به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، آنهایی که سعی میکنند تا تابلویی را تفسیر کنند، اغلب مواقع راه را خطا میروند ... چطور میخواهید که بینندهای از دیدن تابلویی همان احساس را پیدا کند که من از کشیدن آن داشتم؟... چگونه میتوانید در رویاهای من وارد شوید؟ چطور میخواهید در غرایز و آرزوها و افکار من که سال های زیادی صرف شده تا آماده شوند، وارد شوید؟ چگونه میتوانید علیرغم میل باطنی من، آنچه را که در این تابلوها نهادهام بدست آورید؟؛ اینها بخشی از گفتههای یکی از مشهورترین نقاشان سده بیستم جهان یعنی پابلو پیکاسو است.
پابلو پیکاسو در ۲۵ اکتبر ۱۸۸۱ میلادی در مالاگا شهری در اسپانیا به دنیا آمد. او هنگام تولد چنان نحیف بود که قابله فکر کرده بود که مرده است و او را روی میز گذاشته بود تا به مادرش نشان دهد، اما عمویش که دکتر بود، جانش را نجات میدهد. خود وی میگوید: عمویم در آن زمان عادت داشت سیگار برگ بکشد، وقتی من به دنیا آمدم و روی میز گذاشته بودنم، او پکی به سیگارش زد و دودش را به سمت من فرستاد و من فورا چهره ام درهم کشیده شد و شروع به گریه کردم.
پدرش خوزه رویز بلاسکو و مادرش ماریا پیکاسو لوپز نام داشتند. پیکاسو در مذهب کاتولیک پرورش یافت. پدرش یک هنرمند بود و با نقاشی پرندگان و دیگر حیوانات هزینه زندگیاش را تامین میکرد. او حتی کلاسهای هنری داشت، و کیوریتور موزه محلی شهر نیز بود. به همین دلیل هم به آموزش پسرش در زمینه طراحی و نقاشی پرداخت.
پیکاسو در ۹ سالگی نخستین نقاشی خود را که تصویر مردی سوار بر اسب در میدان گاوبازی بود، کشید. پس از آن در ۱۸۹۵ میلادی به همراه خانواده به بارسلونا تغییر مکان داد و در آنجا در آکادمی هنرهای عالی به نام لالنجا به تحصیل مشغول شد.
نخستین نقاشی مهم پیکاسو که در ۱۵ سالگی کشید، کاری آکادمیک به شمار میآمد؛ یعنی نقاشی نخستین عشای ربانی که مادر، پدر و خواهر کوچکترش را که در مقابل کشیشی زانو زده اند به تصویر کشیده است.
وی در ۱۸۹۷ میلادی تحصیلات خود را در آکادمی هنرهای زیبای سن فرناندو در مادرید ادامه داد که در آن زمان برجستهترین آکادمی هنر اسپانیا به شمار میرفت. در همان زمان آثار به نمایش در آمده در موزه پرادو را مطالعه کرد و با هنرمندانی، چون اِل گرِکو، فرانسیسکو گویا، دیِگو ولاسکز و زورباران بیشتر آشنا شد. در این دوره او به کشیدن پرتره علاقه داشت و یکی از مدلهایش خواهرش لولا بود.
پیکاسو در ۱۹۰۰ میلادی نخستین نمایشگاه خود را در بارسلونا برگزار کرد و در پاییز همان سال به پاریس رفت تا در آنجا مطالعاتی در ابتدای سده جدید داشته باشد و در پاریس اقامت کرد و در آنجا به وسیله آثار امپرسیونیست خود به شهرت رسید، اما زندگی و آثارش به چند دوره تقسیم شدند.
دوره آبی فام که بخشی شناخته شده از کارهای پیکاسو به شمار میرود از ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۴ میلادی به طول انجامید. در این زمان، هنرمند بیشتر از طیف رنگهای آبی در کارهایش استفاده میکرد و گاه برای تاکید از رنگهای دیگر یاری میگرفت. برای مثال اثر مشهور «گیتاریست» که در ۱۹۰۳ میلادی خلق کرد، گیتاری با تنالیتههای گرمتر را در میان فامهای آبی به نمایش میگذارد. تاریخ نگاران اعتقاد دارند، این دوره از کار پیکاسو بیشتر تحت تأثیر افسردگی بعد از خودکشی یکی از دوستانش بوده است. برخی از موضوعهایی که در دوره آبی فام به چشم میخورند، کوری، فقر و گاه برهنگی زنان هستند.
