به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «سرگرمی» یکی از عواملی است که بشر را از دیرباز به سوی داستان کشیده است و نتوانسته خود را از آن رهایی دهد. کنجکاوی انسان که بعد از وقوع هر حادثه چه پیش میآید، داستان خلق میکند. لحظههای واقعه انسان را به دنبال خود میکشد و فراغ خاطری به او میدهد و دلبستگی او را به داستان فراهم میآورد. عمدهترین این دلبستگیها، نیاز به لحظههایی است که انسان خواسته خود را فراموش کند و با خیالپردازی زندگی یکنواخت خود را تنوع ببخشد. والتر بنیامین (۱۸۹۲ – ۱۹۴۰) در مقاله «قصهگویی» عصری را توصیف میکند که در آن انسان هنوز میتوانست تجربیاتش را، آن هم به نحو دهان به دهان، منتقل کند. زمانی بود که انسانها به گوش سپردن به قصههای غریب از زبان یکدیگر علاقه نشان میدادند.
قصهگویانی بودند که سینهشان پر از ماجراهای شگفت بود یا عمری را در سفر گذرانده و از احوال سرزمینهای دور و نزدیک باخبر بودنـد. «سندباد» نمونهای از قصهگویان نوع دوم است که وقتی از سفر دریاییاش به خانه بازگشت، هفت شب پیاپی مردمش را به خانه دعوت کرد تا از چیزهای غریبی که به چشم خود دیده یا به گوش خود شنیده بود، برای آنها تعریف کند و از دل این قصهگویی، شنوندگان امید به پند و اندرزی داشتند که به آنها حکمتی بیاموزد؛ حکمتی که گویی غایت نخستین به «روایت» درآوردن زندگی بود. شبکه ارتباطات انسانی وجود داشت که شیوه عمل قصهگو به نوعی معرف آن بود؛ ارتباطات صمیمی و چهره به چهره حالا خود برای ما بسیار غریب مینماید. برای ما که حالا دیگر باید در جایی نزدیک به پایان روندی که مصادف خواهد شد با «زوال قصهگویی» به سر بریم؛ همان روندی که بنیامین عقیده داشت اولین نشانه آغاز ظهور رمان در عصر جدید است.
گفتهاند: «بقای داستان را زمان معین میکند و بسیاری از داستانها وجود داشتهاند که در زمان انتشارشان با استقبال بسیاری همراه بودهاند، اما بعد از گذشت دو، سه دهه جز اسمی از آن باقی نمانده است.» از این رو، هرگز نباید اعتبار و ارزشی برای داستانهایی که در مدتی کوتاه به چاپهای متعدد رسیده، قائل شد و کمتر پیش آمده که چنین کتابهایی چندان دوام بیاورند.
دورهای از نظر بازار فروش را پشت سر میگذارند و فراموش میشوند. اغلب از این کتابها با عنوان «داستانهای عامهپسند» یاد میکنند، اعتبار و تداوم زمانی کوتاهمدتی دارند و «یکبارمصرف» هستند، اما داستانهایی که در زمان طولانی به چاپهای متعدد میرسند، آزمایش خود را پس میدهند و ارزش و اعتبارشان مسلم میشود. ارسطو برای داستان سه رکن قائل شده: آغاز، میانه، امروز. اثری میتواند از سه خصوصیت لازم برای موفقیت و بزرگی هر نوشته خلاقهای برخوردار باشد که «شیوه روایت خاص» خودش را داشته باشد؛ سه خصوصیتی که از آنها با عنوان «عمومیت»، «اعتبار» و «خُلقیت» نام میبرند.
یک؛ عمومیت: به این معنا که اکثریت ایرانیهای کتاب خوان اثر را خوانده باشند یا دستکم اسم آن را شنیده باشند؛ مثل رمان «سووشون» که از شیوه روایت مکتب واقعگرایی برخوردار است و چاپهای متعددی به خود دیده و هنوز هم مطرح است.
دو؛ اعتبار: یعنی علو ارزش ادبی آن در کل از نظر صاحبنظران مورد تایید قرار گرفته باشد.
سه؛ خُلقیت: به این معنا که به پارهای از جنبههای خاص ملی و هویتی ما پرداخته باشد؛ خواه بر افراط و تفریطها و عیوب و ناشایستگیهای اخلاقی و اجتماعی ما دست گذاشته باشد، مثل «یکی بود یکی نبود»، خواه از محسنات، صفات مثبت و آرمان گرایی ما ایرانیها صحبت کرده باشد.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/