رهبران انقلاب اسلامی با خلق کلمات نظریه مبنای خود را برای حراست، صیانت و پیشرفت کشور عرضه داشته‌اند که در این نوشته مفاهیم محوری مطرح شده از سوی ایشان احصاء و تبیین شده است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در یادداشتی به قلم «دکتر مصباح الهدی باقری کنی» پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) آمده است: رهبران حکیم انقلاب اسلامی، امام‌خمینی (ره) و امام‌خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در دوره چهل ساله حیات انقلاب، با خلق و وضع کلمات و مفاهیم، نظریه مبنای خود را برای حراست، صیانت و پیشرفت انقلاب اسلامی عرضه داشته‌اند، که سعی شده در این نوشته مفاهیم محوری مطرح شده از سوی ایشان در ساحت‌های گوناگون احصاء و تبیین گردد.

چکیده

عرصه بازاریابی از محصول و خدمت و ایده و واقعه و محیط زیست فراتر رفته و همه اطراف و اکناف ما را دربرگرفته و به حوزه کلمه و مفهوم نیز نفوذ کرده است. رهبران فرهنگی و فرهنگ‌ساز از توابع مثبت و شتاب‌دهنده این فرآیند = (بازاریابی کلمه) استفاده کرده و نظریات خود را در این مفاهیم ریخته و روشنگرانه پیروان خود را ارشاد می‌نمایند. رهبران حکیم انقلاب اسلامی، امام‌خمینی (ره) و امام‌خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در دوره چهل ساله حیات انقلاب، با خلق و وضع کلمات و مفاهیم، نظریه مبنای خود را برای حراست، صیانت و پیشرفت انقلاب اسلامی عرضه داشته و می‌دارند. در این نوشته، سعی شده است که مفاهیم محوری عرضه‌شده توسط این دو رهبر فرهیخته در ساحت‌های گوناگون ازجمله سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، حکمرانی، امنیتی و علمی احصاء و تبیین گردد. مفاهیمی که افق‌های بلند پیش‌روی نظام را روشن ساخته و برای حفظ و پاسداری از کیان و دستاورد‌های آن خط دهی می‌کند.

مقدمه

دانش بازاریابی در دنیای معاصر، بسیار فراتر از یک واژه کلاسیک نقش ایفا می‌کند. در دوره‌ای نه‌چندان دور، بازاریابی حول عرضه و فروش یک کالا و محصول می‌گشت. کمی بعدتر، بازاریابی خدمت یا خدمات هم معنا پیدا کرد. همین‌طور که جلوتر می‌آییم دایره فراگیری دانش بازاریابی و ضرب آن در عرصه‌های جدید، گستره وسیع‌تری را دربر گرفت: ایده، محیط زیست، کشور، سازه (عمرانی)، شخص و این اواخر واقعه (یا وقایع) و سیاست (یا امور سیاسی). این حوزه‌ها، همه یک محور و پایه مفهومی از بازاریابی را به عاریت گرفته و در فضای اختصاصی مربوط، خود را بازتعریف کرده‌اند. البته این گستره از عرضه و فروش نیز فراتر رفته و به حوزه تولید و سفارش تولید نیز جهت یافته است. روی‌هم‌رفته، تقریباً بازاریابی حیطه جامع و کاملی از اطراف ما را فراگرفته است، به‌نوعی که دائماً با وجه یا وجوهی از آن رو‌به‌رو هستیم که در آن یا در حال بازاریابی هستیم یا مخاطب بازار…

از حوزه‌هایی که در سال‌های اخیر، به‌عنوان حوزه‌ای جدید در دانش بازاریابی، مورد توجه است، حوزه بازاریابی کلمه یا عبارت یا مفهوم است. حوزه‌ای که سابقه آن را می‌توان در علوم پایه شناختی مثل فلسفه، منطق و اصول ردیابی کرد و در همین حوزه بازاریابی، ذیل «بازاریابی ایده»، نشانی گرفت. اما آنچه را که این حوزه را خاص و متمایز و به‌عنوان یک واحد جدید، موثر می‌گرداند، آن است که خود کلمه یا مفهوم، از حیث ساخت، پرداخت، اشاعه و نشست آن بر اذهان و افکار مهم است. درحقیقت در «کلمه» حرف‌ها می‌بینیم و از «آن»، حرف‌ها می‌شنویم. این کلمه به ظهور در بعضی مواقع در قالب یک عبارت کوتاه چندواحدی درمی‌آید. البته منظور از کلمه، آن‌هایی هستند که جریان‌سازند و نقطه‌عطف درست می‌کنند. نکته ظریف آن‌که، براساس همین نگاه، در رسانه‌های جدید علی‌الخصوص توئیتر، این نوع بازاریابی، به‌عنوان محور کار قرار گرفته و با کمی دخل و تصرف، سعی شده است که به‌تناسب، جمله یا عبارتی به خورد مخاطب سریع این روزها، داده شود.

در بازاریابی کلمه، محصولی که برای فروش به مخاطب عرضه می‌کنیم، خود کلمه یا عبارت است. یعنی انتخاب «کلمه»، به شدت و وسواس، مورد نظر می‌باشد.

به این ترتیب، بازاریابی کلمه چیزی فراتر و متمایزتر از بازاریابی محتوا است. در بازاریابی کلمه افراد به تناسب مسئولیت و نقش‌شان با استخدام، وضع یا جعل کلمه یا عبارت سعی می‌کنند، مفهومی را منتقل نموده و در جای خوب و موثری بنشانند. به این جهت، اگر ظرافت‌های لازم در درک اقتضائات و شرایط موجود فهم نشود و ساخت کلمه در غیر جای خودش (از همه نظر) اتفاق بیفتد، اثری که به‌دنبالش هستیم، را نخواهیم دید. مهم‌ترین اثر این کلمه در جهت دادن به ذهن، آغاز یک حرکت و ایجاد یک تغییر است. این تغییر می‌تواند از حوزه دانشی شروع شود و تا رفتار‌های اجتماعی را دربر بگیرد.

در عالم واقع، روزانه عددی غیرقابل احصاء، کلمه ردوبدل می‌شود، ولی آن‌که در حوزه بازاریابی کلمه می‌تواند تأثیرگذار باشد و رصد شود، درصد قابل توجهی نیست. این کلمه می‌تواند در قالب یک اسم باشد، مثلاً مهماندار، مدافع حرم، آزاده، ایثارگر. می‌تواند یک وضعیت را شرح دهد، مثل اینکه «سانتریفیوژ‌ها بچرخند، اما زندگی مردم هم بچرخد» یا «سربازان من در گهواره هستند» یا «از شنبه همه جا باز می‌شود». می‌تواند یک دوره زمانی را توصیف کند مثل دهه فجر، هفته وحدت، روز دانشجو. می‌تواند به یک موسسه یا نهاد اطلاق شود مانند کمیته امداد امام خمینی (ره) و جهاد سازندگی. می‌تواند اسم یک فرد شود مثل سرباز روح‌الله (رضوی کشمیری). می‌تواند یک جریان سیاسی را مشخص کند مانند محافظه‌کار، اصلاح‌طلب، دوم خردادی، مجاهد، منافق. می‌تواند یک مکان باشد (خیابان، شهر یا کشور)، مانند میدان شهدا، میدان آزادی، استان گلستان، خونین‌شهر. می‌تواند عنوان یک درس باشد؛ بازاریابی سیاسی، روش تفکر و سبک زندگی. می‌تواند نام یک اثر هنری باشد؛ نهج‌البلاغه، معراج‌السعاده، لبخند ژکوند، آژانس شیشه‌ای، ایستاده در غبار، بینوایان، جوکر، ۱۹۱۷. می‌تواند به یک واقعه اطلاق گردد، مثل دفاع مقدس و می‌تواند نام یک سال باشد مانند جهش تولید.

لذا، دیده می‌شود که اگر یک کلمه درست بازاریابی شود، چگونه اثرگذار ظاهر می‌شود. می‌تواند دوره‌ای را از دوره قبل متمایز کند. می‌تواند حس نو و بدیعی منتقل کند. می‌تواند مفهومی را دگرگون کند و یا با معنای جدیدی منتقل نماید. می‌تواند اندیشه‌ای را متطور کند و می‌تواند علاوه‌بر راهنمایی، راهبری کند و حرکت و تغییر و تعالی ایجاد نماید.

درحقیقت، نوعی مفهوم‌سازی کلمه یا عبارت اتفاق می‌افتد که در دل خود می‌تواند یک مثنوی حرف و ادعا و نظر و قول و مهم‌تر از همه صنع و خلق داشته باشد.

یکی از بستر‌هایی که این نوع بازاریابی، در آن نقش برجسته‌ای ایفا می‌کند، دوره تغییر و تحولات است. بسیاری از کلمات بازاریابی‌شده، در نقاط عطف یک تحول خود را نشان می‌دهد و نقطه‌ای برای شروع دوره‌ای نو می‌شود. هرچقدر تحول بزرگ‌تر، زمینه برای اثرگذاری این نوع از بازاریابی بیشتر می‌گردد. در تحولات بنیادی، دیگر چاره‌ای نمی‌ماند که بخش مهمی از انتقال به دوره جدید را از کلمات بخواهیم و بخوانیم. کلماتی که با خود بار معنایی بزرگ و در عین حال شگرفی دارند.

انقلاب‌های سیاسی دنیا، معمولاً از این جنس هستند. درحقیقت آفریننده هستند و زمینه را برای به‌کارگیری کلمات در جایگاه جدید یا خلق و وضع کلمات جدید فراهم می‌آورند. از آنجا که عمده مشروعیت انقلاب‌ها، به مردمی بودن‌شان برمی‌گردد، لذا بخش زیادی از راه مؤثر و مقبول بودن فرایند بازاریابی کلمه، که به رضایت و پذیرش مخاطب برمی‌گردد، پیموده شده است.

هرچقدر رهبران و بنیانگذاران انقلاب‌ها، صبغه فرهنگی داشته باشند، بیشتر فرهنگ‌ساز می‌شوند. رهبرانی که با علم و فضل در موضع هدایت مردمان قرار می‌گیرند، از قدرت بی‌مثال کلمه به‌خوبی آگاهند و در دوره تغییر، از این سلاح بران می‌توانند به‌خوبی بهره بگیرند. همچنین است، رهبرانی که با قدرت خطابه و نفوذ سخن، به اعجاز کلمه، روح می‌بخشند، با خلق و جعل کلمه، مرز‌ها را متمایز، راه‌ها را آسان و حرکت‌ها را جهت درست و سرعت بالا می‌بخشند.

انقلاب اسلامی ایران، تاکنون از نعمت چنین رهبرانی در سطحی بسیار عالی، برخوردار بوده است. رهبرانی که سالیان سال ظلم‌ستیزی و مبارزه با ظالم را هجی کرده و از میان نیمکت‌های دانش‌آموزی و مدرس‌های طلبگی و منبر‌های خطابه و وعظ، به کرسی‌های اجتهاد و مرجعیت رسیده‌اند. رهبرانی قلم‌به‌دست که همواره مسقط‌الرأس اجتماعی خود را قشر توده و فرودست جامعه دانسته و برای از بین بردن فاصله‌ها و برکندن زنجیرها، به ساخت مفهوم و کلمه دست زدند.

