به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان ، شنبه هشتم تیر ماه بود. شب فرارسیده و چراغ همه اتاقهای بیمارستان اکبر مشهد خاموش بود. کودکان بیمار خوابیدهبودند و فضای بیمارستان در سکوتی دردناک فرو رفته بود. آمبولانس که از داغی موتورش مشخص بود مسافتی طولانی را طی کرده است، وارد محوطه بیمارستان شد و در مقابل درِ ورودی بخش اورژانس توقف کرد. از سایهای که داخل کابین آمبولانس دیده میشد، مشخص بود که یک زن است. بعد از لحظاتی کادر درمانی اورژانس به سراغ آمبولاس تازه از راه رسیده آمدند و تخت روان آن را که کودک معصومی بر رویش خوابیده بود به داخل بخش منتقل کردند.
صورت معصوم کودک نشانگر غصههای فراوانی بود که یک طرفِ آن خطِ زخمی عمیق و خونین خود نمایی میکرد. لب و دهانش هم چیزی از همان زخم عمیق کم نداشت و پر از جراحت بود. بدن ورم کرده و کبودش نشان میداد که چندی است متحمل دردی شدید شده است.
آرمان را به بخش مراقبتهای ویژه منتقل کردند و پدرش که به همراه خواهر خود از بجنورد به مشهد آمده بود در گوشهای از سالن نشستند.
بررسیهای اولیه حاکی از کودک آزاری بود چرا که به هر قسمت از بدن آرمان نگاه میانداختی رد و جای یک کبودی یا زخمی خونین و عمیق وجود داشت. کف پاهایش زخمی عمیق داشت و بر روی سینه اش هم جراحتی خونین مشهود بود. روی پشت و سینه جای دندان انسان بالغ بود و صورتش هم کم از دیگر اندامش نداشت، کامش، زبانش، سقف دهان و لثههای این طفل معصوم هم نشان از جراحت و سوختگی داشت.
محمد پدرش، میگوید که آرمان پنج ماه دارد و از دوماهگی اش به مریضی پوستی گرفتار شده است، اما حجم جراحات و نوع زخمها خلاف ادعایش را ثابت میکرد. در همان دقایق ابتدایی خبر بستری آرمان به واحد مددکاری بیمارستان و سامانه فوریتهای ۱۲۳ اعلام شد. طولی نکشید که متخصصان اورژانس اجتماعی هم پایشان به بیمارستان فوق تخصصی اکبر کشیده شد.
بررسی پرونده این طفل پنج ماهه نشان از کودک آزاری داشت و این موضوع قبلا توسط پزشکی قانونی و بهزیستی بجنورد قبلا تأیید شده بود.
روز بعد از انتقال آرمان از بیمارستان امام حسن (ع) بجنورد به بیمارستان اکبر مشهد، پدرش محمد به دادسرای بجنورد احضار شد و در برابر مقام قضایی قرار گرفت. او که از شنیدن خبر کودک آزاری شوکه و کمی هم عصبانی شده بود گفتههای قبلی اش را تکرار کرد و گفت: «به دکترها هم گفتم که آرمان مریضی پوستی دارد.»
با توجه به اینکه محمد زیر بار این موضوع نمیرفت و قبول هم نداشت که فرزندش مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، نتیجه معاینات پزشکی قانونی نیز به او اعلام و این مرد جوان با واقعیتی تلخ در مورد فرزندش روبه رو شد. نتیجه آزمایشهای پزشکی قانونی خلاف اظهارات محمد و خواهرش را ثابت میکرد و نظر کادر پزشکی این سازمان در خصوص آثار جراحات وارده با گفته پدر طفل مغایرت داشت.
پس از اعلام نتیجه پزشکی قانونی، طبق دستور قضایی این کودک خردسال تا روشن شدن ماجرا و بهبودی در اختیار سازمان بهزیستی مشهد قرار گرفت.
