خبرگزاری ما در گفتوگویی که با قاسم تبریزی، کارشناس تاریخ انجام داده به بررسی بخشی از رویدادهای مهم بعد از قیام کربلا و تأثیرگذاری اسارت خانواده حضرت سیدالشهدا علیه السلام پرداخته است. آن طور که این پژوهشگر تاریخی شرح میدهد، شهادت امام حسین علیه السلام ننگ بزرگی برای یزید محسوب میشد و خود یزید متوجه شده بود که چه جنایت بزرگی کرده که او را سرافکنده کرده است. بر اساس همان قیام کربلا به شدت تحت فشار عمومی بود و حتی درباریان او را سرزنش میکردند. به همین دلیل نمیخواست بار دیگر در واقعه حره، اهل بیت رسول خدا صلیالله علیه و آله را مورد آزار قرار بدهد تا ننگش زیادتر شود و خودش را بدنامتر کند.
تبلیغات معاویه مانع از شناخت مردم نسبت به مقام امامت شد
یکی از رویدادها بعد از قیام عاشورا، ورود اسرای کربلا علیهمالسلام به شام است. در این مرحله از تاریخ نوشته شده که مردم شام، خانواده شهدای کربلا و فرزندان و خانواده امام حسین علیه السلام را خارجی مینامیدند. دلیل این اتفاق چیست؟ مگر آنها حضرت زینب سلامالله علیها و امام سجاد علیه السلام را نمیشناختند که آنها را با این لقب صدا میزدند؟
عنوان خارجی به معنای خارجشده از دین است و مردم شام تصور میکردند اسرای کربلا از دین خارج شده و مرتد شدهاند. آنها تحت تبلیغات گسترده و سوء معاویه و یزید قرار داشتند و بر این اساس آشنایی درستی نسبت به اهل بیت امام حسین علیه السلام پیدا نکرده بودند. چون معاویه و یزید میخواستند اسلام را هر طوری که مطابق با میل آنهاست تبلیغ کنند و حکومت را در دست داشته باشند.
چطور مردم تا این اندازه تحت تبلیغات منفی حکومت معاویه قرار گرفتند؟ به هر حال آنها دوران کوتاهی تا زمان رسول خدا صلیالله علیه و آله فاصله داشتند، چطور بصیرت دینی را این اندازه از دست داده بودند که نوه پیغمبر خدا را خارجی بنامند؟
همه اینها در اثر حیله معاویه بود. معاویه حدود 42 سال در دمشق خلافت کرد. حدود پنج سال در دوران خلیفه دوم و 12 سال در زمان خلیفه سوم حاکم شام بود. در زمان خلافت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در حدود پنج سال و در زمان خلافت ظاهری امام حسن علیه السلام هم شش ماه حاکم شام بود. او در این مدت طولانی توانسته بود ذهن مردم را مشتت کرده و اوضاع را به نفع خود رقم بزند. تبلیغات منفی علیه اسلام ناب انجام میداد و هرچه را که دوست داشت به نام اسلام خوراک فکری مردم میکرد. به این شیوه توانست مدتها حاکم شام باشد و مردم شام هم مطیع و فرمانبردار او بودند. حیلههای معاویه به اندازهای بود که چهره بر حق امام علی علیه السلام را در نظر مردم وارونه نشان داد و بدعت ناسزاگویی به آن حضرت را رایج کرد.
در نهایت در زمانی که اسیران کربلا وارد شام کردند، مردم آنها را خارج شده از دین میخواندند. به طوری که در کتابهای مقتل میخوانیم مردی در شام مقابل امام سجاد علیه السلام ایستاد و گفت: شکر خدایی را که شما را کشت و نابود کرد و مردم را از شر شما آسوده کرد! امام سجاد علیه السلام آیاتی از قرآن کریم مبنی بر حقانیت پیامبر خدا و اهل بیت علیهم السلام را به او یادآوری کرده و فرمودند: ای پیرمرد! این آیهها در حق ما نازل شده و ما ذوی القربی و اهل بیت مطهر از گونه آلایش هستیم. پیرمرد وقتی آنها را شناخت و متوجه شد آنها فرزندان پیغمبر خدا صلیالله علیه و آله هستند، از حرفها و عملکرد خود پشیمان شد، توبه کرد و گفت: از بغضی از شما داشتم به سوی خدا توبه میکنم و از دشمنان محمد و آل محمد علیهم السلام بیزارم.
ثمرات ابتدایی اسارت خانواده امام حسین علیه السلام
این اندازه ظلم و تعدی که نسبت به امام حسین علیه السلام و اسیران کربلا شد، چه ثمراتی در آن دوران تاریخی داشت؟
این سفر تاریخی اسیران کربلا به سوی شام، هرچند که برای آنها بسیار سخت و طاقتفرسا بود اما دقت کنید که نتایج چهل سال تبلیغات زشت و مسمومکننده معاویه و یزید را از بین برد. اسیران کربلا به خوبی چهره ناپسند و کریه بنیامیه را برای مردم آشکار کردند و به همه هویت اصلی آنها را نشان دادند.
