به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، بارها شنیدهایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ، روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی میانجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرنها پیش خشت به خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشتهاند.
با شما مخاطب گرامی قراری گذاشتهایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان میدهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشارهای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.
برای خوشهچینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علیاکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره بردهایم.
عزالدین محمد بن یوسف الکاکیانی الخورانی دانشمند و نویسنده بزرگ شیعی در سدههای هفتم و هشتم هجری قمری است.
از زندگانی او اطلاع چندانی در دست نیست، اما بر اساس منابع موجود و مطالب به دست آمده از نفائس الفنونِ او میتوان گفت که مدتی در تبریز ساکن بوده است. بنا بر گفته جنید شیرازی که معاصر وی بوده، آملی در مدرسه غازانیه تبریز به تدریس اشتغال داشت. وی احتمالاً اندکی پس از تأسیس سلطانیه در حدود ۷۱۰ق به شهر سلطانیه رفت.
آملی در دوران حکومت الجایتو و جانشین او، سلطان ابوسعید بهادر، در مدرسه سلطانیه به تدریس پرداخت و ظاهراً هر دو پادشاه به او احترام میگزاردند. پس از ابوسعید آرپاخان به تخت نشست و در خلال سلطنت چند ماهه او اوضاع کشور آشفته شد و قتل و غارتت اوج گرفت. شاید گلایههای آملی درباره افول علم و رونق جهل مربوط به همین دوران باشد.
بیگمان علامه حلّی از علمای درگاه الجایتو، از استادان آملی بوده است. وی نسخهای از کتاب کشف المراد استاد را در المدرسة السیاره کرمانشاه تحریر کرد. علاوه بر آن کتاب کاشفالمعانی تألیف استاد دیگرش، عباد بن احمد بن اسماعیل گلستانه را نیز در ۷۲۶ق/۱۳۲۶م استنتاج کرده است.
ظاهراً آملی تا روی کار آمدن ابواسحاق بن محمود شاه در فارس (۷۴۲ق/۱۳۴۱م) در سلطانیه ماند و وقت خود را فقط صرف نگارش کرد و اندکی پس از اتمام کتاب عازم فارس شد. از زندگی او در شیراز نچیزی نمیدانیم، جز اینکه احتمالاً در آنجا از احترام سلطان و اهل علم برخوردار بوده و در اواخر عمر به تألیف شرح قانون ابن سینا پرداخته است. درباره تاریخ وفاتش اختلاف نظر است. برخی آن را ۷۵۰ و برخی دیگر ۷۵۲ یا ۷۵۳ق نوشتهاند. از عزالدین آملی آثاری به جا مانده است که بدین قرارند:
۱. نفائس الفنون فی عرائس العیون، این کتاب دائرةالمعارفی است که در دو بخش (علوم اوایل و علوم اواخر) به فارسی تنظیم شده است. نگارش آن قبل از ۷۳۶ق آغاز و در حدود ۷۴۲ق پایان یافته و به ابواسحاق بن محمود شاه در شیراز تقدیم شده است. از این کتاب نسخههای بسیاری موجود است که بیشتر آنها متعلق به قرن یازده هجری، یعنی زمان شهرت کتاب است. چاپ سنگی نفائس نخستین بار در ۱۳۰۹ق/۱۹۸۲ و چاپ سربی ان در ۱۳۷۷-۱۳۷۹ق در تهران منتشر شد.
۲. شرح قانون ابن سینا، آملی این شرح را در محرم ۷۵۳ق نوشت. وی در مقدمه آورده که هیچیک از شروح کتاب را شایسته نیافته و تنها به شرح قطبالدین شیرازی توجه داشته که آن هم در باب کالبدشکافی نارساست. کهنترین نسخه موجود از این کتاب نسخه دانشگاه تهران است که ظاهراً در همان قرن هشتم هجری/ چهاردهم میلادی تحریر شده است.
۳. شرح بر کلیات طب ایلاقی، مؤلف کتاب از شاگردان ابن سیناست که در ۵۳۶ق درگذشته است. نسخهای از آن در ۸۴۹ق تحریر شده و در کتابخانه مدرسه فاضلیه مشهد موجود است.
۴. کتابی منسوب به او که شرحی بوده بر مختصرالاصول ابن حاجب. آملی ظاهراً این کتاب را در جوانی و در دفاع از شیعه و رد عضدالدین ایجی نگاشته است.
سبک نگارش آملی در آثارش روان، روشن، بسیار دقیق و مطابق شیوه دانشمندان سدههای هفتم و هشتم هجری است. اسلوب او بسیار شبیه خواجه نصیرالدین طوسی و قطبالدین شیرازی است. تمایل او به سجعپردازی در کتاب نفائس الفنون، در قسمت مقدمه و بابهای ادبی و شعر این کتاب کاملاً مشهود است.
وی در بیان مسائل علمی از زبانی ساده استفاده کرده است. در ابواب تاریخ و ادب، عبارات فارسی او اصیل و استوار است، اما در موضوعاتی همچون ریاضیات، هندسه، نجوم و موسیقی تأثیر زبان عربی در نثر وی محسوس است. اشعار فارسی و عربی فراوان او صحیح و دقیق، اما خالی از هنر شاعرانه است.
منبع: آنا
انتهای پیام/