به گزارش خبرنگار
گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از
مشهد، شیخ احمد کافی (۱۳۱۵، مشهد_۳۰ تیر ۱۳۵۷، چناران) از روحانیان و خطیبان معروف پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود. این خطیب و واعظ شهیر در سال ۱۳۱۵ هجری شمسی در شهر مشهد، در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود.پدر وی مرحوم میرزا محمد کافی، فرزند
حاج میرزا احمد کافی یزدی، از علما و روحانیون پرهیزگار و وارسته بود.
کافی در سال ۱۳۲۱، در سن شش سالگی، وارد دبستان شد. از ده سالگی در محضر حاج میرزا احمد کافی یزدی به تحصیل علوم دینی پرداخت و در کسب رتبههای عملی و علمی بسیار کوشا و موفق بود.
او پس از دو سال وارد مدرسة علوم دینی مشهد شد و در هجده سالگی به همراه جدش برای ادامة تحصیلات علوم دینی، رهسپار نجف اشرف شده، در مدرسة «سید» زیر نظر استادانی، چون آیةالله خویی، آیةالله سید اسدالله مدنی تبریزی، آیةالله حسین راستی کاشانی به تحصیل علوم دینی مشغول شد.
شیخ احمد کافی که از آغاز با محبّت اهل بیت پرورش یافته بود، علاقة زیادی به حضور در مجالس امام حسین (ع) از خود نشان میداد همین علاقه و حضور او در این مجالس، در پیریزی شخصیت او به عنوان واعظ و خطیبی مشهور بسیار مؤثر بود.
او پس از مدّتی، از طرف آیةالله مدنی، مأمور خواندن دعای کمیل در صحن امام حسین (ع) و دعای ندبه در مدرسة سید شد.
بازگشت به قم
مرحوم کافی پس از مدتی اقامت در نجف اشرف و تحصیل علوم دینی، به خاطر وضعیت بد مالی پدر و برای کمک به خانواده، مجبور شد به قم بازگردد.
او بر خلاف میل خود -که خواهان بازگشت به نجف اشرف بود- سه سال، در قم به ادامه تحصیل و در کنار آن، به منبر و موعظه مردم پرداخت و بارها به خاطر سخنرانیهای محرم، صفر و رمضان خود در قم، زندانی و یا تبعید شد.
اقامت در تهران
شیخ احمد کافی در سال ۱۳۴۳ هجری شمسی، به خاطر درخواستهای مکرر مردم تهران و نیاز شدید آن شهر به تبلیغ دین و روشنگری در برابر ترفندهای فاسدانه رژیم شاه به آنجا رفت و همزمان با سخنرانیهای مذهبی در مساجد، در منزل خود نیز جلسات آموزش قرآن و تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان و نیز مراسم دعای کمیل و ندبه را تشکیل داد.
خدمات اجتماعی
استقبال گسترده مردم تهران از جلسات سخنرانی و مراسم دعای کمیل و ندبه، به طور گسترده و عدم گنجایش منزل ایشان، باعث شد که وی ساخت مهدیّه را پیشنهاد کند؛ که با استقبال بازاریان و مردم روبرو شد.
او با فروش منزل خود و کمک چهارتن از بازاریان خوشنام تهران و نیز عده زیادی از مردم، توانست زمینی، چهارهزارمتری، در خیابان ولیعصر، در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۴۸ هجری شمسی با نام مهدیه خریداری کند، که ساختمان اولیة آن بیش از پانزدههزار نفر گنجایش داشت.
کمک به نیازمندان: این کمکها به گونههای مختلفی صورت میگرفت؛ مثلاً پرداخت کمکهای نقدی و غیر نقدی ماهانه به صدها خانواده بیسرپرست و یا لولهکشی آب برای دهها خانه در جنوب تهران و یا تأمین سوخت بعضی خانوادهها و فرستادن هدایایی، چون کفش، لباس و…که به مناسبتهای مختلف انجام میگرفت؛ اگر چه پس از مدتی، مرحوم کافی به همین دلیل و با عنوان کمک به خانواده چریکها و خرابکاران، دستگیر و زندانی شد.
پس از آزادی مرحوم کافی از زندان- که سه ماه طول کشید- ساواک، علاوه بر تعطیل همه برنامههای نیکوکارانه مهدیه، وی را برای یک سال، به ایلام تبعید کرد.