در طول نزدیک به ۴۰ سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و البته سال‌هایی قبل از آن، مؤسسین نهضت با علم به اثرگذاری کلمه در تعادل‌بخشی دوباره به رابطه مردم و حکومت و خواست‌های متقابل این دو، تلاش کردند تا نهایت بهره را از این مقام و مقال ببرند. بدیهی آن‌که، سال‌های آغاز هر انقلابی، بهترین سال‌ها برای پاشیدن بذر نگاه‌های نو است و صدالبته اثرگذاری حداکثری آن نیز به داشت خوب این بذر‌ها (بعد از دوره کاشت و بذرپاشی) است؛ لذا در این دوره، به وفور با این تکنیک برخورد داریم. نکته شایان توجه، حجم حوادث و وقایعی است که در این دوره، انقلاب با آن مواجه شد یا بر انقلاب تحمیل شد. خود این وقایع نیز زمینه مضاعفی برای روشن شدن مواضع و جهت‌گیری‌ها را از زبان بنیانگذاران نهضت، فراهم آورد.

در این مجال، سعی می‌شود که در یک نگاه اجمالی، به‌کارگیری این راهبرد توسط رهبران فرهیخته نظام جمهوری اسلامی، مورد بررسی قرار گیرد:

۱. نهاد‌های برآمده از انقلاب اسلامی

غالباً بعد از پیروزی هر انقلابی، نیاز است تا نهاد‌های متناسب با اهداف آن انقلاب جهت حفظ و پاسبانی از آن و رسیدن به دستاورد‌های مورد انتظار و تامین نیاز‌های اولیه خاصه امنیتی، تدارک دیده شود.

کمیته انقلاب اسلامی (۲۳ بهمن ۵۷)، بنیاد مستضعفان (۹ اسفند ۵۷)، کمیته امداد امام خمینی (ره) (۱۴ اسفند ۵۷)، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی (۲۱ فروردین ۵۸)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (۲ اردیبهشت ۵۸)، جهاد سازندگی (۲۷ خرداد ۵۸)، جهاد دانشگاهی (۲۷ مرداد ۵۸)، نهضت سواد‌آموزی (۷ دی ۵۸)، بنیاد شهید (۲۲ اسفند ۵۸)، و ستاد انقلاب فرهنگی (اول فروردین۵۹) اولین نهاد‌هایی بودند که تأسیس شدند. اگر به کلمات استخدام و استفاده‌شده در عنوان این نهاد‌ها دقت کنید، جریان ساخت کلمه به‌شدت به چشم می‌آید. کلماتی مثل «انقلاب اسلامی»، «مستضعفان»، «امداد»، «پاسدار»، «سوادآموزی»، «سازندگی»، «شهید» و «انقلاب فرهنگی» کلماتی هدفمند، نقطه‌عطفی، جهت‌ده و گویای تحولی در نگاه‌ها و رویکرد‌ها هستند.

جالب اینکه در بین ۱۰ نهاد تأسیسی در سال اول انقلاب، فقط دو نهاد به امور نظامی و امنیتی می‌پردازند. اکثر نهادها، چشم به خدمت به کسانی دارند که صاحبان و، ولی نعمتان اصلی انقلاب هستند: مستضعفان، زجر‌کشیدگان و محرومین. کمیته امداد، بنیاد مستضعفان، بنیاد مسکن، جهاد سازندگی، نهضت سوادآموزی و بنیاد شهید، سازمان‌هایی هستند که با هدف‌گذاری خدمت به قشر فرودست، و طبقات پایین نگه داشته شده اجتماعی و مؤثر در پیروزی انقلاب، فعالیت خود را تعریف کرده‌اند.

این عنوان‌گذاری، راه نشان‌هایی هستند که تواتر و تمرکز نگاه متولیان امر را نسبت به نگاه سابق نشان می‌دهند. لذا، ساخت این عناوین (مستضعف و محروم) اولین گام در تغییر اولویت، در حکومتی بود که در شکل سابق توجهی به آن‌ها نمی‌شد و دائما منکوب و مرعوب می‌شدند.

۲- ساحت سیاسی انقلاب اسلامی

«نهضت اسلامی» و «انقلاب اسلامی» دو عنوانی بود که به خیزش عمومی مردم دربرابر ظلم داده شد. عنوان‌هایی که به «اسلامیت» حرکت توده مردم ارزش‌گذاری می‌کرد.

خیلی زود و کمتر از دوماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مردم به توصیه و پیشنهاد بنیانگذاری نهضت، نوع رژیم حاکم بر سرنوشت‌شان را، «جمهوری اسلامی» انتخاب کردند. در دنیا کشور‌های پاکستان، افغانستان، موریتانی و گامبیا هم دارای جمهوری اسلامی هستند و در این بین پاکستان در انتخاب این نوع رژیم از همه جلوتر است (۱۳۳۶ هجری شمسی)، اما آنچه که در ایران شاهدیم، نوعی تعریف‌شده و مترقی از حکمرانی است که ساختار‌ها و نهاد‌های حاکم در جهت حفظ این موجودیت طراحی و ساخت یافته‌اند. ولی فقیه، مجلس خبرگان رهبری، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام و حتی مجلس شورای اسلامی در این ساخت، نقشی کلیدی و برجسته دارند که در عین مشابهت اسمی با بعضی نهاد‌ها در ممالک دیگر، از جهت محتوا و کارکرد، متمایز عمل می‌کنند.

در کنار جمهوری اسلامی، واژه «مردم‌سالاری دینی» نیز از اصطلاحاتی بود که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای آن را برای ساخت جمهوری اسلامی از طریق مشارکت و انتخاب عمومی و البته با سازوکار قانونی مشخص، به‌کار برده‌اند.

شاید یکی از مهم‌ترین گزاره‌ها در این حوزه، جمله کلیدی «میزان، رأی ملت است» باشد که چراغ راه تثبیت و تحقق جمهوری اسلامی واقعی است.

انقلابی بودن و انقلابی‌گری

در سال‌های اخیر واژه «انقلابی» به یک مفهوم کلیدی و برجسته در ادبیات سیاسی و فرهنگی رهبر انقلاب تبدیل شده است. بار‌ها و بار‌ها بر انقلابی ماندن و انقلابی‌گری تأکید داشته‌اند. «همه بدانید که ما امروز به روحیه انقلابی، به ممشای انقلابی، به شعار انقلابی، به اصول انقلابی و مبانی انقلاب امام بزرگوارمان نیازمندیم. کشور احتیاج به این دارد.» یا در همان دیدار می‌فرمایند: «انقلابی‌گری یعنی مسئولین کشور، هدف‌شان را راضی کردن قدرت‌های مستکبر قرار ندهند، مسئولان کشور، هدف‌شان را راضی کردن مردم، به‌کار گرفتن نیرو‌های داخلی، تقویت عناصر فعال در داخل کشور قرار بدهند… معنای انقلابی‌گری این است که کشور و مسئولان، تسلیم هیچ زورگویی نشوند، دچار انفعال نشوند، دچار ضعف نفس نشوند، نه زور‌گویی و قلدری را از طرف مقابل قبول کنند، نه فریب او را بخورند.» جمله «من دیپلمات نیستم، انقلابی‌ام» یکی از عبارات برجسته و ماندگار امام‌خامنه‌ای در دوره مذاکرات هسته‌ای بوده است.

به‌جز این کلمات، در طول ۴۰ سال گذشته، رهبران حکیم انقلاب اسلامی، اصطلاحات دیگری را به تناسب اقتضائات رشدی انقلاب ابداع و تبیین کرده‌اند.

اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام آمریکایی

امام خمینی در دو سال آخر عمر شریف خود در معرفی اسلام حقیقی که هم ظاهراً (پوسته) و هم باطناً (محتوا)، مطابق با مطلوب شریعت و پیغامبری حضرت رسول اعظم (ص) بود، آن را «اسلام ناب محمدی» نامیدند و درمقابل، اسلامی که در آن متحجرین و مقدس‌مآبان و التقاطی‌ها با ظاهری از دین و باطنی از ریا و تزویر و جبن و سازشکاری زندگی می‌گذرانند را «اسلام آمریکایی» معرفی کردند. ایشان در پیامی به مناسبت اربعین شهادت علامه عارف حسینی، رهبر شیعیان پاکستان فرمودند: «…بزرگ‌ترین فرق روحانیت و علمای متعهد اسلام با روحانی‌نما‌ها در همین است که علمای مبارز اسلام همیشه هدف تیر‌های زهرآگین جهانخواری بوده‌اند و اولین تیر‌های حادثه قلب آنان را نشانه رفته است. ولی روحانی‌نما‌ها در کنف حمایت زرپرستان دنیاطلب، مروج باطل یا ثناگوی ظلمه و موید آنان بوده‌اند. تابه‌حال یک آخوند درباری یا یک روحانی وهابی ندیده‌ایم که دربرابر ظلم و شرک و کفر، خصوصاً درمقابل شوروی متجاوز و آمریکای جهانخوار ایستاده باشد… امروز استکبار شرق و غرب، چون از رویارویی مستقیم با جهان اسلام عاجز مانده است، راه ترور و از میان بردن شخصیت‌های دینی و سیاسی را از یک طرف و نفوذ و گسترش فرهنگ اسلام آمریکایی را از طرف دیگر به آزمایش گذاشته‌اند. ایکاش همه تجاوزات جهانخواران همانند تجاوز شوروی به کشور مسلمان و قهرمان‌پرور افغانستان علنی و رودررو بود تا مسلمانان ابهت و اقتدار دروغین غاصبان را درهم می‌شکستند؛ ولی راه مبارزه با اسلام آمریکایی از پیچیدگی خاص خود برخوردار است که تمامی زوایای آن باید برای مسلمانان پا برهنه روشن گردد؛ که متاسفانه هنوز برای بسیاری از ملت‌های اسلامی مرز بین «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب محمدی» و «اسلام پا‌برهنگان و محرومان و اسلام مقدس‌نما‌های متحجر و سرمایه‌داران خدانشناس و مرفهین بی‌درد»، کاملا مشخص نشده است…»

امام در چند پیام دیگر ازجمله پیام برائت، پیام خطاب به هنرمندان متعهد، پیام برای تدوین تاریخ انقلاب اسلامی، که همگی در سال پایانی حیات‌شان بود، بر این تمایز و تفریق تاکید مؤکد داشتند.

وحدت کلمه

یکی دیگر از این اصطلاحات در ساحت سیاسی عبارت «وحدت کلمه» بود. امام خمینی (ره)، یکی از مهم‌ترین عناصر پیروزی انقلاب را در وحدت کلمه می‌دانستند و می‌فرمودند: «وحدت کلمه مسلمین، وحدت کلمه اقلیت‌های مذهبی مسلمین، وحدت دانشگاه و مدرسه علمی (حوزات علمیه)، وحدت طبقه روحانی و جناح سیاسی، باید همه این رمز را بفهمند که وحدت کلمه رمز پیروزی است و این رمز را از دست ندهیم و خدای نخواسته شیاطین بین صفوف شما تفرقه نیندازند.» مقام معظم رهبری هم به‌کرات بر حفظ وحدت کلمه تاکید کرده‌اند: «وحدت کلمه را حفظ کنید. مبادا کسانی با زبان‌هایی، بدون قصد و غرض سوئی، فقط به علت اشتباه و به‌خاطر این‌که مصلحت را نمی‌فهمند و نمی‌دانند که چه بگویند، چیز‌هایی بگویند که مردم را دلسرد کنند. متاسفانه گاهی در گوشه و کنار دیده می‌شود که بعضی مصلحت خود و مصلحت انقلاب و ملت را نمی‌فهمند.»

