به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان ازقم،انسان پیچیدهی ساکن کره خاکی، با همه محدودیت هایش، اما روحی دارد به وسعت هستی بیکران؛ روحی که جاودانه است و جاودانگی اش را از نفخه ذات اقدس الهی دارد؛ انسانی که جسم فانی اش، آمیخته با روح پروردگار لایزال است، اشتغالش به هر شئ فانی و بیهوده، آنچنان تلاطمی در او به وجود میآورد که طبیبان امروز آن را اختلال روانی مینامند.
خانواده هایشان با ظرفهای میوه و غذا پشت نردههای آهنی منتظر بودند؛ چهرههایی پریشان و مضطرب؛ گویی در آن سوی نرده ها، دنیا برایشان به پایان رسیده بود؛ اینجا، تنها بخش اعصاب و روان استان قم است؛ ساختمانی دو طبقه که مردانه اش در همکف بود و برای ورود به قسمت زنان باید با اجازه نگهبان از آسانسور به طبقه دوم میرفتم.
زنی حدود ۶۰ ساله در گوشهی محوطه روی زمین نشسته بود؛ دختر ۳۰ ساله اش را در بخش اعصاب و روان بستری کرده بود؛ خسته بود و میگفت این سومین بار است که گذرش به این بخش افتاده؛ اختلالات عصبی ناشی از مصرف مواد مخدر روزگار سهیلا را به این بیمارستان کشانده بود.
طرف دیگر، دختری جوان به همراه پدرش منتظر بود تا وقت ملاقات فرا برسد؛ خیلی تمایل به صحبت کردن با مرا نداشتند، اما از همان صحبتهای اندکشان متوجه شدم که مادر خانواده به دلیل وسواس شدید در بیمارستان بستری بود؛ و زن جوانی که میگفت پسر ۲۴ ساله اش دچار اختلال پارانویید است و سه روزی است مجبور شده تحت درمان دارویی و مراقبت ویژه قرار گیرد.
به بهانه ملاقات با رئیس بخش؛ دکتر سید طباطبایی وارد بخش زنان شدم؛ اجازه ورود به بخش مردان را نداشتم، اما برای چند ثانیه ای، پرده حفاظ بین آسانسور و ورودی مردان را کنار زدم؛ درب میلهای سالن قفل بود و یک دربان قوی هیکل آنجا ایستاده بود؛ سالن پر از مردان آبی پوش بود که با آشفتگی این طرف و آن طرف میرفتند؛ صدای داد و فریاد از بخش میآمد و در همان چند لحظه میتوانستم تشخیص دهم که بیشتر بستری شدگان، جوانان ۲۰ تا ۳۰ سال بودند.
با تذکر دربان به راه خود برای ورود به بخش زنان ادامه دادم؛ بخشی که بستری شدگان آن لباس صورتی بر تن داشتند؛ رنگی که در آن فضای غم آلود، فارغ بود از همه ظرافتهای زنانگی اش.
وارد بخش شدم؛ پرستار اسمها را صدا میزد و غذاها را تحویل میداد؛ فضا اصلا شبیه یک محیط درمانی نبود؛ فضایی کوچک و محصور با اتاقهایی که تختهایی بیش از ظرفیت خود داشت؛ اتاقیهایی حدود ۴۰ متر که ۸ تا ۱۰ تخت در آن قرار داشت؛ چاردیواریهایی حصارگونه که افرادی با انواع اختلالات اعصاب و روان در آن نگهداری میشدند؛ از اختلالات ناشی از توهمات مصرف مواد مخدر که دچار شدیدترین ضایعات اعصاب و روان هستند گرفته تا وسواس فکری و افسردگی.
یکی از بیماران وقتی تلفن همراهم را دید به سمتم آمد و اصرار داشت به خانواده اش زنگ بزند؛ دستها و پا هایش را مرتب تکان میداد؛ حدودا ۲۵ سال داشت؛ خودش میگفت به خاطر توهم ناشی از تزریق مواد بستری شده است؛ میگفت میخواهد از آنجا برود؛ التماس میکرد تلفنم را در اختیارش قرار دهم.