به طوری که میتوان گفت وقتی اسیران کربلا به سمت مدینه برمیگشتند در حکم ارتش پیروز بودند که هرچند کشتهها و شهدای زیاد و باارزشی داشتند اما مأموریت خود را به خوبی انجام داده بودند.
واقعه حره و اوضاع خانواده امام سجاد علیه السلام
اوضاع مدینه در آن دوره از تاریخ و بعد از قیام کربلا چگونه بود؟ گویا در آن دوران تنشهایی در جامعه مدینه به وجود آمد.
بله. بعد از شهادت امام حسین علیه السلام در شهرهای حکومت اسلامی تنشها و آشوبهایی ایجاد شد و این آشوبها به مرور متوجه مدینه شد که مرکز استقرار خویشاوندان پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله بود.
حاکم مدینه برای آرام کردن اوضاع گروهی از بزرگان شهر را به شمت دمشق فرستاد از نزدیک یزید ملعون را که آن زمان حاکم جوانی بود، ببینند و با او درباره اوضاع صحبت کنند. یزید نه ظاهر اسلام را رعایت میکرد، نه تربیت درستی داشت و تدبیری در کارهایش داشت وقتی با این گروه از بزرگان مدینه روبرو شد، همچنان به شرابخواری و سگبازی و کارهای ناپسندش در مقابل آنها ادامه داد. نمایندههای مدینه از این شرایط یزید به شدت ناراحت شدند و به این ترتیب، شهر مدینه به شدت دچار شورش شد تا جایی که مردم حاکم تعیین شده از سوی یزید و خاندان اموی را از شهر بیرون کردند.
واکنش یزید ملعون در این اوضاع چه بود؟
یزید برای آرام کردن اوضاع لشکری را فرستاد و مسلم بن عقبه را فرمانده آنها کرد.
این همان واقعه حره است؟
بله. واقعه حره، همان رویدادی است که یزید به لشکر مسلم بن عقبه اجازه داد سه روز وارد مدینه شوند، به اموال و زنان تجاوز کنند و سه روز زنان و اموال خانههای این شهر را برای سربازان لشکر خود حلال اعلام کرد! به این ترتیب لشکر شام سه شبانهروز مردم را قتلعام کردند، از هیچ عمل زشتی ابا نکردند، بسیاری از مردان و زنان دیندار را کشتند، حرمتها را شکستند، به زنان و دختران شهر تجاوز کردند و خیانتهای بسیاری را رقم زدند.
میدانیم که خانواده امام سجاد علیه السلام هم در مدینه زندگی میکردند. اوضاع آنها در واقعه حره چگونه بود؟
در این فاجعه بزرگ، امام سجاد علیه السلام و خانواده ایشان از شورش در امان بودند. درواقع یزید ملعون برای اینکه بیشتر از قیام کربلا سرافکنده نشود، دستور داده بود به خاندان رسول خدا صلیالله علیه و آله تعرضی نشود. یزید به مسلم عقبه دستور داده بود که چون امام سجاد علیه السلام در جریان شورشها نقشی نداشته به ایشان صدمه نرسد. به همین دلیل بود که گروهی از مردم مدینه در واقعه حره به خانه امام سجاد علیه السلام پناه بردند تا از تجاوزها در امان بمانند.
آثار ننگ یزید ملعون در قیام عاشورا
دلیل اصلی در امان ماندن امام سجاد علیه السلام در واقعه حره چه بود؟ به هر حال میدانیم که یزید ملعون در قیام کربلا به طرز وحشیانهای امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت را به شهادت رسانده و خانواده ایشان را به اسارت برده بود؟ چرا در این واقعه متعرض این خاندان نشد؟
شهادت امام حسین علیه السلام ننگ بزرگی برای یزید محسوب میشد و خود یزید متوجه شده بود که چه جنایت بزرگی کرده که او را سرافکنده کرده است. بر اساس همان قیام کربلا به شدت تحت فشار عمومی بود و حتی درباریان او را سرزنش میکردند. به همین دلیل نمیخواست بار دیگر در واقعه حره، اهل بیت رسول خدا صلیالله علیه و آله را مورد آزار قرار بدهد تا ننگش زیادتر شود و خودش را بدنامتر کند.
سفارش عبدالملک بن مروان به حاکم حجاز
آیا بعد از قیام کربلا، واقع دیگری روی داد که اهل بیت رسول خدا صلیالله علیه و آله طی آن به دلیل ننگی که یزید ملعون به بار آورده بود، در امان بمانند؟
بله. یکی دیگر از این وقایع به دستور عبدالملک بن مروان است که برای حجاج که از طرف او حاکم حجاز شده بود، نوشت: من را به خون فرزندان ابوطالب آلوده نکن چون خودم دیدم که خاندان حرب یعنی ابوسفیان، با آنان درافتادند و سرنگون شدند.
