برنامه تلویزیونی دستخط این هفته با حضور حجت الاسلام قاسم روانبخش عضو شورای مرکزی جبهه پایداری انقلاب اسلامی پخش شد.
به گزارش حوزه احزاب و تشکلها گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، برنامه تلویزیونی دستخط این هفته با حضور حجت الاسلام قاسم روانبخش عضو شورای مرکزی جبهه پایداری انقلاب اسلامی پخش شد. متن کامل گفتوگو با روانبخش را در ادامه میخوانید:
مهمان ارجمند این هفته ما، اگر بخواهم خیلی خلاصه درباره ایشان بگویم، از روحانیون شناخته شدهای است که حوزه فعالیت او بیشتر در قم هست. حوزههای علمیه و البته فضای سیاسی کشور سردبیر یکی از نشریات مهمی است که معمولاً طلاب آن را پیگیری میکنند و البته آدمهای سیاسی و فضاهای سیاسی کشور هم آن را پیگیری میکنند.
از شاگردان برجسته آیتالله مصباح یزدی است و خودش هم اهل یزد و شهرستان میبد است. همیشه حرفهای گفتنی زیاد دارد و صحبتهای ایشان بازتابهای فراوان دارد. برخیها از ایشان به نام یکی از چهرههای تند اصولگرایی نام میبرند و برخیها هم معتقدند ایشان یک چهره معتدل اصولگراست، ولی بسیار بر آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی متعهد است و پافشاری میکند.
در خدمت حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای قاسم روانبخش عضو شورای مرکزی جبهه پایداری و عضو هیات علمی موسسه امام خمینی(ره) هستیم.
سلام، خیلی خوش آمدید.
سلام علیکم و رحمة الله. من خدمت حضرتعالی و همه دستاندرکاران برنامه و همه بینندگان عزیز سلام عرض میکنم و از حوصلهای که به خرج خواهند داد برای این برنامه، تشکر میکنم.
نمیخواستم اینطور شروع کنم ولی چون آخر صحبت ابتدائی بنده در معرفی شما این بود که برخی شما را از روحانیون تند میدانند، گفتنم این را بپرسم که چرا در هر اتفاقی که در قم رخ میدهد، هر اعتراضی و شلوغی که میشود حضور هم نداشته باشید، مثلا در استان آذربایجان شرقی هم باشید، میگویند این کار روانبخش است.
زمان دولت اصلاحات بود؟
در دولت اصلاحات.
و کاریکاتوری که علیه آیتالله مصباح کشیدند.
یک کاریکاتوری کشیده بودند، ولی آن جرقه بود که حوزه تکان خورد ولی بیشتر نگرانی حوزه برای مسائل فرهنگی بود. همان زمان ما سه روز در مسجد اعظم تحصن کردیم. جامعه محترم مدرسین پیوستند، آیتالله جوادی آملی در همان جا سخنرانی کردند، آیتالله میانجی صحبت کردند، در همان شرایط حضرت آیتالله مشکینی تشریف آوردند و ...
پیغام آقا را آوردند.
پیغام آقا را آوردند که مالک اشترها برگردید. پشت تریبون رفتم و گفتم حضرت آیتالله مشکینی تشریف آوردند، پیامی از سوی رهبری عزیزمان آوردهاند. ما نمیدانیم این پیام چیست ولی هرچه باشد بر دیده منت میگذاریم. حتی اگر پیام این باشد که ما همین الان اینجا را ترک کنیم، بدون اینکه یک صلواتی بفرستیم ترک میکنیم و میرویم. همه تکبیر فرستادند و اعلام آمادگی کردند و بعد خدمت آیتالله مشکینی عرض کردم که برای صحبت تشریف بیاورند.
ایشان همان جمله را فرمودند که مالک اشترها برگردید، جان علی در خطر است. این جمعیت حرکت کرد و از مسجد بیرون رفتیم. البته نیمه شب «پرتو» را بستند. روزنامه «آزاد» توهین کرده بود ولی صبح که من از خواب بیدار شدم دیدم سایتها اعلام کردند هفتهنامه «پرتو سخن» کاملاً تعطیل شده بود.
آن زمان گفته بودند توهین به آیتالله منتظری شده است.
با همین عنوان بود، در حالی که هیچ ربطی به توهین هم نداشت. یک مقالهای بود که یکی از دوستان نوشته بود و طرحی که آن طرح در نشریه «صبح» مدتها قبل چاپ شده بود. ما اجازه از آقای مهدی نصیری گرفته بودیم چون بودجه نداشتیم. آن وقت هم مانند الان نبود که اینترنت باشد و همه چیز در فضای مجازی باشد و بتوانیم استفاده کنیم. من از آرشیو صبح استفاده میکردیم ولی آنها تحت عنوان این که به مرجع تقلید اهانت شده، آقای مهاجرانی (وزیر وقت ارشاد) بدون اینکه جلسه تشکیل شود حتی لغو پروانه کرد.
