به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، در طول تاریخ همیشه بشر با اعمال خارق العاده اى روبرو بوده که از برخى انسانها هویدا شده است. این اعمال خارق العاده همیشه اعجاب و تحسین آدمی را برانگیخته و موجب ایمان او به کسى یا چیزى شده است.
معجزه عبارت است از امر خارق العادهای که با اراده خدای متعال از شخص مدعی نبوت، ظاهر شود و نشانه صدق ادعای وی باشد. به مناسبـت ولادت امـام رضا (ع) گوشــهای از معجزات این امام همام را به شرح زیر می خوانید:
خاطره از عبدالله:
روزی پیرمردی به همراه دختری که رویش را با چادر پوشانده بود و وی را روی زمین میکشید وارد صحن روضه منوره حضرت رضا شد. جلوی او را گرفتم و پرسیدم با این وضع کجا میخواهی بروی. جواب داد این دخترم است و برای گرفتن شفا به محضر حضرت میبرم. با درخواست من صورتش را باز کرد و شگفت زده دیدم که وی مُرده است و بی روح میباشد. برای اطمینان بیشتر به چند نفر از خادمان خانم گفتم که او را معاینه کنند و بعد از معاینه یقین حاصل شد که علایم حیاتی ندارد و از دنیا رفته است. با عصبانیت به پیرمرد گفتم که ای مرد تو حرم را با غسال خانه اشتباه گرفته ای. امام رضا مُرده زنده نمیکند بلکه مریض شفا میدهد و آن هم اگر مصلحت باشد. با التماس و تضرع فراوان پیرمرد به من گفت که اجازه بدهید او را به حرم ببرم، آخر این که برای شما ضرری ندارد و اگر هم شفا نیافت، برمیگردم و دفنش میکنیم. دلم به رحم آمد و با خود گفتم حداقل برای زیارت وداع اجازه دهم که او را داخل حرم ببرد. بعد از ساعتی دیدم ولولهای در حرم به پا شد و با چشمان خودم دیدم که آن دختر مرده زنده شد.
دعوات راوندی میگوید:
امام جواد (ع) فرمود یکی از اصحاب پدرم مریض شد. حضرت رضا به عیادت او رفت و از او پرسید: «چطوری؟» گفت: «بعد از آمدن شما مرگ را به چشم خود دیدم.» (میخواست با این جمله دردی را که از شدت بیماری میکشید، نشان دهد.) امام فرمود: «مرگ را چگونه دیدی؟» گفت: «سخت و دردناک.» حضرت فرمود: مرگ را ندیدی، آنچه دیدی فقط کاری بود که مرگ در ابتدا با تو میکند و بدین وسیله گوشهای از احوال خود را به تو نشان میدهد. مردم دو دستهاند: کسانی که با مرگ راحت میشوند و کسانی که با مرگشان دیگران از دستشان راحت میشوند. ایمانت به خدا و ولایت را تجدید کن تا از کسانی باشی که با مرگ راحت میشوند.
آن مرد هم همین کار را کرد. آنگاه گفت: «ای پسر رسول خدا! اینان فرشتگان پروردگارند که با درودها و هدایا بر شما سلام میکنند. آنها روبروی شما ایستادهاند. اجازه بدهید بنشینند.» امام رضا (ع) فرمود: «بنشینیدای فرشتگان پروردگار من!» سپس به مریض فرمود: «از آنها بپرس آیا دستور داشتند که در حضور من بایستند؟» مریض گفت: «از آنها پرسیدم، گفتند اگر همۀ فرشتگانی که خدا آفریده در محضر شما باشند، برای شما خواهند ایستاد و تا اجازه ندهید نخواهند نشست. خدای بزرگ به آنان چنین دستور فرموده است.» آنگاه مرد چشمانش را بست و گفت: «سلام بر توای پسر رسولخدا، این شمایید که در کنار محمد (ص) و امامان پس از او در برابرم ایستادهاید.» این را گفت و جان داد.
علی ماشی از خادمان حرم قدس رضوی (ع) درباره معجزاتی که در حرم مطهر امام (ع) دیده میگوید:
در آذرماه سال ۱۳۸۳ مفتخر به پوشیدن لباس دربانی حضرت شدم و از ایشان خواستم عنایتی کند و یکی از معجزات خودش را به من نشان دهد. مدتی بود که خدمت برایم عادی شده بود و میخواستم برای اطمینان قلبم ایشان عنایتی کنند. ساعت ۱۰صبح بود. ساعت شیفت من رو به پایان بود. باران میآمد و عطر خاصی در حرم پیچیده بود. شنیده بودم اگر معجزهای شود مردم به دنبال شخص شفا یافته میروند تا قطعهای از لباس او را برای تبرک ببرند، اما من تا آن روز اتفاقی به این شکل ندیده بودم. تمام اتفاقات در یک لحظه رخ داد. در وسط صحن یکی از همکارانم داد میزد برادر علی کمک نمیکنی؟
نگاه کردم و دیدم کودکی در بغلش است و به آرامی از پنجره فولاد جدا شد تا کسی او را نبیند و حرکت کرد تا به آن سمت صحن رود. وسط صحن مردم فهمیدند و همگی هجوم آوردند تا قطعهای از لباس این کودک را برای تبرک با خود ببرند. سمت دوستم رفتم و کودک را از او گرفتم و به جایی بردم. سپس از مادرش پرسیدم موضوع چیست و او بعد از ۱۰ دقیقه گریه کردن گفت: قلب بچه ام از کودکی بزرگ شده و شش ماهش است دکترها جوابش کرده اند و آورده ایم این جا یا حضرت رضا (ع) خوبش کند، یا جسدش را همین جا دفن کنیم. از مادرش پرسیدم پرونده پزشکی همراهت داری؟ پرونده اش را نگاه کردیم و دیدیم مشکلش اساسی بوده، از پلههای اتاق پایین آمدم.
