به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «سید رضا طاهر» مهاجر ۳۰ سالهای از سلاله سادات است که سخاوت و بخشندگی را از سرزمینهای حاصلخیز زادگاهش مازندران آموخت.
در اردیبهشت سال ۹۵ همراه تعدادی دیگر از رزمندگان مازندرانی در «خانطومان» جاودانه شد.
آنچه خواهید خواند روایت یکی از شیرینترین خاطرات همسر او بعد از شهدت سید رضاست.
۲ اسفند ۱۳۹۷ بود. سردار برای مراسم شهدای بابل و شهدای مدافع حرم استان مازندران، به شهرستان بابل دعوت شدند.
همگی خوشحال بودیم که این سعادت را داریم تا سردار به شهر ما تشریف میآورند.
بعد از مراسم، دیدار خصوصی برای خانوادههای شهدای مدافع حرم در سپاه بابل گذاشتند. سردار با صبر و حوصله کنار تک تک خانوادهها میرفت و درد دل آنها را میشنید.
بعد از گذشت ساعتها نوبت به ما رسید.
ما از خوشحالی سر از پا نمیشناختیم. سردار کنارمان نشست. بعد از سلام و احوال پرسی از پسرم، سیدمحمد خواستم تا کنار سردار بایستد تا عکسی بگیرم، سیدمحمد برخلاف همیشه که از عکس گرفتن خوشش نمیآید، ذوق کرد. سردار سیدمحمد را بغل کرد و بوسید. من هم عکس میگرفتم.
بعد از سردار خواستم دستنوشتهای برایم بنویسند.
سردار ابتدا اسمم را پرسید و نوشت: ((دختر عزیزم، هاجر خانم دخترم از خداوند سبحان خواهانم از شفاعت و همنشینی با شهید در رضوان رضایش بهرهمند فرماید.
برادرت سلیمانی ۱۲/۲ و امضا))
متن قشنگی بود، تک تک کلماتش را دوست دارم.
بعد هم از ایشان یادگاری خواستم. به من انگشتر دادند.
سردار خانوادههای شهدا را از ته دل دوست داشت. برای همین است که ما بعد شهادت سردار داغمان تازه شد و فرزندانمان دوباره یتیم شدند.
منبع: فارس
انتهای پیام/
چه گوهر عظیمی از کف دادیم
خدایا ارامم کن