به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، برای شناخت اقشار و گروههایی که تعامل، دیدار و گفتوگوی با آنها برای آیتالله خامنهای ارزشمند و حائز اهمیت است، یکی از راهها، بررسی تعداد دیدارها و سروکار داشتنهای رو در رو است. براساس این معیار، بدون شک، «دانشجویان» در زمره مغتنمترین و مهمترین اقشاری هستند که آیتالله خامنهای، مراوده و گفتوگوی با آنها را در ردیف نخست برنامههای خود قرار داده است.
کثرت مراودات آیتالله خامنهای و دانشجویان، اگرچه دارای مبانی حکومتی و ناشی از درک اهمیت و جایگاه دانشجوهاست، از یک عامل دیگر هم ناشی میشود و آن گرهخوردگی تاریخی حیات سیاسی ایشان با قشر دانشجو است. آنچه پیش روی شماست خلاصه شده مطلبی با همین عنوان از سایت khamenei.ir محسوب میشود.
از سالهای پیش از پیروزی انقلاب، «سیدعلی خامنهای» در شمار روحانیونی قرار داشت که دانشجویان در هنگامه تبلیغات ضد روحانیت دوران پهلوی و نیز فعالیتهای دامنهدار جریانات روشنفکر و متجددِ ضد دین، ارتباط و معاشرت با آنها را انتخاب میکردند. در آن دوره، هر روحانی و معمّمی نمیتوانست ذهن پویا و کاوشگر دانشجویان را درک کند و در تعامل خود با آنها، نوعی رفتار کند و نوعی از تعالیم دینی را ارائه کند که نشانههای تحجر، جمود و عقبماندگی از زمانه، از او متبادر نشود.
اگرچه آیتالله خامنهای بهدلیل فعالیتهای بیامان مبارزاتی و فرهنگی سالهای پیش از انقلاب، به بسیاری از شهرهای کشور سرکشی میکرد و به دانشگاههای مهم ایران رفتوآمد داشت، اما بهطور طبیعی، حلقه ارتباطی ایشان با دانشجویان، بیش از هر جایی در مشهد متمرکز بود.
به این ترتیب در سالهای پیش از پیروزی انقلاب، نوعی پیوند معنوی و تقارب ذهنی میان آیتالله خامنهای و دانشجویانی که در اطراف ایشان قرار داشتند بهوجود آمده بود. البته «این ارتباطات، ارتباطات سازمانی نبود، ارتباطات تشکیلاتی نبود، ارتباطات در مسائل مبارزاتی تند نبود، ارتباط فکری و تبیینی بود؛ یعنی جلساتی داشته باشیم که دانشجوها در آنجا شرکت کنند، یا ما احیاناً در جلسهای از جلسات دانشجویی در دانشگاه شرکت کنیم.» (۲۰/۴/ ۱۳۸۹)
واپسین اقدامِ عمده آیتالله خامنهای و روحانیون مبارز در آستانه پیروزی انقلاب، تحصن در دانشگاه تهران بود. مکانیابی این تحصن در دانشگاه، نشانه دیگری از میل روحانیت برای وحدت با دانشگاهیان بود و البته با حضور آنها در بطن حوادث انقلاب در مرکزیترین نقطه شهر تهران، آنها را به مجموعه عظیم ملت انقلابی پیوند میزد. با پیروزی انقلاب، فصل جدیدی در روابط آیتالله خامنهای با دانشجویان آغاز شد.
با پیروزی انقلاب، دانشگاههای کشور، یکی از کانونهای تحولات سیاسی و محل تبادل افکار و مناظرات شد.
در چنین شرایطی بود که پس از فاجعه شهادت آیتالله مطهری، امام خمینی؟ ره؟، رابطه آیتالله خامنهای و دانشگاه را به شکلی رسمی برقرار کرد. امام در دیدار با جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران، در پاسخ به احساس نیازی که از سوی آنها مبنی بر خلأ بهوجودآمده از فقدان آقای مطهری در دانشگاه ابراز کردند، «آقا سیدعلی خامنهای» را بهعنوان یک روحانی مناسب برای جوّ دانشگاه و رجوع دانشجویان انقلابی معرفی کردند وبه این ترتیب، آقای خامنهای بهعنوان نماینده امام در دانشگاه تهران انتخاب شد. مهمترین اقدام ایشان در این مقطع، برگزاری جلسات هفتگی با دانشجویان بود که در حد فاصل تابستان۵۸ تا بهار۵۹ در دانشگاه تهران برگزار میشد.