در ایوان طلا یکی از خادمان حرم دختر سه ساله کوچکی در بغلش بود و تمام زائران دنبال او میدویدند. کمکش کردم و کودک را در اتاق آگاهی بردیم تا آسیبی به او نرسد. با لحنی خاص از پدرش پرسیدم: چه شده؟! و او پاسخ داد: در حال بازی کردن بود و سماور آب جوش بر رویش ریخت. گوشت یک پارچهای بر روی صورتش در آمده بود و معالجه نمیشد. برای شفا یافتم به حرم امام رضا (ع) آوردیم و پس از شفا یافتن هیچ علامت و نشانهای از آن لکه بزرگ در صورت دخترم نیست. پدرش باور نمیکرد. دیده بودم نابینا و فلج شفا پیدا میکند، اما این گونه معجزه خیلی عجیب بود. صورت دختر میدرخشید.
خانمی مسیحی، نزد حضرت آیت الله میلانی، به مذهب شیعه گرویده بود. نام او «رانیک اصلانیان» بود و حضرت آیت الله میلانی او را فاطمه نامیده بودند. آن خانم علت شیعه شدن خود را، عنایت امام رضا علیه السلام بیان کرده بود: «من گرفتار درد شدیدی شدم و مدتها در یکی از بیمارستانهای تهران، بستری شدم. توان هر کاری از من سلب شده بود، بالاخره به من اعلام کردند که سه مهره کمر شما سیاه شده است و کم کم به من فهماندند که این بیماری هیچ درمانی ندارد.
معلوم است که چه حال و روزی داشتم، یکی از بانوان پرستار که از پرونده ام آگاه بود، گفت: شما به زیارت امام رضا علیه السلام بروید، خوب میشود. گفتم:من مسیحی هستم و ایشان امام شیعیان، چگونه نزد ایشان بروم وچه بگویم، بعد هم بیماری من که علاج ندارد.
او گفت: ایشان طبیب هر دردی هستند و قدرت ایشان، مافوق انسان هاست، به علاوه ایشان امام رئوف هستند و کسی را ناامید نمیکنند، حال هر که میخواهد باشد. بالاخره چاره نداشتم و از خانواده خواستم، هر طور شده مرا به مشهد ببرند. آنان کوپه قطاری برایم گرفتند و مرا روی صندلیها خواباندند و در مشهد نیز به همان صورت مرا به داخل حرم بردند و دخیل بستند.
روز دوم، درعالم رویا آقایی را دیدم که از درون ضریح به بیرون تشریف آوردند و به مهرههای کمرم اشاره کردند. من که نمیتوانستم تکان بخورم، بلافاصله از جا بلند شدم و نشستم، سپس ایستادم و بعد از آن به راه افتادم.
همه متحیر مانده بودند و به ناگاه فریادهای خانواده، اطرافیان و سایر زائران در فضای حرم طنین انداز شد و سیل جمعیت برای تبرک لباس ها، به سمت من هجوم آوردند...
به هر تقدیر به تهران برگشتم و به همان بیمارستان رفتم. آنان مجدداً تمام آزمایشات وعکس برداریها را انجام دادند و این بار به صراحت اعلام کردند که شما علاجی از نظر پزشکی نداشتید، الان هم هیچ مشکلی ندارید. من که اکنون عظمت و ولایت این خاندان را درک کرده ام، زندگی خود را مدیون عنایت ایشان میدانم و سعی خواهم کرد از این پس شیعه ایشان باشم.»
