترم وقت ورزش گفتم حضور کارلوس کیروش به نفع فوتبال کشور است. بعد از جام ملتهای آسیا هم متأسفانه شرایطی رقم خورد که همه دیدیم. بیشتر از همه تیم ملی ضرر کرد.
منظورتان از ضرر، عقد قرارداد با مارک ویلموتس است؟
به هر حال آن باختهای متوالی به بحرین و عراق وجهه فوتبال ایران را خراب کرد و در واقع همهجوره ضرر کردیم. هم پول دادیم، هم باختیم و هم اعتبار فوتبال ایران در آسیا خدشهدار شد. از آن بدتر یک مربی آوردیم که... بگذریم!
باز هم که بگذریم؛ لطفاً ادامه دهید.
ما همگی وظیفه داریم از تیم ملی حمایت کنیم. عدم صعود به جام جهانی قطر، فوتبال ما را به ورطه نابودی میکشاند و به ضرر همه ماست، اما انصافاً در همین ایران بهتر از سرمربی فعلی برای تیم ملی نداریم؟
منظورتان انتخاب اسکوچیچ است؟
اسکوچیچ آدم خوبی است. سر تمرین تیم فولاد هم آمد و با هم صحبت کردیم، اما یک مربی معمولی است. از ۱۰۰ نفر کارشناس واقعی فوتبال ایران هم بپرسید، میگویند معمولی است. اگر قرار به انتخاب یک مربی معمولی بود که میتوانستند یکی از لیگ خودمان انتخاب کنند.
من خودم میتوانم در همین فوتبال ایران چند اسم بگویم که به مراتب بهتر از سرمربی فعلی تیم ملی هستند. به صورت کارلوس کیروش دستیار الکس فرگوسن مشهور پنجه کشیدیم و او را کنار گذاشتیم که به یک سرمربی معمولی برسیم؟ حرف زیاد است اما... به هر حال باید حمایت کنیم. وظیفه ماست حمایت کنیم تا تیم ایران به هر شکل ممکن به جام جهانی صعود کند.
شما سالها در اسپانیا بازی کردید و میدانیم همین الان هم با برخی کارشناسان فوتبال این کشور در ارتباط هستید. قرارداد فدراسیون فوتبال ما با مارک ویلموتس ۲ میلیون و ۲۵۰ هزار یورو در سال بود که با دستیارانش، دستمزد بادیگارد شخصی این مربی بلژیکی، سفرهای فرستکلاس و... و... و... شاید به حدود ۳ میلیون یورو در سال هم برسد! آیا در فوتبال اسپانیا و اروپا چنین قرارداد سنگینی با یک مربی در سطح ویلموتس بسته میشود؟
همین الان در لالیگا سرمربی داریم که قراردادش ۵۰۰ هزار یورو یا حتی ۴۰۰ هزار یوروست. مربی هم داریم سالی ۴ یا ۵ میلیون یورو با آپشن یا از طریق تبلیغات دستمزد میگیرد، اما در قبال این پول کار میکنند. من خودم چه به عنوان بازیکن و چه مربی میدیدم کیروش چقدر زحمت میکشد، اما شاید برخیها میگفتند او کمتر در ایران حضور دارد در حالی که اینطور نبود. بعد همه دیدیم ویلموتس اصلاً ایران نمیآمد و این اواخر هم که گفته شد «او سر فوتبال ما کلاه گذاشته است!»
از روزهای تلخ تیم ملی پرسیدیم و حالا میخواهیم بدانیم بهترین شب زندگی جواد نکونام در تیم ایران چه زمانی بوده است؟
شاید دو، سه بازی باشد که همیشه در ذهن من مانده است. بهترین شاید همان بازی معروف با کرهجنوبی در دیدار رفت انتخابی جام جهانی ۲۰۱۴ قطر باشد که ۱۰ نفره در استادیوم آزادی توانستیم حریف را شکست دهیم.
با گل شما و در حالی که پس از اخراج مسعود شجاعی همه به یک مساوی هم قانع بودند؟!
بحث من نبود و خوشحال بودم تیم کشورم برده و جلوی آن همه تماشاگر ایرانی شرمنده نشدیم. به نظرم آن تیم کرهجنوبی بهترین تیم تاریخ این کشور بود که رفت و برگشت توانستیم آنها را شکست بدهیم.
و بازی دوم که همیشه برای شما خاطرهانگیز بوده؟
دیدار برگشت در اولسان که با گل رضا قوچاننژاد برنده شدیم. باورنکردنی بود و من امروز میگویم یک معجزه رخ داد!