آن چه سوال پیش میاید درباره تحصن و پیغامی که حضرت آیتالله مشکینی از سوی آقا آوردند است. آقا آدمی نیستند که بخواهند به تهدیدات علیه خود اهمیت دهند. آن زمان اتفاقی افتاده بود ولی واقعاً پیگیری کردید ببینید آقا چرا گفتند تمام کنید؟
بله.
آنجا هم یک اتفاقی برای ایشان افتاد و گفتند محوریت آن با شما بوده است؟
من اصلاً در قم نبودم ولی هر کار انقلابی که صورت میگیرد اول سراغ کسانی میروند که ببینند کار آنها است یا خیر. ان زمان در یزد سخنرانی داشتم، در زارچ یزد بودم که این جریان اتفاق افتاد.
واقعاً روح شما هم خبر نداشت.
خیر. اطلاعی از این قضیه نداشتم.
فکر میکنید حرکت خوبی بود؟
به نظر من آن حقیقتی که از آن جلسه منعکس شد، دو نوع برخورد بود. آن طلبهای که بلند شد و سوال میکرد، یک طلبه فاضل حوزوی بود که اتفاقاً نماد قلم در دست داشت و او میگفت من سوال دارم. میشد مثلا این سوال را - مگر جلوی مقام معظم رهبری تاکنون سوال نشده است؟ کسانی که نوبت هم ندارند یکباره یکی بلند میشود و میگوید من حرف دارم - به نظر من ایشان (آقای هاشمی) میتوانست بگوید ایشان تشریف بیاورند من بعد از جلسه در خدمت ایشان هستم. بهترین راه همین بود. سوال را پاسخ میدادند.
من مواردی دیدم که در سفرهای استانی حضرت آقا یکی بلند شده و صحبت کرده است و ایشان هم با کسی برخورد نکردند. به نظرم نوع برخوردی که شد این مسئله را به این شکل درآورد والا حالت طبیعی جواب داده میشد، سوالی بود که طلبه داشت.
آن زمان شما را احضار هم کردند؟
بله. یک بار از من خواستند و من دادگاه ویژه روحانیت رفتم و گفتم من نبودم و دلیلی ندارد که شما ... همان یک جلسه بود.
سوالی که طلبه بلند میشود جواب نمیدهند و اوضاع آنجا بهم میریزد.
بله، آن طلبه را گرفتند و کتک زدند.
از سوی دیگر هم ظاهرا تعرضی به آقای هاشمی هم میکنند.
نه. هیچ اتفاقی رخ نداده بود. آنهایی که آنجا بودند و گزارش به من دادند، من بعداً پرسیدم این طور نبود. آن طلبه را اگر میگفتند بیایید و صحبت کنید و یا ما در خدمت شما هستیم...
بعد از این که طلبه را کتک زدند آنجا متشنج میشود.
بالاخره چند نفر بلند میشوند که چرا میزنید و یکی میگوید چرا اینطور میکنید. یکی دو نفر به حمایت او بلند شدند.
برای برخی سوال است که الان فضای قم چگونه فضایی است؟ فضای واقعی قم. برخی معتقد هستند جریان نفوذ در برخی جاهای قم هم نفوذ کرده است. این را قبول دارید؟
بله. امام (ره) در منشور روحانیت آوردهاند که روحانیون جوان مراقب باشید، جریان سکولار که در لایههای حوزه مخفی شده دوباره سربرنیاورد که روزی در حوزه حاکم شود. برخی از مراکز در حوزه هستند که از جاهایی تامین میشوند.
از کجاها مثلاً؟ بحث شیعه انگلیسی منظورتان است؟
یکیش این است که اگر مراکز امنیتی دنبال کنند، روشن میشود و دستهای آنها خیلی پنهان نیست. مثلاً این پولها را از کجا میآورند. مثلاً کسانی که مقلدی به اندازه تعداد انگشتان دست ندارند، ولی پولدار هستند! اینها که وجوهات نمیگیرد. امام میفرمودند ممکن است تا مرجعیت هم افرادی را بسازند. البته اینها جایگاهی در حوزه ندارند ولی به هر حال ممکن است تاثیرات خود را در برخی جاها بگذارند.
به غیر از قضیه شیعه انگلیسی چطور؟
به نظرم جریانهای سکولار و جریانهای به اصطلاح روشنفکری غربی هم در حوزه نفوذ دارند.
همین الان؟
بله. مراکزی هستند. حالا نام بردن آن خیلی مطلوب نیست ولی مراکزی هستند که الان کار میکنند. از بدنه حوزه نیرو میگیرند.
جریان اصیل حوزه چطور باید حرکت کند که از این آفتها در امان بماند؟ چون مردم قوه تشخیص ۱۰۰درصدی ندارند. ممکن است به پای همه بنویسند.
