به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پیامهای غیرکلامی و هیجانات درونی بطور غیرشفاف خواسته و یا ناخواسته به مخاطبان خود دروغ نمیگویند و یا حداقل طرف مقابل را کمتر به سمت اشتباه سوق میدهند.
افرادی که پیامهای غیرکلامی و هیجانات درونی را به درستی دریافت میکنند دارای سواد هیجانی هستند.
به عبارتی این عده از مدیریت احساسات، هیجانات و عواطف درون فرد یا گروهی خود برای برقراری روابط بین فردی به خوبی آگاهی دارند.
برای نمونه وقتی از شخصی سوال میشود حالت چطور است؟ ممکن است زبان او به طور شفاهی بگوید که خوب هستم، اما وقتی به چشمان او نگاه میکنیم، متوجه میشویم که حالش چندان خوب نیست.
در همین رابطه میتوان اذعان کرد پیامهای غیرکلامی کمتر ما را به اشتباه میاندازند و شاید بتوان سرنخهای دقیق تری از آنچه واقعاً فرد تجربه میکند، نمایان سازد.
زمانی که عواطف، احساسات و نیازهای روحی و روانی به عنوان پیامهای غیر کلامی افراد جامعه را بتوان به خوبی درک کرد، بهتر میتوان با همدلی و در عین حال در شادی و غم آنان شریک شد.
هرچقدر بتوان به لحاظ عاطفی، فاصلهها را از درون با یکدیگر نزدیکتر کرد، میتوان از تحولات و نگرشهای درونی افراد مطلع ساخت و اجازه داد بهترین راهکارها را برای بیان خواستههای خود مطرح کرد.
توانایی و بیان احساسات، بهترین و عملیترین تعریف از سواد هیجانی است.
در واقع این یک روش و مدل شفاف و مشخص برای شناسایی احساسات اطرافیان است و کمک میکند که وقتی احساس بد و احیانا ناخوشایند و حتی اعتراض از وضعیت موجود در میان باشد، چه کمکی میتوان به این افراد ارائه کرد.
برای نمونه زمانی برای فرد مشخص میشود آنچه احساس میکند «نپذیرفته شدن» است، پس آنچه نیاز دارد «پذیرفته شدن» است.
بطور مشابه وقتی که احساس گرسنگی میکند، آنچه نیاز دارید غذا خوردن است. آنچه که مشاهده میشود این است که افراد در بسیاری از موقعیتها ناتوان از شناسایی و برچسب زدن به احساسات دیگران هستند و آن را به گونهای پیچیده و غیرمستقیم بیان میکنند که باعث ناکامی احساسی در فرد و سردرگمی در اطرافیان میشود.
خیلی مواقع افراد با نامیدن احساسات خود، اعم از احساس عصبانیت، احساس هیجان، احساس توهین و یا احساس قدردانی، شروع به تجربه واقعی آن احساس میکنند، زیرا با نامیدن احساسات به ذهن این اجازه را میدهیم که به قسمت هیجانی مغز که احساسات در آن ذخیره شده، دسترسی پیدا کند.
بیان احساسات غیرواقعی
این پیش فرض وجود دارد که بیان مستقیم یکسری احساسات خاص در جامعه خیلی پذیرفته نیست، نگرانی از توهین به دیگری، اینکه ناسالم و رنجور به نظر برسیم و یا در روابط اجتماعی پس زده شویم، از دلایل عدم زندگی فرد بر مبنای احساس واقعی خود است.
در نتیجه به جای اینکه احساسات، مستقیم و شفاف بیان شوند، بصورت غیرمستقیم و از طریق رفتار فرد یا افراد و یا زبان بدن و حالات آنان بروز مییابند. در واقع عدم ثبات بین ماهیت آنچه بیان میشود و لحن صدا و زبان بدن، برای نمونه افرادی که برای مخفی کردن احساسات واقعی خود همواره صدای شاد و کلیشهای همچون مجری برنامه صبحگاهی رادیو دارند.
ارتباط غیرکلامی
روزانه بالغ بر ۹۰ درصد رفتارهای غیرکلامی، بخش عمده ای از ارتباطات بین فردی را تشکیل می دهد.
رفتار غیرشفاهی، حرکات، راه رفتن، نشستن، چگونه صحبت کردن و یا چگونگی بلندی صدای، نزدیک ایستادن، تماس چشمی جمله این موارد منجر به ارسال پیامهای قوی میشود.
این پیامهای غیر شفاهی، حتی هنگامی که ساکت و آروم هستیم میتواند ارسال شوند و به برقراری ارتباط ادامه دهند.
هوش هیجانی هم در دریافت و شناخت درست این پیامها به فرد کمک میکند و هم در ارسال به هنگام و متناسب آنها تعیین کننده است.
برای نمونه زیگموند فروید روانکاو اتریشی در خاطرات خود تعریف میکند یکی از بیمارانش در حالیکه بطور ناخودآگاه حلقه ازدواج را از انگشت خود در میآورد و آن را به انگشت میکرد، به طور کلامی ادعا میکرد که از ازدواج خود راضی است، از آنجایی که فروید مفهوم این حرکت ناخودآگاه را میدانست زمانیکه مشکلات ازدواج آن فرد پدیدار شد، تعجب نکرد.
تحقیقات نشان می دهد وقتی کلمات با حرکات بدن متضاد باشد، افراد بیشتر آنچه را که گفته می شود، نادیده می گیرند و در مقابل به اشاره غیرکلامی، خلق و خو، افکار و هیجان ها، اهمیت بیشتری می دهند.
منبع: ایرنا
انتهای پیام/