معجزه؟!
دقیقاً معجزه! هیچکس حتی در ایران باور نداشت آن تیم بتواند ۳ بازی آخر خود مقابل قطر، لبنان و کرهجنوبی را ببرد و به جام جهانی صعود کند الا همان کادر ۵۰ نفره تیم ملی! قبل از آن ۳ بازی با خودمان گفتیم دیگر خودمان هستیم و خودمان و هیچکس کمکی نمیکند. باید ببریم و صعود کنیم تا دشمنشاد نشویم. خدا هم صدای ما را شنید و انگار دستمان را گرفت و گذاشت وسط جام جهانی برزیل و... خواست خدا بود و صد البته تلاش کادر فنی و بازیکنانی که تا پای جان دویدند، جنگیدند و عرق ریختند.
گفتید نمیخواستند تیم ملی ایران به جام جهانی صعود کند. چه کسی ممکن است داخل ایران باشد که نخواهد تیم کشورش به جام جهانی برسد؟
به هر حال نقشه کشیده بودند و نمیخواستند تیم ایران نتیجه بگیرد. خیلیها حتی تیم ملی را هم بدون خودشان نمیخواهند، ولی همان دشمنیها انگیزهای شد برای تلاش مضاعف تیم ما و صعود به جام جهانی برزیل.
از انگیزه و تلاش تیمی گفتید. در این مصاحبه هم خیلی از تیم بودن نسل ۲۰۱۴ حرف زدید. مگر آن تیم چه چیزی داشت؟
همه برای یک هدف میجنگیدند و منم وجود نداشت. یکی لایی میخورد، همبازی اش زمین و زمان را به هم میدوخت تا جبران کند. یکی از زمین اخراج میشد، ۱۰ نفر دیگر میخواستند بیشتر بدوند تا جبران کنند و جو فوق العادهای بر تیم حاکم بود. شما دیدید رحمان احمدی در آن ۳ بازی آخر انتخابی جام جهانی چه شاهکاری کرد؟ یا امیرحسین صادقی و قوچاننژاد و همین طور مجتبی جباری و همه و همه که نمیتوانم یکییکی اسم بیاورم. همه پشت هم بودند و تیمی ساخته شد که باخت را دوست نداشت.
یکی از بازیکنان جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل تعریف میکرد که بعد از شکست خفیف از آرژانتین، لیونل مسی و یارانش حسابی عصبی شده و در راهروهای منتهی به رختکن پس از بازی این مسئله مشهود بود. درست میگوییم؟
صددرصد همینطور بود و گفتم تیمی ساخته شد که جلوی بهترینهای جهان هم نمیخواست ببازد. ما داخل زمین برای تیم ملی و همبازی خود جان میدادیم. بیرون از زمین هم با هم مثل برادر بودیم. آن جو فوق العاده و یکدست دیگر در تیم ملی ایران تکرار نخواهد شد.
اگر موافق باشید کمی درباره دوران حضور شما در اسپانیا گپ بزنیم.
بفرمایید!
بهترین همبازی شما در باشگاه اوساسونا چه کسی بود؟
یکی، دو نفر نبودند. رائول گارسیا، آسپیلیکوئتا که الان در چلسی بازی میکند. والتر پاندیانی که مهاجم تیم ملی اروگوئه بود یا میلوشویچ فوروارد تیم ملی صربستان به همراه خوان فران و همچنین ریکاردو یا پونیال که واقعاً بازی کردن کنار آنها لذتبخش بود.
بهترین هافبکی که در اسپانیا روبهروی او بازی کردید؟
قطعاً مثلث رؤیایی بارسا که با بوسکتس، ژاوی و اینیستا شکل میگرفت. عصر طلایی بارسلونا با آمدن پپ گواردیولا و بازی این سه هافبک تاریخساز به وجود آمد. بازی مقابل این سه هافبک و همینطور ژابی آلونسو هافبک دفاعی رئال مادرید واقعاً سخت بود.
میدانیم رابطه خوب و صمیمانهای با ژاوی هرناندس دارید. این دوستی از کجا شکل گرفت؟
ما روبهروی هم بازی میکردیم و او هم میدانست من بارسایی هستم. از طرفی به عنوان کاپیتان تیم ملی ایران همیشه به ژاوی رأی میدادم و، چون آرای کاپیتانهای تیمهای مختلف ملی جهان بعداً منتشر میشود، او این مسئله را فهمید و رابطه ما دو نفر بهتر شد.
