تیرماه ١٣٩٥ خورشیدی بود که یونسکو، لوت را، به دلیل ‏مشخصات خاص جغرافیایی نخستین اثر طبیعی ایران را در پناه حمایت‌های خودش گرفت.

لوت پس از جهانی شدن تنها ماندبه گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، صدای زنگ کاروانیان که خاموش شد، آخرین کلنگ باستان‌شناسان که بر زمین گذاشته شد، باغ‌های ‏پرتقال و مزارع وسمه و حنا و نخل‌های خرما هنوز بوی زندگی می‌داد. از آن همه کاروان و آن همه بازرگان نه نامی و نه نشانی. ‏ولی زندگی هنوز جاری بود و مردان و زنان بر ساحل بیابان نشسته بودند؛ به طوفان و خشکی درس زندگی می‌دادند؛ کشاورزی ‏می‌کردند، بیخ گوش بیابان؛ خرما می‌کاشتند، پرتقال، سیر، حنا، وسمه و یونجه و گاهی هم قالی می‌بافتند.

روزگار بد نبود تا که ‏آسمان بر سر سیرچ، بر سر شهداد و بر سر گلباف فروافتاد. زمین لرزید؛ خانه، قلعه، ارگ و طاق بر سر بازار فروریخت. در ‏سحرگاه یکی از روز‌های تابستان سال ١٣٦٠ زلزله در چشم بر هم زدنی زندگی این مردمان را زیر و رو کرد: «رادیو گفته بود ‏سیرچ و شهداد با زلزله هفت و سه‌دهم ریشتری با خاک یکسان شدند و تلویزیون تصاویری هوایی از شهداد و سیرچ پخش ‏کرده بود که جز درخت، چیزی دیده نمی‌شد. شهداد و سیرچ تلویزیون نداشتند.»

جنازه‌ها که در خاک آرمید، آوار‌ها که ‏بار کامیون شد، روی محوطه باستانی و روی جای خواب درفش ٦‌هزار ساله شهداد را که طوفان شن پوشاند، زندگی ‏کم‌رمق شد یعنی مزرعه‌های حنا کم‌کم بی‌رنگ شد، پرتقال‌ها خشکید. نخل‌ها ‏سوخت. باغ‌های نیمه‌سوخته با چینه‌های فروریخته رها و زندگی خوب بی‌رمق شد؛ و حالا، شهداد بود که دیگر آن شهدادِ پیش از ‏آن نبود؛ نه هیاهوی باستان‌شناسان از شهر باستانی و نه صدای پای کاروانیان و نه بروبیای کشاورزان؛ و چشمه‌های اقتصاد ‏خشکید و چشمه اشک‌ها جاری. «بعد از زلزله، کشاورزی شهداد دیگه جای خودش رو نگرفت»؛ جمله‌ای آشنا بین اهالی ‏شهداد. کو نشان آن شهداد که: «از دور، یکپارچه باغ خرماست. نخلستان‌های چسبیده به هم، کوچه‌های باریک با دیوار‌های بلند ‏باغ‌ها و نهر‌هایی روان در آن، مناظر زیبا و چشم‌نوازی است».

بعد از زلزله، باران نیامد و قنات‌ها هم درست نشدند. دهه ٦٠ به ‏بعد بود که بیکاری آمد و فقر با خودش آورد، ولی کسی از آن‌ها که باید، صدای پای فقر و بیکاری شهدادی‌ها را نشنید. مزرعه‌ها و ‏باغ‌ها خشک شد و آنگاه ماندن برای شهدادی‌ها بی‌معنی شد. همسایه‌های کویر می‌دانستند که باخته‌اند؛ چاره چه بود؟ ماندن ‏در رنج یا رفتن با اندوه؟ بسیاری دومی را انتخاب کردند و راهی کرمان شدند. اغلب به کارگری، رانندگی، به حاشیه نشینی، به ‏غربت و به فقر پناه آوردند. فقرِ شهری‌شده. شهداد دیگر آن شهداد پیش از آن نبود. «عبدالله» چرا شهداد نموندی؟ ‏درد دل زیاد دارد: «بیکار بودم. کشاورزی بعد از زلزله دیگه جای خودش رو نگرفت. کارخونه‌ای هم نبود. کارخونه شیره خرما ‏در شهداد داشتیم که تعطیل شد. نئوپان‌سازی قرار بود زده بشه، دو تا آسیا برای خردن‌کردن چوب‌ها آوردن و دیگه جمع شد. ‏کارتن‌سازی هم در حد یه تابلو موند. جوو‌ن‌های شهداد بیکار موندن. موندن دیگه فایده نداشت. اومدم کرمون کارگری.»