انتهای پیام/
قسم به جوادت و قسم عزیزانت جان برادر عزیزم را دریاب
خانواده ام را از این اندوه نجات بده به اذن پروردگار طوری شفایش بده که انگار نه انگار بیمار شده بود
ای قادر متعال تو را به ائمه قسم برادرم آخرین سنگر باور من به شماست از تو کمک می خواهم برای سلامتی دوباره اش به مادرم رنج کشیده ام رحم کن کمک کن تا توانایی زیارت داشته باشد در صحت و سلامتی کامل
متوسل بهت شدم
يا امام رضا مشكلم را حل كن
يا امام رضا كمكم كن
ايا امام رضا
یا امام رضا شما ک ضامن آهو شدین من بی لایق هم پیش خدا ضامن بشین ابروم بهم برگردونه و این پرونده ک همه زندگیم ازم گرفت تموم بشه و موفق بشم
توروخدا اگر این نظرو خوندید یه صلوات مهمونم کنید به هدفم برسم نذر کردم ایشالا همگی در ثوابش سهیم هستید. یا امام زمان
یا ضامن آهو کمکم کن سال ۱۴۰۳ فرهنگیان از رشته مشاوره و راهنمایی قبول بشم خواهش میکنم امیدم فقط شما هستین
اینجا پیام نوشتم که شاید بخونید و جواب بدین خیلی وقته منتظره یه جواب شما هستم مشکلم زیاده
توربه حرمت پسرونورچشمت امامم جوادع نظری به این بنده حقیربیانداز
توربه حرمت پسرونورچشمت امامم جوادع نظری به این بنده حقیربیانداز
توربه حرمت پسرونورچشمت امامم جوادع نظری به این بنده حقیربیانداز
توربه حرمت پسرونورچشمت امامم جوادع نظری به این بنده حقیربیانداز
توربه حرمت پسرونورچشمت امامم جوادع نظری به این بنده حقیربیانداز
توربه حرمت پسرونورچشمت امامم جوادع نظری به این بنده حقیربیانداز
توربه حرمت پسرونورچشمت امامم جوادع نظری به این بنده حقیربیانداز
توربه حرمت پسرونورچشمت امامم جوادع نظری به این بنده حقیربیانداز
توربه حرمت پسرونورچشمت امامم جوادع نظری به این بنده حقیربیانداز
توربه حرمت پسرونورچشمت امامم جوادع نظری به این بنده حقیربیانداز
کمک کن به هدفی که میخوام برسم،کمک کن این همه سال زحمت نتیجه ی خوب بده.
یا امام رضا
برای منم از خدا بخواه که رتبه سه رقمی بشه و وقتی تو سایت سنجش رتبمو. نگاه میکنم حیرت زده بسم و رتبه سه رقمی ببینم
امین
.تو که به اینهمه آدم محبت کردی دست منم بگیر نمی خوام دیگه شکست بخورم نمی خوام دیگه خونوادم منتظر بمونن . امام رضا از خدا بخواه یبارم موفق شدن مال من باشه بهم اراده و صبر بده کمکم کن درست مث وقتی بچه بودم ..اونقدر دعا کردم که منو طلبیدی بیام پابوست حالام نذر کردم اگه قبول بشم بیام درگاهت امام رضای من. تو بابای مهربون ایرانیایی مشکل گشای مایی تا وقتی ترو داریم دیگه غمی نداریم هیچ چیز با تو غیر ممکن نیست. تو نعمت خدایی برای ما ایرانیا. خدا ترو گذاشته واسه ما که غصه نخوریم. من دلم تنگ شده برات. کمکم کن به خودم بیام جدی درس بخونم.وقتم کمه. شاید خیلیا الان ناامیدن. ولی من هنوز تو ذهنم روشنه. چون ترو دارم امام رضا ع. با تو می شه. ترو به مادرت حضرت فاطمه که اسمشونو رو من گذاشتن قسمت می دم کمکم کن
فقط یه بار دیگه دوست دارم بیام توی صحنت
تروخدا بطلب
خیلی حرف دارم
به من کمک کن در کنکور 1402 پزشکی قبول بشم
و بطلب که بیام حرم
ممنون که اینبار اینجوری منو طلبیدی اقا حرفامو بهت بگم....خودت میدونی اقا همه چیزو
حاجتم رو هم میدونی اقا
امام مهربونیها مشکلم رو حل کن
دعا کنید برام اقا خیلی مشکل دارم
یه کاری کنید قلبم اروم بشه و مطمئن از اینکه خدا عادله و دنیا گرده..و هیچ کار بدی بی جواب خدا نمی مونه . یا امام رضا دعا کن برام
کاری کردن که دیگه نتونم پامو تو اون شهر بزارم و بیام زیارتت.قلبم شکسته اقا ی مهربونم
دلتنگم امام مهربانی
یا امام رضا غریب دلتنگ حرمت شده ام قربان بزرگی و عظمتت مرا بطلب تا به پادبوست بیایم .❤️
یا امام رضا دلم خیلی هوای حرمت کرده خیلی
دلتنگم امام مهربانی
یا امام رضا غریب حرم شده ام
میدونم اونطور که باید باشم نبودم، ولی خودت پیش خدا شفاعتم کن.
نمیدونم چی قراره به سرم بیاد ولی دلم خیلی آشوبه، همیشه یه زندگی
پر استرس داشتم. حس میکنم هیچوقت جوونی نکردم. همه چی سخت گذشت ولی من تلاشمو کردم. تو رو به جوادت قسم میدم که کمکم کن تا ثمره تلاشمو ببینم. خسته شدم از این همه دویدن و نرسیدن :)
یا امام رضا علیه السلام
همه فقط میگن هیچکس ندیده