حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، اولین قسمت برنامه گفت وگو محور «مثبت اشک» با حضور موسی رضایی مدافع حرم و مداح اهل بیت(ع) برگزار شد.
رضایی در این برنامه در مورد موضوعات متعددی از جمله تعیین میزان پول دریافتی مداحان، وظایف یک مداح، ماجرای حضورش در جمع مدافعان حرم و اهمیت عزاداری محرم و صفر صحبت کرده است.
گفتنی است؛ برنامه «مثبت اشک» یک گفتوگوی رو در روست که قرار است به شفافیت فضای مذهبی کشور کمک کند و ابهامات موجود در ذهن مخاطبان در این حوزه را با حضور یک میهمان شاخص، به صورت صریح بررسی کند.
این برنامه که در باشگاه خبرنگاران جوان با اجرای وحید قاسمی، تولید میشود هر روز در ایام محرم ساعت ۸ صبح روی سایت این مجموعه قرار میگیرد؛ لذا مخاطبان میتوانند با مراجعه به صفحه اول سایت باشگاه خبرنگاران جوان به نشانی www.yjc.ir به تماشای آن بنشینند.
برای تماشای ویدئوی اولین قسمت این مجموعه اینجا را کلیک کنید؛ در غیر اینصورت، میتوانید متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
مجری: بسم الله نور. خانمها و آقایان سلام! ایام سوگواری امام حسین (ع) را تسلیت و تعزیت میگویم. انشاءالله عزاداریهایتان مورد قبول خداوند متعال قرار گرفته باشد. میهمان اولین قسمت برنامه «مثبت اشک» آقای موسی رضایی دوست خوب و عزیزم مداح اهل بیت (ع) از چهرههای نام آشنا و شناخته شده عرصه ستایشگری اهل بیت (ع) هستند؛ آقا موسی به برنامه خودتان خوش آمدید.
رضایی: سلامت باشید، سلام عرض میکنم خدمت شما و بینندگان برنامه و همه عزاداران سیدالشهدا (ع).
مجری: میخواهیم برنامه ما مانند برخی از برنامههای دیگر کلیشهای نباشد و به مباحثی بپردازیم که در فضای رسانهای و مطبوعاتی گذشته کمتر مطرح شده باشد و قصد ما هم از این برنامه آسیب شناسی به آن معنا و مرسوم نیست که در این ایام پرداخته میشود. اکنون برای آشنایی بینندگان محترم با شما، چه شد روضه خوان امام حسین (ع) شدید؟
رضایی: من خودم به این موضوع فکر میکنم و هر چه بیشتر فکر میکنم کمتر به نتیجه میرسم که چه نقطه مثبتی بود؛ واقعا چیزی جز نوکری امام حسین (ع) نمیتواند باشد؛ یعنی انگار اصلا از ازل قرار بوده که یکسری آدمهایی بیایند و مدح اهل بیت (ع) و روضه بخوانند.
مجری: منظورتان یعنی انتخاب شدهاند؟
رضایی: بله، انتخاب شدند.
مجری: انتخاب شدنی که شما میفرمایید یک تقدسی هم میدهد، شاید بینندگان بگویند چرا از برخی که برای این عرصه انتخاب میشود خطا سر میزند؟
رضایی: خب بله! همه ما آدم هستیم و ممکن الخطا؛ حالا اینکه میگویند جایزالخطا حرف اشتباهی است، ما ممکن است خطا کنیم، چون آدم هستیم و چهارده معصوم (ع) بیشتر نداشتیم؛ مداح میتواند خطا داشته باشد، یک روحانی هم میتواند خطا داشته باشد، چون همه ما آدم هستیم. ولی باید این نکته را بدانیم ما که انتخاب شدیم، نگاهها روی ما خیلی دقیقتر است و ذرهبین روی ماست، مردم انتظار زیادی از ما دارند. برخی از مواقع به دوستان میگویم مردم فکر میکنند ما پسر پیغمبر خدا (ص) هستیم؛ هیچگاه نباید پایمان کج برود، نباید خدای نکرده حرفی تند از دهان ما شنیده شود؛ اصل آن هم همین است که باید رعایت کرد. شغل اصلی من معلمی است و وقتی با بچهها مواجه هستیم از این صحبتها زیاد میشود که حتی راه رفتن ما هم زیر ذرهبین است و مردم انتظار دارند ما وقار خاصی داشته باشیم. شخصیت خاصی از یک مداح در ذهن عموم ساخته شده است و این امر به لطف امام حسین (ع) است و این یک لطف بزرگ است که مردم اینگونه ما را نگاه میکنند.