طرح صریح مسائل سیاسی و پاسخهای قاطع به پرسشهای بیپروای دانشجوها در این جلسات، سبب شده بود که محتوای سخنان آیتالله خامنهای، عموماً در جراید کشور انعکاس پیدا کند. محتوای پرسش و پاسخهای این مقطع، عموماً بهدلیل عضویت ایشان در شورای انقلاب و حزب جمهوری، پیرامون مسائل مرتبط با این دو نهاد انقلابی است و پرسشگران، جدای از پرسشهای فکری یا جویا شدن نظرات شخصی ایشان، از مواضع شورای انقلاب یا حزب جمهوری نیز در قبال رویدادهای گوناگون سؤال میکردند. اما بخش دیگری از سؤالات به صورت مستقیم به خود آقای خامنهای مرتبط میشد و پرسشگران درباره اقدامات و مسوولیتهای او، پرسشگری و مطالبه میکردند.
برای آیتالله خامنهای، حضور در دانشگاه و گفتوشنود با دانشجوها، نهتنها سخت و دشوار و دردسرآفرین نبوده، بلکه از دیگر مسوولیتها و فعالیتهایی که در آن مقطع داشته، دوستداشتنیتر بوده است: «من در تمام شغلهایی که هماکنون انجام وظیفه میکنم مثل سپاه پاسداران و وزارت دفاع، کار سخنرانی و نماز جماعت را که هفتهای یک روز و با شما دانشجویان میباشم از همه کارهایم بیشتر دوست دارم. چون من با این کار آمیخته شدهام و [این کار را]اصیلتر میدانم.» (روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۹/۹/۱۳۵۸)
با انتخاب آیتالله خامنهای به سِمَت ریاست جمهوری اسلامی ایران در مهرماه۱۳۶۰، دیدارهای دانشجویی و جلسات پرسش و پاسخ، با وجود اشتغالات زیاد ایشان همچنان ادامه یافت. در این دوره اما، نهفقط شهر تهران و مشخصاً دانشگاه تهران، که جلسات
آیتالله خامنهای با دانشجویان، به دانشگاههای سراسر کشور تسری پیدا کرد؛ به این شکل که ایشان در جریان انجام سفرهای استانی به اقصینقاط کشور، و برگزاری جلسات با مسوولان و اقشار مختلف مردم آن استان، گاهی یک جلسه هم به دیدار با دانشجویان اختصاص میداد.
از این رو رییسجمهوری وقت ایران در طول دوران ریاست جمهوری، جدای از جلسات عمومی با دانشجویان دانشگاهها و مراکز آموزشی متعدد کشور، بهطور مشخص، جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی را همچنان تداوم بخشید. ایشان افزون بر تداوم نسبی جلسات پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه تهران، همین نحو جلسات را با دانشجویان دانشگاههای شهید بهشتی، علم و صنعت، خرمآباد، رازی کرمانشاه و امیرکبیر هم برگزار کرد. مجموع تعداد این جلسات، برای یک دوره هشتساله ریاست جمهوری، بسیار قابل توجه است.
نکته جالب دیگر آن است که بعضی از این جلسات بلافاصله پس از وقوع رویدادهای مهم سیاسی کشور برگزار شده است. این اتفاق به این معنا است که آیتالله خامنهای پس از وقوع چنین حوادثی که فضای سیاسی کشور را بهشدت متأثر کرده، بهترین جایگاه و محل برای روشنگری و تبیین مسائل و پاسخ به شبهات بهوجودآمده را «دانشگاه» میدانستهاند. برای مثال، در روزهای پس از عزل آیتالله منتظری از قائممقامی رهبری در فروردین۱۳۶۸، آیتالله خامنهای با حضور در یکی از دانشگاههای تهران، به چند سؤال پیرامون «آیتالله منتظری و دلیل برکناری ایشان» پاسخ میدهند. یا اینکه پس از پذیرش قطعنامه۵۹۸، باز هم در جلسهای دانشجویی حاضر میشوند تا سؤالات و شبهات احتمالی بهوجودآمده پس از پذیرش این قطعنامه را مرتفع کنند.
