به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، علیرضا بابایی پژوهشگر هسته مطالعات افکار عمومی و تغییرات اجتماعی مرکز رشد در یادداشتی نوشت: شروع کرونا در ایران همراه شد با حملات پیدرپی رسانهای به افکار عمومی؛ به علت ۲۲ بهمن اعلام نکردند، به علت انتخابات دیر اعلام کردند و امثال این حملات.
طبق معمول در بدو هر اتفاقی، رسانههای ما اجازه هیچ عملی را ندارند و فورا مساله باید در بالاترین سطح امنیتی بررسی و سپس در دستور کار اخبار قرار بگیرد. جا ماندیم از پاسخگویی در قبال افکار عمومی خودمان که با سوالات مختلف رو به رو بوده است و نیازمند پاسخهای دقیق و رسمی است.
تا به خودمان بیاییم و مسأله از لایه امنیتی خارج شود و اجازه دهیم بازوهای انقلاب اسلامی هر کدام به وظیفه خودشان عمل کنند مواجه شدیم با مصاحبههایی مختلف دربارهی آمار مبتلایان و متوفیان که توسط مسؤولین مختلف اعلام میشد و همراه شد با لایهی جدیدی از حمله به افکار عمومی که اینبار آنقدر کاری است که آمار باورپذیری آن در جامعه در صورت انجام پرسش نامهای علمی بیش از ۷۰ درصد جامعه را در بر گرفته است. (به نظر نگارنده)
به نظر میآمد حرف مسؤولان دولتی کاملا قابل درک و صحیح است. آنچه باعث این اتفاق شد صرفا سردرگمی و اهمیت ندادن به اصول ارایه و سیاستگذاری رسانهای صحیح در حین بحران بوده است (که اینبار هم بار اولمان نبوده است). اما از آنجا مصاحبه و اثر این ضربه به صورت فوری پدیدار نمیشود؛ اندک مقامی اهمیت و نیاز آن را در اولویت میداند.
البته نباید از حق بگذریم این نکته با تصمیم فوری و مدیریت به موقع تا حد زیادی حل شد و آن هم تصمیم به اعلام آمار قطعی مبتلایان و متوفیان روزی یکبار توسط مقام مسؤول در وزارت بهداشت و انتشار از طریق اخبار سراسری (نهایت رسمی بودن) است و برای عموم مردم هم قابل پذیرش است. تنها مانده بود پاسخ به اینکه آمارها ایراد دارد یا خیر و یا اعلام شیوع با تأخیر بوده یا نه که دولت برای این پرسشها جواب داشته است، اما نتواست عموم مردم را از این پاسخها مطلع و در پی آن قانع کند.
بازوی رسانهای نتوانسته است به خوبی ایفای وظیفه کند و در خط مقدم مبارزه با شایعه و بر هم زدن آرامش روانی جامعه توسط معاندین، موفق عمل کند؛ و گویا در مراتب بعد از تصمیمگیری مطلع میشود و صرفا وظیفه اطلاعرسانی تصمیمها بعد از تصمیم و به نوعی اعلان تصمیم را دارد. در حالیکه این چندمینبار است در این نوع نگاه به رسانه دچار ضربات مهلکی میشویم که متوجه آن نشدهایم و یا، چون تلفات مانند مرگ و میر در این حوزه، فیزیکی نیست متوجه اهمیت و از دست دادن اعتماد افکار عمومی نمیشویم.
رسانههای ما از جمله سازمان صدا و سیما نمیتوانند برای کوچکترین عملیاتهای رسانهای و دفاعهای در لحظه منتظر تأیید و دستور از بالا بنشینند برای عمل کردن. مانند سرباز اسلحه به دستی است که او را در خط مقدم دیدبانی و دفاع قرار داده باشید، اما اجازه شلیک ندارد مادامی که گزارش حمله را بفرستد، برای پشت خط و برای آنها حمله مسجل شود و حال بخواهند دستور جبران حمله یا دفاع را صادر کنند، نتیجه میشود همین که در حوزهی اخبار در رسانهی ملی شاهد آن هستیم. شایعه حمله دشمن به افکار عمومی میرسد، در شبکههای اجتماعی دیده میشود و میان مردم دست به دست میشود، بعضا پاسخ هم توسط مقام مسؤول در صفحهی شخصی به مسأله داده میشود و باز هم میان مردم در حال دست به دست شدن است، با این حال رسانه ملی در روزهای بعد به سراغ سوژه (مشکل، مسأله) میرود که به معنای دقیق کلمه بیات است و اقل تأثیرگذاری را هم به همراه ندارد.