مجری: اگر اجازه بدهید این انتخاب را کلید واژه برنامههایمان قرار دهم؛ شما انتخاب شدید و سر از سوریه در آوردید. توضیحی اگر بدهید ممنون میشوم؛ شما میتوانستید تهران بمانید و روضههایتان را بخوانید؛ سوریه، حلب...، داوطلبانه رفتید یا ارگانی؟
رضایی: سوریه را داوطلبانه رفتم و واقعا هم به سختی...
مجری: چقدر پول گرفتید؟
رضایی: پول که دیگه چه عرض کنم؟! از کارمان هم بیکار شدیم تقریبا...
مجری: از این حرفها زیاد است و حواشی این بحثها خوب است؛ چون مردم درباره این موارد سوال دارند.
رضایی: بله، معمول بچههایی که آمدند سوریه از کارشان بیکار شدند. برخی از دوستان یک ماه، دو ماه، بعضی شش ماه، بعضی از بچهها استقراری میگرفتند یک سال میماندند. به راحتی مرخصی داده نمیشد، اما ناراحتی هم از صاحبکاران نداشتیم؛ به طور مثال زمانی که من مدرسه بودم خیلی ملاحظه مرا میکردند، ولی خب آنها هم مشکلات خاص خودشان را دارند، نیرویی تمام وقت میخواستند تا لنگ کار نشوند و کار بر زمین نماند. نمیتوانند روی نیرویی حساب باز کنند که به یکباره سه ماه در اواسط سال در مدرسه حضور ندارد.
مجری: فقط در حلب بودید؟
رضایی: من سه سال متوالی. اولین سالی که رفتم زمستان سال ۹۴ بود و بعد ۹۵ و ۹۶...
مجری: از دوستان شهیدتان خاطرهای دارید.
رضایی: خدا رحمتشان کند. شهید حمید اسداللهی، شهید امیر سیاوشی، شهید داود جوانمرد و شهید کیهانی. اصلا فکرش را هم نمیکردیم به یکباره فلانی شهید شود، اما وقتی شهید میشدند به اصل ماجرا فکر میکردیم و میدیدیم حکایتهای خاصی داشت که در فلان زمان و فلان مکان شهید میشدند.
مجری: آقا موسی چطور از اردوهای جهادی سر درآوردید؟ چرا اصلا رفتید اردوهای جهادی؟ میتوانستید تهران بمانید، الان همه میگویند مداحها کارشان این است که میخوانند و پول میگیرند.
رضایی: بله ما دوستی داریم که میگوید تو سنگینتر از خودکار و میکروفون بلند نکردی.
مجری: کاری روی زمین مانده بود که نمیتوانستید در هیئت پیاده کنید؟
رضایی: بالاخره اسم جهاد روی آن است؛ ما هر جا که جهاد باشد نمیدانم شاید یک حسی، یک قدرتی ما را به آن سمت میکشاند، من همیشه برای شاگردانم اینگونه میگویم روزی مردم مظلوم سوریه بودند و اگر جایی دیگر هم باشد به یاری شان میرویم. روایتی از شهید چمران شنیدم که گفتند من هر جای دنیا جبهه ظلم و جبهه حق مقابل هم باشند در آنجا برای جهاد حاضر میشوم و فرقی برایم ندارد که کجا باشد. ما شاهد این هستیم که زن و بچههای بیگناه کشته میشوند و برای من هم مسیحی، شیعه، سنی یا هر ادیان دیگری فرقی نمیکرد؛ زن و بچه چه گناهی دارند، هر دینی که داشته باشند برایم مهم نیست؛ مثالی از امیرالمومنین (ع) برایتان میزنم؛ در هنگام نوازش یتیمان هرگز سوال نمیکرد تو علی را دوست داری یا نه؟ در سوریه سر بچههای شش ماهه را میبریدند، زن و بچههای بیگناه را میکشتند و این اتفاقات یکی از مهمترین دلایلی بود که من به آنجا رفتم. هنگامی که برگشتم برای دوستان، اطرافیان و نزدیکانم سوال پیش آمده بود که چه شد من رفتم و شاگردانم به من گفتند آقا ما الان باید چه کار کنیم؟ گفتم همه که نباید این راه را از اول انتخاب کنند میتوانید مسجد بروید، فعالیتهای مذهبی و فرهنگی داشته باشید و در نهادهای بسیج و ... عضو شوید. برخی از شاگردان این کار را عملی کردند و این مسیر را انتخاب کردند و شاید به سوریه نرسیدند، ولی خط را شروع کردند، از پله اول چطور باید حرکت کنند و به سمت اهداف امام حسین (ع) بروند. ما تا اینجا توانستیم؛ ان شاءالله خداوند آنها را در مسیر قرار دهد و شاید سعادت مقام و منزلت شهادت نیز نصیب آنها شود.
