به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، واقعه شریف غدیر شاید از جهتی عید الله الاکبر نام گرفت که خداوند مؤمنان را به اکمال دین و اتمام نعمتش بشارت داد و معیاری برای سنجش حق پذیری شد؛ یادداشت زیر به قلم دکتر جواد علاءالمحدثین، عضو هیئت علمی دانشگاه نگاشته شده تا با طرح نمونهای از ناکامی حق پوشان در انکار نصب امام، بیش از پیش در نور افشانی آفتاب غدیر سهیم باشد:
پیامبر اکرم در سال دهم هجرت (که مصادف با آخرین سال از عمر شریفشان شد) مسلمانان را از مناطق مختلف براى مناسک حج فراخواندند. ۱۲۰,۰۰۰ مسلمان به مکه مکرمه سرازیر شده، اعمال حج را از حضرت فرا گرفته و بجا آوردند.
با پایان حج، طبیعی بود پیامبر با دلبستگی شدیدشان به مکه و خستگی هدایت انبوه مسمانان در مناسک، مدتى در مکه بمانند، اما ۱۳ ذی الحجه پایان مناسک بود.
در میان راه مدینه در غدیر خم، دستور الهى نازل شد: «اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده (به مردم) برسان، و اگر این کار را نکنى، رسالت الهى را به انجام نرسانده اى و خداوند از مردمان محفوظت خواهد داشت.» (مائده، ۶۷)
دستور اجتماع همه کاروانیان صادر و خطابه طولانى غدیر ایراد شد. برخى فرازهاى سخنرانى رسول خدا به نقل از منابع شیعی:
o آگاه باشید که «امیرالمؤمنین»، غیر از این برادرم و پیشوایى مؤمنان پس از من بر کسى جز او روا نیست.
o او جانشین من در امتم و ... و جانشینم در تفسیر کتاب خدا است.
o خداوند دین شما را به واسطه امامت او کامل گردانید.
o من «صراط مستقیم» هستم که خداوند شما را به پیروى آن امر فرموده، آنگاه پس از من، على و پس از او، فرزندانم از نسل او.
o پس همگى بگویید: «شنیدیم، اطاعت مى کنیم، راضى بوده، تسلیمـیم در برابر آنچه از سوى پروردگار درباره امامت على امیرالمؤمنین و امامان از صلب او، به ما رساندى. بر این عقیده زنده ایم، مى میریم و محشور مى شویم. تغییر نمی دهیم، تبدیل و انکار نمى کنیم و تردید به دل راه نمى دهیم و از این عقیده بر نمى گردیم و پیمان نمى شکنیم.»
بعد از پایان خطابه، فرشته وحى آیه اى آورد: «امروز کافران از دین شما مأیوس شدند، پس، از آنان نهراسید و از من (پروردگار) بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دینتان پسندیدم.» (مائده، ۶۷)
مراسم بیعت با پیامبر و امیرالمؤمنین سه روز به طول انجامید. بانوان برای اعلام بیعت، دست خود در ظرف بزرگ آبى می نهادند که در سوى دیگرش درون خیمه، دست امام قرار داشت.
علمای تسنن ماجرای غدیر را پذیرفته و حتی در باب روایات آن، کتب و رسائلی نگاشته اند؛ مانند «الولایة فی طرق حدیث الغدیر» تألیف طبری صاحب تاریخ (م ۳۱۰ ق) و یا «طرق حدیث الغدیر» ابوعبد الله ذهبی (م ۷۴۸ ق)
البته آنان از خطابه غدیر فقط اندکی را نقل و محور ماجرا و خطابه را «دوستی امیرالمؤمنین» و نه امامت و پیشوایی ایشان معرفی کردند (طوری که حتی اطلاق وصف «خطابه = سخنرانی» بر آن ابهام آفرین است)، اما به اختصار نشان خواهم داد که همان اندک هم برای یافتن حقیقت کافی است. آنان این بحث را گشودند که «مولی» در عبارت رسول خدا به معنای «دوست» است، نه «سرپرست» و «صاحب اختیار»
طبعاً پیامبر که در غدیر خطبه خوانده اند، به بیان چند عبارت اندک یا معادل یک پاراگراف اکتفا نکردند؛ چون هرگز رسم و روال «سخنرانی» چنین نیست، اما فرض کنید بنا را بر همان مختصری بگذاریم که منابع اهل سنت نقل کرده اند:
از طرفی ماجرای غدیر به گونه ای است که محدود دانستن ابعاد آن صرفاً به «دوست داری»، عجیب و نامقبول می نماید. حتی اگر موضوعاتی مانند نزول آیات پیش گفته، و یا مراسم بیعت همگانی در غدیر انکار شود، همین کافی است که رسول خدا جماعتی انبوه را در بیابان نگه داشته، خطبه خوانده اند. افزون بر این، برخی حواشیِ اندک، اما پر معنای ماجرا را اهل سنت هم نقل کرده اند مانند آنکه حضرت پیش از عبارت مشهور «مَن کُنتُ مولاه فَهذا علیٌّ مَولاه»، «خبر از نزدیکی مرگ خود دادند» و «حدیث ثقلین را خواندند» (از جمله نک: مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۱۰) و ... سخنانی که نشان می داد پیام غدیر و معنای جمله مشهور فوق، نمی تواند منحصر در موضوع «دوستی» بوده باشد، یا تبریک خلیفه دوم به حضرت علی با عبارت: «خجسته باد بر توای پسر ابیطالب! مولای من و هر مسلمانی شدی.» (نک: الغدیر، ج ۱، صص ۲۷۰ تا ۲۸۳ «حدیث التهنئة یوم الغدیر») که معنایش نمی تواند «دوست من شدی» باشد (مگر وی پیش از آن، خود را دوست امام نمی دانسته؟!)، بلکه «سرپرست و صاحب اختیارم شدی» با آن جور می شود.
از باب نمونه، تلاش یکی از عالمان مشهور تسنن (با گرایش سلفی) برای توجیه ناهمخوانیِ یاد شده، اشاره وار بازگو می شود. احساس نیاز وی به فراهم کردن محملی برای توجیه «گزارش و تفسیر اهل سنت از غدیر»، گویای قضاوت پنهان او درباره کاستی ادعاهایشان است.
به علاوه وی، ابن کثیر دمشقی (م ۷۷۴ ق) شاگرد ابن تیمیه حرّانی عالم سلفی (با مواضع مشهور ضد شیعی)، برای برساختن همین توجیه هم، دست به تحریف تاریخ زده که نشانه افزون تری بر حقانیت باور شیعی است. ببینید و قضاوت کنید:
ابن کثیر که استاد دیگرش ابوعبدالله ذهبی درباره اسناد حدیث غدیر کتاب نوشته و آن را حدیثی صحیح دانسته، در کتاب تاریخی خود، «البدایة و النهایة» (ج ۵، ص ۲۲۷) خطابه غدیر را «خطبه ای عظیم» توصیف کرده و نوشته:
o فصلی در بیان حدیثی نشانگر اینکه رسول خدا در بازگشت از حجةالوداع بین مکه و مدینه، در نزدیکی جحفه – که غدیر خم گفته میشد- سخنرانی فرموده، برتری علی بن ابیطالب و مبرّا بودن ساحت آنجناب را از سخنان بعضی همراهانِ یمن راجع به ایشان، بیان فرمود و سبب این سخنان، عدالتی بود که (آن حضرت به کار بست، ولی) برخی از ایشان، آن را ستم و سختگیریِ نابهجا و بخل پنداشتند ... بههمین دلیل زمانی که رسول خدا از مناسک فراغت یافت و به سوی مدینه بازمیگشت، بین راه، در روز ۱۸ ذی الحجه، خطبه عظیمی ایراد فرمود و ... در آن، فضل علی بن ابیطالب و امانت و عدالت و جایگاه ایشان در نزد خود را ذکر فرمود؛ به گونه ای که آنچه در دل بسیاری [!]از مردم نسبت به وی به وجود آمده بود، برطرف شد.
• ابن کثیر پیشینه «گِله برخی همراهان یمن از حضرت علی» را مطرح و ادعا کرد خطابه غدیر، واکنش به آن بوده و رسول خدا در مقابل گِله ها فرمودند: از علی شکایت نکنید و دوستش داشته باشید ... وی سپس به ذکر مقدمات ماجرا پرداخته است.
• او ماجرا را از «سیره ابن اسحق (م ۱۵۱ ق)» قدیمی ترین سیره نبوی نقل کرده که نسخه ای از آن موجود نیست، اما متن آن در «سیره ابن هشام (م ۲۱۸ ق)» با ملاحظات و تعلیقات مؤلفش نشر یافته است. شرح ماجرا به بیان ابن کثیر و نقل از ابن اسحق:
o زمانی که حضرت علی برای دیدار رسول خدا از یمن [که قبل از حجة الوداع با جمعی برای مأموریت بدان جا رفته بود] به سوی مکه حرکت کرد، نزد رسول الله شتافت و یکی از اصحاب را بر سپاهی که همراه ایشان بود، جانشین قرار داد. آن شخص عجله کرد و از منسوجاتی که (بهعنوان زکات یا غنیمت، همراه کاروان و) در اختیار حضرت علی بود، بر سپاهیان پوشاند.
o وقتی سپاه نزدیک مکه شد، حضرت برای ملحق شدن به آنان از شهر بیرون آمد که لباسها را بر تن آنها دید و (به فرماندهای که گمارده بود) فرمود: ... «وای برتو، پیش از آن که به رسول خدا برسیم (در اموال تصرف کردی)؟ این لباسها را در آور.» پس لباسها را به جای خود برگرداندند. سپاهیان به دلیل این کار، اظهار شکایت نمودند.
o ابناسحق از ابوسعید خدری نقل میکند که گفت: «مردم از علی شکایت کردند، پس رسول خدا در میان ما به خطابه برخاست و شنیدم که فرمود: «ای مردم! از علی شکایت نکنید. او در امور الهی جدیتر از آن است که مورد شکایت قرار گیرد.»
• ابن کثیر بلافاصله به نقل اسناد مختلف حدیث غدیر (تا ۴۰ مورد) پرداخته، طوری که زمینه گره زدن شکایات یمن به خطابه غدیر را فراهم نماید و مخاطب گمان کند خطبه دفاعیه پیامبر اکرم از حضرت علی و خطبه غدیر یکی یا در یک موضوع است.
o اولین نقل- با ذکر تأیید استادش ذهبی بر صحت آن- از زید بن ارقم بدین شرح است: «رسول خدا در بازگشت از حجةالوداع در غدیر خم امر کرد تا سایهبانهایی برپا شد، سپس فرمود: «گویا [به سرای باقی]خوانده شده و اجابت نمودهام. همانا در میان شما دو چیز گرانبها باقی گذاشتهام، کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم؛ پس بنگرید بعد از من چگونه با آن دو رفتار میکنید که آنها از هم جدا نمیشوند تا در کنار کوثر بر من وارد شوند.» ... سپس دست علی را گرفت و فرمود: «هرکه من مولای اویم، علی، ولی او است. خدایا هر کس او را دوست میدارد، دوست بدار و هر کس او را دشمن میدارد، دشمن بدار.»»
•، اما ابن کثیر در متن فوق، تحریف مهمی مرتکب شده. او پس از نقل دفاعیه رسول خدا از امیرالمؤمنین و قبل از نقل اسناد غدیر، جملات زیر را حذف کرده است: (عبارات زیر را که ابن کثیر در نقل از «سیره ابناسحق» حذف کرده، در نقل «سیره ابن هشام» از همان کتاب موجود است. دقت داشته باشید که ابن هشام تنها چند دهه بعد از ابناسحق می زیسته، اما ابن کثیر، ۶ قرن بعد از او)
o قال ابن إسحق: «ثم مضى رسول الله على حجه، فأرى الناس مناسکهم و أعلمهم سنن حجهم»: «سپس رسول خدا از این موضوع درگذشت و به حج خویش مشغول شد، پس مناسک را به مردم آموخت و سنت های حج را به آنان تعلیم داد.»
• عبارت حذفشده، نشانگر این واقعیت است که رسول خدا پس از سخنرانی دفاع از امیرالمؤمنین، این موضوع را رها نموده، به مناسک حج و تعلیم آن به مردم مشغول شدهاند، پس فاصله آن دفاعیه با ماجرای غدیر خم حداقل ۱۰ روز است. این تحریف ابنکثیر به قصد کم جلوه دادنِ فاصله زمانی میان خطابه غدیر و ماجرای شکایت بوده، تا در نتیجه، ارتباطِ ادعایی دو موضوع طبیعیتر به نظر آید.
• ابن کثیر دمشقی به دلیل تحریف و ادعای فوق، باید به سؤالات و ابهامات دیگری نیز پاسخ دهد:
o رسول خدا قبل از مناسک حج در دفاع از امیرالمؤمنین در برابر شکایت همراهان یمن خطبه خواندند، پس چه نیاز و منطقی در طرح موضوع در «خطبه عظیم غدیر» بود؟
o اساسا وقتی عده ای اندک شکایتی کرده اند، چه منطقی دارد که پاسخ آن، به جماعت انبوه حجاج کشانده شود؟ آن هم در بیابانی و با آن تفاصیل؟ البته ابن کثیر در عبارتی که از او نقل شد آورده: «.. رسول خدا ... بین راه، در روز ۱۸ ذی الحجه، خطبه عظیمی ایراد فرمود و ... به گونه ای که آنچه در دل بسیاری [!]از مردم نسبت به وی [امیرالمؤمنین]به وجود آمده بود، برطرف شد.»
وی در واقع خواسته با دفعِ دخل بگوید شکایات همراهان یمن در جمع مسلمانان هم تأثیر گذاشته و لذا نیاز به واکنشی همگانی بود، اما این ادعای او نیز ساختگی و فاقد هر قرینه ای است. مضاف بر اینکه:
در گزارش ها از واکنش پیامبر اکرم به شکایات، عباراتی مانند «لا تشکّوا علیاً»، «إرفعوا ألسنتکم عن علی»: «از علی شکایت نکنید»، «زبان از ملامت علی کوتاه کنید» آمده، اما هر که بخواهد خطابه غدیر را به شکایات گره بزند، باید توضیح دهد در آنچه از خطبه غدیر نقل شده، کدام اشاره یا قرینه بر ارتباط سخن با شکایت از امیرالمؤمنین وجود دارد؟!
o ابن کثیر خطابه غدیر را «خطبه عظیم» توصیف کرد. منابع تسنن و خود او، از این خطابه عظیم -که تفصیلش در منابع شیعی آمده- تنها اندکی را نقل کردهاند. اولا می پرسیم: بقیه اش کجا است؟ ثانیا در همین مختصر هم نشانههای حقیقت هست. او درباره هشدار پیامبر در این خطبه به نزدیکی رحلت خود و بیان حدیث ثقلین چه می گوید؟ فقط برای تذکر به دوستی حضرت علی بوده؟
o ابن کثیر در جلد ۵ و ۷ همان کتاب، (مانند کثیری دیگر از عالمان تسنن) تبریک گفتن خلیفه دوم به حضرت علی را با این بیان که «مولای (من و) هر مسلمان شدی» نقل کرده. به روشنی، این عبارت با معنای «دوست» برای «مولی» ناسازگار است.
• تعدادی از نقلیات ابن کثیر در موضوع «حدیث غدیر»، به «حدیث رحبه» (نام میدان بزرگی در کوفه، نزدیک دارالاماره) شهرت دارد. حدیثی با اسناد متقن در منابع تسنن. امیرالمؤمنین در دوران خلافت، حاضران در رحبه را درباره غدیر به شهادت طلبیدند و عده ای شهادت دادند. حضرت از این قبیل مناشدات (به شهادت طلبیدن)، به حدیث غدیر و غیر آن، از زمان سقیفه تا شورای ۶ نفره عمر، تا میدان جمل و ... مکرر داشته اند، اما هیچ گاه از مخاطبان حضرت نقل نشده که استشهاد ایشان را ناوارد دانسته باشند به این استدلال که حدیث غدیر به¬دلیل اختلافات و شکایات برخی، از ایشان در مأموریت یمن صادر شده و ارزش مستقلی ندارد.
این نیز نشانه دیگری است که ادعای ابن کثیر در قرن ۸ هجری (که البته عالم دیگری به نام احمد بن حسین بیهقی نیز در قرن ۵ بیان کرده) ساخته ای نوپدید بوده است. مجددا یادآور می شوم که رسواییِ چنین تلاش هایی حقانیت باور شیعه درباره پیام غدیر را بیشتر آشکار می سازد.
مولف: دکتر جواد علاءالمحدثین
انتهای پیام/