به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان ازقم،امام علی علیه السلام می فرمایند:حسد سرآمد همه بدی ها است،در فصل دهم کتاب نقش باورهای دینی در رفع نگرانی ها تالیف حبیب الله طاهری به حسد و کینه توزی و راههای درمان آن پرداخته شده است که در ادامه می خوانید.
یکی از بیماریهای بسیار خطرناک روانی که دائما باعث اضطراب و نگرانی انسان است «حسد» و در نتیجه کینه توزی و عداوت نسبت به دیگران است. بحث و بررسی پیرامون این بیماری روانی، علل و عوامل پیدایش آن، و آثار مخربی که دارد و بالأخره راههای درمان آن بسیار زیاد است.
حسد آن است که انسان آرزوی از بین رفتن نعمت، از دیگران را داشته باشد، در حالی که میداند آن نعمت زیبنده او و به صلاح او است.
حسادت احساسی عمیق و منفی است. به عقیده «والون» احساس تدریجی است که دارنده آن از درکش لذت میبرد؛ و به عقیده «لاکان» یک نوع سنجش روانی در مقابل رقیب است و این احساس از آن است که انسان همیشه درباره آن چه که دارد اظهار نگرانی میکند و نمیخواهد آن چه را که مال خودش است، به تصرف دیگری درآید.
حسود کسی است که در خودش تمرکز یافته و همیشه در نگرانی و اضطراب به سر میبرد و قبل از دیگری، خود را دوست دارد و نمیتواند نسبت به دیگران احساس محبت کند. حتی ممکن است از آنها متنفر باشد و دایم میترسد که مبادا ارزشش را لگدمال کنند و همیشه میخواهد مورد احترام و تکریم دیگران باشد.
علمای علم اخلاق برای حسد علل و اسباب متعددی را نقل کرده اند که مرحوم مجلسی هفت مورد از آن اسباب را در بحارالانوار آورده است:
۱. عداوت و دشمنی
یعنی، چون نسبت به دیگری دشمن است، آرزوی زوال نعمت او را دارد.
۲. تعزّز
یعنی میداند که دیگری به خاطر نعمتی که دارد (مثل مقام، مال، علم و...) به او فخر فروخته و قیافهای به خود میگیرد و او طاقتِ فخرفروشی و تکبرِ آن شخص را ندارد؛ لذا در دل آرزوی زوال آن نعمت را از آن شخص دارد تا او با از دست دادنِ آن نعمت، دیگر برایش بزرگی نفروشد.
۳. تکبر
کبر و خودخواهی او را وادار میکند که نتواند دیگری را دارای نعمت ببیند و لذا آرزوی زوال آن را پیدا میکند.
۴. تعجب
منصبی بسیار بزرگ و نعمتی بسیار عظیم به افرادی داده شده است که شخص حسود، تعجب میکند که این افراد همانند ما و یا پستتر از ما بودند، چگونه آنان دارای چنین مقام و منصبی شدند، همانند منصب نبوت که به انبیا علیه السلام داده شده است.
۵. خوف
یعنی حسود ترس آن دارد که اگر دیگری دارای نعمت باشد، مثلاً در پست وزارت یا وکالت باشد، او نتواند به مقاصد خود برسد؛ لذا آرزوی و تمنّای قلبی او زوال آن پست و مقام، از آن شخص است.
۶. حب ریاست.
چون شخصِ حسود، حب مقام و ریاست دارد، لذا نمیخواهد دیگران دارای کمالات و نعمتهایی همانند او یا بهتر از او باشند؛ بلکه آرزو میکند که دیگران یا اصلاً واجد آن نعمتها نباشند و یا اگر هم دارند در سطح پائینتر از او باشند، زیرا اگر دیگران هم سطح او و یا برتر از او باشند، او را بر ریاست نخواهند پذیرفت.
۷. خُبث نَفْس
یعنی هیچ یک از این علل و عوامل وجود ندارد؛ بلکه شخص حسود به خاطر خباثت نفسانی و بخلی که بر او حاکم است، دوست ندارد خداوند به کسی نعمتی داده و یا به کسی غیر از او خیری برسد.
اینها علل و عوامل حسادت است که ممکن است در یک شخص چند علّت از این علل وجود پیدا کند و در دیگری کمتر، در هر کس که این علل بیشتر وجود داشته باشد، آتش حسد او شعله ورتر خواهد بود.
بدیهی است که هرکس خود را بهتر میشناسد و افکار و روش خود را بهتر درک میکند. چنان که قرآن کریم میفرماید: «بَلِ الإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ × وَلَوْ أَلْقی مَعاذِیرَهُ». (۳۶۲) در عین حال در کلمات اهل بیت علیه السلام علایمی برای حسد ذکر شد که اگر در کسی آن علایم باشد، نشانه حسادت اوست.
امام صادق علیه السلام فرمود که لقمان به فرزندش چنین گفت:
برای حسود سه علامت است: ۱. زمانی که طرفش نیست غیبتش را میکند؛ ۲. در حضور او تملّق و چاپلوسی میکند؛ ۳. در وقت گرفتاری و ناراحتی شماتت و سرزنش میکند».
۴. چهارمین علامت هم از آیه ۱۲۰ سوره آل عمران که در مطلب قبلی بیان شد، استفاده میشود که اگر به دیگری آسیبی و ضرری رسیده خوشحال میگردد و اگر نعمتی برسد ناراحت میگردد.
اگر در کسی این علایم وجود داشته باشد، بداند که از زمره حسودان است.
حسد سرچشمه و منشأ بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی است که به بخشی از آنها اشاره میکنیم.
۱. بخش عظیمی از جنایات که در دنیا واقع میشود، منشأش حسادت است. یعنی اگر علل و عوامل اصلی قتل ها، دزدی ها، تجاوزها، ستم ها، غیبت ها، دروغ گویی ها، سعایتها و مانند آنها را بررسی کنیم، خواهیم دید که قسمت قابل توجهی از آنها، از حسد مایه میگیرند؛ لذا حسد را به شرارهای از آتش تشبیه کرده اند که میتواند موجودیت حسود و یا فرد و جامعهای را که در آن زندگی میکند به خطر بیندازد..
گاهی به واسطه حسد، مقدرات یک خانواده و یا ملّتی دگرگون میشود. در تاریخ جریانات زیادی همانند جریان فرزندان آدم و یعقوب علیه السلام و حسادت عبد شمس نسبت به هاشم و به توارث، حسادت بنی امیه نسبت به بنی هاشم، به چشم میخورد.
۲. حسود بیشترین نیروی بدنی و فکری خود را که باید در راه پیشرفتِ اهدافِ اجتماعی به کار گیرد. در مسیر نابودی و ویران کردن آن چه که هست، صرف میکند و از این رو، هم سرمایههای وجود خود را از بین برده و هم سرمایههای اجتماعی را.
۳. حسود به واسطه حسادتش، همه نیکیها و حسنات و در نتیجه، ایمان خود را نابود میکند و قهراً در سرای جاویدان و عالم پس از مرگ از انسانهای ورشکسته و ساقط شده خواهد بود و انسانهای این چنینی، مأوایی جز آتش جهنّم نخواهند داشت.
۴. از همه اینها گذشته، حسد آثار نامطلوبی در همین عالم نسبت به بدن و سلامتی حسود خواهد داشت؛ لذا افراد حسود معمولاً رنجور و از نظر اعصاب و دستگاههای مختلف بدن غالباً ناراحت و بیمارند و این حقیقت، امروز مسلّم شده است که بیماریهای جسمانی در بسیاری از موارد عامل روانی دارد؛
از ارسطو پرسیدند که چرا حسود همیشه مغموم و ناراحت است. حتّی از بیماران نیز ناراحتی اش بیشتر است؟ در جواب گفت: حسود مانند سایر مردم هم غم دارد و هم شادی، ولی علاوه بر غم و اندوه خویش از خوشیها و شادیهای مردم نیز مغموم و ناراحت میگردد؛ لذا همیشه ناراحت است، یعنی حسود هم باید درد و رنج غم خود را بکشد و هم درد و رنجِ خوشیهای مردم را.