مجری: آقا موسی میخواهم نگاهمان را کمی به این مساله عمیقتر کنم؛ رهبر معظم انقلاب چند سالی است که درباره مسالهای صحبت میکنند فکر کنم با عنوان تمدن نوین اسلامی که انقلاب اسلامی به دنبال آن است و من احساس میکنم هیئتها وظیفهشان را در این تمدن اسلامی پیدا کردند من نگاهم به این قضیه اینگونه است؛ هیئتیها در مسیر این تمدن نوین اسلامی قدم میزنند.
رضایی: آقا یک مطلبی فرمودند: آتش به اختیار! این واقعا خیلی تاثیر گذار بود و ولولهای در وجود بچهها انداخت.
مجری: جریان سازیها از اینجا شروع شد؟
رضایی: بله، بچهها گفتند ما کاری نداریم دولت میخواهد بیاید یا نیاید، فلان مسئول بیاید یا نه، هر کسی خودش میداند و خدای خودش، ما چه کاره هستیم؟ وظیفه ما چیست؟ مایی که بر منبر فریاد میزنیم، یا زهرا یا زینب میگوییم، منی که سینه میزنم، گریه میکنم، پول خرج میکنم، چایی میریزم، کفش جفت میکنم، من وظیفهام چیست؟ آیا فقط همین که کفش جفت کنم و حسینیه بسازم، مداحی کنم، سخنرانی کنم، نه... تمام این مسیر هدفش آموزش سیره اهل بیت (ع) است که چگونه زندگی میکردند. در روایاتی بیان شده امیرالمومنین (ع) در نخلستان کار میکردند و نخلها را آبیاری میکردند، ایشان امیر مومنان (ع) بوده و کم مقام و منزلتی نداشته است و آدمی معمولی نبوده، همه عالم برای وجود با برکت ایشان آفریده شده است و همه اعمال و رفتار این بزرگان درس بزرگ زندگی است.
مجری: آقا موسی شما برای جوانانی که در هیئت شما شرکت میکنند در این زمان دو یا سه ساعته آیا غیر از مراسم برنامه دیگری نیز برایشان دارید؟
رضایی: به نظر من وظیفه ما خیلی سنگین است، من شاگردی داشتم که میگفت آقا وقتی من سینه میزنم سعی میکنم مدل فلان آقا سینه بزنم، این موضوع برای من واقعا یک تلنگر بود که این بچه چنین طرز فکری دارد و الگو برداری میکند؛ در حقیقت از لحظه به لحظه مداحی ما در هیئتهای مذهبی حتی سینه زنیها، مدل حرف زدن ها، یا علی گفتن ها، هنگام خداحافظی الگوبرداری میشود. خدا نکند یک مورد نا به جا الگویی برای کودکان، نوجوانان و جوانان شود، وقتی مداح هنگام خواندن در حس و حال خودش است باید بیشتر مراقب مخاطبان خود باشد مداحی که در منبر مینشیند هرگز کسی را نمیبیند و تمام حواسش به مداحی است؛ در این زمان حاضران دوست دارند دستان خود را بر مداحان بکشند، مگر من مداح چه کسی هستم؟! مرحوم مجید سیب سرخی میگفت: «موسی جان! امام حسین (ع) در این چند روزی صدایی به تو داده تا بخوانی، فکر نکنی خبری است»، همیشه نکات مهمی را که میخواست مطرح کند با صدایی خیلی پایین و آرام بیان میکرد و با صدایی در سینه میگفت: «فکر نکنی خبری است میتواند همان هم از تو بگیرد».
مجری: آقا یک سوال دارم؛ چرا بعضیها وظیفهشان را فقط خواندن میدانند و کاری با مخاطب ندارند؟ (البته عدهای انگشتشمار هستند، ولی برایم سوال شده است و باید به آن پرداخته میشد).
رضایی: به نظر من اشتباه است و باید یک روزی جواب بدهند مداحی که فقط میآید و میخواند و میرود.