گفته شده که عبدالملک اهل سیاست بود و پنج سال بعد از قیام کربلا به حکومت رسید. بر همین اساس میتوان اهمیت و ارزش این دستور او را درک کرد که نشان میدهد خاندان ابوسفیان یعنی معاویه و یزید ملعون با وجود تمام فشار و آزاری که ائمه اطهار علیهم السلام وارد کردند، در هدفهای شوم خود به موفقیتی نرسیدند و فقط روسیاهی در دنیا و لعنت ابدی را برای خود فراهم کردند.
حیلهها مانع از پاشیده شدن بنیامیه نشد
با این وجود پشتوانه فکری، بنیامیه چگونه از هم پاشیده شد؟
اگر به هر نوع از جامعههای بشری نگاه کنید متوجه میشوید که حکومتها هر قدر هم که دارای قدرت و زور باشند، باز هم به یک پشتوانه اعتقادی و فکری نیاز دارند. یعنی همه جامعهها یک نظام اعتقادی لازم دارند تا تکیهگاه فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آنها باشد و هر نوع از اعمال آنها را توجیه کند. هر قدر هم که قدرتها بزرگ باشند باز در کنار ابزارهای سلطه گری خودشان اعم از مأموران نظامی و قدرت پلیسی به ابزار روانی نیاز دارند تا فکر مردم را مطیع خودشان کنند.
اگر مردم فکر و اندیشه داشته باشند و نظام حاکم بر خود را خیانتکار و ظالم بدانند، هرگز قبول نمیکنند از دستورات آن تبعیت کنند. پس یک پشتوانه و تکیهگاه اعتقادی و فکری نیاز است تا مردم را رام کرده و مانع شورش آنها باشد. بر حسب تفاوت جامعهها، این تکیهگاه میتواند یک ایسم، مکتب، یا حتی در قالب مذهبی و اندیشه دینی باشد.
حکومت بنیامیه با همه ظلمهایی که در حق مردم روا داشت، خودش را محتاج چنین تکیهگاهی میدید. اما به هر حال رفتار و اعمال حاکم و درباریان با دین اسلام سازگار نبود و حاکمان به صورت ظاهری هم مرتکب اعمال خلاف شرع میشدند. به همین دلیل آنها سعی میکردند با تبلیغاتی جنایتهای مذهبی خود را بپوشانند و چهره حقیقی خود را از مردم مخفی نگه دارند. البته نباید تصور شود که حاکمان بنیامیه نسبت به افکار عمومی مردم بیتفاوت بودند. این طور نبود. حاکمان سعی میکردند افکاری را به مردم القا کنند و اذهان عمومی را وارد کنند که متصور شوند وضع موجود بهترین شرایط ممکن است و به همین دلیل باید از آن حفاظت شود.
جعل حدیث و شعر، ابزارهای تبلیغاتی در دست معاویه
حاکمان بنیامیه چطور میتوانستند رفتار غیر اسلامی داشته باشند و آن را با اسلام توجیه کنند؟
آنها از ابزارهایی مثل تلقین و جبر استفاده میکردند. همان طور که بعد از مدتی معاویه توانست چهره حق حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام را مخدوش کرده و بدعت توهین به آن حضرت را بنا کند. یا اینکه خودش را امیر مؤمنان نامید و بعد از او عدهای حتی یزید ملعون که ظاهر اسلام را هم رعایت نمیکرد، امیر مؤمنان مینامیدند. اینها در اثر توطئه و فریب از طریق تبلیغات منفی ممکن شده بود. طوری که مردم میدانستند یزید سگباز و شرابخوار است، اما با این حال به او لقب امیر مؤمنان میدادند.
نمونه دیگر اینکه یکی از ابزارهای قوی در دست بنیامیه جبرگرایی بود که با استفاده از این ابزار توانستند هر نوع اعتراض مردم و شورش عمومی را در نقطه آغاز از بین ببرند. در عین حال آنها از ادبیات و شعر هم برای پیشبرد اهداف خود و تبلیغات منفی استفاده میکردند. همان طور که معاویه از نفوذ فوقالعاده شاعران در میان افکار عمومی، در جهت پیشبرد اهداف خودش بهره میبرد. او و سایر حاکمان بنیامیه، شاعران را تشویق میکردند که شعرهایی در تعریف و تمجید از حکومت آنها بسرایند و حتی گاهی شاعرانی را وادار به این کار میکردند تا هیچ کسی امکان قیام بر علیه حکومت معاویه را نداشته باشد.
معاویه حتی به جعل حدیث اقدام میکرد. یعنی افرادی را مشخص کرده بود تا احادیثی را بسازند و آنها را به دروغ به نبی مکرم اسلام نسبت دهند، احادیثی با مضمون تائید حکومت معاویه و نوع حکومتداری بنیامیه. درواقع شعر و جعل حدیث دو ابزار در دست معاویه بود و از آنها در تبلیغات خودش استفاده میکرد و ذهن مردم را به نفع خود کنترل میکرد.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/