زن میان سالی در گوشه سالن، کیف به دست ایستاده بود و به پهنای صورت اش اشک میریخت. میگفت" من فقط روی نظم خانه ام حساسم، ناراحت میشوم اگر کسی مراعاتم را نکند".
با گفتن این حرفها فهمیدم دچار اختلال وسواس است و مادر همان خانوادهای بود که در محوطه دیده بودم؛ شب قبل او را بستری کرده بودند؛ معترض بود و به من گفت" من اینجا بمانم دیوانه میشوم، تو روخدا بگید منو از اینجا ببرند ". پرستارش آهسته به من گفت با سَم مخصوص حشرات اقدام به خودکشی کرده است.
فضا بسیار سنگین بود؛ رفتار پرستارها شبیه زندان بانها بود و سوالهای بسیاری در ذهنم ایجاد کرده بود؛ حس میکردم هیچ چیز بر اساس اصول و قواعد روان شناختی پیش نمیرفت؛ کشیدن سیگار در بخش مجاز بود و بوی شدید سیگار فضا را پر کرده بود.
قبل از هر سوالی از مسئول بخش، تصمیم گرفتم اطلاعاتم را در خصوص فضای فیزیکی یک بیمارستان اعصاب و روان استاندارد تکمیل کنم.
در همین خصوص با خانم دکتر وحیده نیری عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی قم تماس گرفتم.
به گفته او وجود یک فضا یا محیط باز برای تردد بیماران اعصاب و روان یک ضرورت است، به این معنی که بخش مهمی از درمان و بهبودی یک بیمار اعصاب و روان در محیط خارج از تخت بیمارستان است.
او از استانداردهایی، چون وجود شیشههای نشکن، نبود اشیا تیز و برنده، رنگ آمیزی مناسب درها و دیوارها، اتاق مخصوص سیگار و در کل فضایی که بیمار حس زندانی نبودن داشته باشد گفت.
مهمتر اینکه به گفته این عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی قم در بیمارستانهای اعصاب و روان باید یک بخش مجزا برای بیمارانی که اختلال ناشی از سو مصرف مواد مخدر دارند در نظر گرفته شود.
خانم دکتر همچنین برایم از ضرورت وجود یک اتاق با عنوان " اتاق ایمن " گفت؛ اتاقی که در آن بیمار میتواند هر چقدر که میخواهد تخلیه انرژی کند، از مشت زدن به در و دیوار گرفته تا دیگر حرکاتی که از یک بیمار دارای اختلال اعصاب انتظار میرود. اتاقی که شیشهای مشترک با اتاق پرستاری دارد و پزشکان و پرستاران میتوانند رفتار بیمار را تحت نظر داشته باشند بدون آنکه خود بیمار متوجه شود.
او میگفت: ویژگی این اتاق این است که هر چقدر هم که بیمار تلاش کند به خود یا اطرافش آسیب بزند باز هم خطری متوجه او نیست چرا که دیوارها باید از فوم ساخته شده باشند.
خانم دکتر نیری در پاسخ به این سوال که آیا لازم است پرستاران بخش اعصاب و وان تحصیلات ویژهای در این خصوص داشته باشند گفت: چند سال پیش رشتهای در دانشگاه ایران در تهران آورده شد با عنوان " روان پرستار"؛ اما پس از مدت محدودی این رشته دانشگاهی حذف شد و در حال حاضر پرستاران بخشهای اعصاب و روان آموزشهای کلی در خصوص خدمت در بخش اعصاب و روان میبینند.
آنچه که دکتر نیری از استانداردها گفت با آنچه که من در بخش اعصاب و روان قم دیدم تفاوت از زمین تا آسمان بود.
