عدم حضور برخی از مدعیان عرصه فرهنگ و هنر در جشنواره‌های فجر فرصتی است برای ظهور چهره‌های مهجوری که قطعاً از حیث استعداد و هنر چیزی کمتر از مدعیان نداشته و شاید فراتر از آنان دارند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، جمعی از هنرمندان از حضور در جشنواره‌های فجر مانند تجسمی، تئاتر و فیلم به بهانه همدردی با خانواده شهدای حادثه تلخ و دلخراش سقوط هواپیمای پرواز اوکراین، انصراف دادند. این گروه از هنرمندانه - دانسته یا ندانسته- در سناریوی طراحی شده از سوی دشمن و عوامل همسو با آنان علیه نهاد انقلابی سپاه بازی می‌کنند. موج این انصراف‌ها زمانی گسترش یافت که سوای از غم این حادثه دلخراش، مردم ایران هنوز در غم شهادت سردار سرافراز اسلام سپهبد شهید قاسم سلیمانی عزادارند.

این درحالی است که برخی از هنرمندان نسبت به شهادت سردار واکنش نشان دادند و برخی دیگر سکوت کردند. البته دسته دوم هنگام سقوط هواپیما دست به انتشار توئیت‌ها و پست‌های اینستاگرامی زدند که محتوایی جز دوقطبی‌سازی میان مردم و نظام نداشت. اما در مقابل این دسته که هنگام شهادت حاج قاسم سکوت کرده بودند باید به هنرمندان خارجی اشاره کرد که نسبت به ترور دولتی ترامپ واکنش‌های تندی نشان دادند و از این جماعت در نقد تروریسم و تأکید بر انسانیت جلو زدند.

تنها با گذشت چند ساعت، بخشی از پشت‌پرده سناریوی طراحی شده برای هنرمندان - ناخواسته- لو رفت. یکی از منتقدین شبه روشنفکری که به تازگی از ایران مهاجرت کرده و درتلاش است تا به شبکه سعودی ایران اینترنشنال بپیوندد، در پی پشت پرده برای تحریک هنرمندان به تقلا افتاده است. او به صراحت هنرمندان را در صفحه شخصی خود چه در توئیت و چه در اینستاگرام دعوت به انصراف از جشنواره های فجر کرده و حتی تمام معادلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را بی‌اعتبار دانسته است!

درباره  رفتار این گروه از مدعیان عرصه فرهنگ و هنر را در مواجهه با جشنواره‌های فجر گفتنی است؛

اولاً باید به این سوال پاسخ داد که آیا تحریم جشنوار‌ه‌های هنری توسط برخی از هنرمندان و سلبریتی‌ها لطمه به پیکره و روند جشنواره‌ها زده و می‌زند؟ بازخوانی بخشی از تاریخ مشعشع انقلاب اسلامی دسترسی به پاسخ این سئوال را سهل‌تر و آسان‌تر می‌کند. در سال‌های آغازین پیروزی و ظهور و بروز انقلاب اسلامی، عناصر مختلف در حوزه‌ها و عرصه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و هنری در حال تغییر و پوست‌اندازی بودند، بسیاری نگران این بودند که میدان‌های مختلف کشور ازجمله میدان هنر، از حضور نسلی مجرب و کارکشته خالی شده و دیگر سرمایه‌ای در میان نماند؛ اما دیری نپایید که نسلی نو و مستعد و متعهد پای به عرصه گذاشته که بسیار پرفروغ‌تر از نسل‌های پیشین خود در این عرصه بوده است.

اگرچه سینمای بازیگر محور ایران - که آنان را برندهای اصلی خود می‌شناخت- تعدادی از بازیگران خود را از دست داد اما نتیجه‌ای که به بار نشست جالب بود؛ ظهور نسل دیگری از هنرمندان و بازیگران توانا و مستعدی که تا دیروز به خاطر انحصارطلبی و نقش آفرینی مافیای سینما کمتر فرصت دیده شدن یافته بودند. هنرمندان جوان و تازه‌کاری که برای پیشرفت و رشد هنر انقلاب وارد میدان شدند و در عرصه‌های گوناگون سینما مانند کارگردانی، نویسندگی، بازیگری و... هنر کشور آثاری ستودنی و به یادماندنی از خود به یادگار گذاشته‌اند.

