به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، آیا این یک انتخاب ساده و قابل تکرار است یا حیاتی بوده و تنها یک بار ممکن است در طول زندگیمان رخ دهد. به هر موضوعی از یک تا ۱۰ نمره دهید و براساس آن حساسیت مسئله را مشخص کنید. سپس باقی مراحل تصمیمگیری را پیش ببرید. با تعیین میزان اهمیت موضوع میتوان از شدت توجه و بها دادن به آن کاست یا به آن افزود.
فرصت زندگی کردن کوتاه است و کسانی از آن نهایت لذت را میبرند که به جای شکستهای پیدرپی و صرف زمان برای کسب تجربه سراغ مطالعه و دانش میروند. ما به راحتی میتوانیم با مطالعه به جزئیاتی ریز و درشت از هر مسئلهای پی ببریم و لحظات بهتری را برای خود و دیگران به ارمغان آوریم؛ چراکه همه ما در مسیر زندگی با موقعیتهای کوچک و بزرگ بیشماری مواجه شده و در بین دو راهی یا چند راهیهایی قرار گرفتهایم که در آن شرایط باید دست به اتخاذ بهترین و درستترین تصمیم میزدیم. به طور کلی تصمیمها بسته به نوع و شرایط انواع مختلف و متفاوتی دارند. بعضی از آنها دارای اهمیت ویژه و فراوانی هستند و با دقت و درایت خاصی باید اتخاذ شوند. تصمیمهایی همچون ازدواج، انتخاب رشته تحصیلی و شغل، اما دسته دیگری از تصمیمها هستند که اهمیت چندان مهمی از نظر تأثیر بر نوع زندگی، آینده و سرنوشت ندارند. مثل انتخاب رنگ کفش، ست لباس، نوع دسر و.
از آنجا که ما انسانها دوست داریم همه مسائل کماهمیت و پراهمیتی که در طول زندگیمان با آنها روبهرو هستیم به نحو احسن پیش بروند، باید سعی کنیم در نخستین گام نگاهی از بیرون به کلیات و جزئیات موضوع داشته باشیم. سپس بهترین گزینه موجود را در بین تمام گزینهها انتخاب کرده و به آن پایبند باشیم. گاهی اوقات افراد بنا به دلایل مختلفی توانایی تصمیمگیری را از دست میدهند و در این زمینه همیشه در ترس، اضطراب و تردید به سر میبرند. دلایل این موضوع را در ادامه بررسی میکنیم.
بعضی افراد گمان میکنند هرگز توانایی اتخاذ تصمیمی صحیح را ندارند. این پدیده ممکن است ریشه در تربیت دوران کودکیشان داشته باشد. بهعبارتی دیگر کودکانی که بیش از حد متکی به والدین خود هستند و به علت مراقبت بیش از حد پدر و مادرشان هرگز حق گرفتن تصمیمی به آنها داده نشده است، رفتهرفته این باور در ذهنشان شکل میگیرد که هیچگاه توانایی تشخیص درست از غلط را ندارند و درصد خطایشان تقریباً همیشه بالاست. این حس با آنها تا دوران نوجوانی و جوانی باقی میماند و به مرور زمان ریشههای مستحکمتری در باورشان به خود میگیرد. در نتیجه اعتماد به نفس فرد به شدت کاهش پیدا کرده و قدرت تصمیمگیری خویش را از دست میدهد. برای جلوگیری از این مشکل والدین باید توجه داشته باشند که از همان سنین کودکی برخی تصمیمها را بر عهده فرزندانشان بگذارند. بهعنوان مثال هنگام خرید لباس به نظر کودکشان هم توجه داشته باشند و مطابق با سلیقه او نیز خرید کنند. تصمیمگیری در رابطه با موارد این چنینی همچون رنگ لباس، سفارش غذا و تغییرات ظاهری را به عهده آنها بگذاریم و البته نظارتی نامحسوس نیز بر رفتارشان داشته باشیم.
«بهترینها تنها حق و سهم من است». این عبارتی است که همیشه در ذهن برخی وجود دارد. بعضی از افراد به شدت و بهطور افراطی کمالگرا بوده و میل دارند همیشه همه چیز در بهترین حالت خود باشد. این رفتار پس از مدتی تبدیل به نوعی وسواس فکری شده و فرد موردنظر خود نیز همیشه از این حس در عذاب است. ازاینرو تصمیم گرفتن در مورد مسائل ریز و درشت به شدت برایش دشوار میشود؛ چراکه روحیه خطرپذیری ندارد و اگر بر فرض مثال تصمیمی اشتباه بگیرد، او به شدت از لحاظ روحی آسیب دیده و هرگز خود را نخواهد بخشید. احساس گناه تا مدتها همراهش خواهد بود و مدام خود را به خاطر انتخابش سرزنش میکند.
برای مثال خرید خودرو را در نظر بگیرید. فرد کمالگرای افراطی به راحتی قادر به انتخاب نبوده و بعد از مدتها تحقیق و کلنجار رفتن با خود بر سر انتخاب نوع وسیله نقلیه بالاخره تصمیمی را اتخاذ کرده و خودرویی را خریداری میکند. مشکل آنجا شدت میگیرد که تحقیقات او پیرامون کیفیت، امکانات و ویژگیهای خودرو بعد از انتخاب و خرید هم ادامه پیدا کند و به محض اینکه متوجه شود در جایی اشتباه کرده یا میتوانسته انتخابی بهتر داشته باشد، هرگز خود را نخواهد بخشید و تا زمان رفع مشکل همیشه نوعی خود درگیری همراه او خواهد بود.
این دسته از افراد برای رفع مشکلات و مسائل به وجود آمده، باید خود را از یکسری تعهدات و تعلقات بیهوده رها کرده و کمی راحتتر با موضوع برخورد کنند. همچنین دست از چشم و همچشمی و مقایسه کردن خود با دیگران بردارند. البته در جهت رفع اساسی این وسواس فکری مراجعه به روانشناسان، روانپزشکان و متخصصان این حوزه نیز از بهترین گزینههای انتخابی است.
گروهی دیگر نیز هستند که هرگز نمیتوانند به خود بگویند: «من درست تصمیم میگیرم». آنها همیشه نوعی ترس و تردید در وجودشان موج میزند. این دسته از افراد توجه بسیار زیادی به حرف و نظر مردم دارند. آنها حتی برای انتخابهای کوچک و کاملاً شخصی هم ابتدا سلیقه و نظر اطرافیان را مدنظر قرار داده و بعد مطابق با آن تصمیمگیری میکنند؛ بنابراین هرگز از انتخاب خود راضی نخواهند بود و همیشه در حسرت علایق خود باقی خواهند ماند. این گروه از افراد به علت ترس از طرد و انتقاد خانواده و اقوام همیشه نوعی فشار روانی را متحمل میشوند و در اکثر انتخابها خود را محدود میسازند.
برای مثال ممکن است فردی پالتوی رنگ صورتی را به مشکی ترجیح دهد. او حین خرید ناگهان با خود تصور میکند که شاید دیگران او را مسخره کنند و به عقیده آنان این رنگ جلف باشد. حتماً دختر خالهام با دیدن این پالتو به من لقب پلنگ صورتی میدهد! پس بهتر است همان رنگ مشکی همیشگی را انتخاب کنم. اینگونه است که او به دلیل اهمیت بیش از حد به سخنان دیگران برای همیشه در حسرت پالتوی صورتی خواهد ماند و تنها سهمش از خواسته و علایق خود دیدن لباس مورد علاقهاش پشت ویترین مغازههاست.
باید توجه داشت که سخنان و نظرات دیگران هرگز تمامی ندارد. عدهای همیشه در حال قضاوت سایرین به سر میبرند، درحالیکه از خود خبر ندارند. هیچگاه در انتخابهای خود به اینگونه سخنان اهمیتی نداده و بهترین گزینه را با توجه به علاقه شخصی، شرایط روز، عرف حاکم بر جامعه، اعتقادات شخصی و توصیههای خانوادگیتان انتخاب کنید. برای اتخاذ بهترین تصمیم راهکارهای مؤثری توسط کارشناسان این حوزه معرفی شده و شما میتوانید با فراگیری این نکات ریز قدرت تصمیمگیری خود را بالا ببرید و کوه آتشفشان ذهنتان را فعال کنید. در ادامه به این راهکارها میپردازیم.
اولین گام برای تصمیمگیری صحیح، شناسایی، دستهبندی و تشخیص درجه اهمیت موضوع است. ابتدا باید تشخیص داد که میزان اهمیت مسئله موجود تا چه حدی است. آیا این یک انتخاب ساده و قابل تکرار است یا حیاتی بوده و تنها یک بار ممکن است در طول زندگیمان رخ دهد. به هر موضوعی از یک تا ۱۰ نمره دهید و براساس آن حساسیت مسئله را مشخص کنید. سپس باقی مراحل تصمیمگیری را پیش ببرید. بهعنوان مثال انتخاب رشته تحصیلی دارای درجه اهمیت بسیار بالاتری از انتخاب نوع غذای شام است. با تعیین میزان اهمیت موضوع میتوان از شدت توجه و بها دادن به آن کاست یا به آن افزود.
پس از مشخص شدن میزان و درجه اهمیت مسئله نوبت به پیشنهادهای احتمالی میرسد. مشخص کنید که چند انتخاب و گزینه پیش رویتان قرار دارد. تمامی آنها را که وی میز ذهنتان قرار داده و بهترینها را انتخاب کنید. اگر بخواهیم در قالبی ساده این موضوع را واضحتر بیان کنیم، میتوانیم برای مثال موضوع خرید کفش را شرح دهیم. در اینجا گزینههای احتمالی که وجود دارند، بسته به مورد استفاده ما از کفش تغییر خواهند کرد و توجه به این موضوع که کفش انتخابی از نظر ظاهری و کارایی کاملاً مناسب با شرایط جدید باشد از اهمیت بسزایی نیز برخوردار است. گزینههای احتمالی در اینجا کفش مناسب کار، میهمانی و ورزش خواهد بود و پس از آن گزینههای بعدی شامل رنگ، جنس، سایز پاشنه و تزئینات ظاهری هستند.
زمانی که نوع و میزان اهمیت موضوع و گزینههای احتمالی مشخص شد، در گام بعدی نوبت به بررسی و تجزیه و تحلیل تمام جوانب و موارد احتمالی میرسد. برای مثال اگر بخواهیم مقایسهای بین دو تصمیم سطحی و جدی و همچنین تمامی جوانب و حواشی احتمالی آنها داشته باشیم، نوع خرید عید و انتخاب همسرمان را میتوانیم با هم مقایسه و بیان کنیم. این دو تصمیمی هستند که کاملاً از لحاظ اهمیت از هم متفاوتند. در مورد خرید عید باید به این موضوع توجه داشت که انتخابی است که هر سال انجام میشود و در ضمن در بین سال نیز امکان خرید وجود دارد. اگر ما هم به ست جین علاقه داریم و هم ست پارچهای، پس میتوانیم امسال پارچهای و سال بعد جین را انتخاب و تهیه کنیم یا برعکس؛ بنابراین موضوع موردنظر دارای اهمیتی متوسط بوده و با در نظر گرفتن جوانبی مانند: بودجه، مد سال، میزان چاقی و لاغری و... به راحتی قابل حل است، اما در مورد انتخابی مانند انتخاب همسر شرایط به کلی متفاوت خواهد بود. از آنجا که این تصمیم تنها برای یک بار در طول زندگی شما پیش میآید، از نظر اهمیت در بالاترین سطح قرار خواهد گرفت و نیازمند صرف وقت و تحقیقات ویژهای است. در اینگونه تصمیمها شما باید سر فرصت مواردی همچون علاقه، تحصیلات، شغل، علایق شخصی، اهداف، شناسایی طرز تفکر و تعصبات، سبک زندگی و نوع شرایط خانوادگی را یک به یک بررسی کنید. تمامی موارد و جوانب را در نظر بگیرید و سپس در مورد آن مسئله تصمیمگیری کنید.
پس از انتخاب بهترین گزینه باید به نتایج مثبت و منفی احتمالی فکر کنید. آنها را مشخص و به عواقب کار نیز فکر کنید. اگر بخش اعظمی از نتیجه کار مثبت بود، پس مطمئن باشید که انتخاب درستی انجام دادهاید و اگر برعکس بود، از انتخاب آن صرفنظر کنید. یادتان باشد همیشه درست تصمیم بگیرید، تصمیم درست بگیرید!
گاهی اوقات ما در شرایطی ویژه قرار میگیریم و گزینههای احتمالیمان نیز بین بد و بدتر است. اگر در چنین شرایطی ناچار به تصمیمگیری باشیم، پس ترجیح دادن گزینه بد بسیار بهتر از بدتر خواهد بود. تصور کنید در حال رانندگی هستید و ناگهان ترمز شما بریده میشود. یک سو جدولی بتنی و سوی دیگر کودکی ایستاده و بهت زده خیره به شماست. در این لحظه هر دو گزینه اشتباه هستند، اما شما ناچارید فرمان را به سمت یکی از این دو بچرخانید. در این موقعیت اورژانسی تصمیمی سریع و عقلانی در عرض چند ثانیه باید گرفته شود و شما بیشک ضربه به جدول و آسیب به خودرو و خودتان را به تصادف با کودک ترجیح خواهید داد.
پس از پشت سرگذاشتن تمامی این مراحل یک گزینه بهعنوان بهترین تصمیم از بین تمامی گزینههای احتمالی انتخاب میشود. اکنون مراحل تصمیمگیری را پشت سر گذاشتهاید و یکی را بهعنوان بهترین انتخاب کردهاید؛ بنابراین باید به تصمیمی که گرفتهاید پایبند باشید و هرگز دچار شک و تردید نشوید. یادتان باشد شما تمام جوانب را بررسی و بهترین را انتخاب کردهاید. به تفکر خود پایبند باشید و از هیچ اتفاقی نهراسید؛ چراکه خطا کردن جرم نیست و کسی حق سرزنش شما را نخواهد داشت. لزوم پایبندی به تصمیمی که قرار است گرفته شود جزو اصول اخلاقی، تعهد و برنامهریزی است.
جان کلام اینکه برای تهیه طلاهای ریز موجود در گل و لای رودخانه تلاش بسیاری میشود. کارگران پس از شستن و الک کردن گلهای کف رودخانه به این فلز گرانبها دست پیدا میکنند. تصمیمهای درست نیز همانند طلاهایی ریز در لابهلای انبوهی از تصمیمهای اشتباه نهفته شدهاند. با شستوشوی افکار خود و الک کردن و گذراندن مسئله موجود از فیلترهای ذکر شده، طلای ناب ذهن و تفکرات خود را بیابید و آن را حفظ کنید. برای مطالعه بهتر و دقیقتر مهارتهای تصمیمسازی و بررسی جنبههای مختلف آن در باب نحوه و انواع تصمیمگیریها میتوانید به کتاب thinking fast and slow اثر دنیل کانمن سری بزنید.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/