شهداد ‏فراموش شده بود و مهاجرت‌ها روزافزون که دوباره زنگ زندگی به صدا در آمد. بیابان لوت این‌بار به داد زندگی ‏رسیده بود؛ عالمی سحرانگیز، سرشار از راز‌های گشوده و راز‌های سر به مُهر، با کلوت‌ها، با گندم‌بریان، با رود شور و گلدان‌های ‏شنی و تپه‌های ستاره‌ای، با طوفان‌هایش، آسمان و ستاره‌هایش و سکوت وهم‌انگیزش. ‏

لوت ثبت جهانی که شد، دوباره دکمه میکروفن‌ها زده شد و مدام از لوت و از شهداد و از رونق، حرف‌ها گفته شد و در این ‏حرف‌ها، کشاورزی به حاشیه رفته منزوی‌تر شد، اما لوت و گردشگری به سرخط خبر‌ها آمد. رزم‌حسینی، استاندار وقت کرمان ‏این‌گونه درباره لوت سخنرانی کرده بود: «بیابان لوت متعلق به همه جهانیان است و برنامه‌ریزی مدیریت‌شده‌ای برای ‏گردشگران داخلی و خارجی برای بازدید از بیابان لوت و کلوت‌های شهداد تنظیم شده است.» ‏ خبر که به لوت رسید، آبادی‌های ‏کناره‌هایش، پس از سه دهه رکود و سکون، دوباره سر به راه زندگی برداشتند. شهداد سر به راه زندگی برداشت؟ «شهر خاموشه. ‏مردم دلسردن. نخلستون‌ها خشک شدن. هرچی نخل هست قدیمیه. نخل‌ها جایگزین نشدن. دیگه خرمایی نمونده. پرتقال؟ باید ‏از کرمون بخریم. چه پرتقال‌هایی داشت شهداد. یادتونه؟ تموم شد. جوونا همه رفتن. پیرتر‌ها موندن و اونا که کارمندن. واسه چی ‏بمونن؟ حتی امکانات ١٠‌سال پیش رو هم نداریم. مردم دلسرد و دلزده‌ان. شهر خاموشه. چرا بمونن؟» این‌ها را عزت‌الله می‌گوید. ‏او از اهالی شهداد است؛ شهری در مرکز بخش شهداد و یکی از مهم‌ترین شهر‌های شهرستان کرمان، در حاشیه بیابانِ جهانیِ لوت. ‏‏ «خیلی از مردم که اصلا نمی‌دونن ثبت جهانی چیه؟ ثبت جهانی واسه روستایی‌ها نسبتا خوبه. گردشگرا میان توی روستاها. ولی ‏شهر شهداد محرومه؛ از همه چی. شهری که به‌سختی می‌تونین یه نونوایی اونجا پیدا کنین، خاموشه. خاموش. آمد و رفت هست ‏ولی چیزی از این آمد و رفت‌ها نصیب مردم شهداد نشده.» ‏

تیرماه ١٣٩٥ خورشیدی بود که یونسکو، لوت را، نخستین اثر طبیعی ایران را در پناه حمایت‌های خودش گرفت؛ به دلیل ‏مشخصات خاص جغرافیایی لوت.

