به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، کشورهای عربی بنا به دلایل زیادی، اقتصاد بدی دارند. این امر علتهای مختلفی دارد که مهمترین آنها فساد و عدم اصلاحات اداری است. این دلایل سبب میشود تا آنها دائما به وام گرفتن از صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و نیز موسسههای مالی بین المللی که تبدیل به شمشیری بر گردن کشورها شده اند روی بیاورند. کشورهای لبنان و مصر و اردن از جمله این کشورها هستند که دائما از سوی آمریکا که خود کنترل این موسسات را بر عهده دارد، تحت فشار و تحریم اقتصادی قرار میگیرند.
امروزه روابط اقتصادی در بیشتر مواقع با روابط سیاسی ادغام شده و کشورها معمولا در برابر شرایط اعتباردهندگان تسلیم هستند. یکی از عجیبترین شرایطی که اعتباردهندگان برای وام گیرندگان مطرح کردند، شرط بانک جهانی برای اردن در رابطه با وامی بود که برای ساخت سدی در رود اردن تقاضا کرده بود بانک جهانی قبول کرد که به شرط موافقت رژیم صهیونیستی با ساخت سد و تعهد به عدم تخریب آن، این وام را پرداخت کند. همین امر مانع تکمیل وام و یا تکمیل سد شد. مشابه همین امر در رابطه با درخواست وام مصر برای ساختن سد در دهه ۶۰ رخ داد. در این زمان بانک جهانی اعلام کرد که به شرط موافقت ایالات متحده حاضر است این وام را بپردازد.
در حال حاضر واشنگتن این روش را در رابطه با کشورهای عربی و از خلال معامله قرن اعمال میکند. طرح جارد کوشنر داماد و مشاور دونالد ترامپ در این معامله این است که با یک طرح اقتصادی به حل و فصل سیاسی برسد، به گونهای که با مشروعیت بخشی به اشغالگری رژیم صهیونیستی، فلسطین را تنها به عنوان یک منطقه در دولت صهیونیستها معرفی کند.
معامله قرن همچنین به دنبال فریب و خریدن کشورهای عربی با وعده چند میلیارد است که از بدهیهای زیاد و تولید پایین و فقدان بخشهای تولیدی رنج میبرند و همین عوامل موجب تبعیت آنها از سیاستهای واشنگتن شده است.
در این میان، میزان بدهیهای خارجی مصر به ۹۲.۶۴ میلیارد دلار میرسد که اخیرا ۱۵ میلیارد هم وام گرفته که ۱۲ میلیارد دلار آن از صندوق بین المللی پول و ۳ میلیارد دلار آن از بانک جهانی بوده است. در اردن نیز میزان بدهیهای این کشور حدود ۴۰ میلیارد دلار است که این میزان برابر با تولید ناخالص ملی است و اردن به کمکهای مالی آمریکا و عربستان تکیه کرده است. اردن اخیرا دو میلیارد دلار از بانک جهانی و نزدیک یک میلیارددلار از صندوق بین المللی پول وام گرفته است.
آمریکا به طور غیر مستقیم از این وضعیت کشورهای عربی و از طریق وامهای بین المللی سوء استفاده میکند تا در ازای پرداخت چند میلیارد برای بهبود اقتصاد و سرمایه گذاری هایشان، انها را یکی از طرفهای معامله قرن قرار دهد.
تصمیم ایالات متحده آمریکا برای برگزاری کنفرانس بحرین از سلسله ایستگاههایی که مسئله فلسطین از آن عبور کرده و با تضعیف روند سازش و تشدید منطق مقاومت داخل فلسطین همراه بوده است، انجام شد. همچنین این تصمیم پس از سلسله تغییراتی که در محیط منطقهای به وجود آمد و منجر به اوج گرفتن محور مقاومت شد که با پیروزیهای خود تاریخ را تغییر داد، گرفته شد. اردوگاههای دشمن که در راس آنها ایالات متحده است، صحنه ائتلافی برای فروش فلسطین و با هدف سرکوب تاثیرات این پیروزیها و مقابله با محور مقاومت در منطقه شده است.
