به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، درباره عملیات ترور شهید سپهبد قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس اطلاعات چندان زیادی منتشر نشده است. مقامات آمریکایی حتی از ارائه اطلاعات درباره اینکه آیا متحدانشان همچون کشورهای عربی از انجام این عملیات اطلاع داشتند، خودداری میکنند، با این حال برخی رسانهها به نقل از مقامات آمریکایی از یک بازیگر منطقهای بدون هیچواهمهای تقدیر و تشکر میکنند. این بازیگر، رژیمصهیونیستی است.
در چند روز گذشته رسانههای صهیونیستی به نقل از منابع آگاه از همکاری تلآویو در عملیات ترور شهید سلیمانی و همراهانش خبر دادهاند. صهیونیستها چگونه و چرا باید به دنبال ترور سردار سلیمانی بوده باشند؟ بخشی از پاسخ به این سوال را روز یکشنبه عادل عبدالمهدی در جلسه پارلمان عراق داد. او گفت سلیمانی حامل پیام تهران برای عربستان بوده است. در چند ماه گذشته سعودیها تلاش کردند از طریق واسطههایی تنش با ایران را مدیریت کنند و کاهش دهند. حالا پیش از رسیدن پاسخ ایران به عراق و تحویل آن به طرف سعودی، فرمانده نیروی قدس ترور میشود.
تلآویو چگونه آمریکا را به دام ترور کشاند؟
اظهارات عادل عبدالمهدی در جلسه پارلمان عراق پیرامون دلایل سفر شهیدقاسم سلیمانی به بغداد، از چندین منظر قابلتوجه است. از مفاد پاسخ ایران به درخواست تنشزدایی سعودیها جزئیاتی منتشر نشده است، ولی از عامل انتقال پاسخ ایران به این نامه، میتوان به نکات قابلتوجهی پی برد. قرار بوده پاسخ ایران از سوی قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به طرف عراقی داده شود.
سلیمانی دومین فرد قدرتمند ایران از نگاه جامعه جهانی و فردی است که مسئول پروندههای منطقهای ایران به حساب میآید. انتقال پاسخ ایران از سوی او میتواند به این معنی باشد که در بخشی از پاسخ ایران، به مسائل منطقهای و بهویژه موضوع تجاوز سعودیها به یمن پرداخته شده است و ایران از طرف سعودی خواسته زودتر به این تجاوز پایان دهد تا شرایط برای تنشزدایی فراهم شود. از سوی دیگر جایگاه سردار سلیمانی بهخوبی نشان میدهد که پاسخ ایران یک پاسخ جدی و عملیاتی بوده و اگر چنین نبود و تهران به این نتیجه نرسیده بود که زمان تنشزدایی نرسیده است، پاسخش را از طریق سفارت به طرف عراقی تسلیم میکرد.
مواضع چند ماه گذشته ایران و عربستان، سایر بازیگران منطقهای و بینالمللی را به این جمعبندی رسانده بود که پاسخ ایران به سعودی جدی است و میتواند گرهگشای روابط در منطقه شود. بر همین اساس نیز مخالفان بهبود روابط تهران-ریاض تمام تلاششان را کردند تا سناریوی دو قطبیسازی و تزریق شدید تنش به منطقه را تدارک ببینند. بهبود روابط عربستان بهعنوان رهبر کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس با تهران، منجر میشد سایر کشورهای کوچک منطقه نیز به دنبال بازتعریف سیاستخارجی جدید در برابر ایران باشند و این مساله در گام اول به ضرر رژیم صهیونیستی بود. صهیونیستها از مدتها پیش در تلاش بودند روابط مخفیانهشان با کشورهای عربی را علنی و یک اتحاد استراتژیک با اعراب در برابر ایران ایجاد کنند.
سفر نتانیاهو به اجلاس ضدایرانی در ورشو و ضیافت شام با حضور نمایندگان کشورهای عربی و همچنین سفر او به عمان در همین چارچوب قابل ارزیابی است. صهیونیستها که خود توان عملیاتی برای ممانعت از کاهش تنش بین ایران و سایر کشورهای عربی را نداشتند، تلاش کردند پای آمریکا را نیز به میدان باز کنند و با کمک واشنگتن نگذارند سطح تنش در منطقه کاهش پیدا کند. بنیامین نتانیاهو سالها قبل و در جریان تجاوز آمریکا به عراق موفق به اجرای سناریوی اینچنینی شده بود.
