به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، میگویند میوه زندگی است و بدون داشتن میوه، نمیتوان زندگی کرد. شاید به همین دلیل است که از گلی از گلهای بهشت بودن فرزند، گفتهاند. اما چند سالی میشود که آمار زاد و ولد در ایران کاهش پیدا کرده، آن قدر که سال گذشته، محمدجوادمحمودی، مدیرکل دفتر جمعیت مرکز آمار ایران، از کاهش زاد و ولد در سال ۹۸ گفته است.
این که در این سال فقط یک میلیون و ۱۹۶ هزار و ۱۹۸ نوزاد به دنیا آمدهاند و در مقایسه با سال قبلش سال ۹۷ که یک میلیون و ۳۶۶ هزار و ۵۱۹ نوزاد متولد شدند- کاهش چشمگیری وجود داشته و این یکی از اتفاقات عجیب در جمعیت آماری کشور در ۴۰ گذشته بوده است. اینها، اما دلیل نمیشود که هنوز پدر و مادرهایی در حسرت به آغوش کشیدن نوزادی و چشم انتظار داشتن کودکی نباشند و برای فرزند داشتن، خود را به آب و آتش نزنند.
فرقی هم ندارد که کرونا آمده باشد یا این که نباید زیاد به مراکز درمانی مراجعه کنند؛ آنها به امید داشتن نام مادر و پدر، همه سختیها را به جان میخرند. به مناسبت ۳۰اردیبهشت، روز ملی جمعیت و برای این که ببینیم زوجهای نابارور برای رسیدن به آرزویشان، چه کارها میکنند و چه سختیهایی به جان میخرند، سراغ یکی از مراکز درمانی ناباروری رفتهایم.
تا چشم کار میکند، کنار خیابان رشید یاسمی ماشین پارک کردهاند. کنار ماشینها عابران، بیماسک و دستکش و بدون فاصله گذاری اجتماعی، شانه به شانه هم در خیابان و پیادهرو راه میروند.
برای رسیدن به مرکز باروری، باید از ساختمان بلند و شیشهای صلح هلال احمر گذشت و ترافیک سنگین جلوی بیمارستان سوانح سوختگی را رد کرد تا نرسیده به اتوبان کردستان، پشت برگهای سرسبز درختی، سردر هلالی و طوسی، ساختمان بیمارستان خاتمالانبیا خودش را نشان میدهد.
ساختمانی که محوطه کوچک آن پر از رفت وآمد و صداست و بیماران و همراهانشان همه غرق در استیصال و نگران، همگی چشم انتظارند.
حالا فرقی ندارد، چشم انتظار برای درمان و خوب شدن یا نه، چشم انتظار برای شنیدن صدای گریه نوزادی.
کلینیک باروری همان طبقه اول است. جایی بعد از اتاق عمل جراحی IVF (لقاح مصنوعی)، درست در قسمت کلینیکهای بیمارستان، یک اتاق کوچک دیگر خودش را نشان میدهد. یک اتاق کوچک سه در چهار، ورودیه کلینیک باروری است؛ اتاقی که در واقع اتاق انتظار است. در سه اتاق معاینه، اتاق سونوگرافی و اتاق مشاوره، هر سه به سالن انتظار باز میشوند.
دختر جوان و زن میانسال ماسک زده در انتظار آمدن پزشک معالج هستند. نه مشاور و نه پزشک سونوگرافی، هیچ کدام درون اتاقشان حضور ندارند. در نگاه اول، بیننده فکر میکند دختر و زن میانسال با هم هستند، مادر و دختری که در انتظارند تا به مشکلاتشان رسیدگی شود، اما دختر جوان و زن میانسال هر دو، همدردند.
از زمان کرونا و از روزهای کرونا که میپرسیم، دختر جوان جواب میدهد: «به خاطر ویروس کرونا، نباید بچهدار شویم؟» هر دوی آنها قبل از شیوع ویروس کرونا، آزمایشهای خود را انجام دادهاند و برای رسیدن به آرزوی چند سالهشان، نه ویروس کرونا و نه هیچ دلیل دیگری نتوانسته مانع حضورشان در بیمارستان شود.
رنج مادری
بیخود نیست که میگویند، بهشت زیر پای مادران است. دوران پراسترس بارداری و بعد شبزندهداری، همه و همه جزو رنجهایی است که مادرها به جان میخرند، اما برای زنانی که گذرشان به کلینیکهای ناباروری میافتد، مادر شدن با سختیهای بیشتری همراه است.
قبل از انجام پروسه درمان ناباروری، هرکدام از زوجین، باید آزمایشهای لازم را انجام بدهند. در این آزمایشهاست که معلوم میشود دلیل فرزنددارنشدنشان چیست. اینکه یکی از آنها یا هر دو مشکل دارند، میتوان، در روند آزمایشها، انجام عمل جراحی و بعد از آن، یعنی باروری تاثیر داشته باشد.