مجری: نه تنها در خواندن حتی در سطح زندگی. الان یک سری درگیر اشرافیگری مذهبی شدند و هنگامی که به آنها انتقاد میشود جواب هم برای ما دارند و میگویند امام علی (ع) صاحب نصف نخلستانهای مدینه بودند، امام حسین (ع) تمکن مالی زیادی داشتند.
رضایی: حالا جوابش این است؛ نصف نخلستانهای مدینه برای ایشان بوده و عالم و دنیا هم برای امام علی (ع) و اهل بیت (ع) است، ولی خودشان کجای این دارایی بودند، شیوه زندگیشان چگونه بوده است؟ در خیلی از روضهها خوانده شده امیرالمومنین (ع) بر کفشها و لباسهای خود وصله میزدند؛ آیا فقط برای گریه کردن است؟ یا خودمان را سرکار گذاشتیم؟ بله تمیز بگرد، شیک بگرد، من همه لباسهایم کت و شلوار است. استادم میگفت: «آقا موسی لباس مداح کت و شلوار است، شان خود را بدان»، ولی متوجه میشوم که کت و شلواری که برند و پنج یا ده میلیون تومان قیمت داشته باشد، لباس مداح نیست. منظورش این بود آراسته، خوشبو و مرتب باش نه اینکه فقط پول آرایشگاهم صد هزار تومان شود، چرا؟ برای اینکه جایی میروم که برند فضای مجازی است؛ واقعیت همین است و باید اصلاح شود. برخی میگویند امیرالمومنین (ع) اسبش بهترین اسب بود و با این بهانه با آخرین مدل خودرو در هیئتها حاضر میشوند. اگر اسب امام علی (ع) بهترین بوده همه اسبها یکسان بودند نه اینکه شاسی بلند بوده و دیگری در حد پراید باشد؛ فاصله طبقاتی این چنین نبوده است. ببخشید اینگونه میگویم روی کودکان، نوجوانان و جوانانی که پای منبر سینه میزنند اثر میگذارد وقتی من مداح در خودروی شخصی کولر روشن کنم و بعد آنها بگویند کرایه داری تا ما به مقصدمان برویم؛ آدم باید پاسخگو باشد.
من اینگونه فکر میکنم باید روزی جواب امام حسین (ع) را بدهیم؛ شاید دلی بسوزد؛ من مخالف نیستم، پول دار بودن بد نیست چه اشکالی دارد یک بچه مذهبی مداح میلیاردر باشد اتفاقا آدم لذت میبرد، اما باید خودمان کلاهمان را قاضی کنیم؛ منی که پول دارم چه کار باید کنم و تا حرفی زده میشود میگویند زندگی خوب برای مومن است و روایت داریم و با روایت جلو میآیند؛ یک سوال از خودت بپرس چرا امام علی (ع) لباس وصله میکرد؟ حالا ببخشید صمیمانه بگویم میتوانست با فرزندانش راحت زندگی کند؛ از مسئولان بالادستی تا قشر پایین دستی. آیا تا کنون به این موضوع فکر کردیم؟ من که مداحم میگویم امام علی (ع) بهترین اسب را سوار میشد پس چطور نان جو میخوردند؟ با زانو نان را میشکست؟ چرا این موارد گفته نمیشود و انگار آیه نازل شده اینها را نشان دهیم و انگشتر ما سه میلیون تومان پولش است، ماشین ما هفتصد میلیون تومان است، لباسی که ما میپوشیم برند فلان کشور است، خب اینها شاید اولش زیبا به نظر برسد، ولی مطمئن باشند کم کم سیاهی میآورد و این ارتباط قطع میشود. پس بهتر است شیوه اهل بیت (ع) و شیوه رسول الله (ص) را انجام دهیم که نمونهاش را در فیلم «محمد رسول الله» دیدیم که چگونه همه را تسخیر کرد و یکی از دشمنان ایشان جواب جالبی میدهد: «محمد (ص) از راه دلها وارد شد».