با آغاز دوران مسوولیت رهبری آیتالله خامنهای از خردادماه۱۳۶۸، که مسوولیتی بهمراتب سنگینتر از مسوولیتهای پیشین ایشان بود، جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی همچنان ادامه یافت. این جلسات در دوران رهبری که امکان استفاده از بعضی ابزارهای پاسخگویی دیگر مانند مصاحبه با مطبوعات و رسانهها وجود نداشت، اهمیتی دوچندان پیدا کرد؛ چراکه بزنگاهی بود برای طرح دغدغههای عمومی و پرسشگریهای بلاواسطه یک قشر آگاه و جستوجوگر که میتوانست بهترین انتقالدهنده مسائل، معضلات و شبهات آحاد جامعه باشد. بیش از ۱۰جلسه پرسش و پاسخ مستقیم با دانشجویان دانشگاههای کشور در این دوره، کارنامه قابل توجهی برای رهبری انقلاب است.
در این دوره، رهبر انقلاب، بازدید از دانشگاههای مهم کشور و بهویژه دانشگاههای پایتخت را از نو آغاز کرد و یک بار به هریک از آنها سرکشی کرد و جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان برگزار کرد. آیتالله خامنهای که در سالهای دولت سازندگی، به امید حضور مسوولان در دانشگاهها، از برگزاری جلسات پرسش و پاسخ منصرف شده بود، سرانجام تصمیم گرفت که از سال۷۶، این جلسات صمیمانه و رو در رو را از نو آغاز کند؛ «در چند سال اخیر من خیلی به مسوولان گفتم و تکراراً اهمیت این کار را یادآوری کردم؛ ولی مثل اینکه متأسفانه مجال نکردند در دانشگاه حضور پیدا کنند. بالاخره این اواخر، من به این نتیجه رسیدم که خودم باید به دانشگاه بیایم.» (۲۰/۱۱/۱۳۷۶)
این جلسات، جدای از دیدارهای سالیانه رهبر انقلاب با دانشجویان در ماه مبارک رمضان است که طی دهها جلسه، دانشجویان و نمایندگان تشکلها، فرصت بیان دیدگاههای خود و نیز پرسیدن سؤالات مورد نظرشان از رهبر انقلاب را داشتهاند.
تاریخ سال دانشگاه
۲۲ اردیبهشت ۱۳۷۷ دانشگاه تهران
۱۲ شهریور ۱۳۷۷ دانشگاه تربیت مدرس
۴ اسفند ۱۳۷۷ سردبیران و نویسندگان نشریات دانشجویی
۱ آذر ۱۳۷۸ دانشگاه صنعتی شریف
۹ اسفند ۱۳۷۹ دانشگاه امیرکبیر
۲۲ اسفند ۱۳۷۹ دانشگاه امیرکبیر
۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۲ دانشگاه شهید بهشتی
حضرت آیتالله خامنهای نهتنها بههیچوجه مخالف فعالیت سیاسی دانشجوها نبوده است بلکه در برههای که برخی دولتمردان بهدنبال سرکوب هرگونه فعل سیاسی و هیجان در دانشگاه بودند، از حقوق دانشجویان دفاع و با دولتمردان برخورد کرده است:
«بنده چند سال قبل از این، خیلی پیش، سالها پیش؛ راجع به سیاست در دانشگاهها، یک تعبیری بهکار بردم که مسوولان دولتی آن روز خیلی ناراحت شدند که چرا این حرف را میزنید؛ گفتم: خدا لعنت کند کسانی را که بساط فکر سیاسی و کار سیاسی و تلاش سیاسی را از دانشگاهها جمع کردند؛ از ما گلهمند شدند که شما بچهها را وادار میکنید به کار سیاسی. خب، حالا البته همانها گاهی اوقات ریاکارانه یک حرفهایی میزنند راجع به دانشگاه و دانشجو و این حرفها، لکن عقیده واقعیشان همان است؛ [اما]من عقیدهام این است.» (۲۹/۳/۱۳۹۵)
با این حال، در دوران اصلاحات، سیاستبازی، جای فعالیت سیاسی سودمند و تقویت قوه تحلیل سیاسی را گرفت و بعضی جریانات وابسته حزبی و سیاسی در داخل دانشگاه با همدستی نیروهای نزدیک به جریانات حزبی، بهدنبال انحراف حرکت آرمانخواهانه اسلامی و ملی جنبش دانشجویی و ایجاد تنشهای بیفایده بودند که با مخالفت رهبری انقلاب مواجه شد؛ بنابراین در این برهه آیتالله خامنهای با حضور در دانشگاهها این امکان را برای مواجهه مستقیم دانشجویان با نظرات رهبری انقلاب فراهم کردند تا تمهیدی برای مقابله با جوسازیها، تبلیغات منفی و ابهامآفرینیهای معارضان باشد؛ «یکی از شیرینترین رخدادها برای انسان این است که جوانانی که مظهر معرفتجویی و استفهام و طالبِ دانستن و آگاهی هستند، چیزی را بپرسند که انسان میتواند در محدوده اطلاعاتش به آن جواب دهد و درعینحال به همین اندازه میتواند در رفع سؤال و ابهام در ذهن جوان که مظهر شادابی و نشاط و میل به پیشرفت است کمک کند؛ بهخصوص با توجه به اینکه ابهامآفرینی، یکی از سیاستهای اصلی کانونهای مبارزه با جمهوری اسلامی است. ابهامآفرینی و ایجاد نقطه کور برای ذهنها، خودش یک سیاست است؛ لذا من وقتِ عمده را باز هم انشاءالله صرف پاسخ به سؤالات خواهم کرد.» (۲۲/۲/۱۳۸۲)