روز قدس

شاید یکی از بارزترین کلمات ابداعی در دوره حضرت امام (ره)، نامیدن جمعه آخر ماه مبارک به‌عنوان روز جهانی قدس بود. امام در اولین ماه رمضان بعد از پیروزی انقلاب (۱۶‌مرداد ۵۸)، از مسلمانان جهان و دولت‌های اسلامی خواستند طی مراسمی همبستگی بین‌المللی خود را در حمایت از حقوق قانونی مردم فلسطین اعلام نمایند.

زوال و محو اسرائیل از صفحه روزگار، یکی دیگر از برساخت‌های امام است. این در سخنان رهبر معظم انقلاب، با عبارت «غده سرطانی اسرائیل» بیان گردیده است.

سلطه‌گر و سلطه‌پذیر

از دیگر واژگان قابل بازاریابی در کلام رهبران حکیم انقلاب اسلامی، «سلطه‌گر و سلطه‌پذیر» است. امام خامنه‌ای در این خصوص می‌فرمایند: «نظام سلطه، یعنی نظامی که بر پایه رابطه سلطه‌گر و سلطه‌پذیر بنا شده، یعنی کشور‌های دنیا یا مجموعه بشری دنیا، تقسیم می‌شوند به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر؛ آن اتفاقی که امروز در دنیا افتاده (این است) … دعوای با ایران هم بر سر همین است، این را بدانید. دعوای با جمهوری اسلامی این است که این نظام، سلطه‌گر سلطه‌پذیر را نپذیرفته است. سلطه‌گر که نیست. خودش را از سلطه‌پذیری هم بیرون آورده است و پای این حرف ایستاده است.»

عزت، حکمت و مصلحت

یکی دیگر از مفهوم‌سازی‌های انجام‌شده در حوزه سیاست بین‌الملل، تنظیم روابط بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران در همگرایی و نقطه‌ثقل سه محور عزت، حکمت و مصلحت است. رهبر فرزانه انقلاب در تبیین این مفاهیم می‌فرمایند:

«عزت به‌معنای ساخت مستحکم درونی فرد یا یک جامعه است که او را در مقابله با دشمن، در مقابله با موانع، دارای اقتدار می‌کند و بر چالش‌ها غلبه می‌بخشد… وقتی که عزت شامل حال یک انسان، یک فرد، یا یک جامعه شود، مثل یک حصار عمل می‌کند، مثل یک بازوی مستحکم عمل می‌کند؛ نفوذ در او، محاصره او، نابود کردن او برای دشمنان دشوار می‌شود… ملت ما باید در روابط بین‌المللی خواری نبیند و اهانت نشود، هیچ‌کس حق ندارد اهانت به ملت ایران را در کمترین برخورد با دیگران قبول کند.»

حکمت یعنی: «حکیمانه و سنجیده کارکردن» مواضع و رفتار کارگزاران نظام در صحنه بین‌الملل باید بر‌اساس تدبیر، خردمندی و عقلانیت باشد. هیچ‌گونه نسنجیدگی را نباید در اظهارات دیپلماتیک و هرآنچه که مربوط به سیاست خارجی و ارتباطات جهانی است، راه داد. باید حکیمانه برخورد کنیم. فقط در حرف زدن نیست. در معاشرت‌ها و برخورد‌ها باید حکیمانه برخورد کرد.»

«مصلحت در مناسبات خارجی ایران به‌منزله اصالت دادن به اصول و آرمان‌های انقلاب اسلامی و تامین اهداف و منافع ملی با رعایت موازین اسلامی و اصول مصرح قانون اساسی است.»

انقلاب دوم و شیطان بزرگ

در همان سال اول پیروزی انقلاب، سفارت آمریکا در ایران که خیلی زود به «لانه جاسوسی» موسوم شد، به تسخیر دانشجویان پیرو خط امام درآمد. امام خمینی (ره)، این حرکت را «انقلاب دوم» نامیدند و آن را انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول خواندند. البته ریشه آمریکا و استکبارستیزی امام به سال‌های دور برمی‌گشت، اما با پیروزی انقلاب، این اندیشه، قابلیت عملی شدن یافت و البته پناه بردن شاه ملعون به آمریکا و عدم استرداد او، محمل مناسبی برای جریان یافتن این اندیشه شد. روز بعد از تسخیر، امام فرمودند: «در نظرم است که در یک روایتی است که رسول خدا که مبعوث شد، آن شیطان بزرگ فریاد کرد و شیطان‌ها را دور خودش جمع کرد و اینکه مشکل شد کار بر ما. در این انقلاب، شیطان بزرگ که آمریکاست، شیاطین را با فریاد دور خودش دارد جمع می‌کند و چه بچه‌شیطان‌هایی که در ایران هستند و چه شیطان‌هایی که خارج هستند، جمع کرده است و هیاهو به راه انداخته است.» این دو مفهوم (انقلاب دوم و آمریکا، شیطان بزرگ) به‌همراه ضدیت با سازشکاری با استکبار، از مفاهیم استراتژیک و بنیادی اندیشه حضرت امام در روابط بین‌الملل قلمداد می‌شود. لذا، شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر سازشکار، از شعار‌هایی است که در سال‌های اول انقلاب، زیاد شنیده می‌شود. خاستگاه اولیه این شعار نیز در ارتباطی است که کارگزاران دولت موقت (مهندس بازرگان) با زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت کاخ سفید در دوره ریاست‌جمهوری کارتر، در الجزیره (پایتخت الجزایر) برقرار کردند. «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»، جمله ماندگار امام است که از زبان رهبری فرزانه انقلاب اسلامی نیز شنیده شده است. روزی که مرحوم علیرضا سلیمانی، کشتی‌گیر وزن ۱۳۰ کیلوگرم کشورمان بومگارتنر آمریکایی را در مسابقات قهرمانی جهان سال ۱۹۸۹ در مجارستان شکست داد روزنامه معروف مجاری تیتر زد: «علی»، شیطان بزرگ را شکست داد…

برائت

این نگاه استکبارستیز در اندیشه امام به یک محور کلیدی و اساسی دیگر نیز متصل شد و آن هم موضوع «برائت از مشرکین» و برگزاری «حج ابراهیمی» بود. امام در اولین پیام حج بعد از انقلاب در سال ۵۸ فرمودند: «فلسفه حج باید جوابگوی این فریاد‌های مظلومانه (منظور فریاد مظلومانه آفریقای مسلمان و… است) باشد. گردش به دور خانه خدا نشان‌دهنده این است که به غیر از خدا، گرد دیگری نگردید و رمی جمرات، رمی شیاطین انس و جن است، شما با رمی، با خدای خود عهد می‌کنید تا شیاطین انس و ابرقدرت‌ها را از کشور‌های اسلامی عزیز برانید. امروز جهان اسلام به‌دست آمریکا گرفتار است، شما برای مسلمانان قاره‌های مختلف جهان، پیامی‌از خدا ببرید؛ پیامی که به غیر از خدا بردگی و بندگی هیچ‌کس را نداشته باشید.» خمینی عزیز در آخرین حج حیات خود، در همان صراط مستقیم به مسلمانان و حجاج وصیت برائت از مشرکین را به عنوان راه فلاح و صلاح باز‌معرفی کردند: «در فریضه حج، که لبیک به حق است و هجرت به‌سوی حق‌تعالی به برکت ابراهیم و محمد است، مقام «نه» بر همه بت‌ها و طاغوت‌هاست و شیطان‌ها و شیطان‌زاده‌هاست؛ و کدام بت از شیطان بزرگ آمریکای جهانخوار و شوروی ملحد متجاوز بزرگ‌تر و کدام طاغوت و طاغوتچه از طاغوت‌های زمان ما بالاترند؟ در لبیک لبیک، «نه» بر همه بت‌ها گویید و فریاد «لا» بر همه طاغوت‌ها و طاغوتچه‌ها کشید و در طواف حرم خدا که نشانه عشق به حق است، دل را از دیگران تهی کنید و جان را از خوف غیرحق پاک سازید و به موازات عشق به حق از بت‌های بزرگ و کوچک و طاغوت‌ها و وابستگان‌شان برائت جوئید که خدای تعالی و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آن‌ها بری هستند؛ و در لمس «حجر الاسود» بیعت با خدا بندید، که با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان، دشمن باشید و به اطاعت و بندگی آنان، هر که باشد و هر جا باشد، سر ننهید و خوف و زبونی را از دل بزدائید که دشمنان خدا و در رأس آنان شیطان بزرگ زبونند، ه چند در ابزار آدم‌کشی و سرکوبی و خباثت‌شان برتری داشته باشند.»

صدور انقلاب

امام خمینی، انقلاب اسلامی را، انقلاب همه مستضعفان عالم برابر همه مستکبران می‌دانست و این نگاه آرمانی را در مفهوم «صدور انقلاب» منتقل می‌کردند. ایشان فرمودند: «ما می‌خواهیم معنویت انقلاب اسلامی‌مان را به جهان صادر کنیم.»

امام بزرگوار این موضوع را امری مسلم و تکلیفی دینی برمی‌شمردند و اشاره داشتند: «ما انقلاب‌مان را به تمام جهان صادر می‌کنیم چراکه انقلاب ما، اسلامی است و تا بانگ «لا‌اله‌الا‌الله» و محمد رسول‌الله (ص) بر تمامی جهان طنین نیفکند مبارزه هست و تا مبارزه در هر جای جهان علیه مستکبران هست ما هستیم.» و در جای دیگر می‌فرمایند: «ما به تمام جهان تجربه‌های‌مان را صادر می‌کنیم و بدون کوچک‌ترین چشمداشتی به مبارزان راه حق انتقال می‌دهیم و مسلما محصول صدور این تجربه‌ها، جز شکوفه‌های پیروزی و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام برای ملت‌های دربند نیست.»

۳- ساحت اقتصادی انقلاب اسلامی

یکی از حوزه‌هایی که دشمنان این مرز و بوم سعی می‌کنند با قراردادن کشورمان در آن، عرصه را بر ما تنگ کنند، حوزه اقتصاد است که در آن هم با جنگ اقتصادی و هم با حصر اقتصادی و تحریم، تلاشی گسترده برای فلج کردن جریان اداره حکومت، مأیوس و دلسرد کردن مردم و نهایتاً تسلیم شدن در‌مقابل منویات استکباری، دارند.

رهبران انقلاب اسلامی با درک این مهم، تلاش کردند با درایت خود، جامعه را در این جبهه مهم راهبری نموده و کید دشمن را به فضل خدا، خنثی نمایند. از این جهت، با استخدام مفاهیم و ساخت کلماتی سعی نمودند، اندیشه و بعضاً نظریه اقتصادی مختار خود را تبیین نمایند.

