به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ساعت ۸ صبحشنبه، بازپرس پژوهش گزارشی از یک قتل دریافت کرد که در آن مردی در غیاب زن و بچهاش که در سفر بودند، قربانی دزدان مسلح شده است.
دقایقی بعد در برابر ساختمان آجر سه سانتی چهارطبقهای از خودرویش پیاده شد و در همان لحظه نخست از حرفهای مردم شنید مقتول آدم خوبی برای خانواده اش نبوده است.
بیشتر بخوانید: جنایت فامیلی به خاطر ۴۳ هزار تومان!
افسرجنایی با دیدن بازپرس ادعا کرد، قاتل به نام محمود شناسایی شده است و دقایقی بعد توسط تیم پلیسی بازداشت خواهد شد.
بررسیها نشان میداد، آویزان بودن طناب سفید رنگ از پنجره طبقه سوم ساختمان تا نیممتری کف کوچه شک برانگیز است به ویژه این که در هوای سرد باز بودن پنجره خودش دلیلی بر یک اتفاق بود.
مقتول مردی به نام جمشید بوده که به دلیل بدرفتاری هایش زن و بچه خود را به خانه پدری در شمال فرستاده و قاتل احتمالی شریک او در باشگاه بدنسازی است که با هم اختلاف داشتند. حتی کارشان به بیمارستان هم کشیده شده بود و تهدید به قتل هم کرده بودند.
شاهد پرونده یکی از مردان همسایه بود. بازپرس بعد از وارسی طناب داخل ساختمان شد. چون در ورودی از داخل قفل بوده قفل توسط ماموران شکسته شده بود. بازپرس روی قفل هیچ کلیدی ندید.
او داخل شد و وقتی بین مبلها ایستاد، میز شیشهای را دید که روی آن دو لیوان شربت خالی و مقداری میوه دست نخورده بود. در جهت مخالف قرار گرفتن لیوانها و در سوی دیگر میز شیشهای جسد جمشید طاقباز روی مبل افتاده بود. مردی قویهیکل که لباس راحتی شیکی به تن داشت با اصابت یک گلوله به پیشانیاش به قتل رسیده بود.
با توجه به نوع لباس جمشید به نظر میرسید او در حضور آشنایی خیلی راحت نشسته بوده و از روبه رو هدف گلوله قرار گرفته است.
بازپرس وقتی از جسد دور شد طناب فرار را دید که به پایه میز ناهارخوری بسته شده و از پنجره باز اتاق پذیرایی در ضلع شمالی اتاق به بیرون آویزان بود.
روی میز ناهارخوری تنها یک پارچ پر از آب بود که در نزدیکی لبه میز که به سمت ورودی آشپزخانه اوپن بود، قرار داشت.
وقتی بررسی صحنه قتل تمام شد از ساختمان خارج شد انگار قاتل را بازداشت کرده بودند او مردی هیکلی با سرشانههای عضلانی بود که یک تیشرت آستین کوتاه قرمزرنگ به تن داشت. موهایی کوتاه با پوستی سفید رو شلواری سبز و کتانی زرد رنگ که مشخص میکرد او هم بدنساز است.
بازپرس ابتدا سراغ شاهد جنایت رفت. مسعود در خانهای در سمت مخالفت محل قتل و با سه خانه فاصله زندگی میکرد.
مسعود به بازپرس گفت: ساعت ۳ شب به پشت بام رفتم تا آنتن را وارسی کنم که چشمم به پنجره این ساختمان افتاد، مردی با موهای کوتاه و هیکلی بزرگ تیشرت تیره رنگ وکفش زرد از طنابی که به پنجره طبقه دوم آویزان بود، پایین میآمد. همه از جمشید در محله بدشان میآید گفتم شاید دزد است، چون من هم دل خوشی از این مرد نداشتم دزد را نادیده گرفتم و سریع رفتم تا تلویزیون تماشا کنم، اما وقتی شنیدم جمشید کشته شده است، سریع نزد پلیس آمدم. مسعود با درخواست بازپرس مظنون به قتل را از دور دید و درحالی که شوکه بود، فریاد زد شک ندارد که قاتل همان مرد است.
فردای آن روز محمود روبه روی بازپرس نشست و با گریه ادعا کرد قاتل نیست. او اختلافش را پذیرفت، اما گفت زن و بچه مقتول برایش خیلی مهم بودند و اصلا دوست نداشت بی سرپناه باشند.
محمود روانه بازداشتگاه شد و بازپرس به مرور پرونده پرداخت. زودتر از آن چه تصور میکرد قاتل را شناسایی کرد. محمود راست میگفت، قاتل نبود، اما مشخص نبود مسعود چرا همسایه اش را کشته است؟!
ساعتی بعد مسعود با شنیدن دلیل بازپرس قبول کرد قاتل است و خصومت و دعوای خیابانی را انگیزه آن اعلام کرد. اما بازپرس دلیلی آورد که نشان میداد مسعود همدست داشته است و این بار مرد همسایه پرده از راز یک زن برداشت. مسعود گفت:من دختری به نام نسرین را دوست دارم، اما مقتول هم با او رابطه داشت. نسرین به خاطر ترس به دوستی با جمشید ادامه میداد درحالی که میخواست با من ازدواج کند. باید او را از بین میبردیم. میدانستیم جمشید تنهاست. ساعتی قبل از رفتن به خانه اش سری به باشگاهش زدم و دیدم شریکش چه شکلی است و چه لباسی به تن دارد. نسرین همه اطلاعات را به من داده بود. ۱۰ شب بود که من و نسرین به خانه مقتول رفتیم و بعد از قتل خارج شدیم.
دلایل بازپرس:
هیکل محمود نشان میداد او وزن زیادی دارد و با توجه به طناب آبی رنگ که به پایه میز ناهارخوری بسته شده و پارچ پرآب این میز تاب تحمل وزن او را ندارد و مشخص بود صحنه سازی شده است.
هیچ کلیدی در خانه پیدا نشد و در قفل بود. همین نشان میداد قاتل از در آپارتمان خارج شده و آن را با کلید قفل کرده است، پس مسعود دروغ میگفت شب محمود را دیده که از پنجره فرار میکند.
وجود دو لیوان در سمت مخالف افتادن جسد جمشید نشان میداد او دو مهمان داشته که برای آنها نوشیدنی ریخته و خودش شربت نخورده است. همین نشان میداد، مسعود همدست داشته است.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/