در زمانی دور و در همان آغاز خلقت، پروردگار متعال پس از آفرینش زمین و آسمان و خلقت فرشتگان، جنیان، حیوانات و گیاهان؛ ارادهی او بر این قرار گرفت تا نمایندهای بر روی زمین بیافریند که اشرف مخلوقات باشد. پس به فرشتگان خود دستور داد تا به زمین رفته و یک مشت خاک به همراه خود بیاورند. در میان تمام فرشتگان، فقط عزرائیل بود که موفق شد این کار را انجام دهد. پس خداوند از آن خاک که با آب درآمیخته و گِل شده بود، آدم را آفرید و از روح خود در او دمید.
پس از آفرینش آدم خداوند به تمام فرشتگان امر فرمود تا به او سجده کنند و همگی آنها امر خداوند را اطاعت کردند به جز ابلیس که از گروه جنیان بود و به دلیل کثرت عبادت در کنار فرشتگان بود. ابلیس با خودخواهی به خداوند فرمود «من از آدم بهتر هستم، زیرا من را از آتش و او را از خاک آفریدهای». پس ابلیس از درگاه خداوند رانده شد و کینهی آدم و فرزندان او را به دل گرفت، اما بنا بر عبادات زیاد از خداوند تا روز قیامت مهلت خواست و به خداوند گفت برای فریب دادن آدم از هیچ امری دریغ نخواهد کرد و در پاسخ خداوند فرمود که تنها قادر است انسان را وسوسه کند و اختیار انسان به عهده خود او است و در این راه انسان هر زمان که توبه کند او را میپذیرد.
پس از آن خداوند از اضافهی گِل آدم، حوّا را به عنوان همسر او آفرید و منزلگاهی در یک باغ زیبای آسمانی که مانند بهشت بود فراهم کرد و به آنها خطر ابلیس را هشدار داد و برای امتحان آنها خوردن میوهای را ممنوع کرد، اما تمام نعمتهای مادی و معنوی را در اختیار آنها قرار داد. ابلیس با ظاهری فریبنده نزد آدم رفت و به او گفت «اگر از آن میوه بخورد تبدیل به فرشته میشود و برای همیشه در این بهشت زیبا میماند». آدم، اما فریب او را نخورد پس ابلیس به سراغ حوّا رفت و توانست با این نیرنگ او را فریب دهد.
آدم و حوّا پس از خوردن آن میوه ممنوعه از آن بهشت آسمانی اخراج شدند و برای ادامه زندگی به زمین فرود آمدند. آنها از کار خود توبه کردند و خداوند توبه آنها را پذیرفت. زندگی جدید اوّلین زن و مرد از آخرین نوع بشر در زمین خاکی شروع شد و تلاش برای گذران زندگی و تأمین مسکن و معاش آغاز گردید.
سالها از آن روزگار دور میگذرد و دیگر آدم و حوایی وجود ندارد، اما از همان آغاز برای هدایت بشر و رسیدن او به جایگاه والای خود که اشرف مخلوقات است راهنمایان، پیامبران و امامان معصوم زیادی آمدهاند؛ باشد که انسان با قدرت تعقل، تفکر، تدبر و اختیار خود به جایگاه اصلی خود دست یابد.