کوخ‌نشین و کاخ‌نشین

یکی از محوری‌ترین تأکیدات، نگاه به محرومین و مستضعفین و طبقه پایین جامعه بود که بیشترین نقش و فداکاری برای پیروزی و حفظ انقلاب اسلامی که تبلور آرمان‌های‌شان در آن است، را داشتند. از همین جهت امام (ره)، واژه «کوخ‌نشینان» را درمقابل واژه «کاخ‌نشینان» قرار داد و بسیار صریح آن‌ها را در جامعه اسلامی مورد عنایت و کرامت دانستند: «همه، ملت اسلام و تابع قرآن و از گروه زحمت‌کشان این کشور هستید. انقلاب اسلام، این انقلاب مهم اسلامی، رهین کوشش‌های این طبقه است، طبقه محروم، طبقه گود نشین، طبقه‌ای که این نهضت را ثمر رساند و توقعی هم نداشت. من شما طبقه گودنشینان را از آن کاخ‌نشینان بالاتر می‌دانم، اگر آن‌ها لایق باشند که با شما مقایسه بشوند.» یا در جای دیگر: «تزلزلی که در بین کاخ‌نشینان‌هاست، در بین کوخ‌نشینان‌ها نیست. آرامشی که این طبقه محروم دارند آن طبقه‌ای که به خیال خودشان در آن بالا‌ها هستند، ندارند. شما اگر توجه کنید، قدرت‌های بزرگ را می‌بینید که آن قدر اضطرابی که در سران قدرت‌های بزرگ هست، در شما اشخاص که برای خدا عمل می‌کنید و از خدا اجر می‌خواهید، این اضطراب نیست. این یک نعمتی است که خدا به شما داده و شاید ما‌ها نتوانیم درست بفهمیم نعمت خفی الهی را، نعمت طمأنینه را، نعمت آرامش را، نعمت سکینه قلب را… در کاخ‌های بزرگ نشسته‌اند و غصه می‌خورند، شما در کوخ‌ها نشستید و آن غصه‌ها را ندارید.» «یک موی شما کوخ‌نشینان بر همه کاخ‌نشینان ترجیح دارد. شما انقلاب را ثمر رساندید… همان زن و مردم محروم و همان‌هایی که مستضعف هستند و کاخ‌نشین‌ها، آن‌ها را استضعاف می‌کنند و این‌ها ثابت کردند که کاخ‌نشین‌ها هستند که ضعیفند و پوسیده‌اند و برای این ملت هیچ کاری نکرده‌اند و نخواهند کرد.»

استقلال و خودکفایی

ازجمله مفاهیمی که در شعار‌های بنیادین انقلاب نیز ظهور پیدا کرده بود، کلمه «استقلال» بود. استقلال در همه جوانب و ابعاد: استقلال سیاسی، استقلال فرهنگی و استقلال اقتصادی. استقلال سیاسی عمدتاً در مفاهیم عدم سلطه‌گری و عدم سلطه‌پذیری خودش را نشان داد. اما حوزه استقلال اقتصادی که امام از آن تعبیر به «خودکفایی» نیز داشتند، از مفاهیم مورد تاکید در دوره‌های مختلف حیات انقلاب است. ضمن این‌که قاعده نفی‌سبیل در اندیشه فقهی رهبران انقلاب، ایشان را به زمینه‌سازی حکومت جهت احتراز از وابستگی اقتصادی سوق می‌داد. این مهم، ضرورتی مضاعف می‌یابد، وقتی ملاحظه شود که یکی از راه‌های جنگ غیرمستقیم با آرمان‌های انقلاب اسلامی، تحریم و حصر اقتصادی است. این راهبرد، در مقاطع مختلف به شکل‌های متفاوت توسط دشمنان و مستکبران جهانی علیه ملت ایران به‌کار گرفته شده و هر بار بر پیچیدگی‌های آن افزوده شد تا توان مقابله را از ملت گرفته و آن‌ها را وادار به تواضع و تسلیم دربرابر خواست‌های بوالهوسانه کند. سخنان امام (ره)، در این خصوص مثل همیشه آسان و ساده است: «آن‌هایی که این صنعت‌های بزرگ را درست کردند، آن‌ها هم انسان‌های یک سر و دو گوش هستند که مثل سایر انسان‌هایند، منتها قبل از ما بیدار شدند و ما را خواب کردند. قبل از اینکه ما بیدار شویم آن‌ها بیدار شدند و همّ خودشان را صرف این کردند که با ایادی خودشان مستقیماً یا غیرمستقیم ما را غافل کنند. ما را خواب کنند و به ما تزریق کنند به اینکه شما نمی‌توانید یک صنعتی داشته باشید. شما نمی‌توانید یک نظام صحیح داشته باشید. شما نمی‌توانید یک صنعتی داشته باشید.» «ما تا بنای بر این نگذاریم که خودمان هم یک آدمی هستیم برای خودمان، می‌توانیم کار کنیم، ما به آن نان جویی که خودمان درست کنیم تا بنای بر این نگذاریم که همان نان جو را می‌خوریم و از خارج نمی‌خواهیم، نمی‌توانیم درست کنیم کار خودمان را. تا بنای بر این نگذاریم که همان منسوجاتی که خودمان درست می‌کنیم، کافی‌مان هست منسوجات ما ترقی نمی‌کنند و ما باز تابع غیر باید بشویم و دست‌مان پیش غیر دراز بشود.»

از آنجا که بعد از ارتحال حضرت امام و پایان یافتن جنگ تحمیلی (سخت)، جنگ نرم دشمن در دو جبهه اقتصاد و فرهنگ شروع شد، تا جایی که در دهه اخیر، به‌واسطه دستیابی ایران به انرژی هسته‌ای و بهانه بنی‌اسرائیلی دستیابی به بمب هسته‌ای، ملت ایران با فشار‌های متعدد و مضاعف روبه‌رو شد و محوری‌ترین راهبرد دشمن، تحریم و حصر اقتصادی به تمام معنا بود، لذا یکی از ارشادات و رهنمود‌های موکد امام‌خامنه‌ای نیز در جهت حفظ سنگر‌های اقتصادی و جلوگیری از تک‌های همه‌جانبه و پیچیده دشمن در این زمینه بود: «استقلال اقتصادی – به‌طور خلاصه – هضم نشدن در هاضمه اقتصاد جهانی است. ببینید آن‌ها خودشان – آمریکایی‌ها – در همین قضایای بعد از مذاکرات هسته‌ای گفتند معامله هسته‌ای باید موجب بشود که اقتصاد ایران در اقتصاد جامعه جهانی ادغام بشود؛ ادغام! ادغام یعنی چه؟ اقتصاد جامعه جهانی چیست؟ آیا اقتصاد جامعه جهانی یک نظم عادلانه و منطقی و عقلانی است؟ ابداً. اقتصادی که نقشه آن را جامعه جهانی کشیده است و مظاهر گوناگون آن در همه دنیا گسترده است، عبارت است از نقشه‌ای و نظامی که سرمایه داران عمدتاً صهیونیستی و بعضاً غیرصهیونیستی برای تصرف منابع مالی همه دنیا طراحی کرده‌اند. این نظم جامعه جهانی و اقتصاد جهانی است. اینکه یک کشوری، اقتصادش را ادغام کند در اقتصاد جهانی، افتخار نیست. این خسارت است. این ضرر است، این شکست است. در تحریم هم هدف آن‌ها مقصود آن‌ها یک هدف اقتصادی بود… برای فلج کردن اقتصاد ایران… یعنی بلعیدن اقتصاد ایران به‌وسیله هاضمه اقتصاد بین‌المللی و جهانی.» «در اقتصاد، اصول امام، تکیه به اقتصادی ملی است؛ تکیه به خودکفایی است… استقلال در اقتصاد ملی.» «تا یک کشور، اقتصاد خود را قوی نکند، پایدار نکند، متکی به خود نکند، مستقل نکند، از لحاظ سیاسی و فرهنگی و ... نمی‌تواند تأثیر گذار باشد.» «این کشور سرمایه‌های انسانی فراوانی دارد؛ سرمایه‌های مادی فراوانی هم دارد. با سرمایه‌گذاری لازم، با برنامه‌ریزی درست و متین و با پشتکار و جدیت، ما خواهیم توانست در مدت یک برنامه شخصی، کاری بکنیم که دیگر کشور در عرصه اقتصادی دنیا از تحریم اقتصادی و محاصره اقتصادی، هیچ باکی نداشته باشد. این وظیفه ملی ماست. باید انجام بدهیم. هر کسی می‌تواند نقش داشته باشد.»

در طول این سال‌ها، ده‌ها مورد از این ارشادات و اوامر در حوزه احتراز از وابستگی و دستیابی به استقلال همه‌جانبه از جمله اقتصادی وجود دارد.

اقتصاد مقاومتی

در سال‌های گذشته، افزایش بی‌سابقه این فشارها، رهبری حکیم را بر آن داشت که در هر سخن و بیانی، این مهم را به گوش مسئولین و آحاد ملت برسانند، تا جایی که چندین سال را مستقیماً با عناوین اقتصادی نام‌گذاری کردند –که بعداً به آن می‌پردازیم– نهایتاً، با تاکید و تکیه بر مفهوم «اقتصاد درون زا» و «ساخت درونی قدرت»، نظریه «اقتصاد مقاومتی» را اولین بار در سال ۱۳۸۹ مطرح کردند و در سال‌های بعد به تبیین ابعاد و مختصاتش پرداختند.

«اقتصاد مقاومتی، یعنی اقتصادی که از درون می‌جوشد و احتیاج ما را به دیگران کم می‌کند و استحکام کشور را در مقابل تکانه‌های خارجی افزایش می‌دهد.»

و حتی یک سال، مستقیماً با نام «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» اسم‌گذاری شد و از این فراتر، سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی هم از طرف معظم‌له ابلاغ گردید.

رفاه‌زدگی و اشرافیت‌گرایی

دوری از «اشرافیت‌گرایی، رفاه‌زدگی و تجمل‌گرایی مسئولین و کارگزاران» ازجمله گزاره‌هایی بود که هر انقلابی می‌تواند به آن گرفتار شود، اما در گفتار و کلام رهبران انقلاب ما، برگرفته از نگاه دینی متفاوت و با دقت نظر خاصی بوده است: «سرچشمه همه مصیبت‌هایی که ملت‌ها می‌کشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان -به اصطلاح خودشان– از آن‌ها باشد و آن‌ها این‌طور هستند، اشراف و اعیان این‌طور هستند که تمام ارزش‌ها را به این می‌دانند که آنجایی که زندگی می‌کنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آن‌ها می‌کنند، رفتار عبید و موالی باشد؛ تمام افکارشان متوجه به این مسائل است… و این‌ها وضع روحی‌شان، به حسب نوع، وضع روحی‌شان این طور که، چون قدرت را، تمام ارزش‌ها را به قدرت مالی می‌دانستند، به قدرت‌های دیگر می‌دانستند، در‌مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عبد بودند، در‌مقابل ضعف‌هایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند… به مردم هر‌چه گذشت، گذشت و هر چه خواستند بکنند با مردم.» «دولت‌ها بفهمند که قدرت به این نیست که ظرف طلا باشد و ظرف نقره باشد، قدرت به این نیست که پرده‌های کذا باشد، بزرگی و عظمت به این نیست که مبل‌های کذا باشد از مال این ملت ضعیف! خود ملت توی این غار‌ها زندگی بکند و شما در کاخ‌های دادگستری و در کاخ‌های نخست‌وزیری؟! تعدیل کنید خودتان را؛ اگر از خودتان شروع نکنید نمی‌توانید اصلاح کنید.» از آنجا که این فضا، در دوره بعد از جنگ و با سوء‌عملکرد برخی مسئولان وقت، به‌شدت گسترش یافت، مقام‌معظم‌رهبری، بار‌ها و بار‌ها درمقابل این عارضه موضع گرفتند و هشدار‌های جدی دادند: «مسئولان اسلامی نباید در رفتار و عمل خودشان مسرفانه و متجملانه زندگی کنند. بالاتر از آن، نباید طوری زندگی گنند که روش اسراف‌آمیز و تجمل‌آمیز به یک فرهنگ تبدیل شود… اگر به‌وسیله یک نفر در سطح عالی و در میان صاحب‌منصبان حکومت اسلامی، کیفیت آرایش محل زندگی و محل کار، کیفیت زندگی خانوادگی، چگونگی ازدواج فرزندان، مهریه‌ها و جهیزیه‌ها و از این قبیل، به شکل غیراسلامی آن، به معنای مسرفانه، انجام گیرد، این به فرهنگ تبدیل می‌شود. این به این معنا که بقیه نگاه می‌کنند و یاد می‌گیرند… ازدواج‌ها مشکل می‌شود، زندگی سخت می‌شود و همین رفتار به‌تدریج آثارش در طول مدتی کوتاه یا بلند در جامعه منعکس می‌شود.» «ما مسئولان باید روح اسلامی را در خود زنده نگه داریم. روح اشرافی‌گری را دور بیندازیم و رشته سودجویی و ثروت‌طلبی و دنبال منافع شخصی دویدن و تجمل‌پرستی و امثال این‌ها را از دست‌و‌پای خود بازکنیم.»