بلندترین‌ها:

تپه‌های ماسه‌ای ٤٧٥ متری، کلوت‌های ١٥٥ متری، نبکا‌های ١٢ متری و گرمای ‏بیش از ٧٠ درجه گندم‌بریان و به دلیل رود شور و شگفتی‌هایش. حاکمی، رئیس گروه باستان‌شناسی شهداد در دهه‌های ٤٠ و ‏‏٥٠ خورشیدی درباره لوت نوشته است: «روی سفال‌های قرمزرنگ مکشوفه در محوطه باستانی شهداد، تعداد قابل توجهی ‏علامت و خطوط نشانه‌ای وجود دارد. کلمات تصویری مکشوفه در خبیص، مرحله تازه‌ای را درباره پیدایش خطوط ابتدایی اقوام ‏قبل از تاریخ نواحی شرق ایران می‌گشاید و موقعیت و اهمیت ممتازی را برای خبیص دوران قبل از تاریخ به وجود می‌آورد؛ استفاده ‏از خط و علایم مشخصه در آن عصر، مربوط به اقوامی بود که از لحاظ روابط اقتصادی و سیاسی در سطحی بالاتر از دیگر اقوام قرار ‏داشتند.»

لوت حدود ١٧٥‌هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. پهن شده بین سه استان؛ کرمان، سیستان و بلوچستان و ‏خراسان جنوبی. بیشترین سهم شگفتی‌های کشف‌شده‌اش در حوالی شهداد کرمان است. لوت که ثبت جهانی شد، امید‌ها در ‏شهداد همان‌قدر زنده شد که در سیستان، که در خراسان و همه در کرمان از گردشگری لوت گفتند؛ و حالا سه‌سال گذشته است: ‏‏ «ما در لوت زیرساخت نداریم و در این شرایط، وقتی برای گردشگری آن تبلیغ کنیم منطقه نابود می‌شود. به‌شدت هم نگرانیم، ولی ‏چه کاری می‌توانیم انجام دهیم وقتی نه زیرساخت در لوت داریم، نه حمایت می‌شویم؟ متاسفانه، میراث فرهنگی به میراث طبیعی ‏توجه نمی‌کند، چون تجربه نگهداری میراث طبیعی را تاکنون در کشور نداشته‌ایم. بیشتر به میراث فرهنگی رسیدگی می‌کنند‎. ‎‏ ‏پایگاه ما در استان کرمان فقط با سه نیرو اداره می‌شود! با این امکانات چه کاری از دست ما ساخته است؟ ما هنوز حتی یگان ‏حفاظت لوت را نتوانسته‌ایم تشکیل بدهیم. چندین‌بار تاکنون برای تشکیل یگان حفاظت نامه‌نگاری کرده‌ایم، ولی متاسفانه به آن ‏توجهی نشده است. خب، با این وضع چرا تبلیغات کنیم و توسعه گردشگری داشته باشیم که منطقه نابود شود؟» این‌ها را ‏دکتر مهران مقصودی، مدیر پایگاه ملی میراث جهانی بیابان لوت‎ ‎می‌گوید. چشم همه نگران؛ دل‌ها هم. ‏

عباس تقی‌زاده، روزنامه‌نگار اهل شهداد در سال‌های گذشته فراوان برای شهداد و لوت زحمت کشیده تا مشکلات این منطقه کم ‏شود. او حالا از نبود بدیهیات گلایه‌مند است: «ما هنوز نقشه راهی برای گردشگری بیابان لوت نداریم. هر نقشه‌ای که بخواهد ‏طراحی شود باید در آن، هر سه استان همسایه را با هم دید، چون منافع به هم پیوسته‌ای دارند، ولی اکنون می‌بینیم ارتباطات لازم ‏بین این سه استان به‌معنای واقعی شکل نگرفته است.» ‏

تقی‌زاده یادآوری می‌کند: «از زمانی که لوت ثبت جهانی شده اینکه بیابان چه ویژگی‌هایی دارد و ثبت جهانی یعنی چه و پیوند ‏آن با زندگی مردم چیست و چه باید باشد، حتی برای مردم محلی توضیح داده نشده است، درحالی‌که یکی از کار‌های مهم ‏آموزش‌های مستمر به مردم محلی است. مردم بسیاری در حاشیه لوت زندگی می‌کنند. لوت زمانی محل عبور و مرور ‏کاروانیان تجاری بوده و حتی اشیای تاریخی مربوط به هزاره سوم و چهارم قبل از میلاد در محوطه باستانی شهداد کشف شده است ‏که درفش شهداد معروف‌ترین آن است.

