به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،امام زمان(عج) دوازدهمین و آخرین امام شیعیان، فرزند گرامی امام حسن عسکری (ع) یازدهمین اختر تابناک ولایت و حضرت نرجس (س) در پانزدهم شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری در خانه پدر بزرگوارشان امام حسن عسکری (ع) در سامرا به نام «راضه» یا «وصافه» که اکنون بارگاه امام هادی و امام عسکری (ع) است، به دنیا آمد.
دوره امامت ایشان پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) در سال ۲۶۰ هجری آغاز شد و تا پس از ظهور آن حضرت (عج) در آخرالزمان ادامه دارد و پس از دوره طولانی غیبت، ظهور خواهد کرد.
امام زمان (عج) صاحب مقام، منزلت و جایگاه خاصی نزد پروردگار و اهل بیت (ع) و کرامات و معجزات زیادی است که در ادامه گوشهای از آن را بخوانید.
امام حسن عسکرى (ع) به حضرت حکیمه دختر گرامی امام جواد (ع) فرمود: امشب، به خانه ما بیا، زیرا امر مهمى رخ خواهد داد.
حضرت حکیمه (س) پرسید: چه اتفاقى؟
امام (ع) فرمود: قائم آل محمد (عج) امشب به دنیا خواهد آمد.
حضرت حکیمه (س) پرسید: از چه کسى؟
امام حسن عسکری (ع) فرمود: از حضرت نرجس (س)
حضرت حکیمه (س) مى گوید:
به نزد نرجس رفتم و به او، فرزند بزرگوارى را بشارت دادم در حالى که هیچ اثر حملى در او مشاهده نکردم.
مدینة المعاجز، سیدهاشم بحرانى، ج ۸، ص ۱۰ و ۲۶، مؤسسه معارف اسلامى، چاپ اوّل، ۱۴۱۶ هـ.ق.
چنین معجزه اى در مورد حضرت موسى (ع) هم بیان شده است در مادر او، یوکابد، هیچ آثار حملى ظاهر نبود و تا روزى که موسى (ع) به دنیا آمد، کسى نفهمید که او حامله است.
قصص قرآن یا تاریخ انبیاء، هاشم رسولى محلاتى، ج ۲، ص ۴۶، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ پنجم، ۱۴۰۷ هـ.ق.
قرائت قرآن در بدو تولد
امام مهدى (عج) در بدو ولادت شان هنگامی که ایشان را به امام حسن عسکرى (ع) دادند و ایشان فرزند گرامیشان را در آغوش گرفت، فرمود: قرآن بخوان.
امام مهدى (عج) شروع به خواندن قرآن کرد.
تبصره الولى، سیدهاشم بحرانى، ج ۱۸.
حکایت شفای پسر فلج در دهه پنجاه در مسجد مقدس جمکران
بر اساس روایتی از یکى از اعضاى هیئت امناى مسجد مقدس جمکران که بیش از بیست سال توفیق خدمت به این مسجد را دارد، روایت شده که در شب جمعه سال ۵۱ من طبق معمول به مسجد مشرف شده بودم. جلوى ایوان مسجد قدیمى کنار مرحوم حاج ابوالقاسم کارمند مسجد که داخل دکه مخصوص جمع آورى هدایا بود، نشسته بودم و نماز مغرب و عشا تمام شده بود و جمعیت کم و بیش مشرف مى شدند. ناگهان خانمى جلو آمد در حالى که دست دختر ۱۲ ساله اش را گرفته بود و پسر بچه ۹ ساله اى را هم در بغل داشت.
نگاهى کردم و گفتم: بفرمایید، امرى داشتید؟
زن سلام کرد و بدون هیچ مقدمه اى گفت: من نذر کرده ام که اگر امام زمان (عج) امشب بچه ام را شفا دهد پنج هزار تومان بدهم حال اول مى خواهم هزار تومان بدهم.
پرسیدم: آمدى که امتحان کنى؟
گفت: پس چه کنم؟
بلافاصله گفتم: نقدى معامله کن با قاطعیت بگو این پنج هزار تومان را مى دهم و شفاى بچه ام را مى خواهم.
کمى فکر کرد و گفت: خیلى خب، قبوله و بعد پنج هزار تومان را داد قبض را گرفت و رفت.
آخر شب بود و من قضیه را به کلى فراموش کرده بودم خانمى را دیدم که دست پسر بچه و دخترش را گرفته بود و به طرف دکه مى آمد به نظرم رسید که قبلا دختر بچه را دیده ام ولى چیزى یادم نیامد.