اکنون نیز باردیگر فرصتی فراهم آمده است تا با اتکا به تجربه درخشان و موفق سال‌های عنفوان انقلاب، نسلی نو، شایسته، جایگزین عناصر مدعی عرصه هنر شود؛ چه بسیار استعدادهای انسانی بکر و بی‌بدیل هنری که جملگی در کشور ناشناخته باقی مانده‌اند و تنها فرصتی برای درخشش و شکوفایی را طلب می‌کنند. کافی است آنها را فرا بخوانیم و به یکایک آنان اعتماد کنیم؛ آنگاه خواهیم دید که نسل فعلی، پرشورتر و مستعدتر از نسل‌ سال‌های آغازین انقلاب، مسیر پیشرفت و سربلندی ایران اسلامی را هموار خواهد ساخت.

بی‌تردید این نکته دربرگیرنده یک تئوری اثرگذار در نظام مدیریتی است. خروج نیرو از یک سازمان الزاماً به معنای شکست نیست و ورود نیروهای تازه‌نفس می‌تواند سازمان را نه تنها از شکست نجات بدهد که حتی آن را نسبت به قبل با بهره‌وری بیشتری روبرو کند.

ثانیا، اقدام تامل‌برانگیز این گروه از مدعیان عرصه فرهنگ و هنر، تلنگری جدی به دستگاه‌ها و مراکز ذی‌صلاح در کشف، شناسایی و پرورش استعدادهای هنری کشور بوده است. متاسفانه این واقعیت را نمی‌توان انکار کرد که بی‌مبالاتی و بی‌برنامگی برخی از مدیران فرهنگی کشور سبب شده که عده‌ای خاص عرصه هنر را در تملک و انحصار خود و گروه همفکر خود قرار دهند تا آنجا که رسماً سلبریتی‌ها بتوانند در بسیاری از امور سیاسی و فرهنگی کشور جهت‌دهی کنند.

البته حرکات و واکنش‌های این قشر از هنرمندان تمام‌شدنی نیست و این بار با سقوط هواپیمای پرواز اوکراین بار دیگر اظهار نظرها و واکنش‌های تند آنان با تحریم جشنواره‌ها شکل دیگری به خود بخشید. البته برخی از آنان با حضور خود در تجمعات اعتراضی فرصت را غنیمت شمردند و با رفتارهای بی‌مبنای خود همراه با دیگر آشوبگران آب به آسیاب دشمن ریختند. هنرمندانی که عموما در رسانه ملی نظام جمهوری اسلامی ایران چهره شدند، تلویزیون را بایکوت کردند غافل از آنکه صداوسیما مبدأ شهرت آنان بود. این آش به قدری شور شد که یکی از افرادی که در این میان میدان‌داری می‌کرد با انتشار تصویری جعلی از یک پل که چهار سال پیش خبر طراحی آن در کشور هلند در رسانه های داخلی بازتاب یافته بود، آن را به یکی از شهدای حاضر در پرواز اوکراین منتصب کرد. البته وی پس از مدت کوتاهی این پست را از صفحه خود بدون آنکه از مخاطبین عذرخواهی کند، حذف کرد.

البته نباید از این نکته نیز به سادگی گذشت که بسیاری از هنرمندان نیز نسبت به تحریم و انصراف همکاران خود از جشنواره فجر را انتقاد کردند و این واکنش را واکنشی بی‌ربط و بی مبنا دانستند که در نهایت دستاوردی جز شادی دشمن و عملی شدن نقشه‌های بدخواهان نظام نخواهد داشت.

کلام آخر این که حکایت عدم حضور برخی از چهره های هنری و قهر و انصراف آنان از بخش‌های گوناگون نمایشی، تجسمی، سینمایی و... همان حکایت قهر و تحریم هنر در ابتدای انقلاب است. به تعبیر فردوسی هنر نزد ایرانیان است و بس. این مرز و بوم به وسعت گیتی آنقدر هنرمندان چیره‌دست و خوش ذوق و مردم‌دوست دارد که نهال آن نه‌تنها با قهر برخی از چهره‌ها نمی‌شکند بلکه میدان برای آنانی که تا دیروز به علت انحصار و مافیا از حضور بازمانده بودند نیز باز می‌شود و خون تازه‌ای از هنر در رگ‌های کشور به جوشش درمی‌آید و فضای خسته و روزمره سینمایی و هنری کشور دچار تحولات اساسی خواهد شد.

هنر ایران این ظرفیت را دارد تا به پشتوانه ملتی بزرگ، همواره در جشنواره‌های هنری می‌تواند با حضور دیگر چهره‌هایی که کمتر دیده شده‌اند افق‌های روشن تازه ای را برای خود ترسیم کند.

منبع: تسنیم

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.