مبارزه با فساد

از دیگر واژگان بازاریابی‌شده در حوزه اقتصادی، مبارزه و مقابله با فساد و مفاسد است. این گزاره نیز در ۲۰ سال گذشته و با نفوذ اندیشه‌های لیبرال اقتصادی از طرفی و وجود حفره‌های بزرگ در نظام بانکی کشور از طرف دیگر و البته تغییر ارزش‌های اجتماعی در قشر‌هایی از جامعه به شدت و حدّت در رویکرد و بیان بزرگان نظام دیده شده است. فرمان هشت‌ماده‌ای مقابله با فساد در اردیبهشت ۸۱، یکی از نقاط‌عطف تکیه و تأکید بر این مبنا بوده است که آن‌چنان که باید قدر ندید.

در دوره اخیر قوه قضائیه این دستور کار با جدیت دنبال می‌شود، ولی همچنان نگاه پیشگیرانه غایب بزرگ سیستم قضائی است.

۴- ساحت فرهنگی- اجتماعی انقلاب اسلامی

ازآنجاکه رهبران فرهیخته انقلاب اسلامی، صبغه یک انسان فرهنگی را در درون خود پرورش داده بودند، لذا این بعد در تفاوتی آشکار با حوزه‌های سیاسی و اقتصادی، خمیرمایه‌ای متناظر با استعداد‌های ذاتی‌شان داشته و بیشتر از یک، ولی و یک رهبر، به‌عنوان یک متفکر و صاحب‌نظر عرصه فرهنگی، به مفهوم‌سازی در این ساحت پرداخته‌اند.

البته در دوره رهبری امام به‌واسطه حجم موضوعات و درگیری‌های سیاسی مربوط به دوره شکل‌گیری و تثبیت انقلاب و بروز جنگ تحمیلی و مساله‌های اقتصادی ناشی از بازتعریف روابط اقتصادی و تجاری ابرقدرت‌ها و استکبار جهانی با جمهوری اسلامی، حوزه‌های نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی پررنگ‌تر از حوزه فرهنگی در بیان و کلام و راهبری معظم‌له دیده می‌شود.

شاید بیشترین جلوه بعد فرهنگی حضرت امام (ره)، در تأسیس و ساخت نهاد‌های انقلاب اسلامی در دوره اول بعد از پیروزی انقلاب، بروز یافت که سعی شد در آغاز این نوشته به آن اشاره شود. در این بین، ایده بسیج مستضعفین و تشکیل ارتش ۲۰‌میلیونی (از جمعیت ۳۶میلیونی آن زمان) که کل جوانان را شامل می‌شد، ایده نابی بود. این ایده که در ابتدای امر، هشت روز قبل از تسخیر لانه جاسوسی، طرح شد، عمدتاً نگاهی به مقابله با استکبار جهانی و در رأس آن آمریکا داشت و بیشتر از جنس تجهیز آمادگی دفاعی و نظامی بود:

«اگر یک ملت که همه جوان‌هایش علاوه بر جهاز دینی و ایمانی که دارند، مجهز به جهاز‌های مادی هم باشند، سلاحی هم باشند و یاد گرفته باشند، همچی نباشد که یک تفنگی دست‌شان آمد ندانند با آن، چه بکنندش. باید یاد بگیرید و یاد بدهید رفقایتان را. جوان‌ها را یادشان بدهید و همه‌جا باید این‌طور شود که یک مملکت بعد از یک‌چند سالی بشود یک کشوری با ۲۰ میلیون جوان که دارد، ۲۰ میلیون تفنگدار داشته باشد، ۲۰ میلیون ارتش داشته باشد، همچون مملکتی آسیب‌بردار نیست و الآن هم الحمدلله آسیب‌بردار نیست. الآن هم پشتیبان‌مان خداست و ما برای او نهضت کردیم. برای پیاده کردن دین او نهضت کردیم و خدا با ماست.» این صبغه و رنگ، در سال ۱۳۶۷ و در آخرین سالروز فرمان تشکیل بسیج در حیات مبارک حضرت امام (ره) کاملاً بیانی فرهنگی و اندیشه‌ای گرفت. درحقیقت برجستگی تفکر و فرهنگ بسیجی بیشتر مورد تأکید و تائید قرار گرفت: «…، ولی حقیقتاً اگر بخواهیم مصداق کاملی از ایثار و خلوص و فداکاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهیم، چه‌کسی سزاوارتر از بسیج و بسیجیان خواهند بود، بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه‌های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می‌دهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته‌های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده‌اند. بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت‌یافتگان آن، نام و نشانی در گمنامی و بی‌نشانی گرفته‌اند. بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا نموده‌اند. من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می‌خورم و از خدا می‌خواهم تا مرا با بسیجیانم محشور بگرداند… خلاصه کلام، اگر بر کشوری نوای دل‌نشین تفکر بسیجی طنین‌انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهان‌خواران از آن دور خواهد گردید والا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند …»

دومین نهادی که در فروردین ۵۹ مفهوم‌سازی شد و کلید تأسیس آن خورد و به‌عنوان نقطه‌عطفی برای جهت و جریان‌دهی حوزه فرهنگی انقلاب به‌حساب می‌آمد، ستاد انقلاب فرهنگی بود. این ستاد مطابق فرمان امام ملزم بود، فعالیت‌های خود را بر محور‌های تربیت استاد و گزینش افراد شایسته برای تدریس در دانشگاه‌ها، گزینش دانشجو و اسلامی کردن جو دانشگاه‌ها و تغییر برنامه‌های آموزشی دانشگاه‌ها، به‌صورتی‌که محصول کار آن‌ها در خدمت مردم قرار گیرد، متمرکز کند. این ستاد در طول سال‌های حیات حضرت امام (ره)، دو بار ترمیم شد، یک‌بار با پیشنهاد رئیس‌جمهور وقت آیت‌الله خامنه‌ای در شهریور ۶۲ و یک‌بار هم، با توجه به صلاحدید شخص حضرت امام (ره) در آذرماه ۶۳ برای اثرگذاری بیشتر به شورای عالی تغییر ماهیت ساختاری داد.

تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی

در زمان رهبری امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) نیز، بار‌ها و بار‌ها بر مسئولیت‌های جدی و خطیرش تأکید شد و حتی در سال ۱۳۸۴، معظم‌له فرمودند که با انتصاب اعضای شورا، حجت را تمام کرده و این تکلیف سنگین را بر دوش اعضای شورا قرار دادند و از آنان تحرک، نوآوری و اهتمام جهت کیفیت بخشیدن به مایه‌های علم و تحقیق در مراکز دانشگاهی و پرداختن به تربیت معنوی دانشجویان و هدایت فکر و عمل آنان را خواستار شدند.

با پایان یافتن جنگ نظامی و تحمیلی علیه انقلاب اسلامی، جبهه جنگ اقتصادی تعطیل نگردید و علاوه‌بر آن جبهه جنگ فرهنگی زوایا و ابعاد تازه‌ای را تجربه می‌کرد که گویای طراحی نوی استکبار جهانی برای تغییر هویت و ماهیت نظام از درون بود؛ لذا رهبر حکیم انقلاب اسلامی در همان آغازین ماه‌های دوره رهبری در آذرماه ۶۸ «تهاجم فرهنگی» دشمن را هشدار دادند: «یک جبهه‌بندی عظیم فرهنگی که با سیاست، صنعت، پول و با انواع و اقسام پشتوانه همراه است، الآن مثل یک سیلی راه افتاده که با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامی نیست. بسیج عمومی هم در آنجا هیچ تأثیری ندارد و آثارش هم طوری است که ما تا به خود بیاییم، گرفتارشده‌ایم… فرض کنیم در یک محوطه یک بمب شیمیایی منفجر شود یا بیفتد که احدی نفهمد. پس از هفت، هشت ساعت می‌بینید صورت‌ها و دست‌های همه تاول زده است. تهاجم فرهنگی دشمن به‌صورتی است که شما ناگهان از مدرسه‌های ما، ناگهان در خیابان‌های ما، در جبهه‌های ما، در حوزه علمیه ما، در مدارس و دانشگاه‌های ما نشانه‌های آن را خواهید دید…»

این توجه و انتباه که به‌صورت مستمر در مناسبت‌های مختلف، فریاد زده می‌شد، متأسفانه آن‌چنان‌که بایدوشاید اعتنا نشد تا جایی که رهبر معظم انقلاب اسلامی، ابتدا در سال ۷۱، عبارت «شبیخون فرهنگی» و سپس در سال ۸۵، عبارت «ناتوی فرهنگی» را به کاربردند.

«دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط -فرهنگ فساد و فحشا- سعی می‌کند جوان‌های ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می‌کند، نه‌تن‌ها یک «تهاجم فرهنگی» بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی»، یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل‌عام فرهنگی» است.»

«یعنی تحولات کشور‌های آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین در دام طراحی باند‌های قدرت بین‌المللی افتاده است و طراح این‌ها صهیونیست و سرمایه‌داران بین‌المللی بوده‌اند… اگر اقتضا می‌کرده است که اخلاق جنسی ملت‌ها را خراب کنند، راحت می‌کردند. مصرف‌گرایی را بین آن‌ها ترویج کنند، به‌راحتی این کار را انجام می‌دادند؛ بی‌اعتنایی به هویت‌های ملی و مبانی فرهنگی را در آن ترویج کنند، این کار را می‌کردند… آن‌وقت همیشه لشکری هم از امکانات فرهنگی و رسانه‌ای و… در مشت این‌ها بوده است… حالا یک ناتوی فرهنگی به وجود آورده‌اند… سال‌هاست که این اتفاق افتاده است. مجموعه زنجیره به‌هم‌پیوسته رسانه‌های گوناگون که حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهواره‌ها و تلویزیون و رادیو‌ها در جهت مشخصی حرکت می‌کنند تا سررشته تحولات جوامع را به عهده بگیرند… یعنی همان شبکه و همان ناتوی فرهنگی در مجموعه خود، بسیاری از این دانشمندان، هنرمندان، ادبا و امثال این‌ها را هم دارد.»

