به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، مدتی قبل مرد میانسالی با پلیس تماس گرفت و از سرقت خانه همسایهاش خبر داد و گفت: میدانستم همسایهمان خانه نیست، اما صداهای مشکوکی شنیدم به کوچه رفتم و دیدم دو مرد جوان از خانه همسایهمان بیرون آمده و سوار یک خودروی پژو شدند. شروع به داد و فریاد کردم. یک موتورسوار که متوجه ماجرا شد خودروی سارقان را تعقیب کرد، اما راننده که یک زن بود با سرعت فرار کرد.
به دنبال این تماس تحقیقات آغاز شد و در ادامه بررسیها کارآگاهان با شکایتهای مشابه مواجه شدند. سرقتها در محدوده شرق تهران رخ میداد و عاملان این سرقت فقط وسایل سبک و با ارزش را به سرقت میبردند. دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقت مورد بازبینی قرار گرفت و مشخص شد که در تمامی سرقتها دو مرد از خودروی پژو که راننده آن زن جوانی بود پیاده شده و با ورود به خانه نقشه سرقت را اجرا میکردند.
درحالی که تحقیقات برای شناسایی سارقان ادامه داشت، یکی از شاکیها به پلیس مراجعه کرد و سرنخی را در اختیار آنها قرار داد. او گفت: من عضو کانال تلگرامی هستم که وسایل دست دوم را به قیمت کمی میفروشد. دیروز لپتاپی را دیدم که چند وقت قبل از خودم به سرقت رفته بود.
با اطلاعاتی که مرد جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد، مأموران وارد عمل شده و با فروشنده قرار گذاشتند. با دستگیری متهم جوان به نام امیر، او به سرقتها با همدستی دختر مورد علاقهاش و یکی از دوستان خود اعتراف کرد.
متهم گفت: وضع مالیام خیلی خوب است و پدرم رستوران دارد. همین پول زیاد باعث شد تا دوستان ناباب به سراغم بیایند و هر شب مرا به مهمانی دعوت کنند. اما این شبنشینیها باعث اعتیاد من شد. اوایل کسی از این ماجرا باخبر نبود، اما آنقدر از پدر و مادرم پول گرفتم که راز این اعتیاد برملا شد. آنها خیلی سعی کردند که مرا ترک دهند، اما بیفایده بود، چون خودم نمیخواستم. در نهایت تصمیم گرفتند که دیگر به من پول ندهند، من هم برای تهیه موادم مجبور شدم دزدی کنم. سرقتها را با دختر مورد علاقهام به نام «طناز» و یکی از دوستانم به نام «سروش» انجام میدادم.
با اعتراف پسر جوان، طناز و سروش بازداشت شده و به جرم خود اعتراف کردند. به دستور بازپرس «ایرد موسی» از شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران متهمان در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفته و بررسیها در خصوص جرایم احتمالی آنها دارد.
گفتگو با متهم زن
کجا با امیر آشنا شدی؟
در پاتوق موادفروشها. رفته بودم شیشه بخرم، با امیر آنجا آشنا شدیم.
در سرقتها نقش راننده را داشتی؟
بله، چون دست فرمان خوبی داشتم. پدرم وضع مالی خوبی دارد و زمانی که دید من علاقه زیادی به رانندگی دارم مرا در کلاسهای رانندگی حرفهای ثبت نام کرد. در مسابقات اتومبیلرانی شرکت میکردم و برنده هم میشدم. امیر که رانندگیام را دید از من خواست در سرقتها همراه او شوم. چند باری هم به خاطر همین دست فرمان خوب توانستم از دست همسایهها و افرادی که ما را به عنوان سارق شناسایی کرده بودند فرار کنم.
چرا اعتیادت را ترک نکردی؟
با امیر چند باری ترک کردیم. حتی یکبار به شمال رفتیم و چند روزی اصلاً مواد مصرف نکردیم، اما همین که به تهران برگشتیم وسوسه مواد به سراغمان آمد.
منبع: روزنامه ایران
انتهای پیام/
تربیت مهم هست