ساخت درمانگاه: از دیگر خدمات مرحوم کافی، ایجاد یک واحد درمانی با کمک پزشک و چند پرستار بود که در برآوردن نیازهای پزشکی مردم محروم، بسیار نقش داشت.
این واحد درمانی که در داخل ساختمان مهدیه بنا شده بود، داروهایی را که خود مردم به آنجا میآوردند -که گاه داروهای بسیار کمیاب نیز بود- به رایگان، در اختیار نیازمندان قرار میداد.
ایجاد صندوق قرض الحسنه: بنای نخستین این صندوق در واپسین روزهای عمر مرحوم کافی گذارده شد؛ اما فعّالیّت اصلی آن چندی پس از رحلت وی آغاز شد.
تأسیس حوزة علمیه؛ که با استقبال خوب مردم روبرو شده و زیر نظر هیأت مدیره اداره میشد.
خدمات در تبعید
مرحوم کافی در زمان تبعید، خدمات ارزندهای را با کمک و همیاری اهالی نیکوکار محل، به انجام رساند، تأسیس حوزة علمیه و ساخت مسجد، مدرسه و حمام در شهر ایلام و ساخت و بازسازی چندین حمام و مسجد در شهرهای دیگر استان ایلام، چون: مهرانغرب، دهلران، اسلام آباد غرب و روستاهای اطراف، از آن جمله است.
او همچنین در طول مسافرتهایش به شهرهای گوناگون ایران بنای ۷۲ مهدیّه را با کمک اهالی محل پیریزی کرد و حتی در عربستان سعودی نیز - که هر سال برای حج به آن جا میرفت - فعالیت داشت؛ که کمک به سادات "نُخاوله" با هزینه نیکوکاران ایرانی و احداث چاه آب در روستای "اوریز" و ساخت چندین مسجد و مهدیه بخشی ازآن است.
ارادت مرحوم کافی به امام خمینی (ره)
مرحوم کافی از یاوران انقلاب اسلامی ایران و مبارزه بر علیه حکومت شاهنشاهی بود و در این راه بارها، در سخنرانیهای خود، از امام خمینی حمایت و او را به بزرگی یاد میکرد.
برای نمونه، در یکی از سخنرانیهای خود، خطاب به حضرت امام، چنین میگوید:«آیةالله العظمی خمینی! بزرگ مرجع شیعه، افتخار قرآن، افتخار اسلام، افتخار اهل بیت، افتخار دین، افتخار روحانیت، مدافع اسلام و شیعه! با توام آقا؛ قربانت بشم آقا! کنار قبر جدّت علی (ع) بگو: خدا! آقام کی مییاد؟».
وی به خاطر همینگونه سخنرانیها، که گاه با حمله به اسرائیل و مزدوران آمریکا نیز همراه بود، بارها دستگیر و روانه زندان شدند. امام (ره) نیز به گفته کسانی که در نجف خدمت ایشان میرسیدند و اخبار ایران را گزارش میکردند نسبت به جلسات مهدیه اظهار علاقه کرده و حتی برای کافی پیام فرستاده و ایشان را به ادامه جلسات تشویق مینموده است.
مرحوم کافی همچنین، یکی از کسانی بود که با ترفند دشمن برای کمرنگ کردن مرجعیّت حضرت امام (ره) مبارزه میکرد. برای نمونه، در پای دو تلگراف که از جانب "جامعة روحانیون تهران" و "جامعة اهل منبر خراسان" برای حضرت امام فرستاده شده بود، امضای ایشان را میتوان دید.
مرحوم کافی پس از ترور منصور (نخست وزیر وقت) به جرم همدستی با گروه شهید بخارایی، دستگیر شده و شش ماه در زندان بهسر بردند.
ایشان همچنین در زمان وقوع حادثه پانزده خرداد، توسّط مأموران رژیم، دستگیر و برای چند ماه، راهی زندان شدند؛ نیز در جریان شهادت آیةالله محمّدرضا سعیدی، در زندان رژیم شاه (سال ۱۳۴۹) نقش مؤثری، در علنیتر شدن مخالفتها و مبارزات داشتند؛ چنانکه ساواک مشهد در گزارش به تهران نوشت: «طرفداران خمینی، در شهر مشهد، تا تاریخ ۲۲/۳/۱۳۴۹ که شیخ احمد کافی از تهران به مشهد آمده و خبر مرگ سعیدی را انتشار میدهد، جرأت اینکه به نفع خمینی آشکارا و علناً تبلیغ و فعالیت نمایند را نداشتند، ولی پس از آن فعالیت خود را علنی کرده و…»
ایشان در طول فعّالیت هایش، به نوشتن چند کتاب مشغول شد که همه ناتمام ماند.