با نگاهی به محتوای پرسشهای مطرحشده در این چند جلسه پرسش و پاسخ دوران رهبری، درمییابیم که پرسشها حتی از زمان
ریاست جمهوری هم صریحتر است. دانشجویان در مطرح کردن سؤالات خود با آیتالله خامنهای، و در به چالش کشیدن اقدامات و عملکرد رهبری انقلاب، و نیز درباره اختیارات رهبر و عملکرد نهادهای زیرمجموعه وی، هیچ احساس دغدغه یا خودسانسوری ندارند و همین امر، به طرح پرسشها و پاسخهای ماندگار و جالب توجهی انجامیده است.
پرسش یک دانشجو: چرا افرادی که از طرف حضرتعالی به سِمَتها و مسوولیتها گمارده میشوند، نه دارای سلامت نفس، نه توانایی مدیریت و نه شیفته خدمت هستند؟! خواهشمندم برای تقویت اسلام عزیز و جبهه ولایت، افراد بیطرف و مستقل و توانا را منصوب فرمایید.
پاسخ آیتالله خامنهای: البته شما بدانید، من نیتم این است که بهترین آدمها را در رأس مسوولیتها ببینم و بگمارم؛ در این شکی نداشته باشید. در این زمینههایی هم که حالا مواردی را ذکر کردید و من نام و مسوولیت آنها را نخواندم، سعی کردهام بهترینها را انتخاب کنم. البته گزینش سخت است. آدم، کنار که نشسته، عیبها را میبیند. احیاناً بعضی انگیزهها ممکن است دخالت کند و آدم عیبی را بزرگتر از آنچه که هست، ببیند؛ محسّنات را نبیند و مقایسه بین آدمهای مختلف برایش میسر نباشد. این کار خیلی سختی است. ما سعیمان این است که از آدمهای خوب و توانا استفاده کنیم. البته بعضیها را در جاهایی میگماریم، اما بعد از مدتی احساس میکنیم که مناسب آنجا نیستند؛ طبیعتاً آنها را برمیداریم؛ از این کارها هم بلدیم. اینطور نیست که همیشه نصب باشد؛ گاهی هم عزل است. منتها عزل هم دوگونه است: گاهی از روی خشم و ناراحتی است؛ گاهی نه، از روی مصلحتاندیشی است. اینها هم وجود دارد.» (۱۲/۶/۱۳۷۷)
پرسش یک دانشجو: شما از چه کانالهایی و چگونه در جریان امور و مسائل جامعه قرار میگیرید؟ آیا همهچیز را به شما میگویند؟
پاسخ آیتالله خامنهای: من از طُرق رسمی و غیر رسمی سعی میکنم با واقعیات در تماس باشم. گزارشهایی که به من داده میشود، بسیار متنوع است؛ هم گزارشهای دستگاههای مختلف اطلاعاتی است؛ چه اطلاعات مربوط به وزارت اطلاعات، چه آنچه که مربوط به اطلاعات نیروهای مسلح است، چه آنچه که مربوط به بعضی از دستگاههای خبررسانی دستگاههای دولتی است، هم بخشی از دفتر ما کارش اطلاعرسانی است؛ مثل دفتر ارتباط مردمی و دفتر بازرسی، که اینها از طریق نامه و تلفن مرتباً با مردم در تماساند. با اشخاص و تیپهای مختلف اجتماعی هم ملاقاتهای فراوانی دارم و نامه هم زیاد دریافت میکنم. بههرحال گوش من، گوش فعالی است؛ اما درعینحال مدعی نیستم که همهچیز را میدانم. ممکن هم نیست که همهچیز را بدانم؛ البته ممکن است چیزهایی را بدانم و چیزهایی را هم ندانم. معتقدم که برای یک مسوول در دستگاه حکومتی اعم از مسوولیتی که بنده دارم یا مسوولیتی که دیگر مسوولان دارند؛ انقطاع از واقعیات و دوری از مردم، عامل انحطاط است. معتقدم که یک مسوول نباید اجازه دهد که از واقعیات جامعه و از خبرهایی که در جامعه جاری است، دور بماند... من به خانههای اشخاص هم میروم. یکی از کارهایی که بحمدلله من از اوایل ریاست جمهوری تا به حال انجام دادهام البته گاهی بیشتر است، گاهی کمتر این است که به منازل اشخاصی از آحاد و تودههای مردم میروم، روی فرششان مینشینم، با آنها حرف میزنم و زندگیشان را از نزدیک لمس میکنم. البته به شما عرض کنم، اطلاع از مردم، یک بخش از اطلاع است؛ بخش دیگرش اطلاع از دشمن است.» (۹/۱۲/۱۳۷۹)
پرسش یک دانشجو: همه مشکلات را به گردن نیروهای خارجی (آمریکای بیچاره!) نیندازید. رهبر کشور، خود باید پاسخگوی مشکلات کشورش باشد، نه یک کشور بیگانه
پاسخ آیتالله خامنهای: کاملاً درست است. اولاً آمریکا خیلی هم بیچاره نیست؛ آنچنان هم که بعضی خیال میکنند.