مهندسی فرهنگی

از جهت ایجابی نیز، طراحی سند مهندسی فرهنگی را یکی از وظایف محوری شورای عالی انقلاب فرهنگی برشمردند و در سال ۸۱ این شورا را این‌گونه خطاب کردند:

«شورای عالی انقلاب فرهنگی، قرارگاه اصلی مهندسی فرهنگی کشور است. این‌ها را درواقع باید اتاق فرمان فرهنگی کشور به‌حساب آورد… [لذا]ابتدا باید نقشه مهندسی فرهنگی کشور را تهیه نماید.»

تمدن نوین اسلامی

مقام‌معظم‌رهبری در مناسبت‌های مختلف به تبیین مراحل فرآیند تحقق اهداف انقلاب اسلامی پرداخته‌اند. ایشان فرآیند مزبور را در پنج مرحله اساسی مطرح و بیان فرمودند: انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، کشور اسلامی و تمدن نوین اسلامی. ایشان اشاره کردند که تاکنون از دو مرحله اول عبور کرده‌ایم؛ اما آینده مطلوبی که معظم‌له برای انقلاب اسلامی تصویر نموده‌اند، ایجاد تمدن نوین اسلامی است.

ایشان دین‌مداری، امت‌سازی، تشکیل حکومت، قانون‌مداری و ایجاد امنیت را مهم‌ترین مؤلفه‌های تمدن اسلامی دانسته و برای احیای تمدن اسلامی، شرایطی قائل شده‌اند که بازگشت حقیقی به قرآن، اقتدا به سیره رسول‌الله، اهتمام به وحدت و نظام سازی از آن جمله است.

عزت ملی

«عزت ملی چیست؟ عزت ملی عبارت است از اینکه یک ملت در خود و از خود احساس حقارت نکنند، نقطه مقابل احساس عزت، احساس حقارت است، یک ملت وقتی به درون خود -به سرمایه‌های خود، به تاریخ خود، به مواریث تاریخی خود، به موجودی انسانی و فکری خود- نگاه می‌کند، احساس عزت و غرور کند، احساس حقارت و ذلت نکند، این یکی از چیز‌هایی است که برای یک ملت لازم است. قرآن در موارد متعددی به این معنا اشاره کرده: منافقان با خودشان گفتگو می‌کردند که ما عزیزیم و مسلمان‌ها را –که ذلیل‌اند- از مدینه خارج خواهیم کرد! خداوند به پیغمبر وحی فرستاد که این‌ها این‌جور می‌گویند، لیکن نمی‌فهمند و نمی‌دانند، آنکه عزیز است، مؤمنان‌اند، عزت از آن خداست و از آن پیامبر خدا و از آن مؤمنان است. این یک تابلو درخشانی است که همیشه جلوی چشم امت اسلامی باید قرار داشته باشد؛ «عزت ملی». اگر یک ملتی احساس عزت نکند، یعنی به داشته‌های خود، به آداب خود، به زبان خود، به الفبای خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود، به چشم حقارت نگاه کند، آن‌ها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزی ندارد، این ملت به‌راحتی در چنبره سلطه بیگانگان قرار می‌گیرد.»

یکی از مفاهیمی که رهبر حکیم انقلاب اسلامی بار‌ها و بار‌ها از آن سخن رانده‌اند و آن را موجب هویت‌بخشی ملی می‌داند، عزت ملی است، ایشان این مفهوم را در همه عرصه‌های زندگی قابل ترجمه می‌دانند و از نحوه اداره کشور گرفته تا ارتباط انسان‌ها باهم، عزت ملی را ناقد می‌شمرند.

۵- ساحت حکمرانی انقلاب اسلامی

قبل و بعد از سقوط رژیم طاغوت، درخصوص اینکه حکومت برآمده از نهضت و قیام مردم ایران، چه شکلی به خود بگیرد، بحث‌ها و مناظره‌ها درگرفت و نهایتا قبل از اینکه انقلاب به روز پنجاهم خود برسد (دهم فروردین ۵۸) انتخابات عمومی برگزار گردید و مردم، جمهوری اسلامی را به‌عنوان نظام سیاسی حکومت‌شان برگزیدند. جمله معروف، «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد؛ که از سوی امام‌خمینی (ره) بیان شد، مهم‌ترین مفهوم‌سازی بود که در همان ایام خط کلی نظام را برای حفظ این قالب نشان می‌داد. در این فرم، زنجیره فرمان و حکمرانی مشخصاتی پیدا می‌کرد که خود را از سایر شکل‌های حکومت‌داری ممتاز می‌نمود. به معنای دیگر، تمام اجزاء این زنجیره، درصورت انتخاب شکلی دیگر توسط مردم، یا بی معنا می‌شد یا معنای متفاوتی از آنچه که در این قالب پیدا کرد، به خود می‌گرفت.

ولایت فقیه

امام‌خمینی بعد از تبعید در شهر نجف‌اشرف، درس خارج فقه و اصول داشتند. در درس خارج فقه‌شان که مکاتب تدریس می‌شد، ایشان مفهوم ولایت‌فقیه در زمان غیبت امام معصوم (ع) را بازطرح نمودند. در‌حقیقت اشاره به این مفهوم در سال ۱۳۴۶، نشانگر نگاه حکومتی امام به جریان نهضتی بود که در حال شکل‌گیری بود.

با پیروزی انقلاب اسلامی و انتخاب جمهوری اسلامی و برگزاری رفراندوم قانون اساسی و رای مثبت مردم به آن، ولی‌فقیه جامع‌الشرایط در راس و جایگاه راهبری نظام قرار گرفت. در طول بررسی قانون اساسی پیشنهادی در مجلس خبرگان قانون اساسی، بحث‌های متفاوت و متعارضی در‌خصوص این نهاد مترقی پیش آمد. برخی از ریشه با آن مخالف بوده و آن را مغایر با «جمهوری اسلامی» تلقی می‌کردند برخی آن را مغایر عظمت و بی‌نهایتی دین دانسته و برخی آن را شرک برای ولایت الله می‌دانستند. اما امام خمینی (ره) اعتقاد مبنایی دیگری داشتند:

«ضرورت اجرای احکام که تشکیل حکومت رسول اکرم صلی‌ا… علیه و آله و سلم را لازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست، و پس از رحلت ایشان نیز ادامه دارد. طبق آیه «اولی‌الامر» احکام اسلام محدود به زمان و مکان خاصی نیست و تا ابد باقی و لازم‌الاجرا است… به ضرورت شرع و عقل، آنچه در دوره حیات رسول اکرم (ص) و زمان امیرالمومنین (ع) لازم بوده، یعنی حکومت و دستگاه اجرا و اداره، پس از ایشان و زمان ما هم لازم است.»
حتی در تبیین گستره اختیارات آن می‌فرمودند: «این توهم که اختیارات حکومتی رسول‌اکرم (ص) بیش از حضرت علی (ع) بود، یا اختیارات حکومتی امیر مومنان (ع)، بیش از فقیه است، باطل و مردود است.» امام (ره)، با احیای امر حکومت و ولایت از راه تاسیس نظام ولایی در «جمهوری اسلامی»، نحوه اتصال دین و سیاست را در عمل نشان داد. ایشان، تشکیل حکومت را تنها ابزاری برای اصلاح جامعه در ابعاد گوناگون آن دانسته و اثبات کرده است که دین نه‌تن‌ها می‌تواند بلکه باید منشا اصول حیات جمعی و برنامه زندگی باشد و با پیروی از آن به نیازمندی‌های مادی و معنوی انسان پاسخ گفت، چراکه از دیدگاه ایشان، فقه، تئوری اداره جامعه از گهواره تا گور است. در تبیین مفهوم ولایت‌فقیه، امام خامنه‌ای نیز بحث‌های مفصلی دارند: «ولایت فقیه عادل، یعنی حکومت کسی که دین و اسلام را می‌شناسند و می‌داند چگونه باید بر مردم حکومت کرد و نیروی تقوا هم به او کمک می‌کند که از این خط منحرف نشود.» «ولایت‌فقیه، جایگاه مهندسی نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسی‌ترین و محوری‌ترین مفهوم و معنای ولایت‌فقیه است.» لذا «پاسداری و دیده‌بانی حرکت کلی نظام به‌سمت هدف‌های آرمانی و عالی‌اش، مهم‌ترین و اساسی‌ترین نقش ولایت فقیه است.»

مردم

مفهوم «مردم»، مفهومی جدید و تازه و ساخته‌شده توسط رهبران انقلاب اسلامی نیست، اما نوع نگاه مسئولانه و غیر‌ابزاری آن‌ها به مردم و ساحت رشد معنوی و مادی ایشان به صورت توامان، نگاه بلندی را در عرصه حکومت‌داری معاصر نشان می‌دهد. امام (ره)، هیچ گاه در مسیر پیشبرد اهداف نهضت متوسل به گروه‌ها و جریانات سیاسی نمی‌شد، بلکه به همه توصیه می‌کرد، اگر می‌خواهید به مردم خدمت کنید و بمانید، باید به اقیانوس ملت مسلمان ایران بپیوندید. ایشان می‌فرمودند: «ما در مشکلات باید متوسل شویم به ملت، ملتی که بحمدالله مهیا برای کمک و فداکاری بوده و هست. با فداکاری ملت، بحمدالله مراحلی را که بسیار اهمیت داشت پشت‌سر گذاشتیم و موانع مرتفع شد.»

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هم با اعتقاد راسخ به این نگاه، می‌فرمودند: «کمتر کسی را دیده‌ام که به‌قدر امام (ره) نسبت به مردم از عمق دل احساس محبت و اعتماد کند. او به شجاعت و ایمان و وفا و حضور مردم باور داشت.» امام مردم‌داری و مردم‌مداری را برای مسئولین اجرایی مملکت یک اصل غیرقابل خدشه می‌دانستند. ایشان در جایی فرمودند: «اگر محمدرضا (پهلوی) بین مردم پایگاه داشت، اگر نصف قدرتش را صرف کرده بود برای ارضای مردم، هرگز این قدرت به‌هم نمی‌خورد، هرگز با او مخالفت نمی‌شد. لکن مع‌الاسف همه قدرتش را روی هم گذاشت بر ضد مردم. به‌طوری‌که اگر می‌رفت به زیارت حضرت رضا (ع)، هر که می‌شنید، می‌گفت دارد حقه‌بازی می‌کند.»

لذا امام برای تحقق اهداف نهضت، بر «توده‌های مومن و آگاه و دردمند و فداکار» تکیه کرد و نه «احزاب و گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی» و بعد از توکل به خدا، نصرت را از نیرو‌های لایزال مردم جست‌وجو می‌کرد.

این نگاه در اندیشه امام‌خامنه‌ای نیز به شکلی برجسته و نمودار، تجلی می‌کند به‌طوری‌که ایشان هم رکن اصلی در برقراری حکومت اسلامی را، مردم می‌دانند.

جمله کلیدی حضرت امام که نقش مردم را به‌عنوان، ولی نعمت انقلاب قلمداد می‌کنند این است: «اگر به من خدمتگزار بگویند، بهتر است که رهبر بگویند.»

