عظیم در تحقیقات اعتراف کرد که با همکاری فردی به نام شکور اقدام به قتل شهاب کرده است. او انگیزه خود از این کار را تعرض مقتول به همسرش عنوان کرد.
پرونده با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. دو متهم پرونده روز گذشته در برابر قضات شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران حاضر شدند.
در ابتدای جلسه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و سپس پدر و مادر مقتول در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند.
در ادامه، عظیم در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل عمدی را قبول کرد و یکبار دیگر مدعی شد، چون فکر میکرد مقتول به همسرش تعرض کرده، مرتکب قتل شده است. عظیم گفت: من و شهاب دوستانی خیلی صمیمی بودیم. قسم برادری خورده بودیم. او گفته بود بهجز ناموس هیچ چیز ما از هم جدا نیست. زمانی که او مجرد بود، با هم دوست شدیم. وقتی داشتم با زیبا که زنی مطلقه بود، ازدواج میکردم، شهاب شاهد عقد ما بود. او به خانه من رفتوآمد میکرد. تا اینکه یکبار من و داییام به ترکیه رفتیم. در آن مدت زیبا با من در تلگرام چت میکرد و با هم از این طریق ارتباط داشتیم.
وقتی برگشتم، زیبا به من گفت: شهاب به او حرفهای ناخوشایند و معناداری زده است. من گفتم شهاب برادر من است، کاری نمیکند. بعد یکبار دیگر به همسرم گفته بود که عاشق او شده. شهاب به همسرم گفته بود: در محضر که بهعنوان شاهد عقد آمدم، همان لحظه عاشقت شدم. عظیم قدر تو را نمیداند، از او طلاق بگیر و با من ازدواج کن. همسرم قبول نکرده بود. زیبا خیلی با من صادق بود، هر اتفاقی میافتاد، به من میگفت: تا اینکه یک روز شهاب از من خواست زیبا را با او به خانهاش بفرستم تا کمی لباس بستهبندی کنند و به خانه من بیاورند تا من بفروشم. من دختر هفتساله همسرم را هم همراهشان فرستادم. وقتی به موبایل همسرم زنگ زدم، گوشی دست دخترش بود. دختر به من گفت: زیبا و شهاب در اتاق هستند. از آنجایی که شهاب با خانوادهاش زندگی میکرد، من تصور نمیکردم مشکلی ایجاد شود.
متهم ادامه داد: چند شب همسرم نیمهشب هذیان میگفت. او خیلی عصبی بود، گریه میکرد و میگفت: شهاب خجالت بکش. شهاب میکشمت. یکبار زیبا را بیدار کردم، اما هرچه پیگیر شدم چیزی نگفت. هربار شهاب به خانه ما میآمد، همسرم از منزل بیرون میرفت. بالاخره از همسرم پرسیدم شهاب به تو تعرض کرده؟ انکار کرد. گفتم من شهاب را میکشم. وقتی این حرف را زدم، زنم گفت: من بارها به تو گفتم که شهاب آدم درستی نیست. با این کارها پای من را وسط نکش. همین چیزها هم باعث شد زنم از من جدا شود. روز حادثه با شهاب قرار گذاشتم. به او گفتم میخواهیم به دیدار دوستمان، سعید، برویم. به همراه شکور به دنبال شهاب رفتیم و درحالیکه شیشه هم کشیده بودم، با چاقو ۱۴ ضربه به شهاب زدم و جسدش را رها کردم، کمی هم بنزین روی او ریختم که آتش بزنیم و بعد فرار کردیم.
در ادامه، متهم ردیف دوم در جایگاه قرار گرفت. او همه اتهاماتش را انکار کرد و گفت: من از هیچ چیز خبر نداشتم، فقط، چون موتور داشتم، همراه عظیم رفتم و آنجا متوجه شدم چه اتفاقی افتاده است.
قضات حرف متهمان را باور نکردند. قاضی مستشار گفت: شما ادعا کردید یک بطری ۵/۱ لیتری بنزین با خود بردید و روی متهم ریختید. اگر این اتفاق میافتاد تا مغز استخوان جسد از بین میرفت، اما این اتفاق نیفتاده است. این یعنی شما از موتور شکور بنزین کشیدهاید و شکور هم در جریان قتل بوده است. دو متهم نتوانستند به این استدلال قاضی جوابی بدهند، اما عظیم باز تأکید کرد که شکور نقشی در قتل نداشته است.
قضات بعد از گفتههای متهمان و پایان دفاعیات آنها برای صدور رأی وارد شور شدند.