به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان، نشریه نشنال اینترست در گزارشی نوشت: بیل کلینتون، رئیس جمهور اسبق آمریکا، در سال ۱۹۹۳ گفت «زمانی که واژه بحران در واشنگتن شیوع پیدا کند، طبیعی است که نخستین سوالی که به ذهن هر کسی میآید این است: نزدیکترین ناو هواپیمابر کجاست؟» این احساس کلینتون هنوز هم بر فضای واشنگتن حاکم است. نه تنها آمریکا اخیراً ناو هواپیمابر ابراهام لینکلن را به نزدیکی خلیج فارس اعزام کرد تا از «تهاجم» احتمالی ایران جلوگیری کند، بلکه طی بهار امسال، دونالد ترامپ پیشنهاد وزارت امور خارجه برای خودداری از سوخت گیری مجدد رآکتور هستهای ناو هواپیمابر یو اس اس هری ترومن به منظور صرفه جویی در هزینهها را رد کرد.
واشنگتن از دیر باز ناوهای هواپیمابر را گل سر سبد قدرت دریایی آمریکا تلقی کرده و طی سالهای اخیر هیچ تمایلی برای تغییر این موضع از خود نشان نداده است. اما برخی کارشناسان حوزه دریایی مخالف اتکای آمریکا به ناوهای هواپیمابر هستند. یکی از این کارشناسان دکتر تی ایکس هامز، سرهنگ بازنشسته گروه تفنگداران آمریکا و از اعضای برجسته مؤسسه تحقیقات مطالعات راهبردی ملی در دانشگاه دفاع ملی است. «مرکز نشنال اینترست» (اندیشکدهای در واشنگتن دی سی) روز چهارشنبه، ۵ ژوئن، در ضیافت شامی میزبان وی بود. او در این ضیافت، پیشنهاد نوآورانه –اگر نخواهیم بگوییم جنجالی – خود را مطرح کرد. او پیشنهاد داد تمرکز نیروی دریایی آمریکا از ناوهای هواپیمابر به زرادخانه بزرگ کشتیهای کوچک مسلح به موشک که میتوان آنها را برای مقابله با چالشهای نبرد دریایی امروز، بهتر تجهیز کرد تغییر پیدا کند.
به گفته هامز، نیروی دریایی آمریکا باید با چالشهای ساختاری و متعدد و بزرگ در سالهای آتی مقابله کند. ناوگان کنونی از نبود کشتیهای ضروری برای تطبیق سریع با ماهیت متغیر نبرد دریایی رنج میبرد. کشتیهای آمریکا به شکل فزایندهای با فرسایش روبرو هستند، مشکلی که شوالیههای زرهپوش در قرون وسطی با آن روبرو بودند. در حالی که شوالیهها برای مقابله با کمانداران میدان نبرد به خوبی مجهز میشدند، آنها مجبور بودند به نیروی دشمن خیلی نزدیک شوند تا با آن بجنگند. این مسئله باعث میشد طرفِ ضعیفتر، اما با توانایی مبارزه از راه دورتر (کمانداران)، در نهایت به یک مزیت بینظیر دست پیدا کند. درست همانطور که نبرد کشتیها با روی کار آمدن ناوهای هواپیمابر، منسوخ شد، ناوهای هواپیمابر هم به خاطر برد (فاصله نزدیکی که باید با دشمن داشته باشند) در مقایسه با موشک ها، منسوخ تلقی میشوند.
موشکهای بالستیک، بویژه موشکهای بالستیک «دی اف-۲۶» چین، میتوانند به آسانی از یک ناوگان هواپیمابر آمریکایی به لحاظ برد، پیشی گیرند. گزارشهای قبلی نشنال اینترست نشان داد که «برد هواپیمای تهاجمی یک ناو هواپیمابر با تجهیزاتی با ۹ تن تا قبل از سال ۲۰۱۸ صرفاً ۱۳۰۰ مایل (بیش از دو هزار کیلومتر) بود.» پیشنهاد هامز نشان میدهد که قابلیتهای مربوط به برد جنگندههای اف-۳۵ در مقایسه با پهپادها، موشکهای کروز و موشکهای بالستیک ناچیز به نظر میرسد.
نه تنها ناوهای هواپیمابر آمریکا به شکل فزایندهای در برابر حملات دوربرد آسیبپذیر شدهاند، بلکه توسعه مستمر فناوریهای موشکی با سرعت بسیار بالا، به گفته هامز متضمن «هر شلیک، انهدام یک هدف» برای کشتیهای آمریکایی است. در صورتی که این فناوری در مناقشههای آینده مورد استفاده قرار گیرد، ناوهای هواپیمابر غولپیکر و بسیار پرهزینه و آسیب پذیر نیروی دریایی آمریکا احتمالاً در همان ساعات اولیه متحمل تلفات زیادی خواهد شد.
