به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، بارها شنیدهایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی میانجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرنها پیش خشت به خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشتهاند.
با شما مخاطب گرامی قراری گذاشتهایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان میدهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشارهای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.
برای خوشهچینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علیاکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره بردهایم.
قوامالملک نظامالدین هبةالله وزیر معروف به «ابونصر فارسی» سپهسالار، دبیر و شاعر سده ششم هجری قمری و از رجال دولت غزنوی است.
تاریخ دقیق ولادت ابونصر را نمیدانیم؛ ولی مسعود سعد ضمن قصیدهای که در مدح ملک ارسلان مسعود سروده، به صراحت زمان فوت ابونصر را در دوره حکومت ارسلان شاه غزنوی در ۶۳ سالگی دانسته است و از آنجا که ارسلان شاه بین سالهای ۵۰۹-۵۱۱ق حکومت میکرده، تولد ابونصر را میتوان بین سالهای ۴۴۶-۴۴۸ق تخمین زد.
در مورد زادگاه او نیز منابع، ولایت فارس را ذکر کردهاند. امین احمد رازی هم در کتاب هفت اقلیم، او را در زمره شاعران آن خطه آورده است. در هیچیک از منابع سخنی از خاندان ابونصر فارسی به میان نیامده و از پدر و مادر و زن و فرزند او نامی برده نشده است. عمدهترین منبع درباره زندگانی ابونصر، به خصوص اواخر عمر او، دیوان مسعود سعد سلمان، شاعر همدوره، مدیحهسرا و کارگزار اوست.
از زندگی ابونصر قبل از ورود به دربار غزنویان اطلاع دقیقی نداریم. او مدتی وزیر سلطان ابراهیم بن مسعود غزنوی بود؛ اما تاریخ دقیق تصدی او به این مقام و مدت اشتغال او به آن منصب معلوم نیست. عوفی در لبابالالباب درباره ابونصر فارسی چنین آورده: «وزیری صاحب کفایت، فایض درایت، وافر فضل، شامل بذل، در دولت سلطان رضی ابراهیم رحمةالله کارهای بزرگ کرده و به فضل و کفایت معروف و مشهورگشته، خانقاه عمد در لاهور یکی از خیرات اوست و، چون بر رأی او آن شغل ممکن گردانیدند و زمام مصالح خاص و عام در کف کفایت و قبضه شهامت او دادند، او، چون آفتاب بر سمت سمای ملک نور پاشیدن گرفت، اما، چون آن خورشید به حد کمال رسیده بود، زود درگذشت و از جهان فضل و هنر به عالم بقا رفت. بلی کار زمانه غدّار همین است... همان روز که نام وزارت بر وی نشست، رقم صحت از نهاد او برخاست، بر بستر ضرورت بخفت و در آن حال این دُرّ آبدار را به الماس بیان بسفت...»
از مطالب عوفی در مورد ابونصر چنین برمیآید که وی در اوایل دوران وزارتش درگذشته است؛ اما بنا بر شواهد معتبر، به نظر میرسدکه این مطلب صحیح نیست.
ابونصر فارسی در زمان حکومت مسعود سوم (حکومت: ۴۹۲-۵۰۸ق)، پسر و جانشین ابراهیم هنگامی که حکومت متصرفات هند را به فرزندش عضدالدوله شیرزاد سپرد به مقام سپهسالاری رسید و به نیابت او روانه هند شد.
میان ابونصر و مسعود سعد سلمان رابطه دوستی برقرار بوده است. مسعود سعد در اشعار خود از شجاعت، جنگاوری و فتوحات ابونصر سخنها گفته است. او ضمن قصیدهای داستان شکست دادن امیر محلی سیّرا، منطقهای در نزدیکی رود زاوه و تسخیر ولایت چالندر یا جالندر در شمال شرق پنجاب و متصرفات غزنویان را به نظم کشیده است.
ظاهراً خدمات و موفقیتهای ابونصر چنان بوده است که درباریان مسعود سوم در غزنه و خدمتگزاران شیرزاد در لاهور نتوانستند نفوذ و پیشرفت روز افزون او را تحمل کنند. به همین سبب نزد شیرزاد به سعایت از او پرداختند تا اینکه سلطان مسعود وی را خلع کرد. در پی آن مسعود سعد نیز به سبب ارتباط و دوستی با او دستگیر و زندانی شد.
مسعود سعد در قصیدهای از دو نفر به نامهای «مرغزی» و «رازی» نام میبرد که از دشمنان ابونصر بودند و در جایی دیگر «ابوالفرج» نامی را مسبب زندانی شدن خود و ابونصر فارسی دانسته است. درباره شخص اخیر محققان دو احتمال را ذکر کردهاند: نخست آنکه وی همان ابوالفرج رونی، شاعر مشهور عصر غزنوی و از شاگردان ابونصر بوده که محمد قزوینی شرکت او را در این ماجرا بعید دانسته است و احتمال دیگر آنکه این شخص ابوالفرج نصر بن رستم، ملقب به خواجه عمید، حاکم لاهور بوده است. از این زمان تا واپسین سالهای عمر ابونصر فارسی، در حکومت ارسلان بن مسعود، هیچ اطلاعی در دست نیست.
ابونصر فارسی، علاوه بر امور دیوانی و سپاهی، دوستدار شعر و ادب نیز بود و شاعران را ارج مینهاد. از اشعار ابونصر جز ابیاتی اندک چیزی بر جای نمانده است که عوفی در لبابالالباب از وی نقل کرده است؛ اما ابیاتی که ابونصر در سوگ فرزندش سروده نشان از ذوق ادبی او دارد. مسعود سعد هم در یکی از قصایدش از دوستی چهلساله خود با ابونصر یاد کرده و در اشعارش فضایل و کمالات او را ستوده است.
منبع: آنا
انتهای پیام/