جوان ۲۶ ساله‌ای هنگام دستبرد به یک دستگاه موتورسیکلت در محدوده بازار فردوسی مشهد مورد ظن نیرو‌های انتظامات قرار گرفت و دقایقی بعد ماموران گشت کلانتری میرزا کوچک خان مشهد حلقه‌های قانون را بر دستان او و همدستش گره زدند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، من فروشنده موتورسیکلت سرقتی را نمی‌شناسم و از جا و مکان او هم خبری ندارم فقط می‌دانم که نام او «اردلان» است و حدود ۲۰ سال دارد او موتور‌های سرقتی را به فروش می‌رساند که من و همدستم نیز با خرید یک دستگاه موتورسیکلت سرقتی قصد داشتیم از مراکز تجاری سرقت کنیم.

فیلم سرقت!

این‌ها بخشی از اظهارات جوان ۲۶ ساله‌ای است که هنگام دستبرد به یک دستگاه موتورسیکلت در محدوده بازار فردوسی مشهد مورد ظن نیرو‌های انتظامات قرار گرفت و دقایقی بعد ماموران گشت کلانتری میرزا کوچک خان مشهد حلقه‌های قانون را بر دستان او و همدستش گره زدند.

در حالی که تصاویر ضبط شده دوربین‌های مدار بسته همه صحنه‌های سرقت را نشان می‌داد دو جوان سارق به همراه موتورسیکلت سرقتی که سوار بر آن بودند به کلانتری انتقال یافتند و با دستور سرهنگ محسن باقی زاده حکاک (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) توسط نیرو‌های زبده تجسس مورد بازجویی‌های تخصصی قرار گرفتند.

در این میان جوان ۲۶ ساله مجرد پس از پاسخ به سوالات افسر پرونده، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کردم، اما به خاطر شرایط نامناسب خانوادگی نتوانستم درس بخوانم به همین دلیل مدرسه را رها کردم تا وارد بازار کار شوم در این میان به خاطر معاشرت با بچه محل هایم مسیر درست زندگی را گم کردم. احساس غرور و خودنمایی در وجودم رخنه کرده بود تا این که یک نزاع سرنوشتم را تغییر داد. آن روز برای آن که نزد دوستانم خودی نشان بدهم در آن درگیری شرکت کردم که بعد از آن هم با شکایت طرف مقابل و به اتهام چاقوکشی روانه زندان شدم و بدین ترتیب مهر «سابقه دار» بر پیشانی ام خورد.

بعد از آزادی از زندان همچنان بیکار بودم و برای تامین هزینه‌های زندگی گاهی با یکی از بچه محل‌ها به کارگری می‌رفتیم تا این که در یک پیک موتوری مشغول کار شدم، اما درآمدم آن چنان نبود که بتوانم به آرزوهایم برسم. روز‌ها به همین ترتیب می‌گذشت تا این که حدود سه ماه قبل در منطقه قلعه ساختمان با جوانی به نام «اردلان» آشنا شدم.

او معمولا در اطراف یکی از ایستگاه‌های اتوبوس پرسه می‌زد و قد متوسطی داشت. وقتی سرگرم گفتگو با یکدیگر بودیم او از فروش موتورسیکلتی سخن گفت که سوار بر آن بود. اردلان گفت: موتورسیکلت سرقتی است که آن را به مبلغ ۸۰۰ هزار تومان می‌فروشد من هم که با دیدن موتورسیکلت وسوسه خرید آن به جانم افتاده بود نزد بچه محلمان رفتم و موضوع را با او درمیان گذاشتم قرار شد من و «حسن» موتورسیکلت را به صورت شراکتی بخریم.

به همین دلیل نفری ۴۰۰ هزار تومان تهیه کردیم، ولی قولنامه خرید به نام من نوشته شد. مدتی بعد از این ماجرا وسوسه سرقت رهایم نمی‌کرد. با خودم فکر می‌کردم اگر با موتورسیکلت سرقتی در مراکز شلوغ و پرتردد سرقت کنیم پلیس نمی‌تواند ما را شناسایی کند.

این گونه بود که به همراه «حسن» سوار موتور شدیم و به محل پارک موتورسیکلت‌ها در محدوده بازار فردوسی مشهد آمدیم.

«حسن» با آن که گواهی نامه ندارد هدایت موتورسیکلت را به عهده داشت. وقتی حسن مشغول باز کردن باتری یکی از موتورسیکلت‌ها بود ناگهان ماموران انتظامات به ما مشکوک شدند به طوری که راه گریزی نداشتیم چند دقیقه بعد هم ماموران انتظامی سر رسیدند و ما را به کلانتری انتقال دادند و ...

هنوز سخنان متهم ۲۶ ساله به پایان نرسیده بود که جوان میوه فروشی با تماس تلفنی ماموران تجسس وارد کلانتری شد و با دیدن چهره متهم ۲۶ ساله او را شناخت و اظهارات دزد موتورسیکلتش را دروغ دانست.

این شاکی ۲۱ ساله که از کشف موتورسیکلت خوشحال شده بود درباره چگونگی سرقت گفت: مدتی قبل به همراه یکی از دوستانم به پارک ملت مشهد رفتیم، موتور را در پارکینگ بولوار امامت گذاشتم و دو نفری به سوی سرویس‌های بهداشتی رفتیم که ناگهان دوستم متوجه سرقت موتورسیکلت شد. من هم بلافاصله به دنبال دزد دویدم که پایم لغزید و به زمین افتادم، اما دوستم چهره یکی از آن دو سارق را دیده بود او همین جوان ۲۶ ساله است که دست بند بر دست دارد و ...

شایان ذکر است متهمان این پرونده با دستور قاضی سید جواد حسینی (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) و برای کشف سرقت‌های احتمالی دیگر به پلیس آگاهی انتقال یافتند.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

منبع: روزنامه خراسان

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.