به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پس از شیوع ویروس کرونا و تبدیل آن به یک اپیدمی جهانی «آنیتونیو گوترش» دبیرکل سازمان ملل پیشنهاد کرد که تمامی درگیریها در یمن برای برای مقابله با این ویروس پایان پذیرد.
پیشنهادی که در عمل به معنی آتش بس همه جانبه بود و در کمال ناباوری برای نخستین بار عربستان سعودی نیز از آن استقبال کرد. ولی در عمل وضعیت جبهههای نبرد تشدید شد و درگیری در مناطق مختلف استان مأرب افزایش پیدا کرد تا جایی که به گفته «محمد عبدالسلام» سخنگوی جنبش انصارالله، رژیم سعودی تنها در یک روز بیش از ۶۰ مرتبه به مناطق مختلف یمن حمله هوایی کرد. این تشدید حملات از طرف ریاض با واکنش انصارالله روبرو شد و انصارالله برای نخستین بار پس از حمله موشکی و پهپادی به آرامکو در مهرماه ۹۸ عمق این کشور را مورد هجوم پهپادی و موشکی وسیع قرار داد و به اهدافی اقتصادی و نظامی در ریاض و جازان حمله کرد.
اقدامی که نشان از پایان یافتن صبر صنعا در برابر تعلل رژیم سعودی در پذیرش آتش بس دارد. حال سوال مهمی که پیش میآید این است که چرا با وجود استقبال همه طرفهای درگیر در جنگ یمن از پیشنهاد آتش بس؛ جنگ یمن در عمل به پایان نمیرسد.
برای رسیدن به پاسخ این سوال ابتدا باید وضعیت سیاسی و میدانی هریک از طرفین درگیر در جنگ یمن را بررسی کنیم. انصارالله در عمل بیش از هریک از طرفهای درگیر در جنگ خواهان آتش بس و پایان یافتن جنگ است. این گروه که پس از انقلاب ۲۰۱۴ و استعفای دولت «منصور هادی» زمام امور را در صنعا به دست گرفته است پس از پنج سال جنگ نه تنها در موضع ضعف نیست بلکه موفق شده است با تثبیت قدرت خود بر بیش از ۲۰ درصد از سرزمین و حدود ۷۰ درصد از جمیت یمن، از فاز تدافعی خارج شده و وارد فاز تهاجمی شود و برای نخستین بار در طول این جنگ دست به پیشروی وسیع و تثبیت مواضع خود بر روی زمین بزند.
عملیاتی که بیش از هر چیز در کارآمدی انصارالله در ایجاد ثبات اقتصادی و امنیتی در مناطق تحت کنترلش ریشه دارد که از آن جمله میتوان به کنترل نرخ ارز و پرداخت حداقل نیمی از حقوق نیروهای حقوق بگیر دولتی و نظامی اشاره کرد. مسائلی که در مناطق تحت کنترل دولت مستعفی هادی وضعیت متفاوتی دارند و علاوه بر افزایش قیمت ارز و مواد غذایی پرداخت حقوق نیروهای دولتی و نظامی هم با تاخیر چندین ماهه همراه است که موجب اعتراضات متعدد شبه نظامیان و حتی معلمان در این مناطق شده است.
در طرف دیگر میدان در یمن یعنی جنوبیها و نیروهای طرفدار امارات که کنترل عدن و ساحل غربی یمن را بر عهده دارند نیز با توجه به تثبیت مواضعشان بر روی زمین از ادامه جنگ نفع چندانی نمیبرند و ترجیح میدهند در شرایط فعلی جنگ تمام شود و ادامه مسیر برای تثبیت موقعیت و منافع را در میدان مذاکرات سیاسی طی کنند. همین تلاقی منافع انصارالله و نیروهای طرفدار امارات باعث شد که در طول ماههای اخیر عملا تحرکات نظامی چندانی در جبهه ساحل غربی وجود نداشته باشد و حتی در زمان اوج عملیات انصارالله در استان الجوف نیروهای جنوبی برخلاف درخواستهای مکرر ائتلاف عربی و حزب اصلاح از فعال کردن جبهه الحدیده امتناع کرده و حتی به سمت کاهش تنشها از طریق انجام توافقات جدید در این منطقه حرکت کنند.