گاهی حسادت آن چنان شکوفا میگردد که حسود حاضر میشود خود را نابود و هلاک نماید تا به شخصی که مورد حسد اوست ضربهای وارد نماید. مرحوم محدث قمی در سفینه البحار مطلب عجیبی را نقل میکند و میفرماید: «در زمان امام هادی علیه السلام در بغداد شخصی همسایه ثروتمندی داشت و نسبت به او بسیار حسد میورزید، ولی نمیتوانست به او ضربهای وارد نماید. تا آن که غلامی را خریداری کرد و به آن غلام، احسان بسیار نمود و مبلغ سه هزار درهم به او داد و گفت بعد از من با این پولی که به تو داده ام، آزادی. به هرجا که خواستی برو. ولی در ازای این خدمت، نیمه شب مرا ببر در پشت بام این همسایه ثروتمند بِکش و جسدم را همان جا بگذار، تا فردا او به عنوان قاتلِ من، شناخته شده و دستگیر گردد و بدین وسیله ضربه کاری ام را بر او وارد کنم. غلام هرچه به او نصیحت نمود، اثر نکرد. تا آن که غلام، به دستور او عمل کرد. فردای آن روز، همسایه ثروتمند دستگیر شد و به زندان افتاد. وقتی خبر به امام هادی علیه السلام رسید، قضیه را به حاکم گفته و غلام را احضار کرد. قضیه روشن شد و همسایه از زندان آزاد گردید.
این است که میگویند حسود قبل از آن که به طرف مورد حسادتش لطمهای وارد کند، به خودش ظلم و ستم روا میدارد و دین و دنیای خود را تباه میسازد؛ زیرا با حسادت او نعمت دیگری از بین نمیرود، ولی خود به هلاکت میرسد. چنان که شیطان به خاطر حسادتش به خود لطمه وارد کرده، ولی آدم علیه السلام به عنوان پیامبر خدا انتخاب شد.
با توجه به آثار، تبعات، مفاسد و مضرات فردی و اجتماعی این بیماری خطرناک روانی، درمان آن در اولین فرصت ممکن لازم است؛ زیرا اگر چنین بیماری درمان نشود، خسارت مادی و معنوی آن قابل جبران نخواهد بود؛ و بهترین راه علاج آن این است که:
اولاً: چنان چه در فصل دوم (سبب شناسی) اشاره شد، بهترین راه درمان بیماریهای روانی، شناخت درمانی است؛ لذا موفقترین راهِ درمانِ این بیماری صعب العلاج، همانا به خود آمدن و نسبت به مضرات فردی و اجتماعی آن آگاه شدن است. اگر انسان واقعاً به ضررهای فردی و اجتماعی و آثاری که بر آن مترتب است آگاهی پیدا کند، قطعاً خود را از آن صفت ناپسند و بیماری مهلک نجات میدهد.
ثانیاً: سری به کلمات نورانی معصومین و دستورات اولیای دین بزند و ببیند آنان درباره این صفتِ ناپسند و بیماری مهلک چه گفته اند.
امام صادق علیه السلام فرمود: حسد، خودخواهی و تکبر، آفت دین است».
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:از حسد بپرهیزید؛ زیرا حسد حسنات را نابود میکند، آن گونه که آتش هیزم را».
روایات از این قبیل بسیار است که صفت ناپسند حسد انسان را به تباهی میکشد، نه تنها انسان حسود کارهای ناشایست مرتکب میشود، و کمتر موفق به کارهای خوب میشود، آن مقدار از کارهای خوبی هم که انجام داده و ایمانی که آورده، با این صفت ناپسند و بیماری روانی از بین میرود. انسان در حالی بر خدا وارد میشود که نامه عملش از همه حسنات خالی و مستقیم روانه جهنم خواهد شد. حال اگر انسانِ عاقل با این بینش به این بیماری روانی نگاه کند، قطعاً درصدد علاج آن برخواهد آمد.
ثالثاً: قدری پیرامون حسادت خود بیندیشد که آیا با حسادت او نعمتی را که خداوند به دیگری داده است، زایل میگردد؟ آیا حسادت حسود در مقدرات عالم تأثیری دارد؟ یا آن که هر چیزی در این عالم برای خود حساب و قدر و اندازهای دارد، و هرچیزی برای خود مدت و وقت خاص به خود را دارد» بنابراین شخص حسود اگر درست فکر کند، یقیناً میفهمد که ضرر حسادت به خودش برمی گردد، نه به محسود. این نوع فکر است که در احادیث آمده است که تفکرِ ساعتی برابر با هفتاد سال عبادت است.
حاصل آن که برای علاج این بیماری صعب العلاج چارهای جز شناخت درمانی نیست، که هر سه راهکار ما را به نوعی به شناخت درمانی دعوت کرد،در حقیقت اگر شخص حسود به عاقبت شوم این صفت ناپسند و بیماری مهلک واقف باشد، در اولین فرصت ممکن خود را معالجه میکند.
انتهای پیام/ش