مجری: آقا موسی یک بحثی در ایام محرم مطرح میشود برخی از مواقع قابل تامل است و دلسوزانه مطرح میشود و گاهی هم مغرضانه است. حالا ما با آن بخشی که مغرضانه است کاری نداریم؛ یک ایرادی به ما میگیرند و میگویند هیئتهای ما محتوا ندارد یعنی مطلب قابل تاملی به مخاطب ارائه نمیشود و وقتی پیگیری میکنیم از مداح میپرسیم چرا این شعر را خواندی؟ چرا این نوحه را خواندی؟ شانه خالی میکند و توپ را در زمین شاعر میاندازد و میگوید، چون شاعر این را گفته من مجبورم بخوانم. یا نه گاهی توپ را در زمین مخاطب میاندازد و میگوید مخاطبانم جوان هستند و این فضا را دوست دارند گاهی هم وقتی از شاعر میپرسیم چرا این سبک را گفتی؟ چرا این شعر را گفتی؟ در پاسخ میگوید فردی که میخواهد مداحی کند فضای فکری اش در همین حد است یعنی میزان آگاهی اش در این حد است، شما اشکال کار را در کجا میدانید؟
رضایی: نباید حقیقت را کتمان کرد. راست میگویند که بیمحتوا شده است؛ البته به جز کسانی که در مداحی استاد هستند و مستمعان خوبی دارند. در برخی از هیئتها بیش از دو سه هزار جوان سینه میزنند و این عظمت مداح را نشان میدهد، اینگونه هیئتها و مداحیها پرمحتوا هستند، ولی برخی دیگر خروجی ندارد و این یک فاجعه است. پس وظیفه ما چه میشود فقط حسین حسین؟ حالا حسین حسین را گفتیم آیا بعدش میدانید این آقا چه کار میکند؟ این مستمعت چطوری زندگی میکند؟ با پدر و مادرش رفتارش چگونه است؟ آیا پیگیر نتیجه کارمان میشویم یا نه فقط سبکی را میخوانیم تا همه بالا و پایین بپرند و یک به به بگویند و بروند.
مجری: حتی آقا به این نکته اشاره کردند و گفتند «چرا جوانان در هیئتها فقط بالا و پایین میپرند» تعبیر ایشان هم همین بوده است.
رضایی: متاسفانه، چون خروجی نبوده است و از یک سری از کارهای ما هم ایراد گرفته میشود. بزرگی حرف قشنگی میزد و میگفت صنف ما تنها صنفی است که اتحادیه ندارد، هر کس هر کاری دوست دارد انجام میدهد و متاسفانه برخی جاها هم باعث س افکندگی میشوند.
مجری: البته چند مجموعه عریض و طویل داریم که در حوزه مداحی و شعر ورود پیدا کردهاند و بودجه گذاشته شده، ولی دردی از ما درمان نکرده است.
رضایی: زمانی که عضوی از صنفی خطا میکند بازخواست و با آن برخورد میشود چه بسا جلوی مغازه اش هم یک بلوک بگذارند؛ این برخورد است.
مجری: یعنی شما اعتقاد دارید باید برای مداحان یک نهادی یا دادگاهی در نظر گرفته شود و مرجعی برای رسیدگی به امور مداحان وجود داشته باشد.
رضایی: شاید لفظ دادگاه خیلی خوشایند نباشد، ولی برای نوحهای که من مداح میخوانم باید جایی پاسخگو باشم یا با ملایمت به من بگویند برادر بر اساس این روایت این موضوعی که مطرح کردید، اشتباه بوده است و اگر متوجه نشد محکمتر برخورد شود. اگر یک بار برخورد شود دفعه دیگر بیشتر مراقبت میشود؛ هر حرفی را نزنم، هر چیزی را نگویم و هر شعری را نخوانم، چون دل جوانان مردم در دستان من است، ناراحت هم نباید شوم و اگر آمدند و گفتند موسی رضایی بیا جواب بده، شما دل دو هزار جوان در دستانت است...
مجری: عظیمترین سرمایه.
رضایی: تمام شد و رفت، با یک حرف اشتباه و تفکر غلط خیلی راحت این جمعیت منحرف میشوند، باید چنین مرجعی برای رسیدگی به این امور وجود داشته باشد. اما نمیتوان پای دادگاه را به میان آورد، چون موضوع امام حسین (ع) است، مقام و منزلت بالایی دارد، باید بزرگترها جلو بیایند. البته اگر آنها هم جلو نیایند حق دارند، چون میبینند گوشی نیست که به دستشان داده شود. ما این کارها را انجام میدهیم که کشوری مانند آمریکا که به همه دنیا زور میگوید وقتی به ما گفت میخواهم وارد کشورتان شوم سینه سپر کنیم؛ ما حسینی هستیم و خون امام حسین (ع) در خون ما جریان دارد نه اینکه بگوییم ما میخواهیم سینه بزنیم بیا کاری به این مباحث نداشته باشیم.
مجری: یعنی کار، کار عشق است و پای عشق امام حسین (ع) وسط است.
رضایی: اصلا چنین نیست، برخی مواقع به من میگویند چرا سیاسی صحبت میکنی؟ من میگویم یک روزی یزید و شمر و معاویه بودند امروز دیگر آنها نیستند، کسانی هستند که در مسیر آنها هستند؛ آمریکا، انگلیس، اسرائیل و...، آنها نمیخواهند ما امام حسین (ع) داشته باشیم ... بسم الله شما با آنها کاری نداشته باش.
مجری: اعتقاد ما بر این است که اسلام دین سیاسی است؛ وقتی در عرصه مداحی نگاه میکنیم یکسری مداحان ما درعرصه سیاست موفق بودند؛ یعنی بینش آنها به گونهای بوده که در تراز و اهداف انقلاب ماندند، اما بعضیها سیاستزده یا سیاستگریز شدند. در این حوزه من حاشیهای از شما ندیدم که بگویند آقا موسی رضایی در یک مساله سیاسی نظر اشتباه داد، از مسیر انقلاب خارج شد.
رضایی: این باز بر میگردد به استاد داشتن؛ من بزرگترهایی داشتم که حتی از آنها نیز از میان حرفهایشان اشتباهاتی را پیدا کردهام؛ با آیات قرآنی و روایات و احادیث ائمه اطهار تطبیق دادم و اشتباهاتی داشتهاند؛ صد تا نکته آموختم، ولی دو نکته با آیات قرآنی، روایات و احادیث ائمه اطهار همخوانی نداشت، در برخی از مواقع به بیان ناسزاها در مداحیها و هیئتها اعتراض کردم و گفتم شما نباید از این ناسزاها استفاده کنید حتی به دشمنان اهل بیت (ع).
مجری: آقا موسی! این سوال از شما بپرسم یا نه؟ شما صله تعیین میکنید؟
رضایی: صله که...، تعیین نمیکنم.
مجری: خیلی حاشیه در این مورد داریم، مردم اینگونه فکر میکنند و میگویند هنگامی که به مداح زنگ میزنیم صله تعیین میکنند، از بزرگان این عرصه هستند که این کار را انجام میدهند.
رضایی: بله متاسفانه.
مجری: به طور مثال من زنگ میزنم و میگویم یک مجلس روضهای داریم حدود بیست تا سی نفر هم حضور دارند، شما میآیید؟
رضایی: از مرحوم مجید سیب سرخی پرسیدم چرا مداح صله تعیین میکند؟ یک جواب داد و گفت: «آقا موسی، بذار به آن رتبه و جایگاه برسی جوابش را خودت پیدا میکنی و خودت متوجه میشوی چه کار داری میکنی»! گذشت و آن زمان بیست یا بیست و یک سال داشتم و به مرحلهای رسیدم که به من گفتند آقا میای؟ فلان شهرستان میای؟ فلان هیئت میای؟ من آنجا بود که جواب را پیدا کردم، ببینید اشتباه دو طرفه است.
مجری: درست است.
رضایی: در مواقعی برای یک مداحی پنجاه هزار تومان پرداخت میشود، مداحی هم از کار و زندگی خود زده و به شهرستان دیگر رفته و خوانده و بعد از پایان کار مبلغی را دریافت کرده است. شاید برخی معیشتشان از این راه باشد، به نظر شما همان کسی که این سوال را میپرسد، اگر خودتان باشید عقلتان چه میگوید؟ برای دفعه دیگر خیلی عارف باشی میگویی من دیگر نمیتوانم بیایم، چون وقتم گرفته میشود و در شهر خودم میمانم و کوچه بغلی میروم یا میگویی برادر من بالاخره هزینه کردم، ولی در نهایت نمیشود مبلغی را تعیین کرد؛ امام حسین (ع) در آن دنیا میگوید خواندی دستت هم درد نکند مزدت را هم گرفتی دیگر چه چیزی برای ما داری؟ آن موقع من به امام حسین (ع) چه جوابی بدهم.