زن شروع به دعا کرد و تکرار مى کرد و مى گفت: حاج آقا، خدا به شما طول عمر بدهد، خدا ان شاءاللّه به شما توفیق بدهد.
پرسیدم: چى شده خانم؟
گفت: این بچه همان بچه اى است که وقتى اول شب خدمتتان آمدم بغلم بود و بعد پاهاى کودک را نشان داد کاملا خوب شده بود و آثارى از ضعف یا فلج در پسر نبود.
زن سفارش کرد که شما را به خدا کسى نفهمد گفتم: خانم، این اتفاقات براى ما غیر منتظره نیست تقریبا همیشه از این جور معجزهها را مى بینیم.
گفت: هفته دیگر ان شاءاللّه با پدرش مى آییم و گوسفندى هم مى آوریم.
هفته بعد که آمدند گوسفندى را ذبح کردند و خیلى اظهار تشکر کردند بچه را که دیدم، او را بغل کردم و بوسیدم.
کتاب کرامات امام زمان (عج) از انتشارات مسجد مقدس جمکران
روایتی از جوان مسموم در حال مرگ که شفا گرفت
به دلیل مسمومیت چند روزى در بیمارستان نمازى شیراز بى هوش بودم، پزشکان از مداواى من قطع امید کرده بودند. برادرم که در آن لحظات کنار تخت من بود، مى گفت: دیدم که خط صافى روى صفحه اى که نوار قلب را نشان مى داد، ظاهر شد.
او گریه کرد و خود را روى من انداخت دکترها قطع امید کردند و میخواستند مرا به سردخانه بیمارستان ببرند که ناگهان قلبم شروع به کار کرد و فشار خون از ۳ به ۱۰ رسید پزشکان سریعا مرا براى دیالیز و تصفیه خون به بیمارستان سعدى و صحرایى بردند. عقیده پزشکان بر این بود که اگر دیالیز هم مى شدم باز هم معلوم نبود که زنده بمانم، اما من زنده شدم.
عمه ام که زن مومن و با تقوایى است و همیشه ائمه معصومین (ع) را در خواب مى بیند و ۷۹ سال هم سن دارد موقعى که حال من خیلى بد بود و خبر مردن مرا برایش برده بودند همان شب در خواب امام زمان (عج) را دید که حضرت (عج)فرمود: نترسید و ناراحت نباشید که ما شفاى جوان شما را از خدا خواسته ایم و خدا جوان شما را شفا خواهد داد.
عمه ام از خواب بیدار مى شود و بوى عطر آقا را استشمام مى کند و به افراد فامیل خبر شفاى مرا مى دهد.
ابتدا همه او را مسخره مى کنند ولى بالاخره معجزه به وقوع مى پیوندد من نیز بعد از این معجزه براى قدردانى به مسجد جمکران مشرف شدم.
کتاب کرامات امام زمان (عج) از انتشارات مسجد مقدس جمکران
حکایت طی الارض زائر خانه خدا
امیراسحاق استرآبادی ازمردان شریف و صالحی که چهل بار با پای پیاده به حج مشرف شده و در میان مردم مشهور بود که طیّالارض داشته است یک سال به اصفهان رفت.
امیراسحاق استرآبادی یک سال با کاروانی به طرف مکه رفت، حدود هفت یا نُه منزل بیشتر به مکه نمانده بود که برای انجام کاری تعلل کرد و از قافله عقب افتاد. وقتی به خود آمدم دیدم کاروان حرکت کرده و هیچ اثری از آن دیده نمیشود، راه را گم کردم، حیران و سرگردان مانده بودم، از طرفی تشنگی آن چنان بر او غالب شد که از زندگی ناامید شده بود و آماده مرگ شد.
ناگهان به یاد منجی بشریت امام زمان (عج) افتاد و فریاد زد: یا صالح، یا ابا صالح، راه را به من نشاه بده،خدا تو را رحمت کند.
در همین حال از دور شبحی به نظرش رسید به او خیره شد و با کمال ناباوری دید که آن مسیر طولانی را در یک چشم به هم زدن پیمود و در کنارش ایستاد.
جوانی گندمگون و زیبا با لباسی پاکیزه بود که به نظر میآمد از اشراف باشد و بر شتری سوار بود و مشک آبی با خود داشت.
امیراسحاق استرآبادی سلام کرد او نیز پاسخش را به نیکی ادا کرد.
فرمود: تشنهای؟
گفت: آری، اگر امکان دارد کمی آب از آن مشک مرحمت بفرمایید.
او مشک آب را به او داد، آنگاه فرمود: میخواهی به قافله برسی؟
گفت: آری.