خانوادههای آسیب دیده
شیوع این ویروس منحوس همراه شده است با خانوادههایی که دچار آسیبهای جدی شدهاند که به آنها اشاره خواهیم کرد.
الف) خانوادههای متوفیان:
خانوادههایی که بر اثر این ویروس فردی را از دست دادهاند. به نظر این خانوادهها بیشترین آسیب را در این زمینه متحمل شدهاند که قابل توجه است. سنتهای جامعهی ما با اندکی تفاوت در سراسر ایران به این شکل است که نزدیکان و آشنایان به طور گسترده به سراغ خانواده و بازماندههای متوفی میروند و برای آنها طلب صبر و سلامتی میکنند، آنها را در آغوش میگیرند و در غم آنها خودشان را شریک میدانند. از همکاران متوفی در مراسم تشییع و ختم شرکت میکنند و به آنها از درستکاری و اخلاق او میگویند. همهی اینها و همین حرفها که شاید به ظاهر بسیار هم عادی است و هر کس که بمیرد پست سرش اینها را میگویند، اما برای خانواده متوفی آرامکننده است و همه این تجربه را داشتهایم.
خانوادههای این عزیزان ازدسترفته حتی در این ایام که ممکن است به علت این ویروس هم فوت نکرده باشند؛ نتوانستهاند تشییع برگزار کنند، مراسم ختمی بگیرند و افراد بیایند و به آنها با ادای تسلیتی خود را با غمشان شریک کنند، حتی نزدیکان آنها نتواستهاند به علت بیماری با آنها همراهی کنند و چند روزی در منزل آنها باشند، و نباید فراموش کنیم کسی را نداشتهاند که برای آنها از او بگویند و اصطلاحا سبک شوند، و الان هم دائما در منزل هستند و مواجه با جای خالی از دست رفته. بماند که بعضی از خانوادهها متاسفانه چند نفر از عزیزانشان را در این شرایط از دست دادهاند و حتما شرایط سختتری خواهند داشت.
ب) خانوادههای با افراد مبتلا:
خانوادههایی که در این دوره فرد یا افرادی را داشتهاند که به این ویروس مبتلا شدهاند. سنت حسنه عیادت هم یکی از بهترین سنتهای حمایتی جامعهی ماست که با اندکی تفاوت باز میتوانیم ادعا کنیم در سراسر ایران وجود دارد. با مردمنگاری دقیق و صحبت با چند نفر از اعضای این خانوادهها شاهدیم که واقعا دوست دارند کسی سراغی ازشان بگیرد و حتی حاضرند از فاصله دور در حیاط منزل مثلا و یا در بدترین حالت تلفنی که تقریبا همه آنها اعلام میکردند که نزدیکانشان تلفنی احوالپرسی میکنند، اما بعد از چند دقیقه به سادگی از صحبتهایشان قابل فهم بود که مایل بودند به آنها سربزنند و جالب است کاملا خودشان هم این شرایط را که ممکن است ناقل باشند و افراد دیگری را درگیر کنند، میدانستند و راضی به مریض شدن نزدیکانشان نبودند. در موردی هم نزدیکان برایش غذا ارسال میکردند جالب بود حتی بیماری که تازه از بیمارستان مرخص شده بود غذای دیگران را بهتر از غذای پخته شدهی منزلشان میل میکرد؛ و همین راهها یعنی میتوان به این خانوادهها که به شدت دچار فشار و استرس و بهمریختگی شدهاند کمکهای متنوعی کرد. از جمله حمایت مالی نزدیکان از پدری که شغلش آژانس بوده است و مبتلا شده است و الان هیچ درآمدی برای خرید مایحتاج اولیه (گوشت و مرغ و برنج) نداشته است.
پ) خانوادههای مبتلا به استرس شدید:
خانوادههایی که فرد یا افرادی از آنها به شدت دچار استرس و وسواس شدهاند و زندگی از حالت طبیعی خود خارج شده است. به عنوان مثال افرادی که به هیچ عنوان در این ایام به سراغ پدر و مادر خود نرفتهاند و یا آنقدر دچار استرس و وسواس شدهاند که وقتی آنها را میبینی بدون هیچ علتی هر چند دقیقه یکبار با مواد ضدعفونیکننده دست خود را تمیز میکنند اینها هم حتما دچار وسواس شدهاند و در صورتی که به جد متوجه رفتار خود نباشند به گرفتاریهای بیشتر و و عمیقتری مبتلا خواهند شد که درمان آن ممکن است مدتها به طول بیانجامد.