شاخصههایی وجود دارد که آن شاخصهها میتواند راهنمایی کند. یکی از شاخصها این است، بالاخره آن مجموعه و یا موسسهای که در حوزه کار میکند، چه اهدافی دارد؟ گاهی مواضع عوض میشود. مثلا دولتی میآید برای اینکه این دولت خوشش بیاید شعارش را تغییر میدهد ولی برخیها اینطور نیستند. اگر سخنان آیتالله مصباح را از ابتدای انقلاب تا امروز مطالعه کنید، هیچ تزلزلی در موضع ایجاد نشده است. همان حرفهایی که ابتدای انقلاب بیان کردند، درسها و کتابها موجود است، امروز هم همان را بیان میکنند.
شما معتقد هستید که انگیزههای دینی مردم کمرنگ شده است؟
به نظر من با این تلاش گستردهای که دشمن کرده است، نه.
یعنی به نسبت کارهایی که آنها کردهاند.
قبول دارید به تناسب هجمه دشمن فعالیتهای ما گسترده نبوده است؟ کلی منظور است، چه دولتی و چه حوزوی و چه دانشگاهی در نظر بگیرید.
بله همین طور است. لذا حضرت آقا از مسئولین که گلایه دارند و فرمودند من امیدی ندارم. آنهایی که باید فرمانده میدان جنگ فرهنگی باشند، برخیهایشان فرمانده دشمن شدند.
آیا مراجع اعظام ما آنطور که باید و شاید از مرتبطین خود به خصوص بیوتشان، با آن حساسیت حفاظت میکنند؟
در تلاششان هست که حفاظت کنند.
که از اسم آنها خدای ناکرده سواستفاده نشود.
بله، نهایت تلاش را مراجع و بزرگان ما دارند. ما از نزدیک که در قم میبینیم نسبت به این امر دغدغه دارند ولی لباس نفوذ مشخص نیست. آن مراجعی که خیلی حساسیت دارند، شاید نتواند ولی همین که میفهمد و متوجه میشود خوب است. من خودم دیدم. برخی از افراد در برخی بیوت نفوذ کرده بودند، همین که روشن شد آن را تمام کردند و خودشان به مراکز دادگاه ویژه روحانیت معرفی کردند و پیگیری کردند و حتی لباس را از آن فرد گرفتند؛ در حالی که فرد کلیدی یک دفتر خاصی بود. آنها حساس هستند.
این را قبول دارید قدری مراجع اعظام ما ارتباط با مردم را باید پررنگتر کنند؟
چون یک کلمه این بزرگان که بیان میکنند و بعضاً شده تذکر میدهند وضع مردم این چنین است و بد است، خیلی بر مردم تاثیرگذار است.
دقیقاً. مواضعی که بزرگان ما غالباً در حوزه میگیرند نشان میدهد مطالب به دست آنها میرسد. مثلاً درباره فضای مجازی برخیها گزارشی به یکی از آقایان داده بودند که اینطور نیست و فضای مجازی خیلی خوب است؛ مثلا رساله شما در آن است و مسائل شما در آن پخش میشود، قرآن در آن است. این مسائل را جمع کرده بودند و نزد مراجع برده بودند. گفته بودند اینهایی که به شما نشان میدهند اینها فیلترشکن دارند و به شما نشان دادهاند. طلبهها گفتند همین الان از هر گوشی که شما در دفتر خودتان دارید، مثلاً همین آبدارچی دفتر شما، گوشی که اندروید باشد بیاورید تا امتحان کنیم. اگر فیلترشکن ما داریم این فرد ندارد. این اینستاگرام، این تلگرام است. بعد آن مرجع بزرگوار در برابر آقایان موضع تندی گرفتند. این ارتباط وجود دارد که در جریان قرار میگیرند که نمیتوانند مرجعی را کانالیزه کنند و بگویند قضیه این است.
وضعیت اقتصادی مردم به چه صورت است؟
وضعیت اقتصادی مردم وضعیت خوبی نیست. مخصوصاً در یک سال و اندی که گذشته است. طبقات متوسط و زیر متوسط جامعه واقعاً تحت فشار هستند. برای تامین مایحتاج اولیهشان دچار مشکل هستند ولی تحمل میکنند. شاید علتش هم دو مورد باشد. یکی اینکه اگر تحمل نکنند ممکن است دشمن از این استفاده کند و دیگر اینکه ممکن است وضع از این بدتر شود. قدرت خرید مردم دو سه برابر کاهش داشته است.
بله. همینطور میبینم.
همین طور میبینید؟
ولی دولت هم تحت شدیدترین فشارها است.
