جنبش جلیقهزردهایِ فرانسوی در حالی از یک سالگی خود عبور کرد که بر اساس آمارهای رسمی وزارت دادگستری، پلیس فرانسه طی این مدت بیش از ۱۰ هزار جلیقه زرد را دستگیر و دادگاههای فرانسه نیز بیش از ۳ هزار حکم قضائی علیه اعضای این جنبش صادر کردهاند. هرچند جلیقهزردها در شعارهایشان به وضوح ثابت کردند که به هیچ حزب و گرایش سیاسیای وابستگی ندارند، حضور گروهها و طبقات مختلف اجتماعی، خواستههای این جنبش را نیز بسیار متنوع کرده است.
پس از گذشت یک سال از این خیزش اجتماعی، سوالهایی در افکار عمومی نقش بسته؛ جنبش جلیقهزردها به چه سمت و سویی میرود؟ آیا معترضان به خواستههای خود میرسند؟ آیا این جنبش زودگذر بوده و زود فروکش خواهد کرد یا روح جدیدی به کالبد آن در یکسالگی دمیده خواهد شد؟ برای پاسخ به این سوالها و برداشتی دقیق و عمیقتر از این موضوع، به سراغ سه کارشناس و تحلیلگر نامآشنا در سه گوشه دنیا رفتیم. «تیری میسان» پژوهشگر، نویسنده و منتقد فرانسوی است، میسان پژوهشهای زیادی در راستای لیبرالهای تندرو انجام داده که اتفاقا همین پژوهشها به اعمال سیاستهای سختگیرانه نسبت به او و گروههای فعال در این حوزه منجر شدهاست. همچنین، کتاب او به نام «یازده سپتامبر، دروغ بزرگ» فرضیههای شکبرانگیزی را درباره حمله به برجهای دوقلو مطرح کرد.
میسان مدتی پس از زندگی در فرانسه و ایران، به سوریه رفت تا از نزدیک شاهد تحولات در این کشور باشد. «استفن لندمَن»، کارشناس مشهور آمریکایی، به خاطر سیاستهای ضدامپریالیستی خود معروف است. وی در کتاب «چگونه وال استریت جامعه آمریکا را مهار کرده است» به انتقاد جدی علیه سیاستهای اقتصادی نظام لیبرال میپردازد. وی معتقد است منافع مادی و پول عامل مهمیاست که آمریکا را اداره میکند، وال استریت و دیگر منابع بزرگ اقتصادی که دارای سرمایههای زیادی هستند که تمام ارکان قدرت آمریکا را قبضه کردهاند.
«پروفسور رودنی شکسپیر» فارغالتحصیل دانشگاه کمبریج انگلیس، اقتصاددان، استاد دانشگاه، مولف کتابها و رسالههای علمی و دانشگاهی در زمینه اقتصاد و سیاست، دیگر کارشناسی است که به گفتگو با وی نشستیم. وی نخستین کتاب خود در حوزه اقتصادی را در سال ۱۹۷۶ منتشر کرد. «شکسپیر» مولف چندین رساله معتبر و مطرح در زمینه تئوری اقتصادهای دوگانه و از منتقدین هر دو نوع نظام کاپیتالیستی و سوسیالیستی به شمار میرود. گفتوگوی خبرنگار گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران جوان، در ادامه از پیش چشمانتان خواهد گذشت:
تیری میسان: واقعیت این است که جنبش جلیقهزردها تا حد زیادی رئیسجمهور فرانسه را ترساند. طی هفته چهارم، آنقدر از تظاهرات ترسیده بود که خود را به مدت هشت روز در کاخ الیزه حبس کرد. امانوئل مکرون ترس جان خود را داشت و گزینههایی از جمله استعفا را هم بررسی کرد، حتی در مقطعی از رئیس سنای فرانسه درخواست کرد تا اداره کشور را بدست بگیرد. در چنین شرایطی اصلا جای تعجب نیست که وزیر امور داخلی فرانسه قواعد خشونتباری را به پلیس در راستای برخورد با مخالفان ابلاغ کند؛ بنابراین هرچند که اتخاذ سیاست خشونتبار علیه معترضان، سیاست زیبایی نیست، اما ناشی از وحشت امانوئل ماکرون بوده است. فرانسویها یک مرد خوشتیپ و جوان را به مقام ریاست جمهوری انتخاب کردند، اما این به معنای دیدگاه الزاما صحیح وی در امور کشور نیست، حتی اگر او انگیزه بالایی هم داشته باشد.
استفن لندمن: جنبش جلیقهزردها و فعالیتهایی که آنها طی یک سال گذشته انجام دادهاند پراهمیت و تاثیرگذار بوده است. به نظر من فعالیتهای این جنبش به حدی معتبر بوده که بتواند تبدیل به یک الگو شود. در سایر نقاط جهان هم دولتهای دیگری یافت میشوند که تنها در خدمت قشر مرفه و طبقه اندک جامعه قرار دارند. میلیونها انسان در نقاط مختلف جهان وجود دارند که به آنها ظلم طولانی مدتی روا داشته شده و اکنون میتوانند با الگوگیری از جنبش جلیقهزردها در برابر این ستم ایستادگی کنند. در واقع در چنین حکومتهایی «رفاه عمومی» را فدای منافع انحصاری گروه کوچکی از افراد کردهاند و انسانهای عادی در خدمت منافع اشخاص پرقدرت قرار گرفته اند.