آثار تاریخی بسیاری در مناطق حاشیه لوت وجود دارد که همه این ظرفیت‌ها باید ‏معرفی و به آن رسیدگی شود، درحالی‌که تاکنون درصد کمی از ظرفیت‌ها معرفی شده است. البته همین‌جا بگویم منظورم این ‏نیست که منطقه باید پر از گردشگر شود بلکه همه اقدامات باید طبق برنامه و حساب‌شده باشد». او که یک‌سال است مدیر ‏روابط عمومی استانداری کرمان شده، هشدار می‌دهد: «درصد زیادی از مردم منطقه تحت پوشش نهاد‌های حمایتی هستند. این ‏وضعیت با داشته‌های منطقه همخوانی ندارد.» ‏

در این سه‌سال که لوت ثبت جهانی شده؛ در استان کرمان، وقتی حرفی از این اتفاق زده می‌شود، مقامات مغرور و مفتخر به ‏شکل‌گیری ٤٠ اقامت‌گاه بوم‌گردی در حاشیه لوت اشاره می‌کنند و آن را دستاورد طلایی‌شان می‌خوانند و بهانه‌اش: «در راستای ‏رونق گردشگری».

تقی‌زاده، اما نگران است که این «توسعه بی‌رویه» به ضد خود تبدیل شود: «در حوزه گردشگری وقتی لوت ‏ثبت‌جهانی و معرفی شد، تبلیغات زیادی صورت گرفت، درحالی‌که زیرساخت‌های گردشگری در منطقه فراهم نبود.

این اتفاق ‏منجر به سرمایه‌گذاری هواپیمایی ماهان در شهداد و توسعه بوم‌گردی‌ها در اغلب مناطق حاشیه لوت شد، ولی افزایش ‏بی‌رویه بوم‌گردی‌ها می‌تواند آسیب‌زا باشد. این مراکز نیاز به آموزش دارند و باید سازماندهی شوند. بوم‌گردی‌ها مسائل ‏مختلفی دارند، ولی هنوز تشکل خاصی ندارند و پیشنهاد من این است که انجمن صنفی بوم‌گردی در هر منطقه‌ای که نیاز است ‏شکل بگیرد.»

به گفته تقی‌زاده، متناسب با ظرفیت‌ها و جاذبه‌هایی که در منطقه وجود دارد، زیرساخت‌های گردشگری شکل ‏نگرفته و تمام تمرکز بر بوم‌گردی‌هاست، در صورتی که در کنار بوم‌گردی به مراکز درمانی و بهداشتی و هتل و دیگر امکانات هم ‏نیاز است. ‏

باور تقی‌زاده این است که تاکنون نگاه‌ها به لوت و مسائل آن، کوتاه‌مدت و مقطعی و کلیشه‌ای بوده است: «پایگاه ثبت‌جهانی لوت ‏تلاش زیادی در منطقه می‌کند، ولی نیاز است قدرت اجرایی کنار آن و همچنین همگرایی بین پایگاه و میراث و طبیعت‌گرد‌ها و ‏آژانس‌ها و دیگر دستگاه‌های مسئول شکل بگیرد. نمی‌خواهم بگویم لوت به حال خود رها شده، ولی نظارت جدی و کافی وجود ‏ندارد و زبان و فهم مشترکی نیز حول مسائل بیابان لوت شکل نگرفته است. حجم زیادی از گردشگر و مسافر وارد لوت ‏می‌شود، ولی به همین میزان، درآمد برای منطقه ایجاد نمی‌شود و تخریب هم وجود دارد.» ‏

امان از گردشگران ایرانی

‏ «کنار کلوت‌ها جای آتش روشن کردن، قلیان کشیدن و کباب درست کردن نیست! روی کلوت‌ها نباید یادگاری نوشت. با این ‏کارها، کلوت‌ها دارد آسیب می‌بیند.» این را محمدحسین یزدان‌پناه، بخشدار شهداد می‌گوید.

