![تمهیدات ترافیکی مراسم راهپیمایی ۲۲ بهمن](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1403/11/20/20330090_984.jpg)
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، شکر به معنای سپاس دارای اقسامی، چون زبانی و قلبی و نیز نسبت به خدا یا خلق است. براساس آموزههای قرآن نسبت بسیار نزدیکی میان ایمان و شکر وجود دارد، به طوری که میتوان گفت که اصطلاح قرآنی ایمان در بردارنده شکر است؛ زیرا خدا در قرآن، نسبت کفر و ایمان را با شکر و کفران یکسان دانسته است.
در فرهنگ معاشرت و ارتباطات و روابط اجتماعی نیز فرهنگ تشکر از یکدیگر به عنوان یک شاخص اسلامی مطرح است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزههای اسلام، درباره فرهنگ تشکر در روابط اجتماعی، مسائلی را تبیین کند.
نسبت شکر و ایمان
از نظر آموزههای قرآن، شکر انسان نسبت به خالق به معنای ایمان است؛ چنانکه کفران به معنای کفر اعتقادی است؛ زیرا شکر تنها محدود به شکر از نعمت نیست، که در برابر کفران نعمت قرار میگیرد، بلکه شکر و کفران میتواند به حوزه اعتقادی باز گردد؛ چرا که شاخص شکر، شناخت خالق منعم و پذیرش خالقیت و الوهیت و ربوبیت اوست. از همین رو در تعریف شکر، آن را شناخت احسان و نشر آن دانسته اند (لسان العرب، ج ۷، ص ۱۷۰، «شکر».)
هر چند که برخی گفتهاند که شکر نعمت همان تصوّر نعمت و اظهار آن است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۴۶۱، «شکر».)
بیگمان هیچ نعمتی بزرگتر از خلقت انسان نیست، که انسان را از عدم به هستی آورده است. انسان در برابر چنین نعمت بزرگی باید شاکر باشد؛ چنانکه باید نسبت به نعمتهای دیگر، چون هدایت باطنی (طه، آیه ۵۰) و نعمت هدایت ظاهری و اسلام (بقره، آیه ۲) و ارسال رسولان و کتب آسمانی (آل عمران، آیه ۱۶۴؛ حجرات، آیه ۱۷) و نعمت ولایت (نباء، آیه ۸) که از بزرگترین نعمتهای الهی است شاکر باشد. تصور شناختی و معرفتی نسبت به این نعمتهای اساسی و اظهار آن، در حقیقت همان شکر واقعی و حقیقی است که انسان میبایست انجام دهد.
البته این اظهار به معنای تنها سخن گفتن از آن نیست، هر چند که خدا میفرماید: أَمَّا بِنِعْمَهًْ رَبِّکَ فَحَدِّثْ؛ و از نعمت پروردگار خویش سخن گوى! (ضحی، آیه ۱۱)؛ اما حقیقت شکر همان بهرهگیری درست از نعمتهای الهی است؛ چنانکه خدا در داستان شکرگزاری حضرت سلیمان (ع) از نعمتهای الهی به این نکته توجه میدهد: سلیمان از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افکن تا نعمتى را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس بگزارم و به کار شایسته اى که آن را مى پسندى بپردازم و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته ات داخل کن. (نمل، آیه ۱۹)
در جایی دیگر نیز میفرماید:کسى که نزد او دانشى از کتاب [الهى]بود گفت: من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت مىآورم، پس، چون سلیمان آن تخت را نزد خود مستقر دید گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى مىکنم و هر کس سپاس گزارد تنها برای خود سپاسگزاری کرده و هر کس ناسپاسى کند بى گمان پروردگارم بى نیاز و کریم است. (نمل، آیه ۴۰)
در حقیقت حضرت سلیمان (ع) با توجه به نعمت فهم سخنان موجودات از جمله مورچگان و نیز کارگزاران دانا و توانا و استفاده از این نعمتها در راستای رضایت الهی و مقاصد این نعمتها، به شکر حقیقی و عملی اشاره میکند که در میان اقسام شکرها از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا بر اساس آموزههای قرآن میتوان برای شکر سه قسم یاد کرد که شامل موارد زیر است: ۱. شکر قلبى که یادآورى نعمت است؛ ۲. شکر زبانى که سپاسگزارى و ستایش بر نیکى احسانکننده و صاحب نعمت است؛ ۳. شکر سایر اعضاى بدن که به کارگیرى و صرف آن در جاى خود است.