با رئیس بخش اعصاب و روان آقای دکتر سید طباطبایی به گفتگو نشستم؛ در اتاق معاینه بیماران؛ اتاقی کم نور با پردهای ساده و قدیمی که پنجره را پوشانده بود؛ او هم خود نسبت به شرایط موجود گلایهمند بود.
آقای سیدطباطبایی با تاکید بر اینکه قم هیچ گاه یک بیمارستان تخصصی اعصاب و روان نداشته و همچنان ندارد و بیماران اعصاب و روان استان برای درمان باید به بیمارستانهای مجهز کاشان و تهران مراجعه میکردند گفت: بعد از پیگیریها از سال ۱۳۷۹ تنها یک بخش اعصاب و روان در قم تاسیس شد.
او از وجود ۶۵ تخت اعصاب و روان در میدان روح الله تا سال ۱۳۹۷ خبر داد و گفت: در آن سال بود که به همت وزیر سابق بهداشت و درمان ۱۰۰۰ تخت اعصاب و روان در کشور آغاز به کار کرد که سهم قم از ۶۵ تخت به ۱۲۵ تخت رسید.
او گفت قسمت قدیمی بیمارستان نکویی که سالهای سال در اختیار بخش ارتوپدی بود را در اختیار بخش روان قرار دادند و بخش ارتوپدی را به ساختمان جدید منتقل کردند که این روند تا قبل سال ۱۳۹۸ پیش رفت، اما از ابتدای امسال بخش سهامیه واقع در میدان روح الله تعطیل شد و تنها نیمی از تختهای آنجا، آن هم به صورت فشرده به بیمارستان نکویی اضافه شد؛ و این یعنی در حال حاضر نه تنها تعداد تختها کاهش یافته بلکه یک فضای باز و نسبتا مناسب از دست رفته و جایش را به یک بخش کوچک و بدون امکانات در بیمارستان نکویی قم داده است.
به گفته دکتر سیدطباطبایی در حال حاضر ۹۰ تخت روانپزشکی در بخش اعصاب و روان قم وجود دارد که از این تعداد ۳۶ تخت متعلق به بخش زنان است و مابقی در اختیار بخش مردان است.
با پزشک دیگری از بخش اعصاب و روان صحبت کردم.
دکتر اکبری هم از کمبود فضای باز و محوطهای مناسب برای قدم زدن یا تمدد اعصاب بیماران در آن بخش گفت. به گفته او علیرغم استانداردهای موجود؛ بیماران بخش اعصاب و روان قم یک روز در میان (یک روز زنان و یک روز مردان) آن هم به مدت تنها دو ساعت در روز در ساعت ملاقات میتوانند از اندک فضای باز داخل محوطه بخش استفاده کنند.
به اتفاق به حیاط بخش رفتیم؛ جایی که بخش بزرگی از آن در اختیار خودروهای کارکنان بیمارستان نکویی بود؛ در واقع حیاطی که میبایست در اختیار سلامت و بهبود بیماران اعصاب و روان قم باشد در اختیار خودروهای پزشکان و کارکنان بیمارستان بود.
البته دکتر اکبری اعتقادی به جداسازی یا وجود بیمارستان مستقل اعصاب و روان نداشت چرا که به نظر او همجواری بخش اعصاب و روان با سایر بخشهای درمانی باعث میشود رفته رفته انگ و برچسب در جامعه نسبت به بیماران اعصاب و روان برداشته شود.
وقت آن رسیده بود که به سراغ متولیان اصلی درمان در قم بروم.
به گفته روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی قم مشغله بالای بالاترین مقام اجرایی استان در حوزه بهداشت و درمان باعث شد تا معاون وی میزبان گفت و گوی ما باشد.
در مورد چرایی آنچه که در بخش اعصاب و روان میگذرد پرسیدم که در جواب گفت قبول دارد که با ایده آلها و استانداردها فاصله داریم.