به علاوه، نیروی دریایی آمریکا آماده نبرد در حوزههای چندگانه -که امری ضروری است- نیست. علاوه بر نقش سنتی نیروی دریایی و تهدید روزافزون موشکهای پرسرعت، این نیرو باید خود را آماده جنگهای سایبری، فضایی، پهپادی و مینگذاری کند. هر یک از این حوزهها مستلزم تجهیزات و فناوری خاص خودش است. نیروی دریایی همچنین باید سرمایهگذاریهای قابل توجهی روی کشتیهای بدون سرنشین کند تا بتواند خود را به پیشرفتهای قابل توجه روسها و چینیها در این زمینه برساند. سرانجام، نیروی دریایی با هزینههای هنگفتی برای جایگزین کردن زیردریاییهای هستهای کلاس-اوهایو با مدلهای جدید کلاس-کلمبیا طی دهههای آتی روبروست. این جایگزینیها برای حفظ قدرت بازدارندگی هستهای آمریکا ضروری است، اما «دفتر پاسخگویی دولت» تخمین میزند هزینههای توسعه و ساخت چنین تجهیزاتی بیش از ۱۱۵ میلیارد دلار است.
به گفته هامز، نیروی دریایی قادر نیست هزینه نگهداری کشتیهایی را که اکنون در اختیار دارد تأمین کند. اگر بخواهیم هزینههای مرتبط با ساخت جایگزینها و آمادگی برای تمامی ابعاد یک مناقشه را در نظر نگیریم. ناوهای هواپیمابر آمریکا به میزان چشمگیری این هزینهها را بالا میبرد؛ خرید یک ناو هواپیمابر هستهای به همراه بال هوایی اش، ۲۰ میلیارد دلار هزینه دارد؛ یک میلیارد دلار هم هزینه عملیات سالانه و هزینه حفظ و نگهداری سالانه و تأمین هزینههای ۴۰۰۰ خدمه آن است.
بنابراین، راه حل هامز این است که ناوهای هواپیمابر آمریکا به تدریج کنار روند و یک ناوگان بزرگ از کشتیهای کوچک و ارزان مسلح به موشک جایگزین آنها شود.
هامز همچنین استدلال میکند که پیشنهادش باعث افزایش ظرفیت نیروی دریایی برای بسیج سریعتر نیروها در صورت بروز بحران میشود. اگر کشتیهای کانتینری به صورت گسترده استفاده شوند، ملوانان غیرنظامی را نیز میتوان به عنوان اعضای ذخیره نیروی دریایی استخدام کرد و در عین حال این کشتیها را میتوان به سرعت با فناوری موشکی تطبیق داد و در صورت لزوم به میدان نبرد اعزام کرد. اگر آمریکا با یک قدرت جهانی دیگر وارد یک مناقشه تمام عیار دریایی شود، طرف پیروز احتمالاً کسی خواهد بود که موشکها و کشتیهای خودش را سریعتر جایگزین کند.
پیشنهاد هامز منتقدانی هم دارد. آنها استدلال میکنند که ناوهای هواپیمابر تواناییهای بسیاری دارند که ناوگان تجاری نمیتواند جایگزین آنها شود. ناوهای هواپیمابر قابلیت حمله مکرر به اهداف مستقر در ساحل را دارند و به شکل معناداری از نیروی هوایی آمریکا پشتیبانی میکنند و به راحتی میتوان آنها را با سیستمهای پیشرفته تسلیحاتی ارتقا داد و علی رغم آسیب پذیریهایشان، به خاطر قابلیت تحرکشان میتوانند بیشتر از پایگاههای زمینی دائمی دوام بیاورند. به علاوه، همانطور که در طول این بحث گفته شد، ناوهای هواپیمابر به لحاظ فرهنگی بخش مهمی از نیروی دریایی هستند و به لحاظ سیاسی محبوب هستند.
در انتهای این مطلب آمده است: نیروی دریایی طی بیش از هفتاد سال وارد یک نبرد دریایی گسترده نشده است، اما اکنون برای تطبیق خود با محدودیتهای بودجهای و چالشهای جدید جنگ دریایی امروز، باید با انتخابهای دشواری دست و پنجه نرم کند. در حالی که پیشنهاد هامز جنجالی و البته قابل درک است، اما ارزش آن را دارد که مقامات سیاسی و نظامی نیروی دریایی دست کم آن را بررسی کنند. این پیشنهاد نمونهای از تفکر نوآورانه است که برای کمک به حفظ سلطه دریایی آمریکا در دهههای آینده ضروری است.
انتهای پیام/
حالا دیگه ناوهای ترامپ مثل دایناسورهای تنبل و غول پیکری هستن که در صورت یکبار زمین خوردن دچار شکستگی های متعددی میشدن و همین باعث انقراض نسلشون شد.
با این کار بطور غیر مستقیم براحتی میتوانند اهداف خود را پیش ببرند.