طبیعی است. علت این است که برنامه نداشته است. اگر برنامه داشته باشد و طبق برنامه جلو برود... تمام برنامه دولت در یک چیز خلاصه میشود و آن برجام و مذاکره است. فکر میکردند اگر با امریکاییها مذاکره کنیم آنها خواهند آمد و محدودیتها را برمیدارند و اگر تحریمها و محدودیتها برداشته شد، سرمایهگذاری خارجی میآید و همه چیز درست خواهد شد. الان شما میخواهید مذاکره کنید این کار را انجام دهید، ولی اقتصاد مقاومتی که حضرت آقا فرمودند را جدی بگیرید. همچنان برخی از این آقایان امیدوارند که مثلاً باز هم در انتخابات آینده دموکراتها پیروز شوند و آمریکا به برجام برگردد و انشالله همه چیز درست شود. خود آقای اوباما اولین ناقض برجام بود؛ چه امیدی است؟
گفتهاید من این دولت را بیشتر کارگزارانی میدانم تا اصلاح طلب!
در میان اصلاحطلبان به نظر من، آن پدر اصلیشان کارگزاران هستند. از این جهت گفتم چون ماجرای اصلاحطلب از دل دولت کارگزاران بیرون آمد. آقای شمسالواعظین در یکی از اظهاراتش بیان میکند که دولت اصلاحات از رحم دولت توسعهگرای آقای هاشمی و کارگزاران بیرون آمد. یعنی دوم خرداد محصول حرکت کارگزاران است.
ابتدا یک تنشهایی با هم در یک برهه پیدا کردند ولی اینها جمع شد و خود رئیسجمهور بیشتر کارگزارانی است تا جریان اصلاحات و آقای هاشمی پشتش بود، به عنوان پدر معنوی کارگزاران. در خود دولت اصلاحات هم اگر به یاد داشته باشید نیروهای اصلی کارگزارانی بودند.
ولی آقای روحانی خود معتقد است معتدل و اعتدالگرا است.
باید معنی معتدل را پیدا کنیم. خود ایشان هم در یکی از نطقهایش در مازندران در ایام انتخابات یک بار بیان کردند که دولت ما دولت اصلاحات است.
«پرتو» الان هفتگی چاپ میشود؟
بله.
چقدر تیراژ دارید؟
تیراژ پرتو نزدیک به ۸ هزار نسخه است.
هفتگی برگشت هم دارید؟
بله.
چقدر است؟
تقریباً نصف نصف است.
فکر نمیکنید خیلی کم است؟
بله.
علت را چه میدانید؟
اگر شما مطالب جذاب تولید کنید مردم دنبال این میروند، حتی اگر با قیمت بالاتر باشد.
بقیه روزنامهها هم همین وضعیت را دارند.
بله.
اگر دم دکهها بروید ...
اوضاع خوبی ندارند.
بله.
چه سالی ازدواج کردید؟
بله.
چطور آشنا شدید؟
برادرخانم من طلبه و روحانی است. آقای شیخ ناصر دهقانی.
همین آقای دهقانی که مدیرمسئول «پرتو» هستند؟
نخیر؛ با ایشان از موسسه آشنا شدیم. آقای شیخ ناصر دهقانی با مرحوم حجتالاسلام یحییزاده که نماینده میبد بودند، با هم طلبه شدند. ما چند سال جلوتر از آنها بودیم. آن زمان طلبهها با هم رفتوآمد خانوادگی هم داشتند. ما هم میبدی بودیم و آنها هم میبدی بودند.
تفتی هستند؟
خانم شما چند ساله بودند؟
چقدر مهریه بود؟
ماشاالله. مهریه چقدر بود؟
مهریه دو دنگ منزل که در قم داشتیم دادیم. خانهای 70 متری داشتیم و کل خانه آن زمان 40 هزار تومان بود و دو دنگ آن خانه را به نام ایشان کردیم.
یک سومش.
بله، نیم دنگ هم خانه پدری بود که پدر ما از خانه خودشان دادند.
عقد را چه کسی خواند؟
مرحوم آیتالله اعرافی خواندند.
پدر آیتالله اعرافی؟
بله. مرحوم آیتالله حاج محمد ابراهیم اعرافی امام جمعه میبد و از علمای بزرگ میبد بودند و ما شاگرد ایشان بودیم.
توصیه و نکته و خاطرهای از ایشان ندارید؟
ایشان عقد را در منزل خودشان خواندند. با توجه به این که خانم ما کم سن و سال بود در قانون زمان شاه نمیشد ثبت شود و لذا مراسم عقد که در منزل پدرخانم ما بود، پدرخانم ما گفت باید یک چکی به من داده شود بابت... خانه هم هنوز آماده نبود.
پدرخانم ما فرد دقیقی بود. گفت چک معادل این به من بدهید و بعد عقد خوانده شود. مرحوم آیتالله اعرافی هم فرمودند حرف درستی است. ما آن زمان چک نداشتیم. ایشان فرمودند چک تهیه کنید و فردا به خانه خود من بیایید. چک از یکی از دوستان تهیه کردیم و با پدرخانمم منزل آیتالله اعرافی رفتیم و ایشان گفتند من وکیل خانم هستم و شما هم خودتان میخوانید. ایشان از طرف خانمم میخواندند و من هم میگفتم قبلت لنفسی! برای خودم بود. دو سه جمله خواندند و گفتند صلوات بفرستید. یعنی خیلی ساده و با دو بار تکرار انجام شد. خیلی در این امور سهل بودند.