اگر خداوند را وصف به شکر نماییم، مقصود، اِنعام احسان بر بندگان و دادن جزاى عبادات آنها و یا رشد اعمال نیک آنان و اعطاى پاداش مضاعف به آنها است. (نگاه کنید: مفردات الفاظ قرآن کریم، ص ۴۶۱ - ۴۶۲، «شکر»؛ فرهنگ فارسى، ج ۲، ص ۲۰۵۷؛ لسان العرب، ج ۷، ص ۱۷۰، «شکر».)
به هر حال از میان شکرها شکر عملی، چون مستند به ایمان کامل قلبی و اعتقادی است به یک معنا بازتاب دهنده همان ایمان است؛ از این رو در آیات قرآن به نوعی میان شکر و ایمان و کفر و کفران ارتباط برقرار میشود؛ چرا که حقیقت کفران نعمت، به معنای کفر اعتقادی است، چنانکه شکر نعمت از جمله شکر نعمت وجود و دیگر نعمتهای الهی به معنای ایمان اعتقادی است. از همین رو خدا انسانها را به دو دسته اصلی شاکر و کافر معرفی میکند و میفرماید: هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس. (انسان، آیه ۳)
پس اگر هدایت الهی به گونهای است که انسان خود با اراده آزاد و مختار بتواند میان شکر و کفران یکی را برگزیند، به این نکته توجه میدهد که ایمان حقیقی شخص را میبایست در رفتارهای او نسبت به نعمتهای الهی از جمله نعمت وجود و نعمت هدایت و مانند آنها جست. پس ارتباط شکر با ایمان و کفران با کفر چنان محکم و استوار است که شکر نمادی از ایمان اعتقادی و کفران نمادی از کفر اعتقادی است.
آثار و اهمیت تشکر از خلق و خالق
شکر هر چند که اولا و بالذات نسبت به خدا است، اما حتی شکر از خلق خدا نیز بازگشتش به شکر از خدا است؛ زیرا بر اساس توحید فعلی، خالق هر نعمتی از جمله نعمتهایی که خلق نسبت به یکدیگر میدهند، ریشه در خلقت الهی و نعمتهای خالق دارد. از همین رو خدا درباره انفاقات مالی کهاشخاص نسبت به دیگران دارند، میفرماید که انفاقات از مال الله است که در اختیار انسان قرار میگیرد: وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ؛ از مال خدا که به شما داده است، به دیگران بدهید. (نور، آیه ۲۳) پس این کسی که با مال الله انفاق میکند و دیگری از او تشکر میکند، در حقیقت از خدا تشکر میکند، هر چند که در ظاهر از انفاقکننده تشکر شده است.