اوایل تیر ماه بود که پدر بزرگ و عمه آرمان بدن رنجیده این طفل آزار دیده را به بیمارستان امام حسن (ع) شهر بجنورد منتقل کردند. جراحتهای شدیدی بر روی صورت، دهان، دست ها، باسن، پاها و سینه آرمان وجود داشت به طوری که وقتی این طفل معصوم در میان جمع پزشکان احساس غریبی میکرد و برای اینکه کسی به دادش برسد هر بار که گریه میکرد زخمهای دهان و گونه اش سر باز میکردند و همین موضوع موجب تشدید جراحتش میشد.
این کودک خردسال طبق نظر پزشک کشیک به بخش مراقبتهای ویژه منتقل و بستری شد. از سوی دیگر بر اساس معاینات اولیه کادر درمانی این بیمارستان، فرضیه کودک آزاری مطرح و موضوع به واحد مددکاری و اورژانس اجتماعی بهزیستی اعلام شد.
عمه آرمان که در بیمارستان حضور داشت در مواجهه با یکی از مددکاران گفت: «پدر و مادر آرمان از هم جدا شده اند و این طفل خردسال از بدو تولد در خانه پدر و نامادری اش (مادر بزرگ ناتنی) زندگی میکند.»
این زن بیست وهفت ساله که ابراز علاقه شدید به برادرزاده اش میکند در پاسخ به سؤال مددکار بیمارستان مبنی بر اینکه چه کسی این بلا را سر آرمان درآورده است؟ مدعی میشود که برادر زاده اش بیماری پوستی دارد و جراحات موجود ناشی از همان بیماری است.
روز بعد موضوع از سوی مددکاری بیمارستان به مرجع قضایی اعلام میشود و آرمان نیز به دلیل شدت جراحات برای دریافت اقدامات تخصصیتر به بیمارستان فوق تخصصی کودکان اکبر در مشهد معرفی میشود. طبق هماهنگی قضایی آرمان بایک دستگاه آمبولانس به مشهد منتقل میشود و تحت درمانهای تخصصی قرار میگیرد.
پرونده این کودک آزار دیده نیز با عنوان کودک آزاری و صدور نیابت قضایی به مشهد ارسال شد و در اختیار سازمان بهزیستی مشهد قرار گرفت. همسرم حاضر نبود به فرزندمان شیر بدهد
چند روز از نگهداری آرمان در مشهد میگذرد که روز گذشته محمد، پدر این کودک خردسال در تماس تلفنی ما با او، به بیان توضیحاتی درباره این ماجرا پرداخت.
این مرد جوان که در کنار پدرش کشاورزی میکند مدعی شد همسرش پس از به دنیا آمدن آرمان آنها را ترک کرده است. او گفت: «با هم مشکل داشتیم و نمیخواستیم با هم زندگی کنیم. روزی که آرمان به دنیا آمد پرستار او را به همسرم داد و به او گفت که شیرش بدهد، اما حاضر نشد که به فرزندمان شیر بدهد. همسرم طلاقش را گرفت و گفت که حاضر نیست آرمان را نگه دارد. به او گفتم تا هفت سالگی آرمان را نگه دارد. من حاضرم خرجی اش را بدهم، اما او گوشش بدهکار نبود و حاضر نشد فرزندمان را نگه دارد. پدرم و نامادری ام آرمان را خیلی دوست دارند برای همین او را از بیمارستان تحویل گرفتند و تا به همین امروز نزد خود نگه داشته اند. از همان دوران نوزادی تا به امروز به آرمان شیر خشک داده ام.»
محمد ادامه داد: «قاضی پرونده میگوید ما آرمان را مورد آزار قرار داده ایم. من از شما میپرسم کدام پدر و کدام پدر بزرگ و مادر بزرگ پیدا میشوند که فرزند خود را این گونه آزار دهند؟ آرمان از دو ماهگی دچار بیماری پوستی شد. اول یک جوش بر روی بدنش میزند همان جوش رفته رفته بزرگ میشود و به زخم تبدیل میشود.»