چرا سرمربیگری بارسا را قبول نکرد؟
قطعاً سرمربی بارسا در آینده ژاوی خواهد بود، اما جواب این سؤال را دقیق نمیدانم. شنیدم یکسری شرط و شروط داشته که صلاح دانسته فعلاً روی صندلی سرمربیگری این تیم نباشد.
جلوی لیونل مسی و رونالدو بازی کرده اید. برای نسل ما که بازیهای این دو را دیدیم، شاید با خود بگوییم دیگر تکرار نخواهند شد و چقدر خوششانس بودیم که تماشاگر بازی این بازیکنان بودیم. چه حسی دارید شما که در لالیگا و روبهروی چنین ابرستارههایی بازی کردهاید؟
سال اولی که به اسپانیا رفتم، مسی هنوز جوان و شکوفا نشده بود. رونالدینیوی افسانهای شاعر فوتبال، اتوئو، دیوید بکام یا روبینیو را دیدم و روبهروی آنها بازی کردم. یحیی توره هم فوق العاده بود، ولی برای من کارلوس پویول یک سمبل بود. کاپیتانی که رهبر و لیدر به تمام معنای بارسا بود. رونالدو بعدها از منچستر آمد، اما روبهروی زلاتان هم بازی کردم که یک مهاجم وحشتناک بود.
بدترین روزی که در اوساسونا داشتید؟
باور کنید یک بازی با بارسا در نوکمپ داشتیم که همان نیمه اول ۳ گل خوردیم. داخل رختکن با خودم گفتم کاش کلاً امروز من بازی نمیکردم! الان که به آن روزها میاندیشم، فقط افتخار میکنم که توانستم جلوی آن نسل جادویی و بزرگ فوتبال بازی کنم.
بهترین روز جواد نکونام در اوساسونا و فوتبال اسپانیا؟
روزی که در مرحله یکهشتم نهایی جام یوفا و در دقیقه ۱۲۰ گلی به بوردو زدم. شهر پامپلونا تا صبح نخوابید و بزن و بکوب بود. من آن روز نفهمیدم چه اتفاقی افتاده است، اما فردایش که سر تمرین رفتم، تازه متوجه اهمیت آن گل شدم. آن گل در تاریخ باشگاه اوساسونا ثبت شد و برای من همیشه خاطرهانگیز است.
بهترین تیتری که رسانههای اسپانیایی غیر از «خاویار ایرانی» برای جواد نکونام زدند؟
«سوپرمن از ایران آمد» بعد از گلی که به بوردو زدم یا اینکه آتلتیکو بیلبائو پول زیادی دارد و میتواند نکونام را بخرد، اما حیف او باسکی نیست!
منفورترین بازیکن لالیگا از نظر شما؟
پهپه مدافع خشن و عجیبی بود. روزی که مسی را زد، خیلی ناراحت شدم و با خودم گفتم حتماً او را در بازی با اوساسونا میزنم، اما محروم شد و مقابل ما غایب بود. یکبار هم بازیکن ختافه را بد زد و حرکت زشتی انجام داد که به محرومیت او انجامید و کلاً ورزشکار جوانمردی نبود.
میدانیم از دوران کودکی استقلالی بوده اید. اولین باری که بازی این تیم را در استادیوم از نزدیک دیدید، چندساله بودید و کدام بازیکن توجه شما را جلب کرد؟
(با خنده) ۹ ماهه بودم که پدرم من را با خود به استادیوم امجدیه سابق برد که بازی استقلال را تماشا کنم، اما طبعاً از آن روز نه چیزی یادم میآید و نه بازیکنی که توجهم را جلب کرده باشد!
۹ ماهه؟!
پدرم به شدت استقلالی بود. من و برادرم را نوبتی به استادیوم میبرد که بازیهای این تیم را از نزدیک تماشا کنیم و خودم هم همیشه از ایشان میپرسم «بابا آخر چهجوری بچه ۹ ماهه را با خودتان به ورزشگاه بردید؟!»
آیا پیش آمده بود که در استادیوم به خاطر استقلال دعوا کنید؟
دعوا و کریخوانی که آن زمان نمک ورزشگاه رفتن همه ما بود، اما در کل آدم شر و شوری نبودم.
اولین باری که از استقلال پیشنهاد داشتید؟
سال ۱۳۷۶ که از اردوی تیم ملی جوانان برگشتیم، از استقلال پیشنهاد داشتم، اما دیدم هافبک سرشناس زیاد دارد و شاید فرصت به من نرسد؛ بنابراین به پاس تهران رفتم که انتخاب درستی هم بود. بار دوم سال ۱۳۷۹ خود مرحوم ناصر حجازی به من پیشنهاد داد.