در همین رابطه سجده به حضرت آدم (ع) از سوی فرشتگان به معنای سجده به خدایی است که خلقتی این چنین کامل دارد که دارایی علمی او همه اسمای الهی است و طغیان و استکبار ابلیس نیز طغیان نسبت به خدا و کفر و کفران نسبت به اوست. پس کسی که در مقام تشکر از مخلوق بر نمیآید، در مقام تشکر از خالق نیز بر نمیآید. از همین رو امامسجاد (ع) فرمود:اشکرکم للهاشکرکم للناس؛ قدردانترین شما از خدا، شاکرترین و قدردانترین شما نسبت به مردم است. (اصول کافی ج ۳ ص ۱۵۶)
امام رضا (ع) بر اساس همین رابطه مستحکم میان تشکر از خالق و مخلوق میفرماید: مَن لَم یَشکُرِ المُنعِمَ مِنَ المَخلوقینَ لَم یَشکُرِ اللّه عَزَّوَجَلَّ؛ هر کس در مقابل خوبى مردم تشکر نکند، از خداى عزّوجلّ تشکر نکرده است. (عیون الاخبارالرضا ج ۲، ص ۲۴، ح ۲)
اصولا کسی که نعمتهای ظاهری و حسی را نمیبیند و در مقام تشکر بر نمیآید، به طور طبیعی نسبت به نعمتهای غیر حسی و منعم غیر حسی زبان تشکر نخواهد داشت. کسی که بخشندگی و انفاق افراد را نمیبیند و اصولا گرایش به تشکر و قدردانی زبانی ندارد، در مقام شکر قلبی و عملی نیز بر نمیآید. این افراد نه تنها نسبت به نعمتهای ظاهر و نعمتدهندگان بشری شاکر و قدردان نیستند، نسبت به نعمتهای باطنی، چون اسلام و ایمان و خدای منعم نیز شاکر نخواهند بود.
در همین رابطه امام رضا (ع) میفرماید: إنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ أَمَرَ... بِالشُّکرِ لَهُ وَلِلوالِدَینِ فَمَن لَم یَشکُر والِدَیهِ لَم یَشکُرِ اللّه؛ خداى عزّوجلّ دستور داد... به سپاسگزارى از خود و از پدر و مادر، پس کسى که از پدر و مادر خود سپاسگزارى نکند از خداوند سپاسگزارى نکرده است. (عیون اخبار الرضا ج ۱، ص ۲۵۸، ح ۱۳ - خصال ص ۱۵۶، ح ۱۹۶) در حقیقت مهمترین موجودی که در خلقت انسان به عنوان واسطه و اسباب نقش دارد، والدین هستند. بانگاهی به آموزههای اسلام میتوان گفت کسی که شاکر این خالق ظاهری نباشد از خداوند که خالق حقیقی است نیز تشکر نمیکند؛ چنانکه تشکر از والدین به یک معنا تشکر از خدا است؛ و نیز تشکر از والدین موجب تشکر از خدا خواهد شد.
آنچنانکه از آیه ۱۱ سوره ضحی بر میآید، انسان میبایست نه تنها نعمت و نعمت دهنده را بشناسد بلکه با سخن گفتن از نعمتی که نعمت دهنده داده، شکر نعمت را به نمایش بگذارد و قدردان و سپاسگزار باشد؛ این امر همان طوری که نسبت به خدا و خالق و نعمتهای بیپایان او باید باشد نسبت به هر نعمت دهندهای نیزباید صورت بگیرد؛ چنانکه امام سجاد (ع) میفرماید: أمّا حَقُّ ذِى المَعروفِ عَلَیکَ فَأن تَشکُرَهُ و تَذکُرَ مَعروفَهُ، وَ تُکسِبَهُ المَقالَةَ الحَسَنَةَ و َتُخلِصَ لَهُ الدُّعاءَ فیما بَینَکَ وَ بَینَ اللّه عَزَّوَجَلَّ، فَإذا فَعَلتَ ذلِکَ کُنتَ قَد شَکَرتَهُ سِرّا وَ عَلانیَةً، ثُمَّ إن قَدَرتَ عَلى مُکافاتِهِ یَوما کافَیتَهُ؛ حق کسى که به تو نیکى کرده، این است که از او تشکر کنى و نیکیاش را به زبان آورى و از وى به خوبى یاد کنى و میان خود و خداى عزوجل برایش خالصانه دعا کنى، هرگاه چنین کردى بى گمان پنهانى و آشکارا از او تشکر کرده اى. سپس اگر روزى توانستى نیکى او را جبران کنى، جبران کن. (امالی، صدوق، ص ۳۷۲؛ شبیه این حدیث در تحف العقول، ص ۲۶۵؛ و نیز: من لا یحضر الفقیه ج ۲، ص ۶۲۲ و ۶۲۳)
بنابراین، یکی از راههای تشکر آن است که انسان نسبت به نعمتهایی که دیگران به او عطا میکنند، جبران کند. پس تشکر متقابل با دادن نعمتی، از جمله روشهای تشکر است که در تعالیم اسلام بیان شده است. اینکه کسی بخواهد جبران کند، عملی پسندیده و شکری کامل است که میبایست مد نظر و اهتمام قرار گیرد.
