به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، وقتی ایران به یکسالگی خروج آمریکا از برجام رسید و توانست در این مدت فضای داخلی خود اعم از اقتصاد و سیاست را مدیریت کند و فضای نسبتا باثبات و روبه بهبودی را بسازد، نوبت به پاسخ دندانشکن رسید و تهران تصمیم گرفت یک برگ مهم خود را بازسازی کند و دوباره در قالب یک گزینه پیشبرنده روی میز بگذارند.
از ۱۸ اردیبهشتماه فرآیند کاهش تعهدات ایران در پاسخ به بیعملی و نقض عهد اروپا آغاز و گامهایی دوماهه برای عبور از برجام در نظر گرفته شد. در گام اول ایران اعلام کرد از محدودیتهای ذخیرهسازی آب سنگین و اورانیوم غنیشده عبور خواهد کرد و همچنین دیگر پایبند به ارائه این محصولات به بازارهای جهانی نیست و در گام دوم نیز تصمیم به اجرای اقدامات بزرگ و قابلتوجهی از جمله افزایش سطوح غنیسازی به بالاتر از ۳.۶۷ و همچنین تجدیدنظر در مساله بازطراحی رآکتور اراک دارد.
بعد از این اقدام بود که این فرآیند پرسرعت آغاز شد و هر روز اتفاق جدیدی رخ داد. آمریکا و اروپا که در ابتدای کار گمان میکردند ایران بنای پروپاگاندا و سعی رسانهای دارد، با توپ پر جلو آمدند که اولتیماتوم ایران را به رسمیت نمیشناسیم و اگر ایران به تعهدات خود پایبند نباشد و به سمت خروج از برجام برود، ما هم مقابله میکنیم و عواقبی را برای ایران در نظر میگیریم.
آنها البته با فضاسازی رسانهای به این سمت هم حرکت کردند که تهدید ایران را غیرمعتبر جلوه دهند، اما خب این تهدید در تصمیم ایران موثر نبود و ششم تیرماه ایران از سطح اعلامشده برای ذخایر اورانیوم غنیشده خود عبور کرد و طرفهای غربی دیدند که ایران اردیبهشت و خرداد ۹۸، ایران بهار ۹۷ نیست و بنا دارد بهگونهای دیگر که حتما متفاوت از راهبرد صبر استراتژیک است، به مقابله با عهدشکنیها برود.
بیشتر بخوانید: هو کردن مکرون و مرکل توسط معترضان به نظام سرمایه داری + فیلم
این اتفاقات باعث شد کشورهای غربی ۱+۵ یعنی آمریکا و سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس طراحی چندوجهی با گزارههای متفاوتی را به میدان عمل وارد کنند؛ نقشهای که هم تهدید دارد، هم تحریم، هم دعوت به مذاکره، هم FATF و... آمریکاییها یک روز قوای نظامی خود را در منطقه جابهجا کردند، روز بعد بنعلوی را فرستادند، روزی خبر اعزام چند ۱۰ هزار نیرو به منطقه را منتشر کردند و روز بعدش پمپئو شخصا به بغداد آمد تا بگوید گزینه نظامی روی میز نیست.
آنها آبه را به تهران فرستادند و همزمان گفتند که مذاکره بدون پیششرط را دنبال میکنیم و ساعتی بعد از پیششرطهای سفت و سخت سخن گفتند. اروپاییها هم البته در این مسیر آمریکا را همراهی کردند، برای مثال مطالبات حداکثری خود را به انحای مختلف مطرح کرده و در مقابل اینستکس را هم فعال کردند، اما آن را در حداقلیترین حالت نگه داشتند.
این شرایط، اما ظاهرا وارد مرحله جدیدی شده و خبرها گویای این است که اتفاقات دیگری که البته خارج از چارچوب یادشده هم نیستند، در حال وقوع است. خبر رسیده که آمریکا در حال گفتگو با فرانسه است تا امانوئل مکرون، رئیسجمهور این کشور را برای رایزنی با مقامات ایرانی به تهران بفرستد.
رسانهها در حاشیه نشست سران جی ۲۰ و پس از دیدار ترامپ با مکرون گفتند: «در این ملاقات ترامپ به مکرون وعده داده که در ازای همراهی مطلق با سیاستهای برجامی کاخ سفید و ترغیب ایران نسبت به دادن امتیازات جدید در حوزههای موشکی و منطقهای، به توافق آب و هوایی پاریس باز خواهد گشت.