در ۱۹۰۴ میلادی پیکاسو با فرناندو الیویه آشنا شد. این آشنایی بر روی هنرمند بهطور عمیقی اثر گذاشت و در روح پیکاسو دیدگاهی خوشبینانهتر نسبت به جهان ایجاد کرد و باعث شد تا «دوره صورتی» آغاز شود. این دوره که در سالهای ۱۹۰۵ و ۱۹۰۶ میلادی واقع شده، دوره تسلط رنگ صورتی بر آثار این هنرمند است و حال و هوای گرمتر و شادتری به نسبت نقاشیهای قبلی به مخاطب انتقال میدهد. از میان موضوعهای تکرار شونده این دوره میتوان به دلقکها و بازیگران سیرک اشاره کرد. یکی از آثاری که به خوبی از این دوره به فروش رفت، «پسری با یک پیپ» است. عناصر هنر بدوی در نقاشیهای دوره صورتی میتواند منعکس کننده تجربههای هنرمند با سبک هنریاش باشد. یکی از آثار بسیار گویا و بیشکّ موفّقترین اثر او، تابلوی «خانواده سلتمبانک» است که فضایی شاعرانه دارد.
در ۱۹۰۹ میلادی پیکاسو و هنرمند فرانسوی، ژرژ براک نهضتی هنری به نام کوبیسم به وجود آوردند. در حقیقت برای نخستین بار منتقد هنری فرانسوی لوییس واکسلس بود که این سبک را «مکعبهای عجیب» یا کوبیسم خواند. نقاشی آنها شامل پالتی از رنگهای زمین؛ یعنی رنگهایی با تن قهوهای بود و آثارشان اشیایی ساختار شکن با فرمهای پیچیده هندسی را به تصویر میکشید.
فرناندو اولیویه در بسیاری از کارهای کوبیستی پیکاسو شامل «سر یک زن، فرناند» حضور داشت و تاریخ نگاران اعتقاد دارند که او در تابلوی «دوشیزگان آوینیون» نیز نقش داشته است.
این دوره از زندگی پیکاسو از ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۹ میلادی طول کشید. کارهای او به سبک کوبیسم ادامه یافت، اما هنرمند فرم جدیدی از هنر، یعنی کلاژ را به مخاطبان معرفی کرد. او حتی در بسیاری از نقاشیهای سبک کوبیسم خود مانند «دختری با ماندولین» یا «زیبای من» از فرم انسان نیز استفاده کرد.
در همین زمان جنگ جهانی اول نیز شعله ور شده بود و تعدادی از دوستان پیکاسو، پاریس را ترک کردند، اما او در طول سالهای جنگ در استودیوی خود ماند و به فعالیت هنری خود ادامه داد.
دوره کاری نئوکلاسیسیسم و سوررئالیسم پیکاسو میان سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۹ میلادی شکل گرفت و شامل یک تغییر بزرگ در سبک هنری او بود. در نخستین بازدید او از ایتالیا و پایان جنگ جهانی اول، نقاشیهای هنرمند شامل کارهای آبرنگی «خوابیدن دهقانان»، یک بازیابی سبک هنری را منعکس میکند و کارهای نئوکلاسیک او تضادی قابل توجه با نقاشیهای سبک کوبیسمش دارند.
البته به خاطر شکوفایی جنبش سوررئالیسم فرانسه در میانه دهه ۱۹۲۰ میلادی پیکاسو علاقه شدیدش به هنر بدوی را در نقاشیهای سوررئالش مانند «سه رقصنده» از سر گرفت. پیکاسو در ۱۹۲۷ میلادی با «ماری ترز والتر» ازدواج میکند، آنها صاحب دختری به نام مایا شدند و تا ۱۹۳۶ میلادی زوج باقی ماندند.
در طول جنگ جهانی دوم، پیکاسو در پاریسِ اشغال شده به وسیله آلمانیها باقی ماند و در برابر خشونتهای گشتاپو مقاومت کرد و به خلق آثار هنری خود ادامه داد. او در این زمان گاه به شاعری میپرداخت و در میان سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۹ میلادی بیش از ۳۰۰ اثر خلق کرد. حتی از این دوران ۲ نمایشنامه هم از او به جای مانده است.
در کارهای دهه ۵۰ میلادی پیکاسو باید از سری مطرح «منین» و همچنین از تابلوهای «پیژون» یاد کرد که در موزه پیکاسو در بارسلون نگهداری میشوند. برخی ادّعا میکنند که تابلوهای پیژون به عنوان راه گریز و تنفسی برای پیکاسو بودهاند چرا که تابلوهای «منین» دارای پیچیدگی بسیار بود.