پدر و مادر شما هر دو قرآنی بودند.
شما چند خواهر و برادر بودید؟
همه برادرها روحانی شدید؟
فقط من روحانی شدم. یکی معلم، یکی نجار، یکی هم پاسدار است.
دو تا از فرزندان شما هم حافظ کل قرآن هستند.
چند سالگی شروع کرد؟
ایشان از سال اول دبستان شروع کرد. در مدرسه آقای طباطبائی که مدرسه قرآنی بود طی سه سال حافظ کل شدند. البته درسهای مدرسه را کنار گذاشتند و حفظ کل صورت گرفت و بعد کل 5 سال را در یک سال خواندند و امتحان دادند و اساتید ایشان هم قبول کردند.
چند فرزند دارید؟
من 4 دختر و یک پسر دارم. یکی از دخترهای من هم حافظ کل قرآن است. با اینکه خانهدار بود در خانه قرآن را حفظ کرده است.
همه ازدواج کردند؟
بله. همه ازدواج کردند.
دامادها چه میکنند؟
دو تا از دامادها روحانی هستند. یکی فرزند شهید است. شهید نقیپور که مدافع حرم هم بودند. یک سال و خردهای آنجا بودند و تازه آمدهاند. یکی دیگر هم عضو هیات علمی دانشگاه هستند، معارف تدریس میکنند. دو تا دیگر هم کارمند و شغل آزاد دارند.
چند نوه دارید؟
شانزدهمین نوه ما در راه است.
ماشاالله.
پانزدهمی و شانزدهمی با هم میآیند.
یعنی هر کدام حداقل سه فرزند دارند.
بله. برخی هم چهار تا و برخی دو تا فرزند دارند.
دور هم هفتگی جمع میشوید؟
وقتی باشند، بیش از هفتگی. خانه ما پاتوق آنها است.
از لحاظ فکری و سیاسی به شما نزدیک هستند یا فاصله دارند؟
خوب هستند. همه همفکر هستند.
یعنی مجبور هستند همفکر باشند؟
نه، آزاد هستند. البته خیلی بحثهای سیاسی در خانه نمیکنیم.
خدا انشاالله شما را حفظ کند.
آقای روانبخش در چهلم مردم یزد مجروح شد.
با آقای یحیی زاده خیلی رفیق بودید؟
بله.
نماینده خیلی پرتلاشی بود.
واقعاً یک نماینده به معنای واقعی کلمه بود. به نظرم من، او اعتبار به نمایندگی بخشید، نه اینکه نمایندگی به ایشان اعتبار دهد.
شما عضو حزب جمهوری اسلامی هم بودید؟
بله. من سال اول انقلاب اولین حزبی که تشکیل شد، شهید بهشتی حزب جمهوری اسلامی را تشکیل دادند و آن زمان ما قم بودیم. از همان زمان ما وارد حزب قم شدیم و فرم عضویت حزب جمهوری اسلامی را پر کردیم.
خاطرهای از شما خواندم و این هم جالب است بیان کنید. قبل از انقلاب میخواستید از قم به یزد بروید. یک ماشین جلوی پای شما توقف میکند و با آیتالله مصباح یزدی مواجه میشوید.
بله. ان زمان طلبه یزد بودم، ولی قم برای زیارت آمده بودم. جلوی دفتر تبلیغات ایستاده بودم که یک ماشینی بگیرم و به بازار بروم. یک ماشین فولکس نگه داشت. گفت کجا میروید؟ مسیر را گفتم و گفت بالا بیایید. قبای بلندی بر تن داشتیم. آن زمان طلبهها قبای بلندی میپوشیدند. صندلی جلو نشستم و عقب را دیدم که آقایی معمم نشسته است. سلام کردم. با لهجه یزدی جواب دادند. گفتم شما یزدی هستید؟ فرمودند بله. من هم که یزدی کامل بودم. فرمودند بچه کجا هستید؟ گفتم بچه میبد هستم.
اسمم را پرسیدند و من هم گفتم. بعد گفتم شما چه کسی هستید؟ ایشان فرمودند من مصباح هستم. گفتم مصباح معروف؟ فرمودند بله. ما شنیده بودیم عالمی در قم به نام آیتالله مصباح داریم ولی ایشان را ندیده بودیم. اولین دیدار و برخورد ما با آیتالله مصباح اینجا بود. بعد ایشان فرمودند که میخواهید زود ماشین گیر بیاورید؟ گفتم بله، میخواهم معطل نشوم. فرمودند یک تسبیح دست بگیرید و صد بار رضاشاه را لعن کن، ماشین سریع گیرتان میآید؛ این اندازه مقرب است. گفتم این چه کسی است که این قدر شجاع است.
