به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، همواره عاشق این بودم که دیگران از من تعریف و تمجید کنند به طوری که خیلی از اطرافیانم گاهی برای خوشایند من به طرز غلوآمیزی به من ابراز احساسات میکردند و من هم با جملات زیبای آنها در پوست خود نمیگنجیدم، ولی همسرم در این باره بسیار بی تفاوت بود تا جایی که برای رفع این نیاز، زندگی ام را به آتش کشیدم.
داغ ترین حوادث امروز:
کرگدن جنوب تهران با شلیک گلوله بازداشت شد
تمساح ایرانی دست مرد سیستانی را تیکه پاره کرد! / گاندو در کمین بود! + عکس
بازیگر سینمای ایران از این مردان تهرانی وحشت دارد! + فیلم
بازداشت شوهر بیغیرت پس از اقدامی شنیع علیه همسرش + عکس
سناریوی زن خیانتکار برای قتل هولناک شوهر / دختر ۵ ساله شاهد کشتن پدرش توسط ۲ مرد افغان بود
تصادف وحشتناک پراید با تریلر + عکس (+۱۸)
ناگفتههای دردناک زن ایزدی از اقدام شرمآور داعشیها با ۱۷ دختر اسیر
پسر شیطانصفت «ماندانا» ۱۷ ساله را پس از تجاوز خفه کرد! + جزئیات
قاتل سریالی شهرستان دشتی دستگیر شد
سرقت مسلحانه در مراسم خواستگاری
شکنجه پسر ۱/۵ ساله به دست نامادری
قتل شبانه یک مرد جلوی چشمان زن و بچه اش
این پسر ۱۳ ساله از دست عزرائیل گریخت / او سلاخی شده بود! + عکس
دزدی پسر پولدار در دنیای دوستی
زن ۳۷ ساله که بار سنگینی از گناه را به دوش میکشید و با افتادن در دام هوس، زندگی خود و خانواده اش را به طرز هولناکی متلاشی کرده بود، درباره ماجرای سقوط به دره گناه و هوس، به کارشناس اجتماعی کلانتری سیدی مشهد گفت: از روزی که پا به خانه بخت گذاشتم و زندگی مشترکم را با «معین» آغاز کردم، هیچ کمبودی نداشتم. همسرم مرد زحمت کشی بود که برای رفاه و آسایش من از جان مایه میگذاشت.
او آن قدر مرا دوست داشت که هرچیزی را اراده میکردم برایم فراهم میکرد. از زمانی که دو فرزندم نیز به دنیا آمدند رنگ و بوی زندگی ام عاشقانهتر شد به طوری که گویی در دنیایی پر از خوشبختی قدم برمی داشتم.
با وجود این «معین» هیچ گاه نزد دیگران از من تعریف و تمجید نمیکرد و این تنها موضوعی بود که در زندگی از آن رضایت نداشتم.
دوست داشتم همسرم نزد فامیل و به ویژه جاری هایم زیبایی ظاهری، دستپخت، شیک پوشی یا حتی سلیقه ام را بازگو کند و مرا به رخ آنها بکشد.
وقتی میدیدم چگونه اطرافیانم در جمع خانوادگی از همسرانشان تعریف و تمجید میکردند، گویی با هرکلام تیری از حسادت بر قلبم فرود میآوردند و من باید مانند یک سیبل همه این تیرهای هدفمند را تحمل میکردم.
ولی همسرم باز هم توجهی به این ماجراها نداشت و من از جملات عاشقانه دیگران درباره همسرانشان زجر میکشیدم.
میدانستم معین قلبا مرا دوست دارد، ولی از این که احساساتش را در جمع بروز نمیداد خیلی از او دلگیر بودم تا جایی که بعد از هر مراسم خانوادگی یا مهمانیهای فامیلی تا مدتی با او قهر بودم.
خلاصه این خصلت ناروا همیشه همراهم بود به گونهای که اگر کسی به هر دلیلی از من تعریف میکرد، حاضر بودم به جبران این محبت هر کاری برایش انجام بدهم.