در این دوره او روی مجسمه سازی تمرکز داشت و در یک نمایشگاه بینالمللی در موزه هنری فیلادلفیا نیز شرکت کرد. در ۱۹۶۱ میلادی هنگامی که ۷۹ ساله بود با ژاکلین ۲۷ ساله ازدواج کرد و ثابت کرد که این زن یکی از بزرگترین الهامات حرفهای او بوده است. پیکاسو در طول ۱۷ سال پایان عمرش بیش از ۷۰ پرتره از او کشید.
در ۱۹۵۹، پیکاسو مجموعه مهمی از حکاکی را در خصوص گاوبازی ارایه کرد. او در این مدت کار خود را با میل و رغبت تمام انجام میداد و این موضوع را در اثر مشهور خود «مینوتوروماشی» با نزدیک ساختن آن به اسطورهشناسی، آورده است. در میان کارهایی که پیکاسو در سالهای آخر عمر خود آفرید باید از «لافریزد لکل در شیتکتور» بارسلون به همراه گچبریهای آن نام برد. این آثار، برپایه شماری نقاشی که او در ۱۹۶۲ میلادی برای این ساختمان انجام داده، طراحی شدند.
در ۱۹۷۰، نمایشگاه بزرگی از نقاشیهای سال قبل پیکاسو در قصر پاپها در آوینیون برپا شد. با وجود اینکه پیکاسو نزدیک به ۹۰ سال داشت، اما هنوز فعالیت چشمگیری از خود نشان میداد.
پیکاسو یک سال پیش از مرگ خود، پرترهای از خود را ارایه کرد. او در این تابلو، به طرز بسیار خوبی، خصوصیات خود را با نشان دادن چهرهاش که بیشتر به نقاب غمگینی تبدیل شده بیان کرده است.
این تابلو زیبا با نام گرنیکا که به رنگ سیاه و سفید کشیده شده از مشهورترین نقاشیهای سده بیستم است که بمباران دهکده گِرنیکا در خلال جنگ داخلی اسپانیا را نشان میدهد. در واقع پیکاسو این اثر را برای مخالفت با بمباران گرنیکا به وسیله آلمان نازی در آوریل ۱۹۳۷ میلادی کشید.
پیکاسو این تابلو را در شرایط بحرانی جنگ به دستور دولت اسپانیا ترسیم کرد و میتوان گفت از معدود نقاشیهای ضد جنگ است. به عبارتی افسانهای تصویری مبتنی بر واقعیت است. از شخصیتهایی که در این تابلو طراحی شده میتوان به گاو نر اشاره کرد که نماد حاکم گرنیکاست و، چون به دستور خودش شهر توسط آلمانها بمباران شده چهره گاونر را بی تفاوت میبینیم.
در قسمت دیگر اسب که نماد آزادی، شرافت و نجیب بودن است، وجود دارد. در این تابلو تمامی نیم رخها به طرف راست هستند به جز فرشتهای که صورتش به طرف چپ است و منظور حرکت به طرف چپ بوده و در قسمت چپ تابلو زنی که گریه میکند و کودکش را در آغوشش گرفته است. وجود این شخصیتها در کنار پارههای نور و تاریکی و خطهای تیز و منحنی، نشانههای بیم، درد و مرگ را در همه جا پراکندهاند و خشونت، مرگ و بی رحمی را به مخاطب منتقل میکند. محل نگهداری این تابلوی رنگ روغن در حال حاضر در موزه رینا سوفیای مادرید است.
پس از پایان گرنیکا، پیکاسو کشیدن یکی از شخصیتها تابلوی گرنیکا را آغاز کرد، شخصیت همان زن گریانی که کودک مرده اش را در آغوش گرفته بود. در این تصویر زنی با دستمالی در دست که اشک تمام صورتش را پوشانده است، دیده میشود. این تابلوی رنگ روغن در موسسه معتبر تیت لندن نگهداری میشود.
سرانجام این هنرمند پر کار و اثرگذار سده بیستم میلادی در هشتم آوریل ۱۹۷۳ میلادی در حالی به اتفاق همسرش ژاکلین روک دوستانشان را برای صرف شام پذیرایی میکردند بر اثر حمله قلبی درگذشت و ژاکلین روک نیز که پس از پیکاسو شدیداً از نظر روحی دگرگون شده بود در ۱۹۸۶ میلادی با شلیک گلوله خودکشی کرد.
منبع: ایرنا
انتهای پیام/