ت) خانوادههای دچار مشکلات اقتصادی:
خانوادههایی که تحت تأثیر این اوضاع به شدت دچار مشکلات اقتصادی شدهاند و پساندازی برای اداره زندگی در این شرایط ندارند. به لحاظ آماری به نظرم جمعیت قابل توجهی دچار این مشکل شدهاند که سرپرست خانواده متأثر از این شرایط با کاهش جدی درآمد روبهرو شده است و هر قدر هم که آمار درصدی آن پایین باشد مهم نیست حداقل آمار هم برای این موضوع بسیار بالاست و باید چارهای اندیشیده شود. دولت در تلاش است تا برای این خانوادهها تسهیلات مهیا کند و لازم است این تسهیلات به سرعت و نهایت دقت به دست خود این خانوادهها برسد.
راهکارهای پیشنهادی در حوزه افکار عمومی
از نکات مهم آن است که نباید منتطر رسانه ماند؛ نباید نقش نیروهای اجتماعی پیشبرنده در جامعهی ایران (بسیج مردمی، ریش سفیدی، نوجوانان و جوانان و …) را نادیده بگیریم. بیشتر روی صحبتم با آنهاست و اندکی هم تلاشهای رسانهای؛
– به هیچ عنوان نگذارید خانوادههای متوفیان احساس تنهایی کنند. اگر لازم است و دوران نقاهت تمام شده است حضوری به آنها سر بزنید ولو آنکه بدون تجمع باشد و دو نفره به سراغ آنها بروید و بعد دو نفر دیگر از نزدیکان. اگر هم نمیشود و خودشان به شدت مبتلا شدهاند از تماسهای تلفنی و تصویری غافل نشوید و دیگر نزدیکان را هم به این کار تشویق کنید چرا که آنها به شدت در معرض مشکلات بعدی از جمله افسردگی و امثال اینها هستند. (با توجه به فردگرایی که از دیگر کشورها از جمله غربیها سراغ داریم به نظر میرسد آمار خودکشی در این شرایط سیر صعودی گرفته است و حتما به شیوع همین بیماری وابسته است و تا بعدها اعلام نخواهند کرد. در حال حاضر نیز افراد خارج از ایران بعضا اشاراتی دارند.)
– به سراغ خانوادههای مبتلایان بروید و حمایتهای مختلفی از آنها به عمل بیاورید. حمایت، گاهی و حداقل عاطفی است؛ با تماسی جویای احوال خانواده و فرد مبتلا بشوید. گاهی مالی است؛ لازم نیست خودتان بتوانید هزینه یک ماه را بپردازید بلکه میدانداری کنید و از نزدیکان و یا خیرینی که میشناسید برای خانواده مورد نظر کمک جمع کنید و منتظر کمکهای دولتی نمانید. گاهی هم ممکن است فقط غذایی مقوی برای بیمار تهیه کنید و در ظرف یکبار مصرف برای آنها ارسال کنید و یا تهیه آبمیوه برای بیمار؛ حتما این حمایتها میتواند اثرات چشمگیری در قوام و همبستگی خانوادگی داشته باشد.
– کنترل و جلوگیری از شیوع اینچنین ویروسهایی نیازمند رصد و فعالیت دقیق علمی در مرز علوم مختلف میباشد و رسانه موظف است این را به نمایش بگذارد. مردم باید این حس توانمندی را ببینند تا بتوانند حس اعتماد مثبت داشته باشند. بد نیست در معدود مواردی هم اشاراتی به گزارشهای سازمان بهداشت جهانی در تأیید اقدامات ایران کرد. به عبارت دقیقتر نمایش کنترل علمی برای مردم و در رسانهها.
– نیاز به ماسک و مواد ضدعفونی و امثال اینها در کشور با همدلی رفع شده است. اما این رفع نیاز لازم است نمایش رسانهای داده شود که دولت و نیروهای نظامی و نیروهای مردمی برای حل این مشکل با هم دست یکدیگر را گرفتند تا این مشکل را برطرف کنند و رضایت نسبی عمومی وجود دارد و الان کمبود اولیه مشاهده نمیشود. تأکید میکنم برای به دست آوردن و فهم حس همدلی و آرامش عمومی باید رویدادهای به وقوع پیوسته نمایش داده شود. همه دست به دست هم، دولت و سپاه و ارتش و مردم برای حل مشکل و در نهایت، حل درصد زیادی از مشکل که حس رضایت و توانمندی را هم القا میکند، تلاش کنیم.
انتهای پیام/