اتفاقی که پس از پیمان نامه اسلو رخ داد این بود که رژیم صهیونیستی در تحمیلروژه سازش نهایی خود بر مردم فلسطین موفق نشد که این مسئله منجر به ایجاد حالت رکود و بن بست در زمینه سازش شد. در مقابل، رژیم صهیونیستی در سایه توافقنامه اسلو با گسترش طرحهای شهرک سازی خود در کرانه باختری و اشغالیف تعدا شهرک نشینهای خود را از ۱۱۰ هزار به ۸۰۰ هزار نفر در این مناطق رساند.
با این حال رژیم صهیونیستی در طرحهای خود به منظور از بین بردن مقاومت در فلسطین موفق نشد و نیز در مشروعیت بخشی به اشغال خود از سوی مردم فلسطین نیز شکست خورد. این مسئله موجب شد تا ثبات و دوام مقاومت و روح انقلابی آن حفظ شود. مقاومت به مرحلهای رسید که توانست معادلاتی را به رژیم صهیونیستی تحمیل کند که رژیم اشغالگر تاکنون در برابر این معادلات تسلیم شده است.
در همین راستا منطقه در سالهای گذشته شاهد پیشرفت محور مقاومت در همه سطوح بوده است. واشنگتن و تل آویو این روند را تهدیدی برای نفوذ آمریکا و امنیت ملی رژیم صهیونیستی میدانند.
بیشتر بخوانید: وعدههای سرخرمن داماد ترامپ به فلسطینیان / پاسخ قاطع به کوشنر : فلسطین فروشی نیست / خیانت اعراب به ملت فلسطین
آمریکا و رژیم صهیونیستی با توجه به تجربههایی که از گذشته دارند و میدانند که بقای مسئله فلسطین در قلب ملت عرب است و اصرار بر مبارزه و مقاومت در مردم فلسطین همچنان یک تهدید دائمی برای آنها است. این تهدید از دوجهت است:اول اینکه محور مقاومت همه ملتهای منطقه را در موضع آزادسازی فلسطین متحد میکند؛ و دوم اینکه مقاومت مانعی در برابر کشورهای ضعیف و تسلیم است که در گیر اتحادهای علنی با رژیم صهیونیستی نشوند؛ بنابراین دشمنان امت اسلامی و فلسطین حذف مسئله فلسطین را ضروری میدانند.
رژیم صهیونیستی بر اساس طرحهای خود به اشغال فلسطین مشروعیت بخشیده و آن را تبدیل به یک موجودیت طبیعی کرده که حق امنیت دارد. رژیم اشغالگر همچنین بر همین اساس، دولتها و احزاب و شخصیتهای عربی را تبدیل به ابزار مقابله با محور مقاومت کرده است.
بر اساس این دیدگاه، رویکرد جدیدی برای حذف مسئله فلسطین مطرح شده است. دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا وارد برنامههای صهیونیستها شده و خواستههای رژیم صهیونیستی در مقابل و فلسطین و جریانهای منطقه را تصویب میکند.
ترامپ از زمان ریاست جمهوری خود اعلام کرده که به دنبال حذف مسئله فلسطین است. این ادعای او از مشخصات معاملهای که قصد دارد بر مردم فلسطین تحمیل کند به شکل عملی دیده میشود. رئیس جمهور آمریکا در ابتدا قدس را به عنوان پایتخت رسمی رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخت وسفارت آمریکا را به آنجا انتقال داد، سپس به مشروعیت بخشی جولان به عنوان بخش از سرزمینهای اشغالی پرداخت و پس از آن تلاش کرد تا نقش آژانس امداد و اشتغال فلسطین را در توجه به حذف مسئله پناهندگان از بین ببرد.
ترامپ در حال حاضر شهرکهای کرانه باختری را به عنوان بخشی از سرزمینهای اشغالی به رسمیت شناخته است که این مساله به طور واضح شرایط معاملهای را که قصد دارد به کشورهای عربی تحمیل کند نشان میدهد.
اتحاد فلسطینیان در رابطه با رد معامله قرن نخستین سیلی بود که این طرح دریافت کرد. خروج نیروهای مقاومت با همه جریانها و گروه هایش از این معامله، موجب تشدید مقابله با این طرح شده است. هم زمان با این، تحولات داخلی رژیم صهیونیستی بارها منجر به تعویق اعلام این معامله شد که در نهایت با راه اندازی کنفرانس بحرین، به آن پرداخته میشود.