سفر اجباری
حضرت امام خمینی، در نیمة شعبان سال ۱۳۵۷ با صدور بیانیّهای خاطرنشان کردند که شادمانی و سرور بر روی اجساد به خون خفته فرزندان اسلام و در حالی که بسیاری از عزیزان ملت، در تبعید و زندان و شکنجه بسر میبرند، جایز نیست؛ و از همه مردم خواستند برای ادامه نهضت و اعلان مبارزه با جنایات رژیم از برپایی جشن و چراغانی خودداری کرده و برپایی مراسم عید را به روزی واگذارند که بنیاد ظلم و ظالم را از بین ببرند.
این بیانیه باعث شد که مرحوم کافی نیز مانند بسیاری دیگر از مردم و روحانیون، از برپایی جشن و چراغانی، که هر سال به گونهای باشکوه در مهدیه برپا میشد، خودداری کنند، اما سازمان اطلاعات و امنیت که از این اقدام به ستوه آمده بود، مرحوم کافی را احضار کرده و ضمن مشاجره لفظی و حتی ضرب و شتم او را مجبور کرد که یا جشن و چراغانی هرساله را ادامه دهد و یا تهران را ترک کند و به مشهد برود.
مرحوم کافی نیز اگر چه قرار بود در روز نیمة شعبان، ساختمان بانک اسلامی و کتابخانه مهدیّه را افتتاح کند، ولی به خاطر پیروی از امام و همراهی با نهضت اسلامی، تهران را ترک کرد و ظهر روز پنجشنبه ۳۰/۴/۱۳۵۷ راهی سفر اجباری به مشهد مقدس شد.
مرگ غیر عادی
او بعد از توقف در شیروان و اقامه نماز صبح روز شانزدهم شعبان، به سفر ادامه داد، اما در چند کیلومتری مشهد (آلاجوق) تصادف دلخراشی روی داد که منجر به کشته شدن او و زخمی شدن خانوادهاش شد.
در این تصادف که در اثربرخورد چهار خودرو سواری با یک «ریُو ارتشی رخ داد، شش نفر کشته و تعدادی نیز زخمی شدند که توسط مردم به بیمارستانهای قوچان و مشهد منتقل شدند.
برادر مرحوم کافی (حاج حسن کافی) تصادف خودرو برادرش را ساختگی و نقشه رژیم میخواند و این نکات را نیز شاهد ادعای خویش میآورد: راننده مردی بود به نام جعفر عنابستانی (کارگر سابق چاپخانه) که بر خلاف میل مرحوم کافی و با اصرار خودش برای ایشان کار میکرد، در آن حادثه همه سرنشینان خودرو به گونهای صدمه دیده بودند، مگر شخص راننده که کاملاً سالم مانده بود.
بعد از تصادف، خودرو ارتشی بسرعت از محل دور شده و صحنه تصادف به هم زده شده بود، پلیس راه از دادن کروکی صحنه تصادف خودداری کرده و پلیس مشهد را مسؤول این کار دانسته بود.
براساس نقشهای که پلیس محل از صحنه تصادف کشیده بود (کروکی محل) رانندة مرحوم کافی مجرم شناخته شده بود، مأمورین ساواک از ملاقات خانواده مرحوم کافی با راننده - که در زندان به سر میبرد - جلوگیری کرده بودند.
مراسم تشییع و تدفین
جنازة مرحوم کافی، همان روز، با نظارت ساواک به قوچان منتقل شد، اما مردم جنازه ایشان را از بیمارستان خارج کرده و پس از غسل دادن و کفن کردن، با تشریفات خاصی، به مشهد بردند.
مردم، تشییع جنازه گستردهای را از میدان فردوسی مشهد به سمت خانه شیخ زینالعابدین کافی (عموی مرحوم کافی) و از آنجا به طرف حرف مطهر ترتیب دادند.
این مراسم با شکوه که با شعار " درود بر خمینی" همراه بود مورد حمله مأموران رژیم قرار گرفت؛ آنان با چماق و گاز اشکآور به مردم حملهور شدند که منجر بهشهادت شش نفر و زخمی شدن تعدادی از تشییع کنندگان شد.