من پیاده شدم و جرأت هم نمیکردم که همانجا... اینکه میگفتند اطلاعاتیها قوی هستند و از مردمی که آنجا ایستاده بودند فاصله گرفتم و تسبیح را شروع کردم و آرام آرام با صدایی آرام که کسی متوجه نشود، 70 بار که رضاشاه را لعن کردم یک ماشین بلیزر پارک کرد و گفت کجا میروید؟ گفتم یزد. گفت سوار شوید و برویم.
آیتالله مصباح میخواستند با دکتر علی شریعتی مناظره کنند که شما گفتید دکتر شریعتی حاضر نشدند؟
بله. حرفهای شریعتی حرفهای نویی بود. در برخی طبقات جوانان این حرفها مثل الان که برخی از این حرفها خریدار دارد، این حرفها هم خریدار داشت ولی این حرفها نیاز به یک پاسخ منطقی داشت. آیتالله مصباح اینها را نقد میکرد. اسم هم نمیبرد؛ کسانی که این حرف را میزنند این جوابش است. یک مهدیهای در قم برای مرحوم آقای اسلامی بود، یک بازاری بود. عصرهای جمعه آیتالله مصباح آنجا مینشستند و مباحث فکری مطرح میکردند.
برخی از بزرگان وساطت کردند که مرحوم علامه طباطبائی (ره) که نقدی درباره شریعتی نوشت، که ایشان مناظره کند. پیشنهاد داده بودند و فکر کنم مرحوم شهید سنجانی که در حزب جمهوری اسلامی شهید شدند، واسطه این امر شدند. مرحوم علامه طباطبائی فرمودند من با شریعتی مناظره نمیکنم، چون اگر بپذیرد، شریعتی نیست و اگر نپذیرد هم شریعتی نیست. آقای مصباح فرمودند اجازه میدهید ما برویم مناظره کنیم؟ ایشان فرمودند مانعی ندارد.
حاج آقا اسلامی اعلام آمادگی برای مناظره کردند. این آقایان هم در تهران واسطه بودند که این مناظره صورت بگیرد. در منزل خاصی بود، البته استاد از قم برای تهران تشریف بردند و سر ساعتی که باید حضور داشته باشند، حضور داشتند ولی آقای دکتر شریعتی نیامدند و گفتند پیگیری کنید چرا نیامدند. حالا جمع هم نشسته بودند. گفتند حال ایشان خوب نیست و بیمار شدند و نتوانستند بیایند.
آقای هاشمی بودند، حضرت آقا بودند.
بله. آیتالله آذری قمی بودند. بحثهایی که در آن جلسات داشتند مکتوب میشد و اساسنامه و مرامنامه است و حتی در آن تشکیلات، نیروهای امنیتی دیده شدند. صداوسیما دیده شدند و همه اینها آنجا فکر شده است، اما حضرت استاد برای اینکه اگر اینها دست ساواک افتاد لو نرود، خطی را اختراع کردند.
بعد جنگ و ارتحال امام بود. فکر میکردید حضرت آقا به رهبری برسند؟
یکی از نگرانیهای عمده همه این بود که بعد از امام چه میشود. نه، واقعاً چنین چیزی فکر نمیکردم.
دوران آقای هاشمی هم فعالیت داشتید؟
به آقای هاشمی هر دو دوره رای دادم.
خود شما؟
بله. آن زاویههای فکری را آن زمان خیلی شناخت نداشتیم. به مرور زمان متوجه شدیم که زاویه وجود دارد.
هم به آقای احمدینژاد رای دادیم و هم جزو اولین کسانی بودم که احمدینژاد را به قم دعوت کردم و اولین سخنرانی انتخاباتی را در مسجد طفلان مسلم انجام داد. من آن زمان عضو شورای شهر قم بودم. آقای احمدینژاد شهردار تهران بود. ما هم با دوستانی که در شورای شهر تهران بودند مثل آقای رسول خادم و اینها رفیق بودیم و ارتباط داشتیم. برای حل معضلات قم کمک میگرفتیم. با آقای احمدینژاد هم جلسات مشترک داشتیم. من سادگی و فعالیت و زرنگی ایشان را دوست داشتم، منتهی یک زمانی با آقای رسول خادم که عضو شورای شهر تهران بود و در کمیسیونهای فرهنگی کلانشهرها و استانها بود، من هم قائم مقام ایشان در جلسات بودم. ماهانه این جلسات تشکیل میشد و کار قشنگی بود و بعداً هم صورت نگرفت.
به ایشان گفتم نظر شما درباره آقای احمدینژاد چیست. هنوز مطرح بود. چند ماه تا انتخابات مانده بود ولی بالاخره از نزدیک با ایشان کار کردید. آقای رسول خادم گفت هیچ کس به اندازه من در شورا با آقای احمدینژاد چالش ندارد. آقای احمدینژاد آدم قُدی است. روی حرف خودش میایستد و خیلی حرف شورا و اینها را قبول ندارد. و لذا من با او خیلی چالش دارم. بعدش این را بیان کنم میان اینهایی که مطرح هستند با همه انتقاداتی که به آقای احمدینژاد دارم، ایشان قابل قیاس با آنها نیست.