همچنین ترامپ به مکرون تعهد داده که از میزان و شدت حمایت خود از جبهه ملی فرانسه (رقبای مکرون در انتخابات) خواهد کاست.» در همین حال مکرون نیز پالسهایی داده و گفته که در تلاش برای قانع کردن ترامپ است تا شاید بخشی از تحریمها متوقف شوند و در مقابل نیز ایران فرآیند خروج از برجام را متوقف کند.
مکرون علاوهبر این موضع عجیب و غریبی هم گرفته که با مواضع قبلیاش ۱۸۰ درجه متفاوت است و گزاره سفر به تهران را جدی کرده است. او در حالی که پیش از این موضع سختی در مقابل کاهش تعهدات برجامی ایران گرفته بود، گفته که اگر ایران برجام را نقض کند، بلافاصله با تحریم اروپا مواجه نخواهد شد.
انتشار این خبرها در یکی دو روز گذشته باعث شده برخی تحلیلگران بگویند که رئیسجمهور فرانسه قرار است طی روزهای آینده به تهران سفر کند و بهعنوان میانجی روابط پرتنش تهران- واشنگتن را آرام سازد. این برداشت حالا جدیدترین خبر سیاست خارجی کشور است و به نظر میرسد در روزهای آینده نیز بهصورت گستردهتر و باهدف تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی ایران و تصمیمات کلان کشور مطرح شود. اما اینکه هدف واقعی مکرون از این سفر احتمالی چیست، جای بحث دارد و به نظر میرسد باید نکاتی در رابطه با آن مطرح شود.
اول: موضع آمریکا چیست؟
به وضوح مشخص است که آمریکا در قبال ایران به یک بنبست راهبردی رسیده و دیگر امکان توسعه فشار یا یافتن راهحلهای زودبازده را ندارد. هستهای فروریخته، تحریم به اوج خود رسیده، تهدید نظامی نهتنها بلااثر شده که با ساقط شدن پهپاد بیاعتبارتر شده و به عقب رفته است و حالا آمریکاییها ماندهاند که در قبال ایران چه باید بکنند، همچنانکه واکنش آنها در قبال ساقط شدن گلوبال هالک عقب افتاده و حتی طنزآلود بود. ناگفته نماند که مواضع ترامپ در جریان جی ۲۰ و در قبال کشورهایی، چون چین و ترکیه هم توصیفکننده همین فضا بود و توضیح میداد که کفگیر آقای بیتجربه به ته دیگ خورده است.
از این نظر احتمالا درست است که امانوئل مکرون را آبه شینزو دوم و ماموریت او را ماموریت بهروز شده نخستوزیر ژاپن بنامیم؛ به این معنی که مکرون هم برای میانجیگری به تهران خواهد آمد با این تفاوت که پاسخ آیتالله خامنهای به نخستوزیر ژاپن، ساقط شدن گلوبال هالک و نهایتا گام دوم ایران در کاهش تعهدات برجامی موضع ایران را از گذشته قویتر کرده و بنابراین اگر قرار است پیشنهادی با خود به تهران بیاورد، باید گزینه جدیدی به همراه داشته باشد.
دوم: هدف مکرون از سفر به تهران چیست؟
با توضیحاتی که داده شد، با دو نوع نگاه میتوان به استقبال مکرون رفت؛ اول اینکه رئیسجمهور فرانسه صرفا سخنگو و کارگزار ترامپ باشد و مانند آبه شینزو با دستان خالی به تهران بیاید و تنها امید آنها به فضاسازی رسانهای و فشار به مقامات ایرانی در سطح افکار عمومی باشد. اگر این فرض محقق شود، اهداف سفر صرفا تلاش برای اخلال در دستگاه تصمیمگیری ایران بدون ارائه امتیاز است و نشان میدهد آنها هنوز تصور درستی از وضعیت ایران ندارند و صرفا میخواهند با گفتاردرمانی و فضاسازی رسانهای ایران را از ادامه مسیری که به خروج از برجام منتهی میشود، بازدارند.
در این شرایط حتی شاید خوشبینترین تحلیلگران نزدیک به آمریکا و اروپا نیز به کسب موفقیت برای مکرون امیدوار نباشند و این سفر را از پیش شکستخورده قلمداد کنند. سناریوی دوم، اما مبتنیبر بازی پیچیدهتری در قبال ایران است، آنچنان که از وقایع اخیر هم همین برداشت مشاهده میشود.