جارد کوشنر مشاور دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا اعلام کرده که بر اساس این معامله قرار است ۵۰ میلیارد دلار در طی ۱۰ سال سرمایه گذاری شود. وی همچنین تاکید کرد که نیمی از این مبلغ در زمینهای فلسطین و نیمی از آن در کشورهای مصر و اردن و لبنان هزینه میشود. ترامپ و مسئولان آمریکایی نمیخواستند که این مبلغ با عنوان رشوه برای فروش فلسطین به نظر برسد؛ با این حال این پیشنهاد همیشه رشوه نامهای باقی خواهد ماند که در انتظار اجراست.
زمانی که سخن از رشوه باشد، قطعا پای یک کالا و یا خدمتی در مقابل آن در میان است. در این معامله طرف رشوه دهنده دشمن صهیونیستی است که در ازای آن میخواهد به اشغالگری خود مشروعیت ببخشد؛ اما نکته اینجاست که بیشتر این مبلغ را اعراب باید پرداخت کنند.
کارگاه منامه درواقع ترجمه طرح نتانیاهو است که سالها پیش با عنوان طرح صلح اقتصادی آن را رواج داده تا به حل و فصل سیاسی برسد. نکته قابل توجه در این راستا این است که با وجود نشانههای شکست این معامله، بازهم اصرار بر مطرح کردن آن دارند. حتی بیشتر کارشناسان رژیم صهیونیستی بدبینی خود را دررابطه با موفقیت این طرح پنهان نمیکنند.
واشنگتن میخواهد که کشورهای عربی را بخرد تا به حذف مسئله فلسطین کمک کنند. آنها نمیدانند که خطرات این معامل برایشان خیلی بیشتر از چند میلیاردی است که به آنها میدهند. آمریکا به دنبال بازسازی منطقه خاورمیانه بر اساس چشم اندازها و دیدگاههای خودش است. ایالات متحده میخواهد که کشورهای عربی را از خلال این معامله تقسیم کند که غصب زمینهای فلسطین و مصر و اردن برای بازسازی این مناطق و برپایی دولت صهیونیستی در صدر برنامههای این معامله است.
معامله قرن خطرات بسیاری دارد که چندین مورد از بارزترین آنها را بررسی میکنیم:
-یهودی سازی شهر قدس و تسلط کامل رژیم صهیونیستی بر مقدسات اسلامی و مسیحی.
-الحاق کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی تحت حاکمیت صهیونیستها و پایان دادن به آرمان برپایی دولت مستقل فلسطین.
-حذف مسئله پناهندگان فلسطینی و لغو حق بازگشت آنها.
-جدایی کرانه باختری و نوار غزه.
-تسریع عادی سازی روابط رسمی به شکلهای مختلف میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی و از بین بردن نیروهای مقاومت.
-در این میان مصر یکی از بزرگترین بازندهها از خلال اجرای این معامله خواهد بود؛ چرا که واشنگتن تلاش دارد تا شبه جزیره سینا را از اراضی مصر جدا کند تا این منطقه نتواند مانع روند گسترش صهیونیستها برای برپایی رژیم صهیونیستی بزرگ شود. علاوه بر این اردن هم از خلال مصادره زمین هایش و الحاق آن به موجودیت صهیونیستی خسارت زیادی متحمل میشود؛ بنابراین آمریکا تلاش میکند که از این مقدمات اقتصادی و از طریق گرفتار کردن مصر، عربستان، امارات، مغرب و دیگر کشورهای عربی در معامله قرن با وعده چند میلیاردی که حتی برای بدهیهای یکی از این کشورها نیز کافی نیست، به یک حل و فصل سیاسی جدید برسد.
با این حال این حقیقت را باید یادآور شویم که طرحها و برنامهها به خودی خود شکست نمیخورند و تجربههای گذشته نیز این حقیقت را اثبات میکند. اما آنچه که موجب اعتماد به آینده میشود تنها اعتقادات و امیدها نیست، بلکه تجربههای پیروزیهای تاریخی که مقاومت در لبنان و فلسطین به دست آورد به و سوریه و عراق و از آن به یمن رسید نشان میدهد که موفقیت محور مقاومت در تبدیل تهدید معامله قرن به یک فرصت تاریخی برای اتحاد و همبستگی با شعار واحد آزادسازی فلسطین از دریای مدیترانه تا رود اردن دور اتفاق عجیبی نیست.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/