اما در ادامه از داشتهها و برنامهها گفت؛ دکتر پرهام گفت: قرار است بخش دیگری از قسمت قدیمی بیمارستان با ظرفیت ۲۰ تخت به بخش اعصاب و روان اضافه شود؛ همچنین حیاط محوطه نیز افزایش فضا پیدا میکند، یعنی دقیقا همان قسمتی که پارکینگ خودروهاست به محوطه درمان و هواخوری اضافه میشود.
وقتی از او درباره زمان اجرایی شدن این برنامهها پرسیدم با لبخند گفت: شما دقیقا دنبال چه هستید و پاسخ مشخصی نداد.
به او موارد دیگر را یادآور شدم؛ مثل بیمارانی که دارای اختلالات ناشی از مصرف مواد مخدر هستند در کنار اختلالات نه چندان خطرناکی مثل وسواس.
او ابتدا از دستور برای عدم پذیرش مصرف کنندگان مواد مخدر در بخش اعصاب و روان گفت، اما بعد از اصرار من و ارائه مصادیقی که با آنها مواجه شده بودم گفت: تلاش شده این پذیرشها کمتر باشد و از طرفی به گفته او چند وقتی است در بخش مردان تفکیک صورت گرفته است.
من نتوانستم بخش مردان را ببینم، اما مادر یکی از جوانان بستری شده در بخش اعصاب و روان به من گفته بود نه تنها تفکیکی نیست، بلکه مواردی از رد و بدل شدن مواد مخدر در بخش نیز دیده و شنیده بود.
یادآوری نبود اتاق سیگار و وجود بوی نامطبوع، نبود بخش ویژه کودکان و نوجوانان و موارد دیگر به معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی قم باعث شد تا آقای پرهام با قبول کاستیها یک جمله بگوید:" در حال حاضر وسع ما بیش از این نیست. "
او همچنین جمله تامل برانگیز دیگری گفت؛ اینکه هر چقدر هم شرایط مناسب فراهم شود، افرادی از این دست دچار مشکلاتی هستند که تا پایان عمر رهایشان نمیکند و نمیتوانند بهبودی کامل کسب کنند.
شاید سریعترین برداشتی که ممکن است هر مخاطبی از این جمله داشته باشد این باشد که باید آنها را به حال خودشان رها کرد!
سالها پیش در کتاب زمینه روانشناسی هلیگارد، یکی از معتبرترین کتابهای حوزه روانشناسی میخواندم که در سال ۱۷۹۲ میلادی، درست در روزگارانی که بیماران روانی را به غل و زنجیر میبستند، یک روانشناس فرانسوی به نام "فیلیپ پینل" مسئولیت تیمارستانی را به عهده گرفت و با ایجاد تغییراتی در آن همچون رفتاری مهربانانه، برداشتن زنجیر از پای بیماران و نگهداری در اتاقهای پاکیزه و آفتابگیر توانست نتایج مطلوبی به دست آورد به صورتی که بسیاری از مردمانی که سالها بود آنها را دیوانه میپنداشتند و امیدی به بهبودی آنها نبود به قدری بهبود یافتند که از بیمارستان مرخص شدند.
حالا قرنها پس از آن و با پیشرفت شگرف علم یک مسئول تحصیل کرده جوابی شبیه جواب مردمان قرون وسطی میدهد فارغ از اینکه توجه داشته باشد سالهای سال است در مجامع علمی تلاش میشود روشهای موثری برای درمان پایدار بیماران اعصاب و روان ارائه شود.
به هر حال گویا در قم فاصله زیادی بین بخش اعصاب و روان با آنچه که در این مجامع علمی میگذرد وجود دارد؛ فاصلهای به اندازه تفاوت دفترهای مدیریتی دانشگاه علوم پزشکی با پشت میلههای زندان گونه بخش اعصاب و روان قم، همان جایی که نخستین حسی که از آن دریافت میشود اسارت است، نه رهایی از رنج بیماری!
منبع:خبرگزاری صدا و سیما
انتهای پیام/ش