از نظر قرآن، شکر نعمت، هم نعمت را افزایش میدهد و هم بر سعه وجودی و شرح صدر انسان میافزاید و شرایط درونی و بیرونی شاکر را افزایش میدهد. در حقیقت شکر نعمت پیش از اینکه تشکر از دیگری باشد، تشکر از خود و بهرهمند شدن خویش از وضعیتی بهتر و برتر است؛ چنانکه خدا میفرماید: وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ؛ و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعا سپاسگزارى کنید شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسى نمایید قطعا عذاب من سخت خواهد بود. (ابراهیم، آیه ۷) یا در جای دیگری میفرماید هرکس تشکر کند در واقع برای خودش تشکر کرده است. (نمل/۴۰)
خدا غنی بالذات است و هیچ نیازی به شکر و تشکر کسی ندارد؛ از این رو خدا در آیات قرآن، تاثیرشکرگزاری انسان نسبت به خدا و نعمتهایش را به خودشان باز میگرداند (همان) و بصراحت درباره عدم نیاز خویش نسبت به شکر و تشکر میفرماید: وَقَالَ مُوسَى إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ؛ موسى گفت: اگر شما و هر که در روى زمین است همگى کافر شوید بى گمان خدا بى نیاز ستوده صفات است. (ابراهیم، آیه ۸)
چنانکه گفته شد میان کفر و کفران و شکر و ایمان ارتباط تنگاتنگی است؛ از همینرو در قالب احتباک در آیات ۷ و ۸ سوره ابراهیم، شکر با ایمان و کفر با کفران آمیخته است. بنابراین، نیازی دیده نشده است که در مقام تقابل واژه کفران به کار رود، بلکه کفر اعتقادی مطرح میشود تا دانسته شود که همان طوری که شکر نمادی از ایمان است، کفران نیز نمادی از کفر است. پس خدا در این آیات در قالب تقابل شکر را در برابر کفر قرار میدهد تا بیان کند که همواره شکر با ایمان همراه است، چنانکه کفران با کفر همراه است. پس شاکر مومن است؛ چنانکه کفرانکننده نعمت، کافر است.
به هر حال از آیات قرآن به دست میآید که شکر و تشکر تاثیراتی که دارد نخست در خود انسان است، از همینرو امیرمومنان علی (ع) نیز به این حقیقتاشاره کرده و میفرماید: إنَّ مَکرَمَهًْ صَنَعتَها إلى أحَدٍ مِن النّاسِ، إنّما أکرَمتَ بِها نَفسَکَ و زَیَّنتَ بِها عِرضَکَ، فَلا تَطلُب مِن غَیرِکَ شُکرَ ما صَنَعتَ إلى نَفسِکَ؛ اگر به کسى خوبى کردى در واقع با این کار، خود را گرامى داشتهاى و به خودت آبرو دادهاى، پس به سبب خوبىاى که به خودت کرده اى از دیگران خواهان تشکر مباش. (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص ۳۸۲ و ۳۸۳، ح ۸۶۹۵)
البته امام على (ع) در جایی دیگر درباره تاثیر تشکر در بهره مندی خود انسان از این حالت نفسانی و رفتاری میفرماید: شُکرُکَ لِلرّاضى عَنکَ یَزیدُهُ رِضا وَ وَفاءً؛ سپاسگزارى تو از کسى که از تو راضى است، موجب رضایت و وفادارى بیشتر او مى شود. (شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم ج۴، ص ۱۶۱، ح ۵۶۶۸)
همان طور که شکر از خدا بیانگر رضایتمندی و جلب رضایت الهی است؛ زیرا مومن با شکر همهجانبه در مقام راضیه مرضیه قرار میگیرد و نوعی رضایت دوسویه فراهم میآید؛ زیرا نفس چنین افرادی نفس مطمئن به ایمان و شکر است (فجر، آیات ۲۷ و ۲۸)، همچنین تشکر از دیگران نیز موجب رضایت دو سویه و وفاداری نسبت به همدیگر بوده و انسجام و ارتباط اجتماعی میان امت اسلام را افزایش میدهد.
