به گزارش گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن نصراللّه دبیرکل حزباللّه لبنان پنجمین و آخرین قسمت از گفتگوی تفصیلی دبیرکل حزباللّه لبنان با دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای، شجاعانهترین تصمیم رهبر انقلاب اسلامی در حوادث منطقهای را ایستادگی فعالانه در برابر هجوم همهجانبه و خشمگینانهی آمریکا به منطقهی غرب آسیا پس از حوادث ۱۱ سپتامبر دانست و افزود: «به یاد دارم در آن زمان، مقالاتی نوشته و در آنها گفته شد که منطقه به مدت ۲۰۰ یا ۳۰۰ سال وارد عصر آمریکایی میشود و هیچکس نمیتواند در برابر آمریکا بایستد و آن را شکست دهد. چه کسی مقابل آمریکا ایستاد؟ السید القائد. این اقدام تنها نیاز به شناخت تاریخی و آگاهی سیاسی و تدین و اخلاص ندارد، بلکه مستلزم برخورداری از سطح بالایی از شجاعت است. ایشان در مقابل تنها ابرقدرتِ متکبر استکباری در جهان ایستادند؛ ابرقدرت خشمگینی که به هیچ قید و بندی پایبند نیست. ایشان در مقابل آن ایستادند، اما نه بهحالت تسلیم که بهصورت تهاجمی؛ یعنی کسی که نبرد مواجهه با پروژهی آمریکایی در منطقه را طی سالهای گذشته رهبری کرد، السید القائد بود.»
بیشتر بخوانید: برنامه «معادله نصر»، قسمت پنجم/ تشریح ویژگیهای رهبری حضرت آیتالله خامنهای در گفتگو با سیدحسن نصرالله + فیلم
دبیرکل حزبالله لبنان در بخش دیگر این گفتگو به بیان ویژگیهای شخصیتی رهبر انقلاب اسلامی نیز پرداخت. وی در این زمینه به «داشتن اخلاص نسبت به خداوند متعال، اسلام، مسلمانان و مستضعفان و مظلومان»، «زهد و پارسایی»، «تواضع، مهربانی و رفتار پدرگونه نسبت به افراد»، «آگاهی سیاسی و تاریخی گسترده»، «داشتن اعتماد فراوان به خداوند»، «صاحب اندیشه بودن در مسائل فکری جهان اسلام» و «قدرت علمی و فقهی» رهبر انقلاب اشاره کرد و در بخش دیگر این گفتگو در پاسخ به سؤالی دربارهی شیرینترین خاطرهاش از دیدارهایی که با رهبر انقلاب داشته است، به ذکر یکی از خاطراتش با ایشان پرداخت و گفت: «در سالهای ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ بهدلیل سختیها، چالشها و خطرات بسیار، مراحل سختی را سپری میکردیم و خسته شده بودیم. طبیعتاً آن موقع من جوان بودم، محاسنم کاملاً سیاه بود و باری که بر دوش داشتم، فراتر از طاقتم بود. یک بار که به ایران سفر کردم، در نزد السید القائد خطاب به ایشان گفتم «ای سید ما! چه کنم؟» السید القائد در آن زمان به من گفتند: «تو هنوز جوان هستی و تمام محاسنت سیاه است. من از خستگی چه بگویم که تمامی محاسنم سفید شده است؟» ایشان گفتند: «طبیعی است که انسان در مسیرش با چالشها، سختیها و مخاطراتی، گاهی از سوی دشمنان و گاهی از سوی دوستان خود مواجه شود. غالباً هم اذیتهای دوستان، آزاردهندهتر از اذیتهای دشمنان است و درد بیشتری را به انسان تحمیل میکند. در نهایت هم محدودیتهایی در بسیاری از امور وجود دارد. انسان گاهی از لحاظ روحی خسته میشود و به کسی احتیاج پیدا میکند که او را راهنمایی کرده و مسیر را به او نشان دهد. گاهی انسان به کسی احتیاج پیدا میکند که دستش را بگیرد؛ گاهی به کسی احتیاج پیدا میکند که او را آرام کند و از لحاظ روحی و معنوی به او آرامش و اطمینان ببخشد؛ گاهی هم به کسی نیاز پیدا میکند که قدرتش را افزایش داده و عزمش را راسخ سازد. در همهی این اموری که بدان احتیاج داریم، ما خداوند متعال را داریم و به دیگران نیازی نداریم.»
وی ادامه داد: اینها جملگی صحبتهای السید القائد بود که به دور از هرگونه تشریفاتی مطرح شد. ایشان در ادامه گفتند: «به همین دلیل، هرگاه احساس خستگی کردی و یا احساس سختی داشتی، توصیه میکنم که این راه را امتحان کنی. وارد یک اتاق شو و برای مدتی حتی پنج یا ده دقیقه یا ربع ساعت با خود خلوت کن و با خداوند متعال سخن بگو. ما اعتقاد داریم که خداوند حضور دارد، میشنود، میبیند و میداند و او قادر و غنی و حکیم است. یعنی همهی آنچه را که ما بدان احتیاج داریم، خداوند داراست. پس با او سخن بگو و در این میان، نیازی به خواندن ادعیهی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و ائمهی معصومین علیهمالسلام نیست. با زبان خودت، به زبان عامیانهی مردم، آنچه را که در ذهن و قلبت میگذرد بگو و خداوند میشنود و میبیند و او جواد و کریم و بخشنده و اهل عطف و کرم و مغفرت و هدایت و علم است. اگر این کار را انجام دهی، خداوند تعالی به تو آرامش و اطمینان و قدرت میدهد، دستت را میگیرد و هدایتت میکند. من این مسئله را از روی تجربه میگویم. امتحان کن و نتیجهاش را ببین.»
انتهای پیام/