مردم جنازه را پس از تشییع، برای انجام نماز به حرم مطهر آوردند، اما نماز ایشان با دخالت مأموران امنیتی ناتمام ماند؛ مأموران جنازه را از حرم بیرون برده و به دستور استاندار خراسان همراه برادران و عموی مرحوم کافی، به تهران بردند و در فرودگاه تهران نیز مخفیانه و در محافظت گارد پلیس و کماندوها به پزشکی قانونی انتقال دادند.
نیروهای پلیس به جمعیت چند هزار نفری که در فرودگاه منتظر جنازه بودند، اعلام کردند که جنازه تحویل پزشکی قانونی شده و در فرودگاه نیست.
خانواده مرحوم کافی خواستند جنازه را تا صبح جمعه در سردخانه نگهدارند تا به وصیّت آن مرحوم عمل کرده باشند، اما نیروهای امنیتی چنین اجازهای به ایشان ندادند که مبادا موجب گردهم آمدن مشتاقان ایشان و در نهایت، آشوب یا تظاهرات شود و از خانواده ایشان خواستند نوشتهای را برای درج در روزنامه به مقامات بدهند؛ به این مضمون: "به این علت که ممکن است بازهم به خاطر تشییع جنازه کسی کشته شود، ما بر خلاف وصیت برادرمان جنازه را در بهشت زهرا دفن و هزینه مجالس ختم را صرف امور خیریه خواهیم کرد. "
این پیشنهاد با مخالفت سرسختانه خانواده مرحوم کافی روبرو شده و پذیرفته نشد. رژیم بناچار قبول کرد که جنازه به مشهد برده شود، اما اجازه دفن در حرم را نداد و جنازه را از فرودگاه مستقیماً به خواجه ربیع برده و همان شب به خاک سپرد.
مراسم ختم
پس از رحلت مرحوم کافی پیامهای تسلیت از دور و نزدیک به خانواده ایشان فرستاده میشد. پیامهای تسلیت حضرات آیات: سید شهابالدین مرعشی نجفی، سید محمدرضا گلپایگانی، سید محمد وحیدی، سید احمد خوانساری، شیخ عبدالرحیم کنی، سید جواد خوانساری، سید محمدرضا بروجردی، محمدتقی فلسفی، سید صادق شریعتمداری، سید محمد سرور واعظی رهبر شیعیان افغانستان از آن جمله بود.
در اولین مجلس ختم ایشان که در مسجد "سید عزیزالله" تهران و به دعوت آیةالله سید احمد خوانساری تشکیل شد، بیش از پنجاه هزار نفر شرکت کردند، و مجلس بعدی در مسجد" ارگ" به دعوت آیةالله فلسفی برگزار شد و پس از آن نیز مجالس ختم در بسیاری شهرها ادامه یافت که معمولاً در پایان، با تظاهرات خیابانی و شعارهایی علیه رژیم همراه بود.
عاشق مهدی (عج)
مرحوم کافی که مویههای جانگدازش در فراق حضرت مهدی (عج) تا هنوز در گوش عاشقان آن حضرت طنینانداز است وعده دیدار او را به آن جهان برد.
او بارها وصیت کرده بود: «وقتی من مردم، اگر در بین هفته بود، جنازه مرا بگذارید تو سردخانه باشد، تا صبح جمعه، رفقا دور جنازهام دعای ندبه بخوانند و چند تا یا صاحب الزمان بگویند که مردهام هم این نالهتان را بشنود.»
به نظر میرسد شیخ احمد کافی در بین مخالفین
رژیم شاه، بیش از دیگران در مبارزه رویکردی عامه پسند و برآمده از اعتقادات روزمره مردم را پیشه کرد. تعامل با طبقات متوسط رو به پایین در این راستا بود.
صحبت به زبان عامه مردم، مرحوم کافی را مورد قبول بخش بزرگی از جامعه آن روز قرار داده بود. این رویه ناشی از اخلاص این روحانی و خلاقیت و سبک وی در اداره منبر وعظ بود.
این وضعیت عملا فضایی را بر علیه حکومت ایجاد کرد و موجی از تنفر نزد مردم از رژیم پهلوی پدید آورد و در عین حال بر محبوبیت مرحوم کافی افزود.
با این حال هنوز هم سخنرانیهای این روحانی مجاهد در نزد عموم مردم زبانزد است.
انتهای پیام//ف.ص
گزارشگر : فاطمه صادقیان