به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، کسانی که ساده زیستن را انتخاب میکنند منظمترین و مسئولیتپذیرترین فرد در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی هستند و دستمزدشان بسیار بزرگ و شیرین است و نمیتوان با هیچ چیز دیگری در نزد خداوند قیاسش کرد. مصداق بارز این سخن افرادی هستند که شب و روزشان را در سختیها و تنگناها سپری میکنند و این زیستن ساده را به زندگی اشرافی ترجیح دادهاند.
سادهزیستی یعنی ساده زندگی کردن، ساده بودن، شاد بودن، شفاف بودن، ندیدن، رد شدن، تلاش کردن، خشنودی و راضی بودن به داشتهها و قناعت کردن به آنها. سادهزیستی یعنی اینکه بتوانم نیازهای خودم را بدون تخریب ارضای نیازهای دیگران ارضا کنم. تلاش کنم به دست بیاورم آنچه را که موجب خشنودی و رضایت در من شود، اما نه به هر قیمتی و نه به هر وسیلهای. حرکت کنم به سوی تعالی، درستی و ثبات. چه بسیار انسانهایی هستند که بهرغم داشتههای فراوانشان باز به دنبال زیادهخواهی، دنیاطلبی و ثروتاندوزی هستند و از آن به عنوان به دست آوردن قدرت استفاده میکنند. افرادی که به دنبال افراطگرایی و تجملاتند به نوعی در پی قدرت و پیشرفت و ارزشمندی در خود هستند.
همه رفتارهای ما انتخابی است
طبق نظریه انتخاب نیاز به قدرت یعنی اینکه آنقدر احساس تسلط بر زندگیات پیدا کنی که دیگران نتوانند روی تو کنترلی داشته باشند. در کتاب دکتر صاحبی اینچنین بیان شده که قدرت بین انسان و حیوانات متفاوت است. در انسان قدرت برای دست بالا داشتن و تحت کنترل داشتن به هر قیمتی است، در حالی که در حیوانات قدرت فقط برای حفظ بقاست. همچنین معتقد است شاید قدرت ریشه و کنترل بیرونی دارد، اما همه رفتارهای ما انتخابی است و استفاده از کنترل بیرونی رضایتمندی و خشنودی را در فرد از بین میبرد.
سادهزیستها، مسئولیتپذیرترند
تجملات، افراط در مدگرایی و اشرافی زندگی کردن از امیال درونی انسانها نشئت گرفته و آدمی بدون در نظر گرفتن چیزی آن را طلب کرده و به دست میآورد. مثل کسی که چشمانش را میبندد تا نبیند و به رفاهطلبی خود برسد. این مقوله در تضاد با سادهزیستی است. چون زیادهخواهی برخلاف تصورات برخی، فقر میآورد. در روایتی امیر مؤمنان (ع) به فرزندش امام حسین (ع) میفرماید: «هرکس به فقر مبتلا گردد به چهار خصلت گرفتار شود: ضعف تعیین، نقصان عقل، سستی دین و کمحیایی. پس باید از فقر به خدا پناه برد». در مقابل این افراد کسانی که ساده زیستن را انتخاب میکنند منظمترین و مسئولیتپذیرترین فرد در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی هستند و دستمزدشان بسیار بزرگ و شیرین است و نمیتوان با هیچ چیز دیگری در نزد خداوند قیاسش کرد.
مصداق بارز این سخن افرادی هستند که شب و روزشان را در سختیها و تنگناها سپری میکنند و این زیستن ساده را به زندگی اشرافی ترجیح دادهاند. فراموش نکنیم سادهزیستی یعنی پایداری و شجاعت در برابر حق، کسب سعادت، خوشبختی و... در حالی که تجملات از پدیدههای نابهنجار اجتماعی بوده و یک بیماری روانشناختی محسوب میشود و تأثیرات بسیار ناخوشایندی بر خانواده، جامعه و اقتصاد دارد.
دلیل رفتن به سمت تجملات چیست؟
معمولاً علتهای اصلی گرایش به تجملات را میتوان ریشه ناهنجاری رفتاری دانست که به صورت بیماریهای روانی در افراد مشاهده میشود. مانند احساس حقارت، خودبزرگبینی، خودپسندی، تکبر، فخرفروشی و تفاخر چراکه از نظر روانشناسی اجتماعی انسانها در رفتار تابع بینشها و نگرشهای خود هستند و اگر این نگرشها نادرست و غلط باشند باعث فراموشی زندگی اخروی شده و گرایش به زندگی دنیوی در آدمها تقویت میشود و آنان میکوشند تا خود را در این دنیا ارضا و خشنود کنند و سعادت را در زندگی دنیوی و لذتهای آن بجویند. به همین دلیل است که به سمت تجملات میروند تا سعادت این اصالت برایشان معنا پیدا کند، چون با فخرفروشی و چشم و همچشمیها در امور مادیات و ثروثاندوزی به دیگران احساس بزرگی و غرور میکنند.
مکانیزم دفاعی برای جبران حقارت
کسانی که گرفتار کمبودهای روحی و روانی هستند و احساس عقده، حقارت، نقص و یا فقر فرهنگی دارند، برای جبران این موارد دست به تجملات میزنند و با نمایشی بزرگ از دروغ این حقارت را میپوشانند. از منظر روانشناسی این رفتار به نوعی مکانیزم دفاعی جهت جبران حقارت است. افراط در پوشیدن لباسهای مختلف با رنگهای متنوع و مدلهای چشمگیر و خارج از عرف، همه و همه نشان از کمبودهای شخصیتی است.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/