به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، با جریانات آبانماه و اعتراضاتی که به اغتشاش کشیده شد، متأسفانه تعدادی از هموطنانمان اشکال مختلف و عموما مشکوک جان سپردند.
از همان ساعات اولیه رسانههای غربی مانور کشته سازی را آغاز کردند تا با جریحه دار کردن احساسات مردم، آتش خشم، اعتراض و آشوب را در جامعه شعلهورتر کنند. آنها هر روز عددی را مبنی بر تعداد کشتههای این اغتشاشات اعلام کردند و مدام به آن افزودند.
به طور مثال بیبیسی در روز یکشنبه ۱۷ نوامبر (۲۶ آبان) دو روز پس از گرانی بنزین در خبری اعلام کرد، ۱۲ نفر در این درگیریها کشته شده و هزاران نفر بازداشت شدند. ناگهان در ۱۹ نوامبر (۲۸ آبان) به نقل از عفو بین الملل که مشخص نبود چه کسانی در آن این آمار را جمعآوری میکنند، اعلام کرد تاکنون ۱۰۶ نفر در ۲۱ شهر ایران کشته شدهاند. همچنین سه روز بعد نوشت تعداد کشتهها دستکم ۱۱۵ نفر میباشد.
این آمار در ۲۵ نوامبر (۴ آذر) به ۱۴۳ کشته رسید و در ۲۹ نوامبر اعلام کرد، عفو بین الملل این آمار را تا ۱۶۱ نفر برآورد کرده است. بیبیسی ۲ دسامبر در گزارشی به نقل از «نیویورک تایمز» گفت: حداقل ۱۸۰ نفر در بدترین ناآرامیهای چهار دهه اخیر ایران، کشته شدهاند.
همان روز نیز از تازهترین آمار عفو بین الملل خبر داد و گفت: ۲۰۸ نفر کشته شدهاند و قید کرد که تعداد، بسیار بیشتر از این میباشد. این رسانه دو هفته بعد مجددا اعلام کرد ۳۰۴ نفر کشته، تازهترین گزارش عفو بین الملل است. یک هفته بعد از آخرین تخمینها ناگهان «رویترز» خبر داد که کشتگان ناآرامیهای آبانماه ایران حداقل ۱۵۰۰ نفر میباشد. خبری که منبع تمام رسانههای غربی و حتی مسئولین امریکایی شد.
موج سواری داخلی
البته در خلال این خبر رسانیها برخی نمایندگان مجلس، برخی سران فتنه و برخی سلبریتیها با اعتماد و اتکا به این آمارها که نه در داخل تایید شده بود و نه توسط عفو بین الملل و رسانههای غربی، مستنداتش اعلام گردیده بود، اقدام به مرثیه سرایی کرده و بیانیه صادر کردند و تعابیری بر علیه نظام به کار بردند و مستقیما حکومت را به کشتار بی رحمانه متهم کردند. روشی که رسانههای معاند پیش گرفته بودند بسیار ماهرانه بود. اولا بدون آنکه خود را منبع اصلی معرفی کنند، آمار میدادند و دوما با دروغ پراکنیهایی به موزات این خبرها صحت تعداد کشته را به ذهن مخاطب القا میکردند.
مثلا در میان این اعلام آمارها ناگهان شایعه شد وزارت اطلاعات ایران ۱۰ بسیجی را که در سرکوب مردم نقش داشتند را بازداشت کرده است! خبری که تکذیبیه آن توسط این رسانهها اعلام نشد تا صحت ادعایشان زیر سوال نرود. شاید دلیل اصلی این بازی با افکار، عدم آگاهی مردم از تعداد دقیق جانباختگان، توجه نکردن به پرسشهای ذهنی مردم و بیاهمیت دانستن بازیهای رسانهای توسط مسئولین، بود. به عبارتی وقتی نیاز جامعه به آگاهی و اطلاعات توسط حکومت و مسئولین ذیربط برطرف نشود، سازمانهای مدعی همراهی با مردم و رسانههای معاند این نیاز را پاسخ میدهند.