مجری: کودکان، نوجوانان و جوانانی که با خود میبرید، پدر و مادرهایشان از شما سوال نمیکنند آنها را در این بر و بیابان کجا میبرید؟
رضایی: خیلی کم مورد داشتم که پدری گفته است آقا کجا میخواهید بروید؟ کار دولت است چه ربطی به شما دارد بروید و بیل بزنید؟ فقط میتوان آهی کشید و سکوت کرد؛ ما باید خودمان برویم، خودمان باید خواهران و برادرانمان را دریابیم وگرنه میگویند «کس نخارند پشت من جزء ناخن انگشت من»! ولی آقا بر این موضوع تاکید داشته اند و ما در داخل و خارج کشور برای رو سیاهی دشمنان این کار را انجام میدهیم و انجام خواهیم داد.
این وسط زغال میماند و سیاهی آن، یا ما ضرر کردیم و دنیا تمام شد و فقط بیل زدیم، اما اگر برعکس باشد وای به حال آنهایی که این عقاید را دارند، ولی همیشه با مخالفتها مواجه نیستیم بلکه خیلی از پدر و مادرها دعاگوی ما هستند و میگویند هنگامی که فرزندانمان از اردوهای جهادی برمی گردند احساس میکنیم مرد شدهاند. خود کودکان و نوجوانان نیز هنگامی که از جهاد برمیگشتند پیام میفرستادند ما الان پانزده نفر برای رفتن به جهاد آمادهایم؛ ده نفر از قبل و پنج نفر هم جدید اعلام آمادگی کردند. خب مشخص است نیت خالص بوده از آن لذت بردهاند. برای ما افتادن آنها در این مسیر کافی است و هر کدام بیست نفر دیگر را نیز در مسیر میآورد.
مجری: ما دو سوال دیگر هم داریم؛ من شما را در جلسات متعددی که حضرت آقا حضور داشتند زیارت کردم آقا نزدیک صد توصیه به مداحان داشتند. در جلسات از برجام تا تحولات یمن صحبت میکنند تا اشارهای هم به مداحیها و هیئتها؛ در سال ۹۵ بود که وقتی صحبت میکردند که تشکیلات صنفی برای مداحان ایجاد شود تا پیگیر امورشان شوند آیا توصیهای شده که کم به آن پرداخته شود؟
رضایی: یک مطلبی که خیلی برای من مهم بوده و آن را اثرگذار میبینم و حضرت آقا هم اشاره کردند؛ مطلب و خوراک خوب و شعر مناسب بوده است و حضرت آقا فرمودند: «شعرهایی گفته بشود که خط، سمت و سو، بینش و بصیرت در آن وجود داشته باشد تا جوانان را به خود جذب کند» نمونه آن من هم باید برم ...
مجری: برای مدافعان حرم سوریه میخواندید؟
رضایی: در همه هیئتها خوانده شد و همه گروههای سنی کودکان، نوجوانان، جوان و پیر، همه و همه خواندند، واقعا بچهها گریه میکردند، من خیلی از شهدا را میدیدم قبل از شهادت چه حس و حال و هوایی داشتند.
مجری: واقعا هم چه حسی دارد؟
رضایی: حس خوبی دارد، واقعا هم اگر مداحان به صحبتهای حضرت آقا گوش بدهند کاملا مشخص است که معنای آن چیست اینکه یک شعر چه مفهومی میتواند داشته باشد و خیلیها را هدایت کند.
مجری: شعرها در مداحیها میتواند از یک منبر تاثیر بیشتری داشته باشد.
رضایی: بله خیلی میتواند تاثیرگذار باشد و شعر «من هم باید برم...» خیلی اثرگذار بود و مانند زمان دفاع مقدس که آقای آهنگران صدایشان پخش شد «هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله...»، جوانان به جبهه، خدا و اهل بیت (ع) کشانده میشدند و امنیت و آرامش امروز را مدیون آن جوانان هستیم، ما میآییم در خیابان یا حسین میگوییم و عزاداری میکنیم، روز عید غدیر، علی ولی الله میگوییم، مسیری که مشخص کردند و شعرهایی که با محتواست؛ من سعی میکنم شعرهایی را بخوانم که حامل پیام باشد، یک شعری در چند مدت گذشته از یکی از دوستان گرفتم و یک بند است و در سینهزنی میخوانم و مضمون آن این بود؛ میگوید فکر نکنید سینهزنی است فکر نکنید هر شب هیئت میروید... از اینجا شروع میشود و بعد میگوید... نوکر حسین (ع) نوکر مادرش است، نوکرحسین (ع) دست بوس پدرش است، احترام به پدر و مادر در این شعر زیاد توصیه شده و چقدر بزرگترها، پدرومادرها گفتند خدا خیرت بدهد شعر پر محتوایی است.