اما وضعیت میدانی در طرف سعودی و متحد اصلیاش در یمن یعنی حزب اصلاح کاملا متفاوت است. عربستان پس از پنج سال نتوانسته است به صنعا برسد و حتی در اردوگاه ائتلاف عربی نیز شکافها به حدی زیاد شده که دولت هادی یعنی اصلیترین رکن مشروعیت بخش دخالت عربستان در یمن کنترل عدن پایتخت موقت را در اختیار ندارد. نظامیان هادی در آستانه پنجمین سالگرد حمایت همه جانبه عربستان از خود کنترل بخش اصلی استان الجوف به عنوان یکی از استانهای هممرز با عربستان را از دست داده است و مأرب که در طول جنگ به عنوان مرکز فرماندهی ائتلاف عربی بر ضد انصارالله در شمال یمن معرفی میشد در خطر سقوط قرار گرفته است.
از طرف دیگر انصارالله که در حال پیشروی به سمت مأرب است و تلاش خود را برای جلب همراهی قبایل این استان ادامه میدهد، با پیشنهاد تبادل زندانیان حماس در عربستان در برابر افسران سعودی در بند انصارالله، جایگاه حزب اصلاح به عنوان اسلامگرایان سیاسی سنی و شاخه اخوان المسلمین یمن در میان جامعه یمن را به چالش کشیده است و خود را به عنوان تنها گروه اسلامگرای سیاسی حقیقی یمنی به مردم این کشور معرفی کرده است.
با توجه به تفصیلی که در مورد وضعیت میدانی در یمن گذشت باید گفت که پذیرش آتشبس برای انصارالله انتخاب بین خوب (تثبیت وضعیت میدانی و سیاسی اخیر در اثر آتشبس) و بد (ادامه محاصره و جنگ و احتمال از دست دادن دستاوردهای میدانی) است. در حالی که پذیرش این آتش بس برای عربستان انتخاب بین بد و بدتر است. با این توضیح که عدم اطمینان عربستان از ادامه روندهای سیاسی و میدانی در یمن بعد از جنگ و احتمال تبدیل شدن انصارالله به رکن اصلی قدرت در این کشور باعث شده است تا سعودی نتواند در مورد چگونگی خروج از جنگ یمن به جمع بندی برسد.
در مورد راهبرد سعودی در مورد پایان جنگ یک مسئله به وضوح مشخص است و آن اینکه چینش فضا و قدرتهای سیاسی در یمن بعد از جنگ باید به گونهای باشد که انصارالله را در اقلیت قرار داده و با استفاده از ظرفیت احزاب و جریانات همراه یمنی جلوی تبدیل شدن انصارالله به رکن اصلی قدرت در یمن پس از جنگ گرفته شود. شورش مجلس انتقالی در جنوب یمن بر علیه دولت هادی در شهریور ۹۸ بزرگترین ضربه را به این راهبرد سعودی وارد کرد. طی این شورش دولت هادی بخش بزرگی از مناطق تحت کنترل خود را از دست داد و ائتلاف عربی و نیروهای همپیمان آن دچار یک گسست بزرگ شدند.
به همین دلیل بود که رژیم سعودی پس از اعلام آتش بس یک طرفه انصارالله در مهر ۹۸ و پس از حملات موشکی به آرامکو ابتدا به سراغ پرونده جنوب رفت و سعی کرد با توافق ریاض شکاف به وجود آمده در بین نیروهای ائتلاف را از بین ببرد. توافق نیمبند ریاض نتوانست اتحاد را به اردوگاه ائتلاف عربی بازگرداند و تغییر فاز انصارالله از دفاع به حمله نیز باعث شد پس از سقوط الحزم مرکز استان الجوف، مأرب که عنوان پایتخت اقتصادی یمن و مرکز فرماندهی نیروهای ائتلاف عربی در شمال یمن را یدک میکشد نیز در آستانه سقوط قرار گیرد.
این قدرتنمایی انصارالله و وضعیت آشفته نیروهای یمنی طرفدار ائتلاف باعث شده است که در محاسبات ریاض پایان جنگ وضعیت خسارت بارتری از ادامه آن ترسیم شود. انسجام فعلی در اردوگاه انصارالله و توانایی مدیریتی دولت صنعا در اداره اقتصاد و تامین امنیت در مناطق تحت کنترل خود باعث شده است تا ریاض از تکرار شدن الگوی الحزم و همپیمان شدن قبایل و گروههای سیاسی یمنی با انصارالله در یمن پس از جنگ بیمناک شود و تلاش کند تا با افزایش حملات و گرفتن تلفات از انصارالله و تشدید محاصره و فشار اقتصادی به دنبال ایجاد شورشهای داخلی و کودتا در صنعا باشد. البته انصارالله در سال ۲۰۱۷ و زمانی که «علی عبدالله صالح» و بخشی از حزب مؤتمر قصد کودتا در صنعا بر علیه انصارالله را داشتند نشان داد که به شکل کامل آمادگی مقابله با چنین سناریوهایی را دارد.
وضعیت حزب اصلاح به عنوان اصلیترین متحد ریاض در میدان یمن بهتر از خود سعودی نیست. حزب اصلاح دچار یک انشقاق درونی شده است و بخشی از رهبران آن با انتقاد شدید نسبت به جنایات ائتلاف عربی در یمن راه خود را از سران این حزب که در سعودی ساکن هستند جدا کردهاند. این حزب به دلیل ریشه شمالی و اخوانی بودن خود از پایگاه اجتماعی قدرتمندی در جنوب برخوردار نیست و حمایتش از جنایات ائتلاف عربی موجب از دست رفتن پایگاه مردمی آنها در شمال شده است. فساد اقتصادی موجود در این حزب موجب شده است تا «معین عبدالملک» نخست وزیر دولت مستعفی هادی که از حزب ناصری است اقدام به محدود کردن اختیارات وزرای این حزب در کابینه کند و مأرب که یکی از اصلیترین مراکز نفوذ این حزب در یمن است در آستانه سقوط به دست انصارالله است.
اقدام انصارالله در پیشنهاد مبادله زندانیان حماس در عربستان با اسرای سعودی نزد این گروه هم موجب شده است تا این حزب در مقابل دو راهی تایید یا مخالفت با این ایده قرار بگیرد به گونهای که تایید این پیشنهاد به معنی تایید انصارالله و مخالفت با آن به معنی مخالفت با آرمان فلسطین است.
حزب اصلاح نیز مانند رژیم سعودی در دوراهی انتخاب بین بد و بدتر قرار دارد و دقیقا نمیداند که ادامه جنگ که در شرایط فعلی به معنی تضعیف موقعیت میدانی حزب اصلاح است گزینه بهتری است یا در شرایط فعلی قرار گرفتن در مذاکرات سیاسی با انصارالله که با اقتدار کامل آماده تحمیل شرایط خود بر فضای سیاسی یمن پس از جنگ است.
به طور کلی وضعیت ریاض و حزب اصلاح به عنوان طرف اصلی جنگ با انصارالله در یمن به گونهای است که ترجیح میدهند گزینه بد (به تشخیص خودشان) یعنی ادامه جنگ به امید اینکه روزی بتوانند در میدان از انصارالله امتیاز بگیرند را انتخاب کنند تا اینکه در گزینه بدتر مجبور باشند قدرت سیاسی آینده یمن را در مذاکرات سیاسی تقدیم این گروه کنند در حالی که پیشرویهای اخیر انصارالله به سمت مأرب نشان میدهد که احتمالا گزینه ادامه جنگ گزینه بدتر برای ائتلاف عربی است.
منبع: فارس
انتهای پیام/