باچاره نیست! یک چیز میانهای است. ما همه مشکلات را به گردن آمریکا نمیاندازیم؛ مشکلات ما از خودمان است منتها دشمن میخواهد از این مشکلات حداکثر استفاده را کند و پدر کشور و ملت را دربیاورد؛ این را هم نگوییم؟!» (۲۲/۲/۱۳۸۲)
روابط حضرت آیتالله خامنهای با دانشجویان در دوره رهبری، بسیار گستردهتر از آن است که بتوان آن را در قالب یک گزارش جمعبندی کرد. این جلسات، اگرچه به همین شکل بهدلیل آنچه رهبر انقلاب، مشکلات سنوسال و اشتغالات ذکر کردهاند، در سالهای اخیر تکرار نشد، اما جلسات دیدار سالیانه ایشان با دانشجویان، همچنان فرصت این مراوده رو در رو و دوطرفه را زنده نگه داشت. رهبر انقلاب اسلامی علاوه بر جلسات پرسش و پاسخ و نیز دیدارهای سالانه در ماه رمضان با دانشجوها، در سفرهای استانی نیز با دانشجویان شهرها و استانها دیدار کرده است. دیدارهای گهگاه با تشکلهای دانشجویی که بخش مهمی از آنها رسانهای نشده است، بخش دیگری از این ملاقاتهای رو در رو است. به تصریح ایشان، «همه گروههای دانشجویی چه خود گروهها و چه افراد دانشجو با من ارتباط دارند... من هم همهشان را به یک معنا حمایت میکنم؛ البته نه حمایت مادی؛ من که از کسی حمایت مادی نمیکنم.» (۲۲/۲/۱۳۷۷) همه اینها، جدای از حساب جداگانه و بسیار بالایی است که رهبر انقلاب برای تسریع حرکت کشور به سوی پیشرفتهای مادی، معنوی و نیز مطالبهگری برای تحقق آرمانهای بلند دین و ملت، برای دانشجویان باز کرده است؛ امری که انکار آن، انکار خورشید تابان در آسمان نیمروز است.
حضرت آیتالله خامنهای در دهه۹۰، بار دیگر مسوولان کشور را برای پاسخگویی به دانشجویان فراخواندند. ایشان تأکید کردند که مسوولان باید خود را در معرض پرسشگری دانشجویان قرار دهند: «من عقیدهام این است که مسوولان باید در دانشگاهها شرکت کنند؛ رؤسای سه قوه، مسوولان میانی، رییس صداوسیما، مسوولان سپاه و نیروهای مسلح؛ اینها بروند با دانشجوها جلسه بگذارند و حرفهای گفتنی دانشجوها را بشنوند؛ و من به شما عرض کنم؛ آنها هم برای دانشجوها حرفهای گفتنی زیادی دارند. هیچ چیزی جای این گفتوگوی رو در رو و چهره به چهره را نمیگیرد.» (۱۶/۵/۱۳۹۱)
قضاوت درباره اینکه حضور مسوولان کشور در دانشگاه طی سالهای اخیر، تا چه اندازه راضیکننده بوده، بر عهده دانشجویان و آحاد جامعه است.
منبع: صبح نو
انتهای پیام/