در تاثیر شکر اجتماعی و تشکر میبایست به تغییر حالت و رهایی از مشکلات ارتباطی میان افراد و رفع کدورتها اشاره کرد؛ چنانکه امام على (ع) میفرماید: شُکرُکَ لِلسّاخِطِ عَلَیکَ یوجِبُ لَکَ مِنهُ صَلاحا و َتَعَطُّفا؛ سپاسگزاریات از کسى که از تو ناخشنود است، سبب رفع ناراحتى و مهربانى او نسبت به تو مى شود. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص ۲۸۰، ح ۶۱۹۸)
از نظر آموزههای قرآن، سطح ارتباطی میان افراد جامعه را میتوان در سه سطح رفتاری عدالت درقالب مقابله به مثل، احسان و اکرام دستهبندی کرد. از نظر امام على (ع) کسی که مقابله به مثل میکند، در حقیقت رفتار جبرانی در سطح عدالت داشته است؛ اما کسی که تشکر میکند، در حقیقت در مقام احسان یا اکرام نشسته و در سطح عالیتر انسانی قرار دارد؛ از این رو ایشان میفرماید: مَن صَنَعَ بِمِثلِ ما صُنِعَ اِلَیهِ فَاِنَّما کافاهُ وَ مَن اَضعَفَهُ کانَ شَکورا؛ هر کس در برابر خوبى اى که به او شده همانند آن را انجام دهد آن را تلافى کرده است و اگر بیشتر از آن خوبى کند، سپاسگزارى کرده است. (کافى، ط-الاسلامیه، ج ۴، ص ۲۸، ح ۱)
امام صادق (ع) فرمود: لَعَنَ اللّه قاطِعى سُبُلَ المَعروفِ قیلَ وَما قاطِعوا سُبُلِ المَعروفِ؟ قالَ: اَلرَّجُلُ یُصنَعُ إلَیهِ المَعروفَ فَیَکفُرُهُ، فَیَمتَنِعُ صاحِبُهُ مِن أن یَصنَعَ ذلِکَ إلى غَیرِهِ؛ خدا لعنت کند راهزنان نیکى را. سؤال شد راهزنان نیکى چه کسانى هستند؟ فرمودند: کسى که به او نیکى شود و او ناسپاسى کند، در نتیجه نیکوکار را از نیکى به دیگران باز دارد. (کافى، الاسلامیه، ج ۴، ص ۳۳، ح ۱)
باز آن حضرت میفرماید: إنَّ المُؤمِنَ مُکَفَّرٌ و ذلِکَ أنَّ مَعروفَهُ یَصعَدُ إلىَ اللّه تَعالى فَلا یَنتَشِرُ فِى النّاسِ، و الکافِرُ مَشهورٌ و ذلِکَ أنَّ مَعروفَهُ لِلنّاسِ یَنتَشِرُ فِى النّاسِ و لا یَصعَدُ إلَى السَّماءِ؛ مؤمن ناسپاسى مى شود، زیرا خوبى او به درگاه خداى تعالى بالا مى رود و در میان مردم شایع نمى شود، اما خوبى هاى کافر شایع مى شود، چون براى مردم است و به درگاه الهى بالا نمىرود. (علل الشرایع ج ۲، ص ۵۶۰، ح ۱)