حفظ نظام

از مفاهیمی که در اندیشه و فقه سیاسی امامین انقلاب وجود دارد، حفظ نظام اسلامی است به‌نوعی‌که امام خمینی آن را از اوجب واجبات می‌دانند و می‌فرمایند: «یکی از واجبات مهم اسلامی، حفظ نظام جامعه، زندگی و معیشت مردم است. مقصود از حفظ نظام، رعایت اموری است که اخلال به آنها، امنیت جامعه یا زندگی مردم را دچار اختلال و مشکل می‌کند و، چون اسلام می‌خواهد که زندگی اجتماعی مردم، نظام و سامان داشته باشد، آن افعال را بر مردم واجب کفایی کرده است.» امام خامنه‌ای نیز حفظ نظام را از واجب‌ترین فرایض می‌دانند.

اجتهاد پویا

شاید برخی نظر داشته باشند که مفهوم اجتهاد پویا و دوری از تحجر فقهی را می‌توان ذیل مفهوم مترقی ولایت‌فقیه قرار داد، ولی از آنجا که این مفهوم علاوه‌بر ولی، به نگاه و اندیشه سایر استوانه‌های معرفتی و فقهی نظام نظر دارد و آن‌ها را از تفکرات قالبی احتراز داده و به فهم و مهندسی اقتضائات و شرایط جامعه برای رسیدن به یک حکم صائب سوق می‌دهد، واجد اهمیت به‌عنوان یک مفهوم تازه‌تاسیس و راهبردی است.

در فکر راقی امام‌خمینی، اجتهاد پویا (یا جواهری)، «روشی متعالی در بستر فقه سنتی است که با استناد به منابع اصیل فقاهت و جامع‌نگری و واقع‌بینی می‌کوشد تا اجرای احکام اسلامی را از پستوی خانه مومنان و شبستان‌های مساجد به عرصه‌های اجتماعی و جهانی آورده و زندگی سیاسی اجتماعی مسلمین را در پرتو احکام عالیه اسلامی به سعادت دو جهانی رهنمود شود.» با همین نگاه است که ایشان حکومت را فلسفه علمی فقه جعفری در تمام شئون زندگی انسان‌ها می‌دانند و هوشمندی برای اداره جامعه اسلامی و روابط درون و بیرون آن را از ویژگی‌های مجتهد واقعی برمی‌شمارند: «یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیراسلامی را داشته باشد و علاوه‌بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شأن مجتهد است واقعا مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه علمی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشان‌دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است.» در تکمیل می‌فرمایند: «این جانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی‌دانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است، ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست. زمان و مکان دو عنصر تعیین‌کننده در اجتهادند. مساله‌ای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر، همان مساله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند. بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعا موضوع جدیدی شده است که قهرا حکم جدیدی می‌طلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد.»

مدیریت جهادی

مفهوم مدیریت جهادی برای نگارنده مثل دریاچه خزر است که آن قدر بزرگ و پهناور است که از آن در تمام نقشه‌های رسمی جغرافیایی دنیا به‌عنوان دریای خزر نام برده می‌شود. مدیریت جهادی هم با اینکه مفهومی در حوزه و ساحت اداره و اجراست ولیکن آنقدر از سوی رهبران نظام مورد تاکید قرار گرفته که می‌توان سطح آن را در قواره مولفه‌های حوزه حکمرانی نظام قلمداد کرد.

مفهوم مدیریت جهادی در سال‌های اخیر بار‌ها به‌عنوان کلید گشایش و فرج مشکلات مبتلابه دانسته شده است. امام خامنه‌ای در این زمینه می‌فرمایند: «بنده از ضعف‌های فعالیت‌های مسئولین کشور در سطح عموم ملت ایران در طول سال‌ها، آگاهم. ضعف‌های زیادی وجود داشته که این مربوط به مدیریت‌های ماست. مربوط به حرکت عمومی نظام اسلامی نیست، ما هرجا یک مدیریت انقلابی فعال پرتحرک داشتیم، کار پیش رفته است؛ هرجا مدیریت‌های ضعیف، بی‌حال، ناامید، غیرانقلابی و بی‌تحرک داشتیم کار‌ها یا متوقف مانده است یا انحراف پیدا کرده است… باید مدیران‌مان پرانگیزه‌تر باشند، کارآمدتر باشند، تلاش بیشتری را انجام دهند… من به‌طور قاطع عرض می‌کنم که اگر مدیریت در بخش‌های مختلف کشور، متدین باشد، انقلابی و کارآمد باشد، همه مشکلات کشور حل خواهد شد…

از نگاه ایشان، مدیریت جهادی، مدیریتی علمی، پرقدرت، بابرنامه، مجاهدانه، دارای روحیه خدمت به مردم با نیت خدایی و تکیه بر درایت است و تاکید می‌نمایند: «در مدیریت‌های جهادی، با حرکت عادی نمی‌شود پیش رفت؛ با حرکت عادی و احیاناً خواب‌آلوده و بی‌حساسیت نمی‌شود کار‌های بزرگ را انجام داد؛ یک همت جهادی لازم است.» لذا ایشان تحقق مدیریت جهادی را موکول به توکل به خدا، اخلاص، باور عمیق به توانایی فردی و ملی، اعتماد به جوانان، به کارگیری نیرو‌های مجرب، کار و تلاش بی‌وقفه و استفاده از همه ظرفیت‌ها می‌دانند.

قانون و قانون‌گرایی

علاوه‌بر اینها، قانون‌گرایی نیز یکی از مفاهیم بنیادی اندیشه حکمرانی رهبران انقلاب بوده و اول از همه، خود را ملزم و ملتزم بدان می‌دانستند. امامان انقلاب در هر شرایطی، پایبندی به قانون و انجام و انفاذ امور بر‌اساس قانون را شرط صحت کار می‌دانند و هرگونه قانون‌گریزی را نفی می‌کنند و بر بی‌قانونی‌ها می‌تازند.

۶- ساحت دفاعی و امنیتی انقلاب اسلامی

یکی از حوزه‌های محوری که هر حکومتی برای حفظ تمامیت خود از وجوه مختلف در آن برنامه دارد، حوزه دفاعی، نظامی و امنیتی است. نظام جمهوری اسلامی، از آنجا که از ابتدای تاسیس پا روی منافع مستکبرین و قدرت‌طلبان عالم گذارده است، مورد هجوم بیشتری نیز می‌باشد، بنابراین ضروری است در این ساحت، با برنامه‌تر و دقت بیشتری حرکت نماید.

رهبران انقلاب اسلامی در دکترین دفاعی و امنیتی خود، نهاد‌هایی را تاسیس کرده و اساس دفاع را بر محور بسیج توده‌های مردمی طراحی نمودند. البته نهاد‌هایی راهبردی مانند کمیته انقلاب اسلامی جهت ایجاد امنیت داخلی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جهت ایجاد امنیت ملی و حفظ تمامیت سرزمینی (که بعدا به سایر حوزه‌ها تسری یافت) و سپاه قدس جهت ایجاد امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی را طراحی و سازمان دادند.

دشمن‌شناسی

در طول سال‌های پس از انقلاب خاصه در دهه اخیر، مفهوم دشمن‌شناسی به یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم ساحت دفاعی ارائه گردید.

امام‌خمینی در این زمینه می‌فرمایند: «نباید غافل باشیم، ما باید بیدار باشیم و توطئه‌های آن‌ها را قبل از اینکه با هم جمع بشوند، خنثی کنیم.» امام‌خامنه‌ای نیز می‌فرمایند: «یک ملت، باید دشمن را بشناسد، نقشه دشمن را بداند و خود را در مقابل آن تجهیز کند.» و ادامه می‌دهند: «ما دو دشمن داریم، یک دشمن، دشمن درونی است، یک دشمن، دشمن بیرونی است. دشمن درونی، خطرناک‌تر است.» سپس پدیده شوم تنبلی اجتماعی، عدم خودباوری و اعتمادبه‌نفس را دشمن درونی و نظام سلطه بین‌المللی یا استکبار جهانی را که شبکه صهیونیسم جهانی و دولت کنونی آمریکا مظهر آن هستند را دشمن بیرونی می‌نامند.

۷- ساحت علمی انقلاب اسلامی

یکی از ابزار‌های عقب‌ماندگی کشور‌های جهان سوم، وابستگی علمی و دانشی آن‌ها به کشور‌های توسعه یافته و پیشرفته اقتصادی و بازماندن از سرآمدان پیشرفت‌های فناورانه است. بدین‌منظور رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، یکی از عرصه‌های حیاتی راهبری خود را دمیدن بر روح علم‌آموزی، تولید علم، تجاری‌سازی علم و حرکت بر محور اقتصاد دانش‌پایه جهت دادند. درحقیقت با جنگ‌های فرسایشی نظامی، اقتصادی و فرهنگی، تلاش جدی استکبار بر بازداشتن نظام جمهوری اسلامی در عرصه پیشرفت و مشغول ماندن در راهبرد‌های تدافعی و عکس‌العملی است. امام‌خامنه‌ای با درایت همیشگی ضمن روشن ساختن اوضاع جبهه کفر درمقابل جبهه انقلاب اسلامی، حرکت علمی کشور را ضرورتی اساسی برای برهم زدن نقشه‌های خصمانه و کینه‌توزانه استکبار جهانی دانسته‌اند و دائما در این مسیر، راهنما و راه‌بلد بوده‌اند.

جنبش نرم‌افزاری

مهم‌ترین مفهوم در رابطه با عرصه علمی، جنبش نرم‌افزاری است که بعد از پاسخ رهبر فرزانه انقلاب به نامه جمعی از طلاب در بهمن ماه ۸۱، مشهور شد. اما ایشان از سال ۷۹ و با سیاست‌زده شدن و آلوده جریانات سیاسی شدن عرصه دانشگاه، این مفهوم را خلق کردند:

«دانشگاه باید بتواند یک جنبش نرم‌افزاری همه‌جانبه و عمیق دراختیار این کشور و این ملت بگذارد تا کسانی که اهل کار و تلاش هستند، با پیشنهاد‌ها و با قالب‌ها و نوآوری‌های علمی خود بتوانند بنای حقیقی یک جامعه آباد و عادلانه مبتنی‌بر تفکرات و ارزش‌های اسلامی را بالا ببرند.» «جنبش نرم‌افزاری، یعنی در زمینه علم، تولید علم و شکستن مرز‌های علم، یک جنبش و یک حرکت عظیم به وجود بیاید.»

«امروز عده‌ای با یأس‌پراکنی در محیط‌های علمی سعی دارند توانایی عظیم این ملت را زیر سوال ببرند. خوشبختانه با توجه به همه مشکلات و تجربیات تاریخی و تمدن این سرزمین، پیشرفت‌های ۲۵ ساله اخیر ثابت می‌کند که ملت بزرگ ایران قادر است در تولید و نوآوری علمی نیز به مرز‌های تازه‌ای دست یابد. زمانی‌که جنبش نرم‌افزاری یا تولید علم به‌معنای خروج علم از حالت تقلیدی و ترجمه‌ای مطرح شد، ضرورت به‌کارگیری و حضور خلاقیت‌ها و نقش نوآوری‌های جوان در این نهضت به‌خوبی قابل درک نبود، اما اینک همه محیط‌های دانشجویی و دانشگاهی و همه احساسات و علائق علمی استاد، دانشجو، محقق و پژوهشگر از جنبش نرم‌افزاری حمایت می‌کند و این مجموعه باور به وجود آمده است تا این باور پشتوانه و حرکتی ماندگار و پایدار را رقم زند.»