استقلال تهران در آن مقطع تدارکاتی داشت که پسرش همبازی من بود و در یک رستوران ناصرخان به من گفت دوست دارد سال بعد به استقلال بروم، اما قسمت نشد. بار سوم هم آقای قلعهنویی پیشنهاد داد استقلالی شوم، اما از کایزرسلاترن و اسپانیا پیشنهاد داشتم و به خودش هم گفتم. جلسه خوبی هم داشتیم، ولی گفتم از اروپا پیشنهاد دارم و ایشان پذیرفت و گفت اگر اروپا نشد، بیا استقلال که رفتم امارات و بعد هم اسپانیا.
از پرسپولیس هم پیشنهاد داشتید؟
زمانی که در پاس بازی میکردم، علیآقا پروین از طریق یکی از همبازیانم پیشنهاد داد پرسپولیسی شوم، ولی محترمانه عذر خواستم. شرایط من در پاس خیلی خوب بود و خودم هم راغب نبودم از آن تیم جدا شوم.
سال ۱۳۹۱ در حالی به استقلال پیوستید که علی فتحاللهزاده عنوان کرد «جواد نکونام از الریان قطر پیشنهاد ۲ میلیون یورویی داشته و ما قزلآلا صید کردیم؟!»
من پیش از آن از الغرافه هم پیشنهاد داشتم. یک روز بعد از بازی با رائووایکانو داخل اتوبوس داشتیم به شهر خودمان برمیگشتیم که دیدم با خط قطر با من تماس گرفتهاند. زنگ زدم پشت خط یکی از بازیکنان استقلال بود که نمیخواهم اسم بیاورم، اما به من گفت «شیخ الغرافه تو را میخواهد و گفته هر مبلغی نکونام میخواهد فقط بگوید؟!»
سرمربی آن تیم چه کسی بود؟
برونو متسوی فقید که من بلافاصله رد کردم. گفتم از بازی در اسپانیا راضی هستم و نمیتوانم اوساسونا را در اوج رها کنم و به لیگ قطر بروم، چون در زندگیام هرگز پول برای من در اولویت نبوده است. در جواب سؤال شما هم باید بگویم بیشتر از ۲ میلیون یورو الریان پیشنهاد داده بود برای ۲ سال که مبلغی هم به اوساسونا میرسید، ولی من استقلال را ترجیح دادم. به استقلال آمدم در حالی که کلی مذاکره کردم تا بتوانم رضایت بگیرم، چون برخلاف الریان این بار پولی به اوساسونا نمیرسید.
چرا؟
شعار نمیدهم و اهل نشان دادن عدد ۴ هم نیستم. نشان دادن اعداد ۴ و ۶ برای هواداران دو تیم است که خیلی هم جذاب و جالب است، اما ما فوتبالیستها نباید دنبال این داستانها باشیم. خانواده من و خودم استقلالی بودیم و ادعایی هم نداشتیم. تصمیم گرفته بودم استقلالی شوم و شدم.
با رفتن به استقلال کلی دشمن جدید پیدا نکردید؟
طبیعی است وقتی بازیکنی ملیپوش به یکی از این دو تیم برود با واکنشهایی روبهرو شود و احتمالاً من هم نزد هواداران پرسپولیس منفور شدم، اما هرگز واکنش منفی یا رفتار بد و بیاحترامی از آنها هم ندیدم. در زندگیام سعی کردهام به همه احترام بگذارم و احترام هم دیدم. آن تصمیم هم یک تصمیم احساسی بود و دوست داشتم آرزوی دوران کودکی خودم و پدرم را برآورده کنم، چون از زمانی که در فوتبال خودم را شناختم، میشنیدم که در خانه میگفتند باید روزی پیراهن استقلال را بپوشم.
چه تیمی به جواد نکونام پیشنهاد مربیگری بدهد، چشمبسته رد میکنید؟
پرسپولیس! البته مطمئن هستم خود پرسپولیسیها هم به جواد نکونام استقلالی هرگز پیشنهاد مربیگری نمیدهند.
بین پپ گواردیولا، زینالدین زیدان و یورگن کلوپ کدامیک را انتخاب میکنید؟
من در دوران مربیگری سعی کردهام از همه یاد بگیرم، اما اگر بخواهم از بین این سه مربی بزرگ انتخاب کنم، گواردیولا و یورگن کلوپ را انتخاب خواهم کرد.