امام على (ع) میفرماید: لا یُزَهِّدَنَّکَ فِى المَعروفِ مَن لا یَشکُرُ لَکَ، فَقَد یَشکُرُکَ عَلَیهِ مَن لا یَستَمتِعُ بِشَى ءٍ مِنهُ، وَقَد تُدرِکُ مِن شُکرِ الشّاکِرِ أکثَرَ مِمّا أضاعَ الکافِرُ، واللّه یُحِبُّ المُحسِنینَ؛ تشکر نکردن دیگران از تو نباید تو را به خوبى کردن بى رغبت سازد، زیرا کسى که از آن نیکى کمترین بهره اى نمى برد (یعنى خداوند) از تو قدردانى مى کند و از سپاسگزارى این سپاسگزار به بیش از آن چیزى مى رسى که فرد ناسپاس فرو گذاشته است و خداوند نیکوکاران را دوست دارد. (نهجالبلاغه، صبحی صالح، ص ۵۰۵، حکمت ۲۰۴)
از نظر آموزههای اسلامی تشکر از دیگران به خاطر کارهایشان امری مطلوب و پسندیده است. البته این گونه نیست که همه نیکوکاران از سوی دیگران مورد سپاس قرار گیرند و این ناسپاسی و یا عدم سپاس نباید نیکوکاران را دلسرد کند؛ زیرا خدا از ایشان تشکر خاص خواهد کرد؛ چنانکه پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) میفرماید: أفضَلُ النّاسِ عِندَ اللّه مَنزِلَهًْ و َأَقرَبُهُم مِنَ اللّه وَسیلَهًْ المُحسِنُ یُکَفَّرُ إحسانُهُ؛ بهترین مردم در نزد خداوند و نزدیکترین آنان به او، نیکوکارى است که از نیکى او قدردانى نمى شود. (نوادر، راوندی، ص ۹؛ بحارالأنوار، بیروت، ج ۷۲، ص ۴۴، ح ۱)
به هر حال، آنچه از آموزههای اسلام درباره شکر و تشکر به دست میآید اینکه انسان مومن میبایست در برخوردهای اجتماعی اهل تشکر باشد؛ زیرا آثار و برکات چندی دارد که یکی از مهمترین آثار آن اینکه عامل ایجاد محبت و تحکیم روابط است. همچنین داشتن حالت و روحیه «سپاسگزاری» و «قدردانی» و «حق شناسی» نسبت به مردم، نشانه ایمان و باور و اعتقاد محکم به خدا و سپاسگزاری و شکر در برابر اوست.
چنانکه گفته شد همواره سپاس و تشکر، در مقابل «نعمت» است. نعمت و احسان هم یا مستقیما از سوی خدا به ما میرسد، یا بندگان خدا واسطه خیرند و نیکی بر دست آنها جاری میشود و ما از نیکوکاریها و یاریها و مساعدتهای مردم بهره مند میشویم و «نعمت الهی» از این طریق شامل ما میگردد.
همچنین معلوم شد که «شکر خدا» با «سپاس از مردم» منافاتی ندارد؛ زیرا حتی گاهی شکر الهی در سایه تقدیر و تشکر و حق شناسی از مردم تحقق میپذیرد و خداوند به این گونه سپاسگزاریها راضی است، بلکه به آن دستور میدهد. اصولا شکرگزاری نسبت به خدا و خلق موجب میشود تا شخص جزو شاکرین باشد و خدا خود پاداش خاصی برای آنان فراهم آورده است: «وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ»؛ خداوند به تحقیق پاداش سپاسگزاران را میدهد. (آل عمران، آیه ۱۴۴)
منبع: کیهان
انتهای پیام/
آثار و اهمیت تشکر از خلق و خالق