به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، حدود هشت سال قبل دانشمند ایرانی در فرودگاه لسآنجلس و داخل هواپیما دستگیر شد. اتهام وی خرید تجهیزات پیشرفته آزمایشگاهی آمریکایی بود که در نهایت وی بعد از ۱۶ ماه بازداشت آزاد شد.
بیشتربخوانید: نحوه و علت دستگیری دانشمند ایرانی توسط نیروهای امنیتی آمریکا + فیلم
دکتر سیدمجتبی عطاردی، دانشمند ایرانی سالها در آمریکا تحصیل و تدریس و فعالیت شغلی داشت. وی بعد از سالها به ایران بازگشت و عضو هیات علمی دانشگاه شریف شد. وی همزمان برای پیشرفت فنی ایران در صنعت میکروالکترونیک تلاشهای زیادی کرد، با این حال بازداشت وی توسط آمریکا نشان داد که حساسیت دولت این کشور نسبت به توسعه و پیشرفت علمی ایران میتواند حتی منجر به بازداشت دانشمندان ایرانی به بهانههای واهی شود. حدود ۹ سال بعد از آزادی دکتر عطاردی، خاطراتش در کتاب «از شریف تا لسآنجلس» منتشر شد. کتاب تقریباً دو نیمه دارد. نیمه اول در شرح فعالیتهای وی در دوران کودکی تا دانشجویی و و اقامت در آمریکا و در نهایت بازگشت به ایران است و در نیمه دوم کتاب شرحی مفصل از نحوه دستگیری و بازجوییهای وی آورده شده است. با این حال بخش اول کتاب جذابیتهای خاص خودش را دارد.
عطاردی بعد از تعطیلی دانشگاههای ایران بر اثر انقلاب فرهنگی برای ادامه تحصیل راهی آمریکا میشود. وی که در ایران رشته برق را در دانشگاه صنعتی امیرکبیر خوانده بود در آمریکا رشته «میکرو الکترونیک» را انتخاب میکند؛ رشتهای که صنعت آن سود سرشاری را نصیب کشور دارنده آن خواهد کرد. عطاردی در ادامه دکترای خود را هم در همین رشته کسب میکند و با توجه سطح بالای درسی که داشته است در شرکت «لینیر تکنولوژی» که از معتبرترین شرکتها در این زمینه بود مشغول کار میشود: «در لینیر مهندس طراح آیسی بودم، یعنی کاری که تز آن را برای دکترا نوشته بودم باید پیادهسازی میکردم؛ بنابراین خط تولید جدیدی در شرکت راهاندازی شد. از ویژگیهای لینیر این بود که مهندس طراح در حقیقت رهبر یک تیم بزرگ بود. طراحی، ساخت و سپس آزمایش و نظارت بر تولید کار تیمی بود که رهبری آن با من بود.»
عطاردی با حضور دراین شرکت تجربه گرانبهایی را به دست آورد و در نهایت تصمیم گرفت این تجربه در کشور خرج کند که در نهایت در نیمه سال ۱۳۷۵ با عضویت در هیات علمی دانشگاه شریف به ایران بازمیگردد. وی در این دوران علاوه بر تدریس درصدد راهاندازی طرح «توسعه صنعت میکروالکترونیک»
بوده است که شرح مفصلی از حمایتها و ناکامیهایش از دولت هاشمیرفسنجانی تا احمدینژاد در کتاب هست که بعداً مفصل به آن میپردازیم، اما همین فعالیتها و البته سابقه تحصیل و کار وی در آمریکا دولت آن کشور را نسبت به وی حساس میکند و باعث میشود فعالیتهایش بهصورت نامحسوس کنترل شود: «متوجه شدیم آمریکاییها در حال رصد فعالیتهای ما هستند. آنها فهمیده بودند که ما صنعتی را در ایران تجاری کردهایم تا در چارچوب آن دانشجویان و فارغالتحصیلان طراز اول در داخل کشور فعالیت کنند و از نظر اقتصادی منتفع شوند و نیازی برای تحصیل و کار در خارج کشور نداشته باشند.»
عطاردی به دلیل فعالیتهای علمی حتی بعد از بازگشت هم به آمریکا رفت و آمد داشته است و در یکی از این سفرها هنگام خروج از آمریکا وسایلش شامل «سیمکارت، لپتاپ، چند وسیله آزمایشگاهی شخصی و چند هارد» ضبط میشود و در حقیقت اولین اخطار برای وی صادر میشود. با این حال در دو سفر بعدی وی اتفاق خاصی نمیافتد؛ هرچند در همین میان وسایل یک ایرانی دیگر در فرودگاههای آمریکا ضبط میشود. عطاردی آخرین بار آذر ۹۰ به قصد معالجه وارد آمریکا میشود؛ البته پیش از این برخی به وی اطمینان داده بودند که اتفاقی نخواهد افتاد، اما وی در همان هواپیما بازداشت میشود. ظاهراً هنگام توقف وی در هلند سفر وی به آمریکا گزارش شده بود. دستگیری وی شرح جالبی دارد: «قبل از نشستن هواپیما اتفاقی غیرعادی افتاد. مهماندار اعلام کرد مسافران مدارک را هنگام خروج در دست داشته باشند تا بازبینی شود.
من نفر بیستم بودم که پلیس مدارک را نگاه کرد و گفت همراه ما بیایید. پلیس بعدی هم مسافران را رها کرد.» بعد از چند مرحله بازجویی مختصر و مفصل و در حالی که هنوز بازداشت وی رسماً اعلام نشده است، عطاردی به دلیل مشکل قلبی به بیمارستان منتقل میشود. جالب اینجاست که طبق قوانین آمریکا «تو بازداشتی» را باید بگویند که درباره عطاردی اعمال نمیشود. قبل از خروج از فرودگاه در نهایت رسماً بازداشت وی را اعلام میکنند و وی به بیمارستان اعزام میشود. بعد از دو روز بستریشدن قرار بر انجام آزمایش میشود که پلیسی ایرانیتبار با استفاده از زبان فارسی وی را ترغیب میکند آزمایش را ندهد و برگه ترخیص را امضا کند تا زودتر آزاد شود. او میگوید: «درحالیکه اصلاً قصد نداشتند مرا آن روز به دادگاه ببرند، بیجهت ترخیص مرا تا ۶ عصر طول دادند تا به زندان بروم» جالب اینکه به وی گفتند به کمپ منتقل میشود و نه زندان.
عطاردی در نهایت به زندان منتقل میشود در حالیکه شرایط جسمی خوبی ندارد و با ویلچر منتقل میشود. بعد از چند روز تعطیلی روز اعزام وی به دادگاه فرامیرسد که آن هم شرایط ویژهای دارد: «گفتند ساعت پنج صبح آماده باش. وقتی همه به صف شدند؛ دست و پا و کمرمان را با زنجیر به هم وصل کردند. ساعت ۱۰ صبح من را همراه با هفت نفر دیگر به صحن دادگاه بردند. در دادگاه نماینده دادستان گفت این پرونده به سان فرانسیسکو تعلق دارد و من ترجیح میدهم دربارهاش تصمیم نگیرم.» بعد از این شرایط وی به زندان بازمیگردد و برای انتخاب وکیل اقدام میکند. به دلیل محدودیتهای مالی وکیلی ارزانتر انتخاب میشود که در نهایت وی هم دفاع درستی از وی نمیکند و بیشتر با پلیس و افبیآی همکاری میکرده است. در زندان ظاهراً امکان استفاده از تلفن و ایمیل با پرداخت هزینه بوده، اما ایمیلها بعد از چند ساعت به دست گیرنده میرسیده است؛ یعنی اول کنترل میشده و بعد ارسال میشده است.
در همین اثنا وی به زندانی دیگر منتقل میشود و در شرایطی بوده تا با وثیقه آزاد شود. جالب اینجاست که بعد از چندین مرحله بازجویی هنوز جرم مشهودی از وی ثبت نشده، اما بازداشت بر اساس اتهامات موهوم ادامه دارد. در همین شرایط مسالهای به نام «اعترافنامه» در سیستم قضایی آمریکا مرسوم است که متهم با قبول اتهامات از معرفی به دادگاه رهایی پیدا میکند و محکومیت کمتری از جریمه مالی تا زندانهای چندماهه دریافت میکند، اما شرایط عطاردی خاص بوده و استفاده از این بند میتوانست علیه خودش به کار گرفته شود؛ اتفاقی که باعث میشود روال اعترافنامه تا روزهای آخر آزادیاش طول بکشد؛ هر چند وی با فشار ایران با ۴۶۰ هزار دلار وثیقه و نصب پابند الکترونیک در حبس خانگی قرار میگیرد تا دادگاه نهایتاً تکلیف وی را مشخص کنند.
این حبس خانگی حدود یکسال طول میکشد و وی در چندین مورد برای حضور در دادگاه باید تا سان فرانسیسکو که ساعتها فاصله دارد برود. در این میان شرایط امضای اعترافنامه هم بررسی میشود و در نهایت به دلیل شرایط جسمی عطاردی امضای این مورد را میپذیرد. در دادگاه همانطور که پیشبینی میشد، دادستان خلاف توافق عمل کرده و «مباحث هستهای و نظامی را به پرونده ربط میدهد»؛ هرچند قاضی به دلیل دوگانگی در اعترافنامه آن را نمیپذیرد که این مساله به نفع عطاردی میشود. توافق دوباره با دادستان نمیتوانست شرایط بهتری برای وی ایجاد کند و وی در نهایت تصمیم میگیرد آن را امضا کند. قبل از حضور در جلسه نهایی وضعیت جسمیاش خراب میشود و این باعث تلطیف نظر قاضی میشود و قاضی اعلام میکند «من ایشان را تا یک هفته دیگر به خانوادهاش بازمیگردانم.» بعد از آزادی رسمی دادستان به وی توصیه میکند «قبل از اینکه اتفاق دیگری بیفتد هر چه زودتر از آمریکا خارج شود.»
منبع: صبح نو
انتهای پیام/