او نیز امیراسحاق استرآبادی بر ترک شتر خود سوار کرد و به طرف مکه به راه افتاد.
امیراسحاق استرآبادی عادت داشت که هر روز دعای «حرز یمانی» را قرائت کند، مشغول قرائت دعا شد در حین دعا آن جوان گاهی به طرف او برمی گشت و میفرمود: این طور بخوان.
چیزی نگذشت که به امیراسحاق استرآبادی فرمود: اینجا را میی شناسی؟
نگاه کرد، دید در حومه شهر مکه است. گفت: آری میشناسم.
فرمود: پس پیاده شو!
امیراسحاق استرآبادی پیاده شد، برگشت او را ببیند، ناگاه از نظرش ناپدید شد. تازه متوجه شد که او قائم آلمحمد (عج) است از گذشته خود پشیمان شد و از این که او را نشناخت و از او جدا شده بود، بسیار متأسف و ناراحت بود.
پس از هفت روز کاروان ما به مکه رسید وقتی او را دیدند، تعجب کردند؛ زیرا یقین داشتند که او جان سالم به در نخواهد برد. به همین خاطر بین مردم مشهور شد که طی الارض دارد.
کتاب داستانهایی از امام زمان (ع)
حکایت دیدار امام زمان با مرد قفل ساز و توصیه ایشان به عالم بزرگ
بر اساس روایتی از حضرت آیتالله حاج آقا حسن صافی اصفهانی قدسسره؛ در کربلای معلی یکی از علما که به علوم غریبه آگاهی داشت تصمیم میگیرد که به وسیله علم جفر، خود را به امام عصر (عج) برساند در نتیجه در داخل یکی ازغرفههای صحن امام حسین (ع) به محاسبات این علم میپردازد پاسخی که دریافت میکند این بوده، امام (ع) داخل صحن با پیرمردی قفلساز در حال صحبت هستند و گل میگویند و گل میشنوند.
تردید میکند مبادا فلان قسمت از برنامه را اشتباه کرده باشد بار دوم و سوم نیز حساب میکند و نتیجه همان میشود.
در این هنگام عزم خود را بر دیدار جزم میکند که هر چه بادا باد.
میبیند آری امام (ع) در همان زاویه صحن که به وسیله آن علم را درک کرده است، با آن مرد قفلساز مشغول گفت و گو است، چون میبیند که آقا در حال خداحافظی است رو به امام (ع) به سرعت حرکت میکند.
امام (ع) از آن پیرمرد خداحافظی کرده و رو به سوی ایشان میآیند و وقتی با او رودررو قرار میگیرند، میفرمایند: تو هم مثل این پیر مرد قفل ساز شو تا من به سراغ تو بیایم و از کنارش میگذرد.
این عالم میگوید: همان وقت به سراغ این پیرمرد قفلساز رفتم تا او و رفتار و روحیاتش را شناسایی کنم.
از او پرسیدم: این آقایی که با ایشان صحبت داشتی، که بود؟
در پاسخ گفت: تا آن جا که میدانم آقا سیدمهدی، فرزند مرحوم آقا سیدحسن هستند که پدرشان هم به رحمت خداوند رفته است از نوع جواب او به زودی متوجه شدم که آقا خود را به او معرفی کردهاند.
ولی این بنده خدا متوجه نشده است که ایشان امامعصر (عج) هستند.
نزدیک بود او را از حقیقت امر آگاه سازم، ولی به خود آمدم که اگر این کار صلاح این بنده خدا بود خود آقا به او توجه میدادند ازحالات آقا و زمان آشنایی او با آقا و ... پرسیدم دقت کردم ببینم که این پیرمرد چه ویژگی خاصی دارد که امام مرا به آن دعوت فرمودهاند: عاقبت دریافتم که در کنار تقید ایشان به مسائل شرعی و کسب حلال؛ بارزترین ویژگی اخلاقی او این است که سخت به قول و قرارش با مردم پایبند است و اگر میگوید قفل شما فلان موقع آماده است. آن را حتما سر وقت و شاید زودتر آماده کرده است.
مراعات در ظرافتهای اخلاقی بیتردید در تکامل انسان سالک، نقشی جدی و اساسی دارد. چنانچه سهلانگاری در امور اخلاقی نیز تنزلآور و دورکننده از مقام قرب الهی است.