بعید نیست که اروپا و آمریکا در روزهای اخیر به این نتیجه رسیده باشند که بازداشتن ایران از ادامه راه در مسیر گامهای ۶۰ روزه نیازمند تدوین یک نقشه جامع برای مقابله است و باید با راهکارهای جدیدی به مواجهه با ایران بپردازند. با تغییر لحنهایی که اخیرا از سوی امانوئل مکرون در قابل ایران پدید آمده به نظر میرسد که آنها تلاش میکنند اینبار پازل آمریکا را با تقسیم کار و ایفای نقش متفاوت پرکنند، به این صورت که آمریکا تند و غیرقابل کنترل اینبار پلیس بد باشد و فرانسویها نقش پلیس خوب را در قبال ایران بازی کنند و رئیسجمهور فرانسه در نقش یک خیرخواه ایران به تهران سفر کند.
آنها البته برای اجرای این نقشه که چماق آن یعنی تهدید و تحریم ترامپ فراهم است، نیاز به هویج متناسبی هم دارند که این هویج میتواند کارایی اینستکس به دور از تحریمهای آمریکا یا حتی متوقف کردن بخشی از تحریمهای آمریکا باشد. از اینرو میتوان احتمال داد که مکرون با چنین پروژهای به تهران بیاید و با این ظاهرسازی نشان دهد که شرایط برای آغاز مذاکرات تهران- واشنگتن آماده شده است. اما خب این پروژه نیز با محدودیتهایی برای عملیاتی شدن همراه است.
سوم: محدودیتهای فرانسه برای ایفای پلیس خوب چیست؟
فرانسویها به دلایل متعددی نمیتوانند نقش یک پلیس خوب را برای ایران بازی کنند و خود را در مقابل آمریکا تعریف کنند چراکه نه سوابق گذشته فرانسه و نه وضعیت کنونی این کشور اجازه ایفای چنین نقشی را به فرانسویها میدهد.
۱-حتی اگر نخواهیم به واکاوی ریشههای تاریخی روابط ایران با فرانسه بپردازیم، اما مجبوریم که بگوییم مردم ایران تجربه سالهای جنگ و موشکها و هواپیماهای فرانسوی و بعدا تجربه تلخ خونهای آلوده را برای سالهای سال از یاد نمیبرند، ایرانیها از همان ابتدای انقلاب و روزهای جنگ فهمیدند که فرانسویها تا کجا حاضر به قتلعام هستند و در جریان خونهای آلوده نیز پی به یک توطئه بزرگ بردند و لذا امروز به هیچ عنوان نگاه مثبتی به فرانسه و اقدامات رئیسجمهور آن ندارند.
۲- قبل از ورود به مسائل مربوط به توافق هستهای باید از میزبانی فرانسه برای برگزاری نشستهای متعدد و بزرگ ضدایرانی نام برد، اتفاقی که سالهاست تکرار میشود و مسئولان این کشور حاضر نیستند برای دفاع از قوانین بینالمللی هم که شده مانع برگزاری نشستهای سالانه گروهک تروریستی منافقین شوند. آنها در حالی هر سال میزبان این نشستها هستند که در اجلاسیه منافقین همه ساله تهدیدات مستقیم و بیپردهای علیه ایران مطرح و در حاشیه آن نقشه عملیاتهای تروریستی کشیده میشود.
۳- ماجرای پلیس بد مذاکرات هستهای را هنوز هیچکس از یاد نبرده است، آنجایی که چند بار مذاکرات تا مرز نهایی شدن و امضای توافق پیش رفت و نه آمریکا بلکه فرانسویها هم مانع شدند و با زیادهخواهی خود اجازه ندادند که توافق شکل بگیرد. در آن برهه آنقدر خبرها از این اقدام فرانسویها جدی بود که شک و شبههای باقی در اینباره باقی نمیماند که فعلا تنها عامل توقف مذاکرات وزیر امور خارجه فرانسه و همکارانش هستند. آنجا چندبار ایران این نمایش فرانسوی- آمریکایی را تجربه کرده و حالا نهتنها مسئولان که مردم هم زیر بار تکرار آن نخواهند رفت.
۴- در جریان دور اول تحریمهای ایران در اواخر دهه ۱۳۸۰. سالهای ۹۰ و ۹۱، شرکتهای فرانسوی از جمله مهمترین مجموعههایی بودند که به سرعت تعهدات خود را نیمهکاره رها کردند و از ایران خارج شدند، اتفاقی که بعدها و در جریان خروج آمریکا از برجام هم دوباره تکرار شد و از توتال گرفته تا پژو همه از ایران رفتند و نشان دادند که استاد زیر میز زدن و فرار هستند. این کارنامه بسیار مخدوش که از قضا صابون آن در ماجرای پژو و سیتروئن به تن بسیاری از مردم هم خورده است امروز قطعا امکان مانور جدی را از فرانسه گرفته و نخواهد گذاشت مکرون در سایه خیرخواهی به تهران بیاید بالاخص اینکه فرانسویها در یک سال گذشته سرسوزن قدمی برای برقراری سامانه همکاری اقتصادی با تهران برنداشتهاند و تنها نظارهگر قانونشکنی آمریکا و تحریم ایران بودهاند.