مجری: و مبتنی بر روایات است؟!
رضایی: بله...، آخرش هم خیلی جالب است و جواب میدهند و میگویند پیام روضه امشب ای جانا! و بالوالدین احسانا، همه دارند این جمله را میگویند.
مجری: آقا موسی! یک سوال میخواهم بپرسم که میدانم هم برای شما حاشیه دارد و هم برای خودم. چون بحث خطدهی در شعر و پیامگویی بود؛ ببینید، چون به برکت انقلاب اسلامی آموزههای اهل بیتی (ع) تا عراق، سوریه، یمن، سرزمینهای اشغالی و نیجریه رفته؛ یک حساسیت خاص موضوعی پیش میآید، نمونه آن را میتوان در راهپیمایی اربعین دید که آهنگهای عربی میثم مطیعی پخش میشود. دایره مخاطب ما وسیع شده است، اما برخی معدود هستند، علت این موضوع چیست؟
رضایی: بلاخره آقای قاسمی! نظر من این است؛ شیطان من بچه هیئتی و مداحی که روی منبر هستم را از راه خودم منحرف میکند؛ ببخشید، هیچ وقت دست من چوب نمیدهد وسط خیابان فریاد بزنم، عقلم چنین اجازهای را به من نمیدهد، من آبرو دارم، من را از مسیر خودم یعنی از راههایی که دارد و در همین مسیر و یکی از موارد هم همین است؛ میگوید آقا به ما چه! و در صحبتهایم گفتم ما به آمریکا چه کار داریم؟! ما اسرائیل را چکار داریم؟!
مجری: شما این را نتیجه جریان نفوذ میدانید؟
رضایی: شک نکنید.
مجری: اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی؟
رضایی: شک نکنید.
مجری: راست است که میگویند پول خرج میکنند؟
رضایی: آن طرف دشمن هزینه میکند، ولی متاسفانه در کشور ما بودجههای کلان صرف کارهای بیهوده میشود؛ کاش یک سری مسئولان ما که دغدغه فرهنگی دارند مانند دشمن متوجه میشدند؛ امام (ره) گفتند اسلام را محرم، صفر و عزاداریها زنده نگاه داشته، دین ما جوانان ما را زنده نگاه داشته است. دشمن این پیام امام (ره) را متوجه شد و سرمایهگذاری میکند، ولی ما هنوز متوجه نشدهایم و نمیخواهیم متوجه شویم پول جای دیگری میرود؛ هنگامی که محرم و صفر میآید پولی جمعآوری میشود و میخواهند یک روضه بگیرند و بانی نذر غذایی شوند، انشاءالله امام حسین (ع) کمک کند و این دستی که این ضربه را میزند و میخواهند کمک کنند خدا یاریشان کند.
مجری: در یک جلسه مذهبی در شهرستان دعوت بودم و رک بگویم گفتند آقا را در این جلسه دعا نکنید، آخر جلسه از شهدا خواندیم و آقا را دعا کردیم و جالب اینکه من را با هواپیما بردند و از آن طرف یک تاکسی گرفتند، اینها باید رصد و آسیبشناسی شود. اگر بخواهید خدمت آقا امام حسین (ع) بیتی را بخوانید؛ یک بیت که در این سالها نوکری کردید و نفس زدید، چه بیتی را جلوی سیدالشهدا(ع) میخوانید؟ بیتی است که مربوط به خلوتت باشد؟
رضایی: من فکر میکنم این بیت را بخوانم «نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سید الشهدا (ع) بر جدال طاقت داشت».
مجری: حضور شما در اولین قسمت برنامه «مثبت اشک» برای ما افتخار بود؛ انشاءالله با هم در اربعین کربلا باشیم.
رضایی: انشاءالله و انشاءالله که تا آخر این برنامه پرمحتوا و پراشک جلو برود.
مجری: سپاسگزار لطف بینندگان عزیز هستم. ممنونم که دقایقی را با ما همراه بودید و شما را به خداوند و آل الله میسپارم، یا علی مدد.
انتهای پیام/
ﮔﺬﺷﺘه ﻣﺪاﺣﺎﻥ ﺷﻐﻠﻲ ﺩاﺷﻨﺪ و ﻣﺪاﺣﻲ ﺷﻐﻞ اﺻﻠﻲ ﻧﺒﻮﺩ.
حتی غیرمعروف ها هم مبلغ بالایی می گیرند