به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، عصر ۱۸ تیرماه امسال ماموران کلانتری ۱۳۲ نبرد از پیدا شدن جسد پسرجوانی در جوی آب بولوار شهید محلاتی، خیابان کوثر اطلاع یافتند و خیلی زود تیمی از ماموران برای بررسیهای پلیسی در محل حاضر شدند.
ماموران در بررسیهای ابتدایی پی بردند که پسر جوان از ناحیه گردن، شکم و پهلو هدف ضربات مرگبار چاقو قرار گرفته است.
تیم پلیسی خیلی زود پی برد که قتل از سوی شرور خطرناک که از دوستان قربانی جنایت بوده صورت گرفته است و در حالی که تجسسها برای دستگیری این جوان ادامه داشت، قاتل که بهرام نام دارد پای در پلیس اگاهی تهران گذاشت و خود را تسلیم ماموران کرد.
بهرام که ۲۵ سال دارد بارها با اتهامات مختلف به زندان رفته و حالا به جرم قتل عمد دوستش دستگیر شده است.
این شرور ادعا میکند که در عالم مستی دست به قتل زده و اصلا قصد نداشته تا رفیقش را بکشد.
زندان زیاد رفتی؟
هشت بار به جرمهای مختلف از قبیل شرارت، درگیری و سرقت زندان رفتم.
از کی وارد دنیای خلاف شدی؟
۱۷ ساله بودم که به خاطر درگیری زندان رفتم.
چرا دوستت را کشتی؟
با دوستانم در پشت بام خانه شروع به خوردن مشروب کردیم و قرار بود به یک دعوا برویم که ماجرا کنسل شد و بعد از این که دوستانمان رفتند، من و کرامت تنها بودیم که کرامت شروع به بازی با قمه اش کرد که در عالم مستی فکر کردم میخواهد مرا بزند که با چاقو چند ضربه به او زدم.
جسد را چطور بیرون آوردی؟
منتطر ماندم تا همه بخوابند بعد جسد را از پلهها پایین آوردم و پشت خودروی وانت گذاشتم.
کسی تو را دیده بود؟
پدرم دید، اما تهدیدش کردم و سکوت کرد.
با جسد چه کردی؟
داخل یک جوی آب انداختم.
چطور خودت را تسلیم پلیس کردی؟
عذاب وجدان داشتم.
چه عذاب وجدانی داشتی؟
من قصد کشتن دوستم را نداشتم و در این شبها که کرامت به قتل رسیده بود، پدرم اشک میریخت و خواست تا خودم را تسلیم پلیس کنم.
پدرت حرفی میزد او را هم میکشتی؟
همه خانواده از من حساب میبرند.
دلیل شرارت هایت چه بود؟
وقتی محل زندگیات جایی باشد که همه شرور و خلاف باشند ناخواسته تو هم به همان مسیر کشیده میشوی و رفیق بازی در این جمعها نیز کافی است تا مسیر زندگی ات خراب شود.
عاشق شدی؟
یک سال بود که عاشق دختری شده بودم و قرار بود با هم ازدواج کنیم، اما دستم به خون دوستم آلوده شد.
نامزدت با شرارت هایت مشکلی نداشت؟
خانواده اش که نمیدانستند سابقه دارم، اما خودش کاملا از زندگی من با اطلاع بود. تغییر کرده بودم مدتی بود که دیگر مشروب نخورده بودم، اما اصرار دوستانم باعث شد تا دوباره شروع به خوردن مشروبات الکلی کنم و همین کار دستم داد.
حالا نامزدت چه میگوید؟
باعث سرافکندگی او شدم و گفته که به خاطر عاشق بودنش به من آینده خودش را خراب کرده و خانواده اش به شدت با او برخورد کرده اند.
شغل؟
تا کلاس پنجم ابتدایی بیشتر درس نخواندم و با همان وانت در خیابانها کار میکنم.
دوران مدرسه هم شرور بودی؟
بله، اصلا به دلیل درگیری و شرارت هایم بود که اخراجم کردند.
چه حسرتی داری؟
به ۱۰ سال قبل برگردم و دور دوستانم را خط بکشم و شروع به درس خواندن کنم.
رفیق بازی خوب است؟
رفیق بازی هم باید منطقی باشد و هر چیزی بیشتر از حدش باشد ضرر دارد و آخرش هم میشود همین دستبندها روی دستم.
به اعدام فکر میکنی؟
بله، به خاطر همین است که تپش قلب دارم و عصبی هستم.
از همان اول قصد کشتن داشتی؟
نه، من آن قدر به دوستم نزدیک بودم که خانواده اش مرا کامل میشناختند و این قتل یک اتفاق بود و هیچ مشکلی با هم نداشتیم.
منبع: رکنا
انتهای پیام/