در سال‌های گذشته، رهبر معظم انقلاب در حوزه تولید علم بار‌ها و بار‌ها سخن رانده‌اند و حول شش موضوع پژوهش‌محور نمودن فعالیت‌ها، مسلط نمودن گفتمان علمی در جامعه، حمایت از نخبگان کشور، انجام پژوهش‌ها براساس نیاز‌های کشور، استفاده از نیرو‌های نخبه و جوان و حضور مجدانه حوزه‌های علمیه در تولید علم و علوم انسانی در کشور، راهبری خود را عرضه نموده‌اند. طراحی نقشه جامع علمی به‌عنوان یک نظریه مبنا برای جریان‌دهی تولید علم و راهبرد ادامه رشد فزاینده علمی (و متوقف نشدن آن)، از رهنمود‌های سال‌های اخیر رهبر فرزانه انقلاب بوده است.

۸- نام‌گذاری سال‌ها

یکی از مفهوم‌سازی‌های مبتکرانه رهبر فرزانه انقلاب، نام‌گذاری سال‌ها بوده است. ایشان متناسب با اقتضائات و شرایط و وقایع داخلی و جهانی، با اسم‌گذاری برای هر سال، ذهن‌ها را به سمت اولویت‌ها و ضرورت‌ها سوق داده‌اند. با این‌که در برخی مستندات، آغاز این مفهوم‌سازی‌ها را از شروع دوره رهبری ایشان می‌دانند، لیکن به‌صورت واضح و روشن، این سنت حسنه از پیام نوروزی سال ۷۴ که آن را سال وجدان کاری و انضباط اجتماعی نامیدند، شروع گردید. طی ۲۵ سال گذشته، این رویه ادامه پیدا کرد. برخی سال‌ها به نام معاریف مکتب و اولیاءالله، مثل سال پیامبراعظم (ص)، امام علی (ع) (دو سال که سال دوم به نام رفتار علوی نامیده شد) و عزت و افتخار حسینی (ع) نامیده شد، صدمین سال میلاد امام، به سال امام‌خمینی اسم‌گذاری شد و بقیه سال‌ها متناسب با اقتضائات نام گرفت. در ۱۰ سال گذشته با توجه به جنگ و تحریم اقتصادی دشمن، اغلب سال‌ها، نامی با صبغه اقتصادی گرفت. اصلاح الگوی مصرف، همت مضاعف و کار مضاعف، تولید ملی و حمایت از سرمایه ایرانی، اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل، رونق تولید و جهش تولید از این جمله‌اند.

متأسفانه در‌خصوص این مفهوم‌سازی‌ها که می‌توانست و می‌تواند کاری جریان‌ساز باشد، همچنان نگاه شعارزده و پوسته‌های ظاهری اقدامات مسئولین امر بر آن غلبه دارد و بیشتر جنبه تزئینی (پوستری و بنری) پیدا کرده است و نتوانسته با لایه‌های محتوایی و سیاستگذاری نظام ارتباطی ارگانیک و پویا پیدا کند.

۹- نام‌گذاری و وصف افراد

یکی از مفهوم‌سازی‌های جالب توجه در منطقه ذهنی زعما و رهبران انقلاب اسلامی، اسم‌گذاری یا موصوف کردن افراد شاخص، شایسته و برجسته به صفت یا لقبی است که مخاطب با گره زدن این لقب به سابقه تاریخی یا… آن، به فهم جدید و عمیق‌تری از فرد می‌رسد. آیت‌الله طالقانی از طرف حضرت امام به «ابوذر» تشبیه شد که بعد‌ها در لسان امت به «ابوذر زمان» شهره شد.

دکتر بهشتی با عبارت «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود» که از سوی امام (ره)، صادر شد، به «شهید مظلوم» متصف گردید.

سیدمرتضی آوینی از سوی امام خامنه‌ای به «سید شهیدان اهل قلم» وصف گردید. آِیت‌الله مهدوی‌کنی نیز بعد از ارتحال به «سیاستمدار صریح و صادق» لقب یافت. محمدحسین فهمیده، دانش‌آموز شهید با پیام امام به «رهبر ۱۳ ساله» مشهور شد.

۱۰- تکمله

علاوه‌بر مفاهیم یاد‌شده که بخش عمده‌ای از بازاریابی کلمه‌ای است که رهبران گرانقدر انقلاب اسلامی بدان ورود کرده‌اند، برخی جملات ماندگار هم در کنار این مفاهیم دارای اهمیت است. به برخی از آن‌ها در ذیل بعضی مفاهیم در ساحت‌های مختلف اشاره شد. چند نمونه از آن عبارتند از:

۱. از دامن زن مرد به معراج می‌رسد.
۲. من ورزشکار نیستم، ولی ورزشکاران را دوست دارم.
۳. ما مأمور به تکلیف و وظیفه‌ایم، نه مأمور به نتیجه.
۴. مسجد، یک سنگر است.
۵. با سینما مخالف نیستیم، با فساد و فحشا مخالفیم.
۶. مجلس، عصاره فضایل ملت است.
۷. محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.
۸. نماز جمعه در رأس امور است.
۹. اسرائیل، ۲۵ سال آینده را نخواهد دید.
۱۰. اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود.
۱۱. منافقین از کفار بدترند.
۱۲. من دیپلمات نیستم، انقلابی‌ام.
۱۳. شهدا در قهقهه مستانه‌شان، عندربهم یرزقون‌اند.

جمع‌بندی

رهبران انقلاب اسلامی قبل از اینکه یک رهبر سیاسی باشند، یک رهبر فکری هستند. این رهبران با اندیشه راقی خود، تلاش داشتند و دارند که در چنبره تعادل‌های مصنوعی دنیای معاصر و موازنه‌های دنیای سلطه، مرعوب نگردند و فقط به تغییر در قواعد بازی نیاندیشند بلکه با دستیازی به ابتکار عمل، زمین بازی مبتنی‌بر تفکر سیاسی حق‌طلبانه خود را طراحی و نمودار سازند. از این جهت با مفهوم‌سازی در ساحت‌های مختلف، تلاش شایانی برای ارتقای فهم و سطح تحلیل و تعیین چشم‌انداز‌های متعالی برای رشد یافتگی انسان معاصر را رقم می‌زنند. در این نوشته، سعی شد مهم‌ترین مفاهیم خلق‌شده یا وضع‌شده در ۴۰ سال گذشته انقلاب اسلامی که توسط رهبران حکیم آن آفرینش و پرورش یافته، احصا، تبیین و بررسی شود. اما لحاظ چند نکته برای فهم دقیق‌تر موضوع لازم است.

– در این یادداشت، تلاش شد مفاهیم ساخته‌شده توسط رهبران حکیم انقلاب اسلامی، به‌صورت مجرد و مجزا مورد بررسی قرار گیرد، ولی آنچه که مسلم است، این است که منظومه فکری نه‌تن‌ها هر کدام از رهبران، بلکه سیر جریان انقلاب تاکنون یک کل واحد است و همه با هم در ارتباطی تنگاتنگ و جامع قرار دارند؛ لذا می‌توان از کنار هم قرار دادن این مفاهیم، به اصولی رسید که از بنای شکل‌گیری تا افق مطلوب نظام را نمودار می‌سازد.

– همان‌طور که امامان انقلاب اسلامی به‌صورت فوق فعال و با توجه به نیاز‌ها و افق‌ها، مفاهیم مورد نیاز را می‌ساختند، دشمنان انقلاب نیز با ساخت مفاهیم در ساحت سلطه‌گری خود، تلاش می‌کردند زمین بازی خود را بر ما تحمیل کنند. دهکده جهانی، جهانی‌سازی، نظم نوین جهانی، محور شرارت، بنیادگرایی اسلامی، خاورمیانه (جدید) و… از مفاهیمی هستند که برای در حصر قرار دادن حکومت‌های مستقل و راستین و امت‌های حق‌طلب طراحی شده و بعضاً به مرحله اجرا هم رسیده‌اند.

– بازاریابی مفهوم و کلمه تنها انحصار در وضع و خلق کلمه ندارد، بلکه لازم است مانند شقوق دیگر بازاریابی، سایر مولفه‌های آمیخته آن هم به بوته عمل آورده شود. در تحلیل اجمالی می‌توان گفت این بسته (آمیخته بازاریابی کلمه) برای رهبران نظام جمهوری اسلامی، موثر و مطلوب کار نکرده و برخی مفاهیم در میدان برنامه بازاریابی با اختلال مواجه شده‌اند. چرایی این اختلال، فرجام آن و سیر این مفاهیم در منظومه فکری نظام و… مواردی است که حتما باید در جای دیگری به دقت و ظرافت مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد.

منبع:مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع)

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۴۲ ۳۱ فروردين ۱۳۹۹
بدانیم راه پیروزی وسعادت فقط وفقط پشت سرولایت بودن وپیروی محض ازایشان میباشدکه اگرغیرازاین راه،راهی طی شود
فاجعه رخ خواهد دادکه اگرتاریخ رامرورکنیم به عیان آن رامیبینیم
۱-جریان ثقیفه۲-جریان حکمیت که درحکومت امام علی علیه السلام آن رابرحضرت تحمیل کردندودرعین ناباوری حتی برای خودشان معاویه ی پست ردای خلافت راغصب کرد۳-نهروان و
مدعیان دروغین مسلمانی۴-حکم کشتن ولی مسلمانان راکه این عمل ننگین راامری مقدس دانستند۵-تحمیل صلح برامام حسن علیه السلاموشهادت ایشان بدست نزدیکترین افرادبه ایشان که جو انقدرمسموم وناعاقلانه بود که همنشینی بایزیدشرابخواروپست برهمسری پسرپیامبرترجیح داده شد
۶-ازهمه دردناکترواقعه عاشوراوآن همه ظلم وستم که از ازل تا ابد تاریخ دیگرمثل آن راندیدونخواهددیدوهمینطورغصب امامت وخلافت برمسلمین راکه به ناحق امامان معصوم راازحقی که خدابرایشان قرارداده بودبازداشتندونااهلان براریکه قدرت تکیه زده و دردنیاپرستی غرق شدندوحال ما ماندیم وزمان غیبت امام زمانمان که هرکدام در به تعجیل ویاتاخیرانداختن امرفرج سهیم هستیم وبدانیم ازاول تاریخ اسلام ازبعثت پیامبرصلی الله علیه واله،هنگام وفات ایشان،درزمان امامت حضرت علی،امام حسن وامام حسین ودیگرامامان معصوم علیهم السلام مردم خوب میدانستندکه وظیفه شان چیست ولی چون عافیت طلب بودندوبه خیال خودشان میخواستندبی دردسرزندگی کنندازحق دفاع نکرده وتن به ناحق دادندونتیجه اش این شدکه یزید درحمله به مدینه سه روزجان،مال وناموس مسلمانان رابرلشکریانش حلال کردوشدآنچه نبایدمیشدکه این یکی ازهزاران بودکه اگرتاریخ رابخوانیم ازاین ظلمهابه وفورپیداخواهیم کرد.
امامامردم ایران خیلی خوب خوب راازبدوحق را ازباطل تمیزمیدهیم واگرکوتاهی کرده ودرپیروی ازولایت قصوریاتقصیرکنیم برما هم همین ماجراه خواهدرفت وبه یقین مخاطب این آیه شریفه قرآن خواهیم شد(خسرالدنیاوالاخره)
خداوندایاریمان فرمااین شعاررا ازروی ایمان بی تزلزل ویقین بگوئیم:رهسپاریم باولایت تاشهادت ان شاءالله