آنچه که امروز در کشورهایی نظیر فرانسه، آمریکا، شیلی، لبنان و سایر کشورهای غربی در حال رخ دادن است، خشونتی است که «نئولیبرالها» مسبب اصلی آن هستند. در آمریکا شاید اوضاع بدتر از فرانسه هم باشد و مقادیر بیشتری از ثروت از جیب مردم عادی خارج شده و افراد ثروتمند میرسد.
البته این بدان معنا نیست که تمام اعتراضاتی که در نقاط مختلف دنیا طی این روزها دیده میشود، ناشی از همین مساله است. اعتراضات در بولیوی، ونزوئلا، هنگ کنگ، عراق و کاتالونیا داستان متفاوتی دارد. در عراق اعتراضات منطقی و قابل قبولی در محکومیت فساد و ضایعشدن حقوق مردم وجود دارد، اما تیراندازیها بسیار مشکوک است. شاید دستهای کثیف آمریکا در این جریانات دخیل باشد تا بدین ترتیب حضور غیرقانونی خود در این کشور را توجیه کند. حال آنکه آمریکا، خود عامل بدبختی مردم عراق طی سالهای اخیر بوده است.
دستهای کثیف آمریکا در هنگکنگ هم دیده میشود، متشنجکردن منطقهای که بسیار برای چین حساس است، با هدف برهمزدن آرامش چین در دستور کار آمریکاییها قرار گرفته است؛ و نهایتا آنچه در بولیوی رخ داده، تلاش آمریکاییها برای کنار زدن «اوا مورالس» و جانشینی او با فردی متمایل به آمریکاییها است. باید تاکید کرد که ایجاد یک ائتلاف سراسری با هدف مقابله با خوی سلطه جویانه آمریکاییها علیه کشورهای جهان ضروری به نظر میرسد.
رودنی شکسپیر: یک سالی است که جلیقهزردها مشغول ابراز اعتراضات خود در خیابانهای فرانسه هستند، اگرچه پلیس از مواردی همچون «فلش بال» و گازهای اشکآورِ سمی علیه معترضین استفاده کرده، جلیقهزردها همچنان بر خواستههای خود تاکید میورزند و از آن خواستهها عقب نشینی نمیکنند. بسیار مشخص است که دولت فرانسه هیچ پاسخی برای جلیقهزردها ندارد و انگیزه آنها برای ادامه اعتراضات همچنان استوار مانده است.
تیری میسان: جلیقه زردها قبل از آنکه مطالبهای را مطرح کنند، بیشتر دوست داشتند تا موجودیت خود را به عنوان گروهی که هیچ توجهی به آنها وجود ندارد، ابراز کنند. فرانسه امروز کشوری متلاشی شدهای است که در اکثر نقاط وسائل حمل ونقل عمومی وجود ندارد. بدون خودرو غیرممکن است تا فردی بتواند در سطح کشور و یا شهر سفر کند. به غیر از شهرهای اصلی، خدمات عمومی به آرامی رو به تعطیلی است. همزمان طی سی سال گذشته، طبقه متوسط نه تنها در فرانسه و ایتالیا حذف شده اند، بلکه این اتفاق در قسمتهای بیشتر غرب هم رخ داده است. بر خلاف آنچه علیه جلیقهزردها تبیلغ میشود، رهبران این جنبش بلوغ سیاسی بسیار بالایی را از خود نشان دادند. حتی خیلی بهتر از سیاستمداران فرانسوی، آنها از انجام بسیاری از اقدامات خودداری کردند و بعضا خشونتهایی که در تظاهرات آنها دیده میشود مربوط به چپهای افراطی و یا راستهای افراطی است، که در بین آنها قرار دارند.
استفن لندمن: جلیقهزردها و افرادی که در همین چارچوب تظاهرات میکنند، یک مطالبه جدی دارند و آن هم برابری و عدالت است. آنها از طبقه حاکم بر کشور میخواهند تا همه اقشار جامعه را با یک دید مشترک ببینند. آنها معتقدند که حکومت فرانسه توجهی به آنها ندارد. شجاعت و اراده آنها در راستای اهدافشان ستودنی است. به عقیده من اگر آنها با همین جدیت ادامه دهند و بتوانند سایر افراد ناراضی را در قالب این جنبش منظم سازند، آنگاه تغییرات مثبت و بنیادی هم قابل دسترس خواهد بود.
رودنی شکسپیر: جلیقهزردها عمدتا افرادی بسیار آسیپپذیر هستند که شغلهایشان کمدرآمد، فصلی و نامطمئن است. آنها در برابر افزایش قیمتها از هر قشرِ دیگری آسیپپذیرتر هستند. رشد قیمتها به هر نحوی زندگی آنها را سخت و سختتر میکند؛ بنابراین درخواست آنها بسیار واضح است. آنها میخواهند تا توجه کافی به آنها معطوف گردد و بخش فراموش شده جامعه فرانسه نباشند.
تیری میسان: این سوال بسیار مهمی است. پس از فروپاشی شوروی، رئیس جمهور آمریکا معتقد بود که دیگر جنگ تسلیحاتی به تنهایی کافی نیست. پول و ثروت برای غرب بسیار مهم شد و آنها به به شرکتهای بین المللی هم روی آوردند. غربیها کارخانههای خود را به خاطر نیروی کار ارزان به چین منتقل کردند و این بدین معنا بود که دیگر برای کارگران کشورهای خود اهمیتی قائل نبودند. شرایط امروز در فرانسه، ایتالیا و انگلیس بسیار حساس است. شاید ما شاهد نقطه پایانی غرب با شکل و فرم کنونی آن هستیم.
استفن لندمن: فرانسه کشوری ثروتمند است، اما با این حال حقوق ملت خود را نادیده میگیرد تا بتواند منافع قشر مرفه جامعه فرانسه را بیشتر تامین کند. «امانوئل مکرون» پیش از آنکه به ریاست جمهوری فرانسه دست یابد، یک کارمند بانک «روتزشیلد» بوده، بانکی که در فرانسه برای قرنهای متمادی ثروت مردم عادی را به تاراج برده است. تنها راه حل پیش روی حکومت فرانسه این است که آنها باید در قبال مردم خود عدالت را رعایت کرده و با همه تودههای مردم یکسان برخورد کنند. اگر غرب و ناتو دست از جنگهای بی پایان بردارند و سپس به دنبال صلح باشند، شاید منابع بسیاری باقی بماند تا آنها را معطوف به مشکلات سرزمینهای خود کنند.
رودنی شکسپیر: تا وقتی که نگاه صرف اقتصادی از سوی حاکمیت به مسائل وجود داشته باشد، اتفاق مثبتی نخواهد افتاد. نگاه لیبرالها رشد اقتصادی است و در نتیجه به عدالت اجتماعی بی توجه میماند.
تیری میسان: دهها سال است که فرانسه تعریف جدیدی از «حقوق بشر» ارائه میدهد و این تعریف دیگر هیچ قرابتی با تفکرات انقلابی سالهای ۱۷۸۹ در تقابل با بی عدالتی ندارد. حقوق بشر از نگاه حاکمیت فرانسه به معنای ساختن جامعهای عادلانه برای همه اقشار و یکسانی قانونی برای همه، فارغ از دین و عقیده آن ها، نیست. عدالت در فرانسه مثلا به این معناست که در پاسگاههای پلیس خشونت به خرج ندهند.
استفن لندمن: فرانسه تقریبا همانند سایر کشورهای اروپایی است. نظام نئو لیبرالی خدمات ناچیزی را معطوف به مردم خود کرده است. آمریکا حتی شرایط بدتری هم دارد. اسرائیل دقیقا از آمریکا الگوبرداری میکند و منافع قشر مرفهی از یهودیان را بیش از سایرین تامین میکند.
رودنی شکسپیر: اتهام زنی به سایر کشورها در رابطه با عدم رعایت حقوق بشر بیشتر شبیه به فریبکاری است، چون این کشور خود بزرگترین ناقض حقوق بشر است.
تیری میسان: مکرون فردی نیست که بتواند در چنین شرایطی دوام بیاورد. وی پیش از این هیچگاه در مقامی نبوده که انتخاب شده باشد. او فرانسه و فرانسویها را به خوبی نمیشناسد. حتی اصلاحات مالیاتی وی اصلا متوجه جلیقهزردها نبود و اوضاع را بدتر کرد. چرا که این مقادیر به جیب کسانی خواهد رفت که مشکلات اقتصادی ندارند. وی هیچ شناختی نسبت به وضعیت کشور ندارد و اصلا نمیتواند یک راه کار خوب برای حل مشکلات کشور ارائه دهد. مشکل کشور آینده مکرون نیست، بلکه انتخاب فردی شایسته است تا بتواند وضعیت کشور را سامان بخشد. در حال حاضر طبقه سیاسی کشور انسانهایی بیاستعداد و کاملا معمولیاند.
استفن لندمن: مکرون طی یک سال گذشته بسیار تحت فشار قرار گرفته و انتقادات جدیای متوجه او بوده و به نظر میرسد که شانس زیادی برای انتخاب مجدد نخواهد داشت. بهرحال به نظر میرسد که مشکلات پیش روی مکرون دامنهدار خواهد بود، چراکه حکومت فرانسه از سیاستهای تبعیضآلود خود دست نمیکشد و این اعتراضات بهزودی به سایر کشورهایی که دیدگاه مشترکی با فرانسه دارند، کشیده خواهد شد.
رودنی شکسپیر: دولت فرانسه هیچ ایدهای برای حلوفصل مشکلات پیش روی خود ندارد و بنابراین تنها به سرکوب مردم خود ادامه خواهد داد. برای حکومت فرانسه هیچ اهمیتی ندارد که چند نفر کشته و یا زخمی میشوند. حکومت تنها به حفظ خود فکر میکند.
انتهای پیام/
دلم سوخت