۵- در تیرماه سال ۹۶ و زمانی که ترامپ هنوز آمریکا را از برجام خارج نکرده بود، مکرون در یک نشست خبری مشترک با رئیسجمهور آمریکا اظهارات تندی را مطرح کرد که نشان میداد این دو کشور چه نزدیکی راهبردی و قابل توجهی به یکدیگر در قبال ایران دارند. در آنجا مکرون از محورهای مقابله با ایران سخن گفت و به نوعی ابراز داشت که کاخ الیزه در کنار کاخ سفید برای مقابله با ایران ایستاده است.
مکرون البته سخنان تابستان ۹۶ خود را نعلبهنعل در نیمه خرداد گذشته هم تکرار کرد و گفت: «فکر میکنم ما و آمریکا قطعا اهداف یکسانی در قبال ایران داریم. چه کارهایی مدنظرمان است که انجام دهیم؟ اول، میخواهیم مطمئن شویم آنها به سلاح هستهای دست پیدا نمیکنند، منظورم این است تا سال ۲۰۲۵ ابزاری در اختیار داریم، میخواهیم از آن فراتر برویم و به اطمینان کامل در درازمدت دست پیدا کنیم. دوم، ما میخواهیم فعالیت آنها در زمینه موشکهای بالستیک را کاهش دهیم. سوم، میخواهیم فعالیت منطقهای آنها را مهار کنیم. چهارمین هدف مشترک واشنگتن و پاریس برقراری صلح در منطقه است و بنابراین، ما باید با یکدیگر این چهار هدف را محقق کنیم.»
این اظهارات البته در کنار تندیها این کشور در قبال توان دفاعی ایران است چراکه مکرون بارها و بارها مواضع بسیار تندی را در قبال این توان مشروع ایران داشته و تلاش کرده علیه ایران اجماعسازی کند. برای مثال مکرون در اسفند ۹۶ و در همایش یک سازمان یهودی در فرانسه گفت: «فرانسه به همراه متحدانش، آمریکا و انگلیس، در حال انجام اقداماتی علیه فعالیتهای (موشکی) بالستیک ایران در منطقه است. من گفتگوهای طولانیای با بنیامین نتانیاهو در این باره داشتهام.» البته این اظهارات را بارها و بارها تکرار کرد.
۶-چند ماه پیش بود که سفیر فرانسه در آمریکا توئیتهای جنجال برانگیزی را منتشر کرد و نظر نهایی فرانسویها درباره برجام را دوباره تکرار کرد. اواخر فروردین همین امسال «ژرار آرو» سفیر فرانسه در آمریکا در یک رشته توئیت نظرات فرانسه در قبال برجام را منتشر کرد و گفت: «هیچ «غروبی» بعد از برجام وجود ندارد.» او در این رشته توئیت نکات دیگری را هم مطرح کرد و گفت: ژرار آرو نوشته است: «اینکه بگویم ایران پس از انقضای برجام اجازه دارد اورانیوم غنیسازی کند، اشتباه است.
براساس انپیتی و پروتکل الحاقی آن، ایران باید تحت نظارتهای شدید ثابت کند که فعالیتهای هستهایاش غیرنظامی است.» این دیپلمات فرانسوی اضافه کرد: «همانگونه که در سال ۲۰۰۲ گفتیم غنیسازی اورانیوم بدون برنامه غیرنظامی موثق براساس انپیتی غیرمجاز بود. ما در سال ۲۰۲۵ نیز اگر لازم باشد میتوانیم همانگونه پاسخ دهیم. تحریمها اعمال شد و باز هم میتواند اعمال شود. هیچ «غروبی» بعد از برجام وجود ندارد.» آرو البته توجیهات دیگری را نیز نوشت که نشان میداد با تاثیرگذاری بر افکار عمومی را نیز هدف گرفته است. او نوشت: «روسیه اورانیوم غنی شده برای نیروگاه هستهای بوشهر را تامین میکند؛ لذا هیچ دلیل موجهی برای غنیسازی گسترده اورانیوم توسط ایران پس از برجام وجود ندارد.»
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/
علی ایحال؛ لازم است تا مسئولان با شٵن حقیرانه فرانسه در مذاکرات توجه کرده و حتی آنها را متوجه آن ساخته تا باد غرور و نخوت آنها را بخوابانند.
مطمئن باشید همین فرانسه امروزی در نبرد نظامی بسیار ضعیفتر از آن چیزی است که نشان میدهند.