«بزرگ‌ترین مشکلی که در ارتباط با ‏لوت وجود دارد، مشکلات زیست محیطی و تخریب‌های عمدی است. با گردشگران خارجی مشکلی نداریم، اما گردشگران ایرانی به ‏حفظ طبیعت لوت توجهی ندارند. همان‌طور که روی آثار تاریخی یادگاری می‌نویسند، روی کلوت‌ها هم یادگاری می‌نویسند و ‏اصلا توجه ندارند که این عارضه‌ها بیش از دو میلیون‌سال سن دارد. کنار کلوت‌ها آتش روشن می‌کنند، کباب درست می‌کنند و ‏قلیان می‌کشند.» به گفته او بعد از ثبت جهانی، بخش شهداد فاز دوم رشد خود را آغاز کرده و ۴۰ واحد بوم‌گردی در این منطقه ‏فعال شده و ۳۰ پرونده هم در نوبت صدور مجوز است. دو هتل سنتی و کپری با ۱۵۰ تخت هم در شهر شهداد درحال احداث ‏است. اما اقامت، تنها یکی از نیاز‌های گردشگرانی است که به این منطقه سفر می‌کنند. خدمات گردشگری در شهداد بسیار ضعیف ‏است و برای مشکلات محیط زیستی هم راه چاره‌ای اندیشیده نشده است. ‏‌

نمی‌توانیم بیش از این کاری بکنیم ‏

معین افضلی، مدیر پایگاه جهانی لوت در کرمان هم نگران است: «نگران آینده بیابان لوت هستم. بزرگ‌ترین مشکل ما، ‏هماهنگ نبودن دستگاه‌هایی است که در حوزه لوت وظیفه دارند. در چند سالی که مسئولیت پایگاه جهانی لوت را برعهده داشتم، ‏درباره مسائل مختلف این حوزه اطلاع‌رسانی کرده‌ام. هرجا که ایرادی بود سعی کردیم رفع کنیم. با وضع موجود به‌شدت ‏نگران آینده لوت هستم.»

توضیحات افضلی گویای این است که امکانات و اعتبارات و نیروی کافی برای مدیریت عرصه ٤٠‌هزار ‏کیلومتر مربعی ندارند. پایگاه لوت در کرمان با دو نفر نیرو و بدون هیچ امکاناتی دارد فعالیت می‌کند. دستگاه‌های مختلف در ‏حوزه لوت وظیفه دارند که همگرایی بین‌شان وجود ندارد. شورای راهبردی لوت قرار بود تشکیل شود تا همه را دور یک میز ‏بنشاند. بار‌ها و بار‌ها در استان کرمان درخواست تشکیل این شورا را داده‌ایم، ولی توجهی نمی‌کنند؛ و همین‌جا می‌گویم که با این ‏وضعیت زیرساخت‌ها و این کمبود امکانات و این سیل گردشگری که به‌سمت بیابان روانه است، اگر همه به کمک نیایند معلوم ‏نیست چه اتفاقی در آینده بیفتد. ما دو، سه نفر در پایگاه لوت کرمان، درست است به‌اندازه کل دستگاه‌هایی که در لوت وظیفه ‏دارند کار کرده‌ایم، اما از همین‌جا اعلام می‌کنم به‌عنوان پایگاه، با امکاناتی که الان داریم نمی‌توانیم بیش از این، کاری کنیم! اغراق ‏نیست اگر بگویم بعد از ثبت جهانی، حجم گردشگران ١٠برابر قبل شده؛ من قبل از ثبت جهانی هم در حوزه لوت کار می‌کردم ‏و می‌گویم امکانات ما در حوزه این بیابان نسبت به قبل تغییری نکرده است.» و باز هم تأکید می‌کند که سخت نگران آینده ‏لوت است. ‏

شرمندگی پیش روی میهمان

آینده لوت یعنی آینده چند صد‌هزار نفر آدمی که دل از مهاجرت کنده‌اند و دل‌خوش به وعده‌های رونق پساجهانی شدن ‏در زادگاه‌شان نشسته‌اند؛ در شهداد، اندوهجرد، جَهَر، پشوییه، کشیت، تکاب، ابارق، فهرج، بم، راور و ... آینده لوت یعنی آینده ‏همه این آدم‌ها، یعنی آینده امیر شفیع‌آبادی و شفیع‌آبادی‌های دیگر. امیر شفیع‌آبادی سی‌وهفت‌ساله است. سیکل دارد، ‏اما هفت‌سال است بوم‌گردی‌ای را مدیریت می‌کند که واحد نمونه استانی هم شده و همین الان هم، به گفته خودش، ‏بوم‌گردی‌اش تا خردادماه ٩٩ رزرو است.

