دونالد ترامپ پس از ناکارآمدی تئوری «مرد دیوانه» و سیاست خارجی نامنسجم آمریکا در پرونده ایران، در ژاپن از راهبرد جدیدش که تکرار اقدامات روسای جمهور سابق آمریکا در برابر ایران است، رونمایی کرد.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، از آغاز رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، حداقل ۲۵ موضوع است که دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا معتقد است در دنیا هیچکس به اندازه او در این موارد نمیداند و نمیتواند انجام دهد. در لیست بلندبالای رئیسجمهور آمریکا که شامل گسترهای از سلاح هستهای تا تجارت میشود، «مذاکره» نیز جای دارد.
ترامپ معتقد است هیچکس بهتر از او نمیتواند مذاکره کند و به توافقی دست یابد که منافع آمریکا برای طولانیمدت حفظ شود. او با همین استدلال از بسیاری از توافقات و معاهدات بینالمللی خارج شد و تلاش کرد به توافقی بهتر برسد. خروج او از توافق هستهای با ایران (برجام) نیز با همین استدلال صورت گرفت و رئیسجمهور آمریکا تلاش کرد با روشی متفاوت، ایران را به میز مذاکره برای پذیرش توافقی جدید بکشاند. او در گام نخست تیم سیاست خارجی خود را تغییر داد و مایک پمپئو و جان بولتون را به تیم خود اضافه کرد تا با ظرفیتهای این افراد، حلقه تئوری «مرد دیوانه»، او را به خواستههایش برساند. بر اساس حلقه تئوری «مرد دیوانه» باید رئیسجمهور آمریکا از خود رفتارهای دیوانهوار و غیرقابلپیشبینی نشان دهد تا رقبا و کشورهای خارجی این کشور درگیر ترس و واهمه شوند و به درخواستