به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، تاکنون مقالات و کتابهای بسیاری در مورد ساواک، شکنجه گران این سازمان مخوف و شکنجه شدگانش نوشته شده است. اما در این میان، نام برخی افراد مهم نیز وجود دارد که بیش از سایر افراد جلب توجه میکند. شاید اکثر مردم این را بدانند که مقام معظم رهبری قبل از انقلاب بارها طعم زندان، تبعید و بازجوییهای ساواک را چشیده اند.
ایشان در سال ۱۳۵۶ به مدت سه سال به ایرانشهر تبعید شدند که با اوجگیری اعتراضات مردم در سال ۱۳۵۷ این حکم بیاثر شده و ایشان به تهران بازگشتند. در دوران انقلاب مدتی در زندان تهران بوده و بارها توسط ماموران ساواک بازجویی شدند.
یکی از هم بندیهای رهبر انقلاب خاطره جالبی را از ایشان تعریف میکند. گویا زمانی که رهبر انقلاب و فردی به نام محمدرضا علیحسینی عباسی و سایر زندانیان در محبس بودند، سربازی به بند آمده تا حسینی را به اتاق بازجویی ببرد. سرباز به جای اینکه اسم کامل او را صدا کند فقط نام خانوادگی را صدا کرد و گفت علی حسینی کیه؟ آیتالله خامنهای (نام رهبر معظم انقلاب هم سید علی حسینی خامنهای است) پاسخ دادند من هستم. بازجو گفت: سریع پیراهنت را روی سرت بکش تا به اتاق بازجویی برویم. رهبر انقلاب به بازجویی رفت و شکنجه شد و بعد مشخص شد فرد مورد نظری که باید بازجویی میشد محمدرضا علیحسینی عباسی هم بند آیتالله خامنهای بود.
بیشتر بخوانید: راز اشکهای رهبر انقلاب برای آسمانیشدن حاجقاسم چه بود؟
یکی از شکنجه گران و بازجویان رهبر انقلاب، منوچهری بوده است. منوچهری از بازجویان ساواک در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری بود. وی مسئول بخش روحانیت ساواک بود که به شقاوت و سنگدلی مشهور شده بود. رهبر معظم انقلاب چند سال قبل حین بازدید از موزه عبرت (همان زندان کمیته مشترک) خاطره خود از چگونگی مواجهه خود با منوچهری را بیان میکنند: «با همین چهره و قیافه و یقه باز که یک چیزی هم به گردنش انداخته بود، نگاهی به من کرد و گفت: خامنهای توئی؟ گفتم: بله. پرسید: مرا میشناسی؟ گفتم: نه. گفت: من منوچهری هستم؛ و نگاه کرد به چهره من تا اثر حرفش را در صورتم ببیند. خیلی چیزها دربارهاش شنیده بودم و فورا او را شناختم، ولی به روی خودم نیاوردم. بعد گفت: من تو را خوب میشناسم. تو همان کسی هستی که مثل ماهی از دست بازجو لیز میخوری. تک تک کارهای تو چیزی نیست، اما دانه دانه اش خدا میداند که چیست.»
اما منوچهری کیست؟ منوچهر وظیفهخواه (نام مستعار: دکتر منوچهری؛ زاده:۱۳۱۹) یکی از بازجویان ساواک در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری بود. وی مسئول بخش روحانیت ساواک بود. او به پاس خدماتش به سازمان امنیت کشور، موفق به دریافت مدال جشنهای ۲۵۰۰ ساله نشان درجه ۳ کوشش و نشان درجه ۳ پاس شد.
وی در کار خود از هیچ روشی دریغ نمیکرد و طبق صحبتهای برخی از افراد که با او روبرو شده بودند، سوزاندن و فروکردن سوزن به زیر ناخنها، اجبار زندانیان به زدن همدیگر و روشهای این چنینی را از اقدامات او خوانده اند. علاوه بر اینها استفاده از شکنجههای روحی و روانی نیز از دیگر اقداماتی بود که وظیفه خواه در آن تبحر داشت.
اقدامات و سرسپردگی او در ساواک در حدی بود که وی مدال جشنهای ۲۵۰۰ ساله، نشان درجه ۳ کوشش و نشان درجه ۳ پاس را دریافت کرد.
مرحوم مرضیه حدیدچی معروف به طاهره دباغ که در زمان انقلاب مدتها در زندان بود، در خصوص این شکنجه گر این طور گفته است:
«بازجوی من منوچهری بود که دائم به من شوک الکتریکی میداد و بعد تازه با کابل به جانم میافتاد. منوچهری بهقدری زشت و کریهالمنظر بود که حتی نگاه کردن به چهرهاش نوعی شکنجه محسوب میشد و انسان تا مدتها مشمئز و ناراحت بود. بازجوهای ساواک بسیار آلوده و پست بودند و برای به حرف در آوردن زندانیها، از هیچ کار پلیدی روی گردان نبودند.»
منوچهری از جمله افرادی بود که پیش از انقلاب از ایران فرار کرد. او در ۲۶ دیماه ۱۳۵۷، به همراه پرویز معتمد (یکی دیگر از اعضای ساواک) از ایران خارج شد. منوچهری سرانجام در نزدیکی یک ایستگاه پلیس در انگلیس کشته شد. بسیاری میگویند او خودکشی کرده است.
منبع: خبر فوری
انتهای پیام/