روزگارم به همین ترتیب میگذشت تا این که چند ماه قبل زمانی که پشت فرمان خودروام نشسته بودم و در یکی از خیابانهای شلوغ شهر رانندگی میکردم ناگهان راننده پرایدی با عبور از چراغ قرمز صحنه تصادف وحشتناکی را رقم زد. در این سانحه رانندگی، خودروی من به شدت آسیب دید و پلیس آن جوان ۲۵ ساله را که «سپهر» نام داشت مقصر شناخت. در حالی که به خاطر این تصادف خیلی ترسیده بودم آن راننده مقصر با جملاتی مودبانه و زیبا از من عذرخواهی کرد و شماره تلفن اش را برای پرداخت خسارت روی تکه کاغذی نوشت.
از آن روز به بعد وقتی برای تعمیر خودرو و استفاده از بیمه با او تماس میگرفتم چنان با چرب زبانی از من تعریف و تمجید میکرد که ناخودآگاه عاشق جملات زیبایش شدم. خلاصه این تماسها و دیدارهایی که به بهانههای مختلف صورت میگرفت زندگی ام را به گونه دیگری تغییر داد. ارتباط خیابانی من و سپهر به روابط نامتعارف کشید تا جایی که با او در مکانهای مختلف قرار میگذاشتم و او هر بار با جملاتی فریبنده و ابراز احساساتی عاشقانه مرا بیشتر از همیشه شیفته خود میکرد.
این ماجرا به جایی رسید که تصمیم گرفتیم من از همسرم طلاق بگیرم و با او ازدواج کنم، ولی همسرم آن قدر مرا دوست داشت که حتی توهینها و رفتارهای زشتم را با خوش رویی تحمل میکرد تا این که روزی فهمیدم همسرم را به اتهام حمل مواد مخدر دستگیر کرده اند. این موضوع خیلی برایم عجیب بود چرا که معین هیچ گاه به دنبال مواد مخدر نمیرفت.
وقتی همسرم روانه زندان شد، «سپهر» نزد من آمد و گفت مواد مخدر را او داخل خودروی همسرم جاسازی کرده است! با وجود این من سکوت کردم و ارتباطم را با او ادامه دادم تا این که مدتی قبل «سپهر» مرا با کوله باری از گناه رها کرد و همه احساساتم را زیرپا گذاشت. حالا من مانده ام و ...
شایان ذکر است با اظهارات این زن و به دستور سرگرد قاسم احمدی (رئیس کلانتری سیدی) ادعاهای این زن مورد پیگرد قضایی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/
این حکم اسلام هست
احکام هم تاریخ مصرف ندارند
مگه در این ۱۴۰۰ سال خدا تغییر کرده
این شخص خودش را لو داده .شما عشق بدون شناخت کورت کرده.
باید کتاب داستان زیاد بخوانید تا باهوش شوید و کلاه سرتون نره
خانمی که در خانه مهر و محبت و عشق ببینه به بیرون پناه نمیبره...
چرب زبانی مرد خونه برای خانمش یکی از نکته های است که آقایان باید یاد بگیرند...
اموزش زن و شوهر قبل از بچه دار شدن اجباری شود
اموزش مهارتها برای موفق شدن در زندگی در مدارس اجباری شود
اموزش ازدواج و بچه داری در مدارس اجباری شود
مشکلات باید ریشه یابی شوند و از ریشه خشکانده شوند
میگن آدم خوشبختی های زندگیش رو حتی به خواهرش هم نگه بهتره
خیلی از این تعریف و تمجیدهای توی جمع فایده ای نداره و این کلاس گذاشتن ها آخرش یا باعث دلخوری و حرص خوردن دیگران مثل مجردها میتونه باشه یا باعث حسادت اطرافیان و چشم خوردن و اعصاب خوردی
خانمهای قدیمی کلی بچه با سختی بزرگ میکردن چه میدونستن تولد چیه سالگرد ازدواج چیه ؟ ولی به شوهراشون وفا دار بودن الان خیانت فقط به خاطر اینکه جلو مردم نمیگه دوست دارم اصلا عذر قابل پذیرشی نیست.
پسره بخشش
یا علی
حکم خوبیه و به آدم های بیگناه کاری نداره فقط باید خیانتکاران از این احکام وحشت داشته باشن