این مرد جوان در واکنش به موضوع رد جای دندان بر روی بدن فرزندش و نیز سوزاندن دهان و گونه او با اسید گفت: «همه اینها را رد میکنم. چرا من باید این کار را با فرزندم بکنم. نتیجه آزمایشهایی که تاکنون از آرمان گرفته ام و نسخه پزشکانی که تا به حال خودم، پدرم و یا خواهرم او را برده ایم موجود است. آرمان تنها نوه پدرم نیست. برادرانم هم فرزند دارند و پدرم هم دو فرزند خردسال دارد، چرا این اتفاقات برای آنها نیفتاده است.
البته احتمال دارد که برادر دوساله ام آرمان را گاز گرفته باشد که این موضوع فقط یک فرضیه و احتمال است و من بعید میدانم. تابه حال شده که کمی آب شیر خشکش داغ بوده باشد، اما نه به قدری که گونه و دهانش را بسوزاند. بعد از اینکه من از همسرم طلاق گرفتم خواهرم گفت حاضر است آرمان را پیش خودش نگهدارد، اما پدرم نگذاشت و گفت که خودم او را بزرگ میکنم حال چطور میشود این مرد هفتاد ساله یا نامادری ام که مرا بزرگ کرده است سر نوه شان این بلا را در بیاورند.»
او درباره آخرین اقدامات پرونده فرزندش هم گفت: «از دادسرای بجنورد زنگ زدند و گفتند که باید صبح خودم را به بجنورد برسانم. خواهرم مشهد در کنار آرمان بود. وقتی جلسه بازپرسی تمام شد خواهرم زنگ زد و گفت که بهزیستی آرمان را میخواهد با خودش ببرد و من تا به مشهد رسیدم پسرم را برده بودند. یکی از برادرانم میگوید حالا که آرمان نزد بهزیستی مشهد است بیایم و مبلغ نگهداری اش را تا دوسالگی به آنها بپردازم تا این بچه در کمال آرامش بزرگ شود، اما من حاضر به این کار نیستم و هنوز تصمیم نگرفته ام.»
قاضی صادق صفری، دادیار داسرای عمومی و انقلاب مرکز استان خراسان رضوی نیز که در جریان این پرونده قرار دارد روز گذشته با اشاره به آخرین جزئیات پرونده آرمان گفت: «پرونده این کودک که طبق نظر پزشکی قانونی جراحات بسیاری دارد با فرضیه کودک آزاری از سوی مددکاران اورژانس اجتماعی بهزیستی مشهد تحت پیگیری میباشد.»
این مقام قضایی در ادامه نیز در تشریح جزئیات این پرونده بیان کرد که این کودک خردسال ۵ ماه دارد و نزد پدر بزرگ و مادربزرگ ناتنی اش در یکی از روستاهای تابعه شهرستان آشخانه نگهداری میشود. این کودک با آثار جراحات شدید در اوایل تیرماه از سوی پدر بزرگ و عمه اش به بیمارستان امام حسن (ع) بجنورد منتقل و با توجه به وخامت حالش پس از صدور نیابت قضایی به مشهد منتقل شده است.
صفری در پایان اشاره کرد: با توجه به نظریه پزشکی قانونی، کارشناسان اورژانس اجتماعی و مددکاری بیمارستان امام حسن (ع) بجنورد مبنی بر تأیید کودک آزاری در پرونده، تحقیقات در این باره ادامه دارد و تا روشن نشدن ماجرا نمیتوان هیچ اظهار نظری کرد.
دادیار دادسرای مشهد در خصوص حساسیت اقدامات مددکاران اجتماعی و کارشناسان اورژانس اجتماعی گفت: وجود این افراد متخصص در جامعه امروز نقش بسزایی در جلوگیری ناهنجاریهای اجتماعی دارد و موجب برطرف شدن برخی از مشکلات خانوادگی است.
البته نیاز است که امروز اقدامات موثر این متخصصین در جامعه پر رنگ شود و فرهنگ سازی نیز در این رابطه صورت گیرد.
منبع: شهرآرا
انتهای پیام/س
اصلا نمیشه توصیف کرد یه همچین آدمای وحشی و دیوانه و ...
از بهزیستی و مددکاران اجتماعی تشکر میکنم