این را رسول خادم گفت؟
بله. و لذا پیگیریهایی که کردم در مجموع ایشان را اصلح تشخیص دادیم و سراسر کشور هم برای او کار کردم.
پشیمان نیستید؟
در آن شرایط، خیر.
در این شرایط چطور؟
در این شرایط نسبت به آن شرایط پشیمان نیستم ولی الان اگر بیایند به آقای احمدینژاد رای نمیدهم. ما جزو اولین کسانی بودیم که نسبت به آقای احمدینژاد انتقاد کردیم.
برخی میگویند برخی افراد مانند شما که در جبهه پایداری هستند و برای آقای احمدینژاد کار کردند، اگر بدانند آقای احمدینژاد میآید، پشت او قرار میگیرند.
نه؛ این طور نیست. میگویند حرف مرد یکی است، اینچنین نیست. حرف مرد دو تا است. اگر مرد باشد باید دنبال حق برود. حقیقت آنجایی که هست و آنجایی که حق وجود دارد باید حضور داشته باشید. برخی از آقایان را دیدهاید که ادعا دارند، در فتنه 88 میدانند رفقایشان اشتباه کردند و فتنه عظیم را راه انداختند و خونریزی شد باز هم دفاع میکنند. ولی ما اینچنین نیستیم. ما اولین جرقههایی که در آقای احمدینژاد زده شد، اولین کسانی بودیم که مقاله نوشتیم. حتی من کتابی درباره شکلگیری فرماسونری در ایران نوشتم که درباره «مشایی» است.
همان موقع؟
همان زمان بود، کتاب هم منتشر شد. معتقد هستیم احمدینژاد از ناحیه همین فرد آسیب خورد. هر چه هم به او گفتند فایده نکرد. آیتالله مصباح چند بار به ما فرمودند به احمدینژاد بگویید و ما هم گفتیم. فرمودند به احمدینژاد بگویید این مشایی شما را زمین خواهد زد. آیتالله مصباح یک بار از قم به منزل ایشان رفتند. سه ساعت با ایشان صحبت کردند.
کاریکاتوریستی که کاریکاتور آیتالله مصباح را کشیده بود و آن اعتصاب شد، بعد از یک ماه و نیم نامه به خود حضرت آیتالله مصباح مینویسد؟
بله. آن کاریکاتوریست یک نامه مینویسد.
نیکآهنگ کوثر؟
بله. کاریکاتور موهنی کشیده بود و بعد نامهای به آیتالله مصباح نوشته بود. به یاد ندارم چند ماه بعد بود. گفته بود اینکه این کاریکاتور را کشیدم من مقصر نبودم، دیگران من را موظف کردند چنین کاری بکنم. من را ببخشید. استاد نامه را خواندند و برخی دوستان گفتند چیز خوبی است.
رسانهای کنید.
ما مثلاً گفتیم اجازه دهید در «پرتو» چاپ کنیم. برد خوبی دارد و پخش میشود. برای شما خیلی خوب است. فرمودند نخیر، این جوان اگر میخواست که علنی شود، خودش به رسانهها میداد. ما نباید او را بشکنیم.
یک کاری هم در مجلس ششم کردید که مجلس ششمیها نامهای به حضرت آقا نوشته بودند و شما هم رفتید از یکسری از آقایان مراجع یک نامه بگیرید و اول هم پیش حضرت آیتالله جوادی آملی رفتید.
بله، در آن شرایط به این فکر افتادیم که این نامههایی که خدمت آقا مینویسند و هدفشان هم تضعیف رهبری است، نامه سرگشاده است. خوب است که علمای تراز اول کشور هم نامهای خدمت آقا بنویسند و حمایت کنند. آن زمان هم این موضوع بود و هم موضوع الحاق ایران به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان بود که در مجلس مطرح شده بود که فشار آورده بودند که آقا بپذیرد و مجلس تصویب کند.
به هر حال نامهای را تهیه کردیم و خدمت بزرگان بردیم. از کجا شروع شود و چه کنیم. برخی از بزرگان گفتند اگر حضرت آیتالله جوادی آملی بنویسند و شروعکننده این باشند، خیلی میتواند مفید باشد و دیگران هم اعتماد و امضا میکنند. کار سختی بود. امضا گرفتن از علما خیلی سخت است. خدمت ایشان رفتیم و ایشان منوط به نظر یکی دیگر از بزرگان کردند که ما خدمت ایشان رفتیم و ایشان موافقت کردند.
پیش چه کسی رفتید؟
پیش آقای هاشمی رفتیم.
عجب! برای این نامه نزد آقای هاشمی رفسنجانی رفتید؟
بله. آن زمان مجمع تشخیص در کاخ مرمر بود. آیتالله جوادی آملی برای نظر آقای هاشمی خیلی اهمیت قائل بودند. نظر ایشان هم موافق بود.