او چند روز مانده به تهاجم آمریکا به عراق، با حضور در یکی از کمیتههای کنگره مدعی شد عراق به دنبال دستیابی به سلاح هستهای است. نتانیاهو در سخنرانی خود برای اعضای کنگره آمریکا توضیح داد که چگونه سرنگونی صدام میتواند باعث افزایش ثبات در سرتاسر خاورمیانه شود. نتانیاهو البته تنها یکی از اضلاع عملیات فریب برای به دام انداختن ارتش آمریکا بود. موساد دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی نیز در گزارشهای متعدد به نهادهای آمریکا به آنها هشدار داده بود که رژیم صدام حسین در حال ساخت یک نیروگاه هستهای است که در صورت تکمیل شدن میتواند طی پنج تا هفت سال عراق را به بمب هستهای برساند. این اطلاعات دروغین درنهایت منجر به حمله آمریکا به عراق شد.
هفته قبل رژیمصهیونیستی بار دیگر از این روش قدیمی برای راضی کردن مقامات آمریکایی به ترور مقام ارشد ایران استفاده کرد. بر اساس آنچه ترامپ ادعا کرده است، جمعبندی سرویسهای اطلاعاتی آمریکا این بوده که قاسم سلیمانی به دنبال برنامهریزی برای حملات قریبالوقوع علیه منافع آمریکا در عراق بوده است. این ادعا را روز یکشنبه عادل عبدالمهدی رد کرد، اما سوال اینجاست که چه کسی این اطلاعات را به آمریکا داده است؟ مقامات آمریکایی در این باره به صراحت سخن نگفتهاند، اما وبگاه «دبکا فایل» وابسته به دستگاههای جاسوسی رژیم صهیونیستی روز جمعه از احتمال کمک صهیونیستها در عملیات شهادت سردار قاسم سلیمانی در بغداد خبر داد و مدعی شد که احتمالا دستگاه اطلاعاتی این رژیم نیز در این ماجرا به آمریکا کمک کرده است.
در همین راستا، وبسایت «تایمز آف اسرائیل» به نقل از کانالهای ۱۲ و ۱۳ تلویزیون این رژیم، گزارش داده مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا عصر چهارشنبه با نتانیاهو تماس تلفنی برقرار کرده و از او به دلیل آنچه «حمایت اسرائیل از تلاشهای صورتگرفته برای نبرد با ایران در پی حمله به سفارت آمریکا در عراق عنوان کرد»، تشکر کرد. این گزاره تلویحا بیانکننده همکاری اطلاعاتی و جاسوسی صهیونیستها در ترور شهیدقاسم سلیمانی است.
یک روز پس از این گفتگو، نتانیاهو در توئیتی نوشت که «میخواهم یک چیز را روشن کنم... ما از تمامی تدابیر ایالات متحده و همچنین حق کامل آن در دفاع از خود و شهروندانش، حمایت کامل میکنیم.» در توئیت روز گذشته جواد ظریف، وزیر خارجه کشورمان نیز به شکلی به اطلاعات ناصحیح ارائه شده به مقامات آمریکایی پرداخته شده است. ظریف در این باره خطاب به ترامپ نوشت: «آیا هنوز میخواهید به مشورتهای دلقکهایی که به شما درباره ما مشورت میدهند گوش کنید؟»
این اطلاعات غیرواقعی، منجر به صدور دستور ترور شهید قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و هشت همراهشان شد. این جنایت، هم رژیم صهیونیستی را از کانون توجه دور کرده و هم آمریکا را سیبل انتقامجویی ایران و محور مقاومت قرار داده و هم روند کاهش تنش در منطقه را بهخصوص بین ایران و عربستان با چالش مواجه کرده است. با این جنایت آمریکاییها، عملا سعودی بهعنوان متحد این کشور نمیتواند تا مدتی روند کاهش تنش با ایران را دنبال کند.
ترس از تبعات این همراهی ناخواسته باعث شده آنگونه که رئیس دفتر واشنگتنپست در بیروت اعلام کرده عربستان به نمایندگی از کشورهای منطقه به آمریکا پیام بدهد که لطفا ما را از درد جنگی دیگر دور کنید. نتانیاهو و سرویسهای اطلاعاتی صهیونیستی در پرونده برجام نیز این پیام را به آمریکا داده بودند که در صورت خروج از این توافق، عملا ایران تضعیف و وارد جنگ داخلی میشود. اطلاعات غیرواقعی آنها، منجر به خروج آمریکا از برجام و اتخاذ سیاست فشار حداکثری علیه تهران شد. حالا آنها یکبار دیگر توانستند با اطلاعات دروغین، پای آمریکا را به یک نبرد پیچیده منطقهای باز کند.
اهداف ایران در سرزمینهای اشغالی
ایران صراحتا از انتقام سخن گفته است و اگر نقش صهیونیستها به روشنی برای تهران هویدا شود، یکی از نخستین هدفهای ایران، سرزمینهای اشغالی خواهد بود. فن بدل نقشه صهیونیستها، مواجه کردن آنها با چیزی است که از آن هراس دارند. نگاهها در منطقه باید معطوف به رژیم صهیونیستی شود. این رژیم پشتیبان اطلاعاتی عملیات بغداد بوده است.
گرچه پاسخ سخت ایران به آمریکا لازم است و حتما باید انجام شود، اما این پاسخ میتواند بهگونهای طراحی شود که دو نشانه را با یک تیر بزند. انجام عملیاتی برای آزادسازی جولان اشغالی میتواند اقدامی مناسب برای پاسخگویی به عملیات ترور دو سردار شهید محور مقاومت باشد. این منطقه از نظر ترامپ یکی از نقاط قوت او در انتخابات ۲۰۲۰ است. او سال گذشته میلادی برخلاف قواعد بینالمللی -که جولان را متعلق به سوریه و سرزمینی اشغالی به دست صهیونیستها میدانند- اعلام کرد الحاق جولان به خاک رژیم صهیونیستی را به رسمیت میشناسد.
آزادسازی این منطقه از چند جهت میتواند مفید تلقی شود؛ نخست آنکه آزادسازی این منطقه ضربه حیثیتی سختی به ترامپ به حساب میآید. دوم آنکه آزادسازی این منطقه ضربهای حیثیتی، نظامی و استراتژیک به رژیم صهیونیستی است. با توجه به موقعیت برجسته جولان و اهمیت نظامی آن در صورت آزادسازی این جغرافیا، رژیم صهیونیستی ضمن از دست دادن تسلط خود بر بخشهایی بزرگ از سرزمین شامات، همانند جنوب سوریه در موضعی برعکس جبهههای داخلی خود را تحت نظارت محور مقاومتی خواهد دید که در جولان مستقر شده است.
دلیل سوم آن است که جولان در شاهراه مقاومت واقع شده است و نیروهای لبنانی، سوریه و عراقی به همراه ایران میتوانند در آن مشارکت کرده و اتحاد خود را به نمایش بگذارند. همچنین بهعنوان دلیل چهارم برخلاف دیگر گزینهها عملیات در این ناحیه باعث افزایش تنشها میان ایران و کشورهای همسایه نخواهد شد، زیرا عملیات ایران علیه پایگاههای آمریکایی تبعاتی را برای روابط ایران با کشورهای منطقه در پی خواهد داشت.
منحنی سینوسی روابط ایران و عربستان
در یک قرنی که از شکلگیری کشور عربستانسعودی میگذرد، تهران و ریاض دورههای مختلفی از روابط فعال تا قطع روابط را تجربه کردهاند. نخستین تنش جدی در روابط دوکشور به چند سال پس از اینکه ایران در اواخر دوره پهلوی اول سفارت خود در عربستان را تعطیل کرد، بازمیگردد.
عربستان یک زائر ایرانی را در سال ۱۳۲۲ اعدام کرد تا روابط دوکشور پنجسال بهطور کامل قطع شود. روابط دو کشور پس از تعریف چارچوب مشخص از سوی ایالات متحده تا حدودی دور از تنشهای سیاسی بود، اما اختلافاتی پیرامون مناقشات مرزی و انرژی همواره در روابط دوجانبه حضور داشت. پس از انقلاب اسلامی در ایران، روابط دو کشور رو به افزایش تنش پیشرفت و با حمایت مالی و تسلیحاتی سعودیها از عراق ادامه پیدا کرد.
با وجود این حمایتها و اقدامات پشتپرده سعودیها احتمال بهبود در روابط دوکشور میرفت، اما قتل عام حجاج ایرانی در سال ۱۳۶۶ منجر به شکلگیری بالاترین سطح درگیری سیاسی و قطع روابط دوکشور شد. برخلاف برخی ادعاها پیرامون نقشآفرینی برخی افراد در بهبود روابط دوکشور، این تهدیدات مشترک بودند که باعث همگرایی ایران و عربستان در سالهای بعد شدند. پس از محکومیت حمله عراق به کویت از سوی ایران، تهران و ریاض به این جمعبندی رسیدند که با تهدیدی مشترک (عراق) مواجه هستند.
این مساله و سایر عوامل سیاست جغرافیایی (ژئوپلیتیکی) بهگونهای بود که نهتنها نیازی به رقابت منطقهای نبود، بلکه منجر به نزدیکی دوکشور و از سرگیری روابط طرفین شد. البته نباید در این بین اظهارنظرهای مقامات ارشد ایرانی برای تنشزدایی بین دوکشور را نیز بیاثر دانست، ولی اظهارنظرها پیرامون پرهیز از تنش و خصومت، تنها در زمانی از سوی طرف مقابل مورد قبول واقع میشد که در تعارض با منافع منطقهایاش نباشد.
بر پایه همین منافع مشترک در دولت خاتمی، ایران و عربستان بر سر جلوگیری از کاهش قیمت نفت- که به ۱۳ دلار در هر بشکه رسیده بود- به تفاهم رسیدند. ایران و عربستان حتی تا امضای توافقنامه امنیتی پیش رفتند، اما حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق و تغییر ژئوپلیتیک منطقه بار دیگر دوکشور را در حالی که رهبرانشان نیز تغییر نکرده بودند، در برابر هم قرار داد.
تقابل در دوران تنشزدایی
سقوط صدام عراق را تبدیل به میدان رقابت ایران، آمریکا و عربستان سعودی کرد. در کنار این موضوع، پرونده هستهای ایران عامل دیگری شد تا سعودیها بار دیگر تقابل با ایران را در دستور کار خود قرار دهند. در دولتهای نهم و دهم، ایران و عربستان رقابت بر سر نفوذ منطقهای را تشدید کردند. این رقابت با تحولات بیداری در شمالآفریقا و غرب آسیا به اوج خود رسید.
سعودیها هر چند از توسعه تحولات بیداری در منطقه به ریاض نگران و به هر شکل دنبال سرکوب این موج بودند، در کشور سوریه که متحد قدیمی ایران به شمار میرفت به حمایت علنی از اعتراضات پرداختند و عملا یک جنگ نیابتی با ایران را در آن آغاز کردند تا نفوذ ایران را محدودتر کنند. در دولت یازدهم، با وجود اینکه حسن روحانی در نخستین کنفرانس خبری خود پس از انتخابات، تمایل به تجدید روابط با عربستان و تغییر آن در چارچوب احترام و ترتیبات متقابل را خواستار شد و عربستان هم به شکلی از آن استقبال کرد، اما روابط دوکشور نهتنها بهبود پیدا نکرد که پیچیدهتر نیز شد.
توسعه چالشهای منطقهای و تلاش دوکشور برای نفوذ بیشتر در غرب آسیا، تجاوز سعودی به یمن، توافق هستهای ایران و ۱+۵، قتل عام حجاج ایرانی در منا و اعدام آیتالله نمر در عربستان با وجود تاکید رئیسجمهور و وزیر خارجه ایران بر بهبود روابط، روابط دوکشور را به خصومت و درنهایت به قطع روابط سیاسی در ۱۳ دی سال ۹۴ کشاند.
سعودیها در چارچوب رقابت استراتژیک تلاش کردند به هر شکل ممکن در سوریه، عراق و یمن پیروز از میدان خارج شوند و معادلات منطقهای را به نفع خود تغییر دهند. با این حال حمایت همهجانبه از گروهکهای تروریستی و بمباران بیوقفه مردم یمن، نتوانست سعودیها را پیروز تحولات منطقهای کند. ماجراجوییهای منطقهای بیحاصل سعودیها، البته هزینه سنگینی را هم برای آنها به دنبال داشته است.
تنها یکی از این هزینهها، عملیات پهپادی انصارالله یمن در تاسیسات نفتی آرامکو بود که منجر به کاهش تولید روزانه پنجمیلیون بشکه نفت عربستان شد. یمنیها علاوهبر این چندین نقطه نظامی و اقتصادی عربستان را نیز در این سالها هدف قرار دادهاند. این علاوهبر هزینه سنگین تسلیحاتی است که سعودیها در یمن علیه انصارالله استفاده میکنند. با وجود هزینههای سنگین نظامی سعودیها در منطقه، آنها نهتنها هیچدستاوردی در توسعه نفوذ منطقهای نداشتهاند که هزینههای هنگفتی را هم تقبل کردهاند. آنها بهخوبی دریافتهاند نمیتوانند با دوپینگ آمریکاییها، جایگاه بالاتری را از آنچه هستند، کسب کنند.
این را هزینههای چندصدمیلیارد دلاری سالهای گذشته بهخوبی نشان داده است. بر همین اساس، ریاض در حالی که فاقد روابط سیاسی با ایران است، برای نخستینبار در عین حال که بالاترین سطح تنش با ایران را تجربه میکند، به دنبال تنشزدایی در روابط با ایران است.
تنشزدایی و خطری برای رژیم صهیونیستی
اصلیترین دلیل تغییر موضع سعودیها، تلاش برای بهبود روابط با ایران، به واکنشهای تهاجمی انصارالله در میدان نبرد پیوند خورده است. شکست نظامی و اقتصادی سعودیها در جنگ با فقیرترین کشور منطقه، باعث شده آنها به دنبال تغییر در رویکرد تهاجمی خود باشند.
البته نباید نقش درخواستهای مالی دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا از سعودیها برای حفظ امنیتشان را نیز در این رویکرد جدید بیتاثیر دانست. منابع آگاه میگویند در چند ماه گذشته ریاض از عمرانخان نخستوزیر پاکستان و عادل عبدالمهدی نخستوزیر عراق تقاضا کرده بود میان تهران و ریاض میانجیگری کنند.
به نظر میرسد به دلیل روابط گسترده ایران و عراق، تهران اعتماد بیشتری به عادل عبدالمهدی داشته است و از کانال او، تلاشها برای بهبود روابط بین دوکشور دنبال میشده است. تلاش برای بهبود روابط دوکشور و کاستن از سطح تنشها در منطقه، بیش از همه بهضرر رژیم صهیونیستی است. در چند دههای که از تاسیس رژیم صهیونیستی میگذرد، منافع این رژیم همواره در توسعه تنش در منطقه حاصل شده است.
در سالهای گذشته و پس از ظهور پدیده تکفیریها، این تروریستهای دستپرورده غربی با وجود نزدیکی به مرزهای رژیم صهیونیستی کوچکترین عملیاتی علیه این رژیم نداشتند. از سوی دیگر درگیری محور مقاومت با تکفیریها، عملا فرصت مناسبی برای صهیونیستها بود تا برای چند سال نفس راحتی در منطقه بکشند. کاهش تنش در منطقه بهویژه در روابط ایران و کشورهای عربی، بزرگترین تهدید برای امنیت رژیم صهیونیستی است.
صهیونیستها در چند ماه گذشته، با حمله به غزه، بمباران سوریه، حمله پهپادی به لبنان و حمله به حشدالشعبی تلاش کردند تنشها را در منطقه افزایش دهند. آنها در این زمینه ناکام ماندند و بر همین اساس پس از اطلاع از رایزنیها برای کاهش تنش بین تهران و ریاض، طراحی جدیدی برای جلوگیری از این اقدام انجام دادند.
روز یکشنبه عادل عبدالمهدی، نخستوزیر عراق در جلسه پارلمان گفت که «در صبح همان روزی که سردار قاسم سلیمانی به شهادت رسید، قرار بود با او دیدار داشته باشم و سردار سلیمانی پاسخ ایران به پیام عربستان را به من بدهد.»، اما ساعاتی پیش از انتقال پیام، آمریکاییها خودروی حامل وی را بمباران کردند تا عملا این موضوع برای مدتی به تعویق بیفتد.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/