کتاب داستانهایی از امام زمان (ع)
انتهای پیام/
از این مبلغ مطمئن هستید؟
سلام بر مادرتون بانو علیا حضرت زهرا
سلام بر عمه ی گرامی شما بانو علیا حضرت زینب
سلام بر شما و جمیع اهل بیت
اللهم عجل لولیک الفرج. انشاالله
عید سعید و مبارک نیمه شعبان یوم الله الاعظم سال روز میلاد منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله الاعظم عج امام معصوم صاحب الزمان عج را بر جمیع امت واحده رسول الله ص امت حزب الله سر تا سر جهان اسلام ناب محمدی ص و بر تمامی مومنین آزاده اندیشان خردمندان بصیر فرزانگان عالمان خوبان و نیکان منتظران و مشتاقان ظهور و دیدن ایشان تبریک و تهنیت عرض می کنیم . والسلام و صلوات التماس دعا .
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
لبیک یا رسول الله ص .
لبیک یا بقیه الله الاعظم عج .
عید سعید و مبارک نیمه شعبان یوم الله الاعظم سال روز میلاد منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله الاعظم عج امام معصوم صاحب الزمان عج را بر جمیع امت واحده رسول الله ص امت حزب الله سر تا سر جهان اسلام ناب محمدی ص و بر تمامی مومنین آزاده اندیشان خردمندان بصیر فرزانگان عالمان خوبان و نیکان منتظران و مشتاقان ظهور و دیدن ایشان تبریک و تهنیت عرض می کنیم . والسلام و صلوات التماس دعا .
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
لبیک یا رسول الله ص .
لبیک یا بقیه الله الاعظم عج .
آقای مهربانم مرا دریاب
پسر همسایه با تیر کمان سنگی زده بود توی چشمم و درد امانم را بریده بود پیوسته امامان معصوم (علیهالسلام) را صدا میکردم در عین بیداری و شدت درد جانکاه،کسی آمد کنارم نشست گفت چیه این همه صدا میکنی گفتم چشمانم درد میکند امانم بریده گفت إن شاء الله خوب میشه دست کشید روی صورتم چشمانم سریع باز شد . کسی را پیش خودم ندیدم به سرعت نزد مادرم رفتم گفتم مادر اون آقا که پیش من بود کجا رفت ؟ گفت کسی اینجا نبود متوجه شدم چشمانم دردش به یکباره قطع شد . آری دردی در چشمانم نماند جز ریزش کم اشک تا چند ساعت
هروقت مشکلاتی برایم پیش میآید یاد اون روز می افتم آرام میگیرم
التماس دعا
«يا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفاءٌ»
اللهم اشف کل مریض جمیع مومنین مسلمین حزب الله خوبان و نیکان بحق رسول الله ص و آل طیبین و طاهرین معصومین ع س ایشان .
اللهم اشف کل مریض جمیع مومنین مسلمین حزب الله خوبان و نیکان بحق حیدر کرار امیرالمومنین علی ع .
اللهم اشف کل مریض جمیع مومنین مسلمین حزب الله خوبان و نیکان بحق الحسین علیه السلام و اولاد حسین ع و اصحاب حسین ع .
اللهم اشف کل مریض جمیع مومنین مسلمین حزب الله خوبان و نیکان بحق ضامن آهو سلطان ایران علی بن موسی الرضا ع .
اللهم اشف کل مریض جمیع مومنین مسلمین حزب الله خوبان و نیکان بحق بیبی ام ابیها صدیقه الکبرا سیده النساءالعالمین بانوی هر دوعالم فاطمه الزهرا س .
اللهم اشف کل مریض جمیع مومنین مسلمین حزب الله خوبان و نیکان بحق ابوالفضل عباس قمر بنی هاشم ع .
اللهم اشف کل مریض جمیع مومنین مسلمین حزب الله خوبان و نیکان بحق بقیه الله الاعظم عج . آمین یا رب العالمین .
والسلام و صلوات التماس دعا .
نازل شدن قرآن به زبان عربی به معنای اختصاص آن به ملت عرب زبان نیست، بلکه، اولاً چون روح و محتوا و پیام قرآن همگانی و جهانی است، این کتاب آسمانی برای همه انسانها است .
فارسی زبانان هم می توانند قرآن را به زبان عربی تلاوت کنند چون تلاوت کتاب خدا حتی اگر ترجمه آن را متوجه نشویم، ثواب و تاثیر روحی و معنوی فراوان دارد و در ضمن می توانیم ترجمه فارسی و تفسیر فارسی آن را مطالعه کنیم و پیام های آن را درک کرده و عمل نماییم و هم مناسب است برای استفاده بیشتر از قرآن و ادعیه و احادیث که به زبان عربی است ، زبان عربی را در حد متعارف یاد بگیریم.