شما خودتان رفتید؟
بله. من و چند نفر از دوستان بودیم. گفتند اگر نظر ایشان موافق باشد حرفی نیست. اینها برای اولین بار بیان میشود. رفتن پیش آقای هاشمی کار سختی بود. به این سادگی نبود که آنجا برویم. آیتالله جوادی آملی منوط به نظر آقای هاشمی کردند و گفتند من ایشان را خبره سیاسی در این عرصه میدانم که آیا لازم است این کار انجام شود یا خیر.
اتفاقاً عضو شورای شهر قم بودم. شورای شهر قم همان روزها اتفاقی درخواست وقت از آقای هاشمی کرده بودند تا مشکلات شهر قم بیان شود. ایشان به آقای خاتمی بگویند تا برخی مشکلات را حل کنند؛ به شورای شهر رفتیم.
شما هم که دنبال وقت بودید.
خود آقای هاشمی هم امضا کردند؟
نه، من به آقای هاشمی گفتم شما هم امضا کنید گفتند اجازه دهید من امضا نکنم ولی نظرم موافق است. گفتم شما امضا کنید که دیگران هم امضا کنند. گفتند من امضا نمیکنم.
خدمت آقای جوادی آملی رفتید.
بله. ایشان دماوند بودند. متن را که دیدند گفتند این متن علمایی نیست. این متن طلبگی است. گفتیم آقای هاشمی پسند کردند. فرمودند متنی که علما بخواهند امضا کنند در آن سطح نیست. گفتیم ما بیشتر از این بلد نیستیم، خود حضرتعالی بنویسید. ایشان هم لطف کردند و قبول کردند و متن را نوشتند. یک روز رفتیم و فرمودند متن آماده است. فکر کنم به قم آوردند. وقتی نماز جمعه قم میخواندند از ایشان متن را گرفتیم. شاهبیت آن بیانیه این بود؛ «الامام الخمینی مدینة السیاسة و علی الخامنهای بابها»
یعنی امام خمینی ...
خدمت حضرت آقا بردید؟
یک چیزی استاد علامه مصباح گفته بودند که خیلیها روی این حرف زدند و صحبت کردند. در مورد اینکه ما پیش از سال ۸۴ دولت اسلامی نداشتیم.
این حرف جدیدی نبود. خود حضرت آقا فرمودند. مقام معظم رهبری هم فرمودند ما دولت اسلامی نداشتیم و نداریم و لذا فرمودند ما چهار مرحله ...
فرمودند به نقطه مطلوب نرسیدیم.
آقای لنکرانی بود.
انتخابات ۹۶ چطور؟
با آقای رئیسی ...
روشن بود و جبهه پایداری هم رسماً اعلام کرد از آقای رئیسی ... اتفاقاً انتخاباتی بود که جبهه اصولگرایی کاملاً همه متحد شدند و رای بالایی هم آوردند، ولی برخی از تخلفاتی که صورت گرفت و برخی از استانداران برکنار شدند، بیتاثیر نبود ولی به هر حال رأی خوبی بود.
ترکیب مجلس یازدهم از دید آقای روانبخش؟
پیشبینی من این است که مردم در این انتخابات آینده خیلی جناحی رای نمیدهند؛ به نظرم اگر یک تفکر انقلابی و تفکر خدمت به مردم و لیستهای اینچنینی تهیه شود، اقبال مردم به این سمت بیشتر است.
خیلی لطف کردید. ما خیلی وقت شما را گرفتیم.
خواهش میکنم.
هم از قم تشریف آوردید زود رسیدید و هم ما قدری دیر شروع کردیم و عذرخواهی میکنم. انشااللهموفق باشید.
تشکر میکنم.
گفتوگوی خوبی بود و انشاءالله مردم هم استفاده کرده باشند. از شما خداحافظی میکنیم، اما برنامه طبق روال با دستخطی که ایشان به یادگار برای ما مینویسند، به پایان خواهد رسید.
«بسم الله الرحمن الرحیم.
وعده قطعی و مسلم خداست که اگر ملتی خدا را یاری کنند آنها را یاری خواهد کرد. امروز تردیدی نیست که نظام جمهوری اسلامی با رهبری عبد صالح خداوند، امام خامنهای، به دنبال تحقق اراده تشریعی الهی است. بنابراین بهترین نصرت کردن به خداوند آن است که ولی فقیه زمان را یاری کنیم تا بتوانند ایدههای الهیشان را به ثمر بنشانند.
امروز مهمترین نصرت و یاری ملت ایران نسبت به خداوند این است که در جهت شکلگیری مجلس انقلابی و دولتی جوان و انقلابی تلاش کنند، تا آن اراده الهی سریعتر و بهتر و دقیقتر اجرا شود.
اگر مردم استقامت کنند در این راه الهی، ما بر آنها آب گوارایی خواهیم نوشاند».
انتهای پیام/