تخمک و اسپرم برخی از زوجین خارج از محیط رحم و در محیط آزمایشگاه، میتواند بارور شود و برای برخی از زوجین این امکان وجود ندارد. آنها باید از تخمک یا اسپرم جانشین استفاده کنند. انجام کارهایی که هزینهها و البته داروهای مخصوص به خود را نیاز دارد و برای هرکدام هم باید پروسههای درمانی متنوعی انجام شود.
در حین مشاوره و روند درمان، این که زوجین میتوانند از کدام روش درمانی استفاده کنند، مشخص میشود؛ روندی که اغلب با فشار عصبی و استرس زیادی هم همراه است. روند بچهدار شدن به روش آزمایشگاهی البته خیلی هم زمانبر است. شش ماه زمان میبرد تا یکی از تخمکهایی که در رحم مادر نشسته است، امکان جنین شدن پیدا کند. در عمل جراحی عموما سه تا چهار تخمک به مادر تزریق میشود، بعد از آن این شانس و تقدیر است که هر چهار تخمک، دو تا، یکی یا حتی هیچکدام از آنها به بار بنشیند و بعد از گذر از ۹ ماه، فرزندی را به دامن مادری بنشانند.
همه چیز را تحمل میکنم
دختر جوان تازه ۳۴ سالش است و فقط دو سال از ازدواجش میگذرد. میگوید که از یک سال پیش کارش این شده است که هر روز از قزوین بکوبد و بیاید تهران تا شاید نتیجهای حاصل شود. هر چند که در عملهای قبل از این، به نتیجهای نرسیده، اما ناامید نشده است.
از بچهدار شدن که میگوید، ناخودآگاه چشمانش برق میزند و لبخند مینشیند روی لبهایش. میگوید که تمام آمپولها و جلد قرصها و داروهایش را نگه داشته است تا زمانی که فرزندش به دنیا بیاید و بزرگ شد، به او هم نشان دهد که چه کارها برای داشتنش انجام داده است.
او برای رسیدن به آرزویش، روند سختی را هم گذرانده است. از هزینه ۳۰ میلیون تومانی که برای هر بار عمل جراحی باید انجام دهد تا حتی عوارض دارویی که هر بار باید تحمل کند. برخی از داروهایی که او استفاده میکند، داروهای هورمونی است و عوارض خیلی بدی هم روی بدنش خواهد داشت.
شاید یکی از عوارض پیشپا افتاده یکی از داروهایش، چاقی بیش از اندازه باشد. دختر جوان میگوید: «در طول درمان، ده تا ۲۰ کیلو اضافه وزن پیدا میکنم.» داشتن موهای زائد و تغییر در صدا از دیگر عوارض این داروهاست. وقتی میپرسیم این همه سختی برای داشتن یا نداشتن فرزند میارزد، نگاهش پر از اشک میشود و سر تکان میدهد به تایید که میارزد.
به خاطر حرف مردم
«۴۰ ساله هستم.» میپرسیم، مگر در ۴۰ سالگی هم میشود بچهدار شد؟ میگوید: «دفعه قبل که آمدم، زنی ۵۸ ساله بچهدار شدهبود.» از عوارض دارو و خطرات بیماری کرونا بر سن و سالش میپرسیم.
میگوید که از خانه بیرون نمیآید و خودقرنطینگی را انتخاب میکند تا به نتیجه برسد. حالا ۱۵ سالی میشود که ازدواج کرده و در تمام این مدت، در حسرت بچهدار شدن، حتی نتوانسته به «بچه مردم» دست بزند.
از فشار و استرسهای بچهدار نشدن میگوید؛ این که حتی اگر به بچه کسی نگاه هم کند، مردم پشت سرش حرف میزنند.
اگر با بچهها بازی کند، میگویند، چون بچه ندارد؛ این قدر با بچهها خوب است و اگر هم به بچهها اهمیتی ندهد، میگویند حسود است. به خاطر حرف مردم حالا دو سالی میشود که کلینیکهای باروری مقصدش شده است. میگوید به خاطر همه این استرسها دو بار قبلی را که برای باروری مراجعه کرده، به جواب نرسیده است.
حالا برایش تجربه شده و بدون این که به هیچ کدام از دوستان و آشنایانش بگوید، برای درمان اقدام کرده است. میگوید: «اگر کسی از دوستانم از روند درمان نداند، استرس کمتری را تحمل میکنم و به نتیجه میرسم.» به اینجای حرفش که میرسد، دستانش را ناخودآگاه مشت میکند و چشمانش از هیجان برق میزند، انگار که خود را فاتح مسابقه و نبردی بداند، پیروزمندانه لبخند میزند. ساعت از ۱۲ گذشته است، دختر جوان و زن میانسال، هنوز به انتظار نشستهاند. کسی، اما خواستهشان را اجابت نمیکند.
در چارچوب در کلینیک ناباروی، مادری، فرزند به بغل، از جلوی چشمان هر دویشان رد میشود و میرود. هر دو آهی میکشند و ....
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/