اتهام به رهبری
رویترز ماهرانهتر از بیبیسی، طرز خبر سازیاش را به انگیزه مسئولین نظام پیوند داد. رویترز گفت «آیت الله خامنهای دستور داده برای پایان دادن به اعتراضات هرکاری لازم است انجام دهید»!
با این نقل قول غیرواقعی، مخاطبانشان را به قبول خبر ۱۵۰۰ نفر هدایت کردند. زیرا خبر دستور رهبر انقلاب به ضمیمه تصاویر و فیلمها و خبرهای سیلآسا نتیجهای جز تعداد ۱۵۰۰ کشته، بلکه بیشتر را برای مخاطبانش نداشت. ادعاهای رویترز بدون هیچ سند و مدرکی و فقط با هنرنماییهای رسانهای صورت و شکل خاصی به خبررسانی و آگاه سازی داده است. رویترز در این ایجاد تقابل مردم با رهبری تجربهای دیگر هم داشت و میدانست چه مسیری را پیش بگیرد که خبرش منطقی به نظر بیاید.
او قبلا مدعی شده بود، جلسهای محرمانه با حضور رهبر معظم انقلاب و تعدادی از مسئولان سپاه تشکیل و در آن برنامه حمله به تأسیسات نفتی آرامکو طراحی شده و سپاه به دستور رهبر انقلاب به تاسیسات آرامکو حمله کرده است! اینبار هم مثل قبل با متهم کردن شخص اول مملکت و از مسیر ارگانهای حکومتی و نه دولتی کار خود را انجام داد. در مورد قبل هم، نه منبع موثقی را اعلام کرد و نه به عدم تایید سازمان ملل مبنی بر حمله ایران به آرامکو اهمیت داد. در واقع بنگاههای دروغ پراکنی غرب به دو وسیله کار خود را انجام میدهند، اول جنگ روانی و دوم تلفیق راست و دروغ.
گافهای رسانهای
عجله رسانههای معاند برای بارگزاری فیلمهای ارسالی توسط مردم ایران، فرصت بازبینی دقیق را از دستشان گرفت و گافهایی هم دادند. در یک مورد فیلمی که بیبیسی در تاریخ ۲۸ نوامبر (۸ آذر) پخش کرد، فیلمبردار میگوید: «دارن با تیر جنگی میزنن، من فکر کردم مشقیه»، مخاطب این رسانه بدون آنکه بفهمد چه کسی تیر جنگی زده؟ در ذهنش القا میشود که مأموران پلیس اینکار را انجام دادند.
البته در میان حرفهای فیلمبردار بوق ممتد پخش میشود که این هم یعنی بیبیسی نمیخواهد فحشهای مردم در فیلم پخش شود. شاید هم برخی حرفها که مخاطب نباید بشنود در زیر این بوقها پنهان شد! فیلمبردار با گوشی همراه خود بالای سر کسی که تیر خورده میرود و صدای مردم میآید که «آمبولانس خبر کنید».
ناگهان همان مأمورانی که اول فیلم با اسلحه نشان داده شدند نزدیک میآیند و فیلمبردار خطاب به مأموران میگوید: «با تیر جنگی دارن میزنند»! و اتمام فیلم. شما پیدا کنید پرتغال فروش را... آیا مخاطب از خود سوال نمیکند که اگر مأموران امنیتی به آن جوان، آنهم از فاصله کمتر از دو متر و با اسلحهای که رو به آسمان است، شلیک کردند، چرا وقتی یک مامور تنها جلو میآید کسی کاری با او ندارند؟ و چرا به او میگویند، با تیر جنگی میزنند؟ چون مهارت رسانهها در تسخیر ذهن مخاطب مانع است.
برخی دیگر از خبرها که در مورد کشته شدن افرادی به گوشمان در فیلمها میرسد، توسط فیلمبردار بوده، یعنی نه از ضارب تصویری میبینیم و نه حتی در بیشتر فیلمها مضروب را مشاهده میکنیم. مانند فیلمی که جنازهای را در مقابل یکی از پایگاههای بسیج میاندازند تا مردم را خشمگین کنند و با هدایتشان به پایگاه بسیج، آنجا را تصرف کنند و حتی فیلمی که روز قبل در (پنجم دیماه) در شبکه منوتو پخش شد. فیلمی که ظاهرا در قبرستان «بهشت سکینه» کرج گرفته شده و در آن دختری میگوید: «دارن مردمو میزنن»، اما جلوتر صدای مأموری میآید که با آرامش میگوید: «عزیزجان اینجا واینستید»!
جاده سازی
این قبیل کشته سازیهای دروغین سوای بدبین کردن مردم به نظام و نیروهای تأمین امنیت، آنها را سردرگم هم میکند که بالاخره تکلیف مردمی که کشته شدند چه میشود؟ جایگاه هموطنانی که توسط اشرار به شهادت رسیدند را دچار خدشه و حقشان را پایمال ظن و تردید میکند. در حالیکه دروغ پردازان فقط به دنبال پیاده کردن منویات خود و نوکری برای انگلیس و آمریکا است، تا پول بیشتری نصیبشان شود و در این بین ذرهای ارزش برای جان، مال، آرامش و امنیت مردم قائل نیستند. کار آنها این است که جاده را برای کشورهای سرمایهدار به منظور غارت کشورهای ضعیفتر، صاف کنند. پس به هر وسیلهای متوسل میشوند تا به خواستهشان برسند.
در روزهای گذشته دیدیم که در کنار ادعاهای دروغین و دروغپردازیهای گوبلزی (دروغ بزرگ) این رسانهها، رسانههای ضد انقلاب و سلطنت طلبان به ویژه در بستر فضای مجازی به شدت در حال فعالیت هستند. آنها هر لحظه امید دارند با دمیدن بر خاکستر اغتشاشات و بزرگتر کردن مشکلات مردم و به بیراهه بردن اعتراضات به حقشان، آتشی درست کنند و به جان نظام بیاندازند و از کنار آن تکه نان هم از گاوچرانهای آمریکایی بگیرند. آرامشی که در روز پنجم دیماه دیدیم، نشان داد کسی با حدس و گمان و تحریک عواطف توسط این جریانهای دروغ ساز به میدان نمیآید. هرچند این شکست اولی و آخری رسانههای غربی و نوکران آنها در داخل و خارج کشور نبوده و نیست. جنگهای روانیشان نیز نه پایانی دارد نه حدومرزی؛ آنها برای التهاب آفرینی در ایران از هیچ اقدامی دست برنمی دارند، چرا که این سناریوها اساسا طرحی برای آینده است.
اما به راستی چه ارتباط زمانی و محتوایی میتواند بین ادعاهای رویترز و فضاسازیهای جریانات معاند برای بحران آفرینی وجود داشته باشد؟ چرا رویترز بعد از گذشت بیش از یک ماه از اغتشاشات آبان اقدام به انتشار گزارشی کرد که به زعم تحلیلگران رسانهای در آن تلاش شده دروغ پردازی به حدی بزرگ باشد که باورپذیری آن را برای افکار عمومی راحت و انکار آن را سخت باشد.
صرف نظر از دشمنی دیرین این خبرگزاری با ایران، اولین و اساسیترین نکته در دو گزارش مذکور حمله به آرامکو و ۱۵۰۰ نفر کشته، آن است که از یک سو این خیال پردازیهای هدفمند و قصه سراییهای کاذب به هیچوجه مبتنی بر هیچ سندی نیست و در عین حال و به شیوه مرسوم در جنگهای روانی منبع خبر که بایستی معتبر و موثق باشند به فرد یا افرادی نسبت داده میشود که به اصطلاح خواستهاند نامشان فاش نشود! به زعم علمای علم ارتباطات این شیوه عمل بیش از هر چیز میان تهی بودن خبر و بیبهرگی آن را از واقعیت نشان میدهد.
حرفهای بی سند
مگر نه اینکه رویترز در ماجرای حمله یمنیها به تأسیسات نفتی آرامکو ایران را و در رأس آن رهبری را متهم کرد. اتهامی که از سویی انصارالله آن را عهده دار شد و از دیگر سو هیچ منبع موثق و معتبر بین المللی و حتی سازمان ملل تعلق آن به ایران را تأیید نکرد. در کنار برخی از مقامات امریکایی، این تنها رویترز است که با دروغ پردازی، کوشش کرده تا این اتهام را منتسب به ایران کند.
رویترز پس از آنکه سناریو پردازیاش در افکار عمومی مورد استقبال قرار نگرفت. تصمیم گرفت به سناریوی خیالی ۱۵۰۰ کشته در ایران با دستور رهبر جمهوری اسلامی ایران روی آورد. این در حالی است که همه مجامع نشاندار در مخالفت با جمهوری اسلامی که طی اعتراضات و پس از آن بر سناریوی "کشته سازی" در اعتراضات ایران اصرار داشتند، اینچنین ناشی گری نکردند تا اعتبار رسانهای خود را حتی با رقمی معادل یک پنجم ادعای رویترز معامله و معاوضه کنند. دروغ رویترز بزرگ بود، آنقدر که هیچ آدم عاقلی نتوانست قبول کند.
به خاطر یک مشت دلار
به نظر میرسد در دنیای کنونی "پول"حرف اول و آخر را میزند. پول نه تنها در ماجرای حمله سپتامبر به آرامکو میتواند سبب خلاص شدن سعودیها از بحران تحقیر در قبول شکست از انصارالله باشد، بلکه در ابتدای پرونده خاشقچی و در ادامه آن نیز نجات بخش بودن خود را به خوبی نشان میدهد. پول در ماجرای قتل خاشقچی ترامپ را همراه بن سلمان کرد.
در این میان انتشار گزارش جعلی «رویترز» چند روز قبل از موعد «پنجم دی ماه» به نظر اتفاقی نیست. هجمه به مرکز ثقل نظام، یعنی جایگاه «ولایت فقیه» و مقصر جلوه دادن شخص رهبری در اتفاقات آبان ۹۸، کدهای رسانهای مخفی در این گزارش بود. این خط دهی رسانهای در محور عملیات روانی رسانههای معاند برای ایجاد چالشی امنیتی در پنجم دیماه به خوبی قابل مشاهده بود.
تلاش برای بهره برداری از جانباختگان اغتشاشات آبانماه پروژهای بود که برای تحت تاثیر قرار دادن فضای جامعه در آستانه انتخابات و همچنین در صورت به وجود آمدن فضای متشنج، ادامه خط «کشته سازی» و مانور رسانهای بر آن از اهداف این سناریو بود که با هوشیاری و بصیرت مردم ناکام ماند؛ و در آخر اینکه خریدن رسانهها دروغساز در دنیای امروز کار سختی نیست فقط باید سر کیسه را شل کرد.
این مخاطب زیرک است که میتواند در برابر این استدلالها و نمایشها و چینش خبر حق و ناحق را پیدا کند. اما آنچه که این رسانهها هیچ اشارهای به آن نکردند شهادت حافظان امنیت و آسایش مردم و خسارات معنوی و حتی مادی به کشور و بیت المال بود. برای آنها نه فقر، نه کشته شدنشان، نه تحریم و نه امنیتشان مهم است، جز آنکه باید نوکری کنند تا مزد بگیرند.
منبع: راسخون
انتهای پیام/