بوم‌گردی گندم‌بریان در روستای شفیع‌آباد خیلی نزدیک به بیابان لوت است. او، اما دارد خون ‏دل می‌خورد تا چراغ این خانه روشن بماند. «ثبت جهانی لوت در این چند‌سال خیلی تأثیر خوبی بر کسب‌وکار ما گذاشته و پذیرش ‏گردشگران خارجی خیلی خوب انجام می‌شود. هفت‌سال است این اقامت‌گاه را با ٥٠٠، ٦٠٠‌میلیون تومان سرمایه‌گذاری ‏راه‌اندازی کرده‌ام، ولی از آب و برق محرومم و آب و برق اقامت‌گاهم را از طریق خانه یکی از همسایه‌ها که آنجا زندگی نمی‌کند، ‏تأمین می‌کنم که همین هم پاسخگوی نیازم نیست. بار‌ها و بار‌ها از مسئولان خواسته‌ام به مشکلم رسیدگی کنند. وقتی ‏بوم‌گردی نمونه استان شدم، رزم‌حسینی استاندار وقت کرمان از من پرسید چه درخواستی دارم؟ به او از آب و برق گفتم و ‏خواستم انشعاب آب و برق به اقامت‌گاهم بدهند. گفت که تا دو هفته آینده مشکلت حل می‌شود. از آن زمان، سه، چهار‌سال ‏گذشته، ولی من هنوز به این مشکل گرفتارم.» ‏

درددل‌های او ادامه دارد: «بوم‌گردی ما در منطقه بیشترین گردشگر خارجی را پذیرش می‌کند. وقتی توریست‌ها می‌آیند و ‏جاذبه‌های عالی را در لوت می‌بینند، خوب نیست که در اقامت با کمبود امکانات روبه‌رو باشند. کاش مسئولان از ما حمایت ‏می‌کردند. ما که کمک بلاعوض نمی‌خواهیم. فقط امکاناتی نیاز داریم که پیش‌روی گردشگران شرمنده نشویم. الان گردشگران ‏خارجی دارند اتاق رزرو می‌کنند؛ من، ولی دلهره دارم که در گرمای هوا اگر نتوانم اسپلیت را برایشان روشن کنم چه باید بکنم؟ ‏وقتی آب و برقم مشکل دارد باید مدام جلوی گردشگران خم شوم و عذرخواهی کنم. من نمی‌خواهم این‌طور میزبانی باشم و حل ‏این مشکل هم از عهده خودم به‌تن‌هایی بر نمی‌آید.» ‏

او دلسوز دیگر اهالی منطقه و همکارانش است: «من با دل امید این اقامت‌گاه را تأسیس کردم و سینه‌خیز جلو آمده‌ام و در ‏کارم هم موفق شدم، ولی دوست دارم دیگر اهالی روستا‌های این منطقه هم موفق بشوند. دوست دارم وقتی ظرفیت واحدم تکمیل ‏است گردشگران به‌جای ترک شهداد، به دیگر اقامت‌گاه‌ها بروند. همه می‌گویند ٤٠ بوم‌گردی در منطقه تأسیس شده، ولی نهایت ‏‏٢٠ واحد آن فعال است، چون با این هزینه‌ها، خیلی‌ها با مشکل برخورد کرده‌اند و نمی‌توانند کار کنند. کسانی که تازه بوم‌گردی ‏راه‌اندازی کرده‌اند واقعا به پشتیبانی نیاز دارند.» سه‌سال از جهانی شدن بیابان گذشته؛ شهر‌ها و روستا‌ها با صدای پای گردشگر‌ها ‏واجنبیده و آبی زیر پوست منطقه دویده، اما واقعیت این است که لوت با این شرایط جدید، تنها مانده و این، همه چیزی است ‏که این گزارش می‌خواست بگوید. ‏

منبع: شهروند

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.