بهترین روز مربیگری جواد نکونام؟
در مربیگری بهترین روز وجود ندارد، چون از فردایش دوباره کار آغاز میشود. همچنین از درجا زدن خوشم نمیآید و هرگز در باد یک موفقیت هم نمیخوابم. البته کتمان نمیکنم صعود نساجی به لیگ برتر آن هم بعد از ۲۴ سال یک اتفاق بزرگ برای فوتبال قائمشهر و استان مازندران بود، اما کار من از فردایش آغاز شد. از فردای آن روز دنبال اتفاقات بزرگتر و بردهای دیگر باید میرفتم.
بهترین نصیحتی که کارلوس کیروش برای دوران مربیگری به شما کرد؟
صداقت و کار!
بیشترین تأثیر را کدام مربی روی شما گذاشته است؟
کاماچو و کارلوس کیروش شاید بیشترین تأثیر را داشتند به همراه مندلیبار و سیگاندا که هرکدام در زندگی ورزشیام تأثیرگذار بودند و همیشه هم سپاسگزار این مربیان بزرگ هستم.
«این جواد نکونام روزی سرمربی تیم ملی خواهد شد.» این جملهای است که علی امیری مدیرعامل باشگاه نساجی مازندران و سعید آذری مدیرعامل فعلی فولاد خوزستان گفتهاند. مدیرانی که سابقه همکاری با شما داشته و دارند. خود جواد نکونام فکر میکند چند سال دیگر به این هدف برسد؟
این دو بزرگوار به من لطف دارند و من هم قطعاً برای خودم هدفی تعیین کردهام. تلاش خود را هم انجام میدهم و اگر لیاقت داشته باشم مثل دوران بازی به آن خواهم رسید. اگر هم نشد، به عنوان یک هوادار تیم ملی برای موفقیت تیم کشورم دعا خواهم کرد.
میدانیم به عدد و شماره ۶ خیلی علاقهمند هستید و میخواهیم به عنوان حسن ختام چند سؤال داشته باشیم که با ۶ شروع میشود. موافقید؟
بله، مشکلی ندارم!
۶ بازیکنی که باعث شدند به فوتبال علاقهمند شوید؟
اول پدرم که در جوانی فوتبال بازی میکرد و با تشویقهای خودش ما را در این مسیر قرار داد. برادرم مهدی که او هم مشوق من بود. بعدتر هم جعفر مختاریفر، عبدالعلی چنگیز، جواد زرینچه و شاهین بیانی بازیکنان مورد علاقهام بودند.
۶ بازیکن برترتاریخ فوتبال که پیراهن شماره ۶ پوشیدند؟
(میخندد) بنویسید همه فوتبالیستهایی که شماره ۶ پوشیدند بهترین بودند، اما از شوخی گذشته بابی مور، کاپیتان اسبق انگلستان، فرانکو بارزی، گیدو بوخوالد، ماتیاس سامر، روبرتو کارلوس و آندرس اینیستا. البته این اسامی به ذهنم آمد.
۶ مربی که از آنها آموختید؟
آموختن با تأثیر گرفتن فرق میکند. همه مربیانم برای من قابل احترام هستند و نمیتوانم ۶ اسم بیاورم، چون از همه آموختم.
۶ تیم یا حریفی که روبهروی آنها بازی کردید و هرگز نام آنها را فراموش نمیکنید؟
بارسلونا، رئالمادرید، کرهجنوبی، ژاپن، بحرین و سویا!
۶ فوتبالیستی که در ایران و خارج میشناسید و به حق خودشان در فوتبال نرسیدند؟
مهدی هاشمینسب در صدر جدول قرار میگیرد که به نظرم در تیم ملی ایران به حق واقعی خودش نرسید. جواد منافی، مجاهد خذیراوی، رضا ترابیان، سیدحسین حسینی گلر استقلال و سبو شهبازیان که اگر مصدوم نمیشد، میتوانست اسمی بزرگتر در فوتبال ایران برای خودش دست و پا کند.
۶ گل جواد نکونام در بازیهای ملی و باشگاهی که همیشه به خاطر دارید؟
گلهایی که به بوردو، رئال مادرید، عربستان سعودی، کرهجنوبی، لاتزیو و آث رم زدم، همیشه برایم نوستالژیک بوده و هستند.
ممنون از اینکه با وجود مشغله کاری فراوان، وقت خودتان را در اختیار ما گذاشتید.
خواهش میکنم، موفق باشید.
منبع: خبرورزشی
انتهای پیام/