به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اخیراً نفتالی بنت وزیر دفاع رژیم صهیونیستی پس از دیدار با وزیر دفاع آمریکا اعلام کرد دو کشور بهمنظور مقابله با تلاشهای تهران برای ایجاد کریدور انتقال کالا و نیروی انسانی از ایران به لبنان و دریای مدیترانه از طریق عراق و سوریه، توافق کردهاند.
او گفت: «توافقی میان اسرائیل و آمریکا وجود دارد که مفاد آن بر این امر تصریح دارد که تلآویو مسئولیت مقابله با ایران در سوریه و آمریکا مسئولیت تقابل با اقدامات ایران در عراق را بر عهده دارد.» پیش از آن یک مسئول امنیتی رژیم صهیونیستی از طرح وزارت جنگ این رژیم جهت حملات گسترده و سنگین به مواضع ایران در سوریه خبر داد. بنا بر اظهارات وی نفتالی بنت وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در حال برنامه ریزی برای طرح این نوع حملات با هدف خروج نیروهای ایرانی از سوریه است؛ البته وی گفته است اجرای چنین طرحی مستلزم موافقت کابینه امنیتی و دولت رژیم صهیونیستی است.
نفتالی بنت پیشتر از این با ذکر اینکه ارتش اسرائیل فشار را بر ایران و گروههای نیابتی آن افزایش خواهد داد تا مانع استقرار آن در سوریه شود گفته بود «هر چه ایران بیشتر خود را در خاک سوریه مستقر کند بیشتر در شنهای سوریه غرق میشود و سوریه بهطور فزایندهای در حال تبدیلشدن به ویتنام ایران است». [۱]هرچند این اظهارنظرها همواره بهعنوان بیانیههایی قلمداد میشود که فرماندهان نظامی از آنها به خشم میآیند، چون به واقعیتهای موجود در سوریه آگاهتر هستند، اما بررسی ماهیت این اظهارات و واقعیتهای موجود در حملات رژیم صهیونیستی به سوریه نیاز به واکاوی بیشتری دارد که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد؛ اینکه رژیم صهیونیستی چه اقدامات نظامی در سوریه علیه ایران انجام داده است؟ راهبرد جدید چه ویژگیهایی دارد؟ انگیزههای آنها از تغییر راهبرد جدید چیست؟ و این راهبرد جدید چه پیامدهایی به دنبال دارد؟ در ادامه موردبررسی قرار میگیرد.
درواقع رژیم صهیونیستی در این طرح جدید سعی دارد رویارویی نظامی مستقیم با جمهوری اسلامی ایران را آشکار نموده و آنها را وادار به اقدامات نظامی مستقیم علیه اسرائیل نماید. بهطور خلاصه میتوان گفت در این طرح جدید، رژیم صهیونیستی سعی دارد از جنگ نیابتی به خاطر شکستهای متعدد عبور نماید و یک جنگ گسترده نظامی مستقیم با ایران را شروع کند تا بتواند متحدان غربی و همراهان عربی را با خود علیه ایران بسیج نماید
رژیم صهیونیستی بعد از شکستهای نظامی در رویاروییهای مستقیم با جبهه مقاومت بهخصوص حزبالله و گروههای جهادی در فلسطین، و بهویژه با شروع تحولات جدید در منطقه موسوم به بیداری اسلامی با استفاده از تروریستهای نیابتی و موردحمایت آنها، همواره از یک راهبرد جدیدی پیروی میکرد که «کارزار میان جنگها» نامیده میشود. این کارزار شامل تغییری بنیادی در الگوی عملیات امنیتی اسرائیل میشود و با فاصله گرفتن از رویکرد دوگانه آماده شدن برای جنگ یا به راه انداختن جنگ در جهت اقدامات تحریکآمیز تهاجمی، بر اساس اطلاعات بسیار باکیفیت و اقدامات پنهانی تلاش میکند.
اهداف عمده این استراتژی عبارت است از: به تأخیر انداختن جنگ و بازداشتن دشمنان از طریق تضعیف مداوم فرآیندهای نیروسازی آنها و خسارت زدن به داشتهها و قابلیتهایشان؛ تقویت مشروعیت اسرائیل برای اعمال زور و در عینحال ضربه زدن به مشروعیت دشمنان از طریق افشاء کردن اقدامات نظامی پنهانی و ناقض حقوق بینالملل از سوی آنها و درنهایت ایجاد شرایط بهینه برای ارتش اسرائیل اگر سرانجام جنگ دربگیرد.
از ابتدا یک اصل اساسی کارزار بین جنگها اجتناب از جنگ و انجام عملیاتهایی پایینتر از آستانه جنگ بوده است و این هدف با کاهش حس اضطرار دشمن برای یک پاسخ تنشزا بهدستآمده است. بدین منظور عملیاتهای تهاجمی به لحاظ زمان و فضا بهصورت پراکنده طراحی میشود تا عطش دشمن برای انتقامگیری زیاد نشود و بر عهده گرفتن مسئولیت عملیاتها نیز بهصورت کمرنگ و تلویحی انجام میشود تا به دشمنی که هدف حمله قرارگرفته است این فضا را بدهد که بتواند چنین عملیاتی را انکار کند و میل سیاسی و عمومی به انتقامگیری را کاهش دهد [۲].
اما بعد از ناکامی این رژیم در جنگ نیابتی علیه جبهه مقاومت در سوریه و عراق و بخصوص با شکست داعش و دیگر گروههای تروریستی موردحمایت آنها، از بهمنماه سال ۱۳۹۶ به بهانه حمله پهپادی ایران به خاک رژیم صهیونیستی، این رژیم شروع به حملات نظامی متعدد به مواضع نیروهای نظامی ایران در سوریه نموده است که تا حدود زیادی متفاوت از راهبرد پیشین است.
این حملات که عمدتاً موشکی و پهپادی هستند مواضع نظامی و حیاتی در سوریه را مورد هدف قرار میدهد که آخرین مورد از همین حملات نظامی در روز پنجشنبه مورخه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸ به وقوع پیوسته است (که البته همچون گذشته با مقابله پدافند موشکی سوریه همراه بود) و نشان میدهد هنوز هم این حملات نظامی متعدد و محدود به اهداف نظامی غیرنظامی ادامه دارد و برنامهای برای توقف چنین حملاتی از سوی آنها وجود ندارد.
در این راهبرد جدید شاهد گسترش عملیاتهای نظامی، کاهش فاصله زمانی بین آنها و مهمتر از همه صراحت آنها در اعلام حملات نظامی به مواضع ایران در سوریه هستیم. همانند گروههای تروریستی که برای نشان دادن موجودیت خود بلافاصله هر حمله تروریستی را به عهده میگیرند، رژیم صهیونیستی نیز از هر حمله نظامی موفقیتآمیز و یا شکستخورده بهعنوان اقدامی از سوی خود یاد میکند و درواقع مسئولیت هرگونه حمله نظامی به خاک سوریه را به عهده میگیرد.
این دقیقاً متفاوت از رویکرد کارزار بین جنگهاست که در آن اسرائیل سعی میکرد بهدوراز تحولات نظامی عراق و سوریه بهعنوان یک نظارهگر بیرونی و پنهانی تروریستهای نیابتی را مورد حمایت قرار دهد. در این راهبردِ جدید، رژیم صهیونیستی به تعداد دفعات زیادی سعی کرده است در دو سال اخیر مواضع گروههای مقاومت در سوریه را به بهانههای مختلف مورد هدف قرار دهد و هنوز هم این حملات نظامی محدود و متعدد پایان نپذیرفته است و هر از گاهی شاهد اعلام حمله نظامی به مواضع ایران در سوریه از سوی این رژیم سیاسی هستیم.
در سطح بینالمللی نیز رژیم صهیونیستی نگران از شکست فشارهای سیاسی و اقتصادی آمریکا علیه ایران، نبود اجماع جهانی علیه ایران را تهدیدی برای تقویت جایگاه جهانی جمهوری اسلامی در کنار بهبود توانمندیهای اقتصادی این کشور قلمداد میکند و لذا وادار کردن ایران به یک رویارویی مستقیم نظامی را به معنی تقابل جهانی با ایران قلمداد میکند.
در واقع طرح جدید رژیم صهیونیستی چند ویژگی عمده دارد که عبارتاند از: عبور از پنهانکاری و تلاش برای پنهان کردن حمایتهای نظامی از گروههای تروریستی، مداخله مستقیم نظامی در سوریه و حتی عراق و لبنان با هدف وادار کردن و تحریک طرف مقابل به شروع یک رویارویی نظامی، اعلام رسمی حملات نظامی در رسانههای آمریکایی و اسرائیلی بهصورت آشکار و تلاش برای تدافعی جلوه دادن این حملات و متعدد بودن حملات نظامی به خاک سوریه که عمدتاً اهداف موردِ نظر ایران را شامل میشود.
در واقع رژیم صهیونیستی در این طرح جدید سعی دارد رویارویی نظامی مستقیم با جمهوری اسلامی ایران را آشکار نموده و آنها را وادار به اقدامات نظامی مستقیم علیه اسرائیل نماید. بهطور خلاصه میتوان گفت در این طرح جدید، رژیم صهیونیستی سعی دارد از جنگ نیابتی به خاطر شکستهای متعدد عبور نماید و یک جنگ گسترده نظامی مستقیم با ایران را شروع کند تا بتواند متحدان غربی و همراهان عربی را با خود علیه ایران بسیج نماید.
روی آوردن رژیم صهیونیستی به راهبرد جدید و عبور از طرحهای پیشینی میتواند با انگیزههای متعددی همراه باشد که بخش زیادی از این انگیزهها حاصل شرایط جدید نظامی و سیاسی در منطقه است. رژیم صهیونیستی در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی اهداف و انگیزههایی را برای خود متصور است؛ در حوزه داخلی تلاش برای غلبه بر شکستهای داخلی در انتخابات، نتانیاهو را وادار به یک انتخاب نظامی در سیاست خارجی کرده است تا با تهدید جلوه دادن وضعیت این رژیم و تلاش برای جلوه دادن برقراری امنیت در سرزمینهای اشغالی پیروز انتخابات شود. هرچند این تلاشها نتوانسته است بعد از انتخابات اخیر آنها را پیروز نماید، ولی این انگیزه هنوز هم پابرجاست و نتانیاهو و همحزبیهایش هنوز هم امیدوار هستند با این طرح جدید بتوانند وضعیت داخلی حزبشان را سر و سامان دهند.
به لحاظ منطقهای، شرایط به وجود آمده و پیروزیهای گسترده ایران در سوریه، عراق و یمن نشان داده است که گروههای تروریستی که رژیم صهیونیستی و همپیمانانشان بر روی آنها سرمایهگذاری کرده بودند از هیچگونه قابلیت لازم برای دولتسازی و غلبه بر جبهه مقاومت برخوردار نیستند و لذا ضعفهای ساختاری و ماهیتی آنها باعث این انگیزه در نتانیاهو شده است تا بتواند از طریق حملات نظامی مستقیم، این شکستها را جبران نماید و یا لااقل مانع از کادرسازی و تقویت جبهه مقاومت در خاک سوریه و عراق شود.
در سطح بینالمللی نیز رژیم صهیونیستی نگران از شکست فشارهای سیاسی و اقتصادی آمریکا علیه ایران، نبود اجماع جهانی علیه ایران را تهدیدی برای تقویت جایگاه جهانی جمهوری اسلامی در کنار بهبود توانمندیهای اقتصادی این کشور قلمداد میکند و لذا وادار کردن ایران به یک رویارویی مستقیم نظامی را به معنی تقابل جهانی با ایران قلمداد میکند. آنها با تصور اینکه با تحریک نظامی ایران، یک جنگ نظامی شروع خواهد شد، میخواهند یک کارزار نظامی گسترده را شروع کنند تا بتوانند در سطوح بینالمللی برای خود مشروعیت کسب کنند و ایران را بهعنوان یک مهاجم تهدیدکننده نظامی در سطح جهان و منطقه معرفی کنند.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران در کنار توانمندیهای نظامی و ظرفیتهایی که جبهه مقاومت در منطقه دارد و با اینکه به توانمندی کامل نظامی خود برای برخورد سریع و برقآسا با رژیم صهیونیستی واقف است، اما همزمان به چنان سطحی از پختگی سیاسی دستیافته است تا در دام نقشههای رژیم صهیونیستی قرار نگیرد.
ایران به دوراز هیاهوی تبلیغاتی و احساسی این رژیم، با عقلانیت کامل بهصورت گامبهگام در پی رسیدن به اهداف خود در سوریه و عراق است و هیچگاه اجازه نمیدهد کام پیروزهای شیرین با یک جنگ حسابنشده نظامی تلخ شود. جمهوری اسلامی ایران حملات رژیم صهیونیستی با طرحهای جدید را نوعی چنگ انداختن بیفایده از دشمنی قلمداد میکند که در اهداف کلان و مهمتر منطقهای بارها شکستخورده است؛ بنابراین در کوتاهمدت نمیتوان پیامد نظامی گسترده را متصور شد، چون سیاست جمهوری اسلامی ایران فعلاً رویارویی مستقیم با رژیم صهیونیستی نیست هرچند به قول سید حسن نصرالله هرگونه تهدید نظامی ایران از سوی رژیم صهیونیستی به معنی حذف این رژیم قلمداد میشود. به گفته دبیر کل حزبالله لبنان: «ما هرگونه جنگ علیه ایران را رد میکنیم و آن را جنگی علیه کل محور مقاومت میدانیم که خیلی از کشورها را نابود خواهد کرد…
در روز عاشورا موضع خود را بهعنوان بخشی از محور مقاومت بار دیگر صراحتاً اعلام میکنیم و میگوییم ما بیطرف نیستیم. آنان که فکر میکنند این جنگ احتمالی، پایان محور مقاومت است، بدانند که این جنگ احتمالی پایان اسرائیل و هیمنه و سلطه و حضور آمریکا در منطقه خواهد بود. این محور که در رأس آن امام خامنهای ایستاده، اینجا به دنیا اعلام میکنیم که آیتالله العظمی سید علی خامنهای سید ما و رهبر ما، حسین زمان ماست [۳]».
در واقع با پایان کار تروریستها در سوریه و در صورت تداوم طرح جدید اسرائیل، جبهه مقاومت بهصورت فراگیر و همهجانبهای میتواند رژیم صهیونیستی را به خاطر هرگونه تجاوز نظامی شدیداً مجازات نماید و این تنها پیامد تداوم حملات نظامی این رژیم به خاک سوریه و یا عراق است
درنهایت به نظر میرسد در صورت تداوم این حملات و گسترده بودن تجاوزهای نظامی رژیم صهیونیستی بهخصوص بعد از تسلط کامل دولت سوریه بر اوضاع این کشور و خروج آخرین بازماندگان تروریستها در ادلب، شاهد تمرکز جبهه مقاومت بر تحرکات رژیم صهیونیستی باشیم. در واقع با پایان کار تروریستها در سوریه و در صورت تداوم طرح جدید اسرائیل، جبهه مقاومت بهصورت فراگیر و همهجانبهای میتواند رژیم صهیونیستی را به خاطر هرگونه تجاوز نظامی شدیداً مجازات نماید و این تنها پیامد تداوم حملات نظامی این رژیم به خاک سوریه و یا عراق است.
رژیم صهیونیستی بعد از شکستهای متعددی که از گروههای مقاومت خورده بود در چند سال اخیر به جنگهای نیابتی روی آورد که در این جنگها با حمایت از گروههای تکفیری و تروریستی سعی در تداوم یک جنگ درونتمدنی بین مسلمانان داشت. با شکست این سیاست که با حذف حاکمیت داعش در عراق و سوریه به اوج رسید، رژیم صهیونیستی با اهداف و انگیزههای داخلی، منطقهای و بینالمللی در صدد برقراری یک رویارویی نظامی در منطقه است تا ضمن سرپوش گذاشتن بر مشکلات داخلی و شکستهای منطقهای، نظام بینالملل و کشورهای همسوی غربی و عربی را در این رویارویی نظامی با خود همراه سازد. رسیدن به این هدف نیز از طریق تحریک کردن جمهوری اسلامی ایران صورت میگیرد که یکی از اقدامات تحریکآمیز آنها همین حملات نظامی محدود و البته متعددی است که در خاک سوریه رخ میدهد. در این شرایط، جمهوری اسلامی ایران بدون درگیرشدن با نقشههای شوم دشمن، میبایست با عقلانیت سیاسی و نظامی تا حذف کامل تروریستها در سوریه و برقراری تسلط کامل دولت این کشور بر تمامیت ارضی سوریه صبر کند و سپس در فرصت مناسب با استفاده از ظرفیت گروههای مقاومت به صورت همه جانبه رژیم صهیونیستی را به شدت تنبیه نماید.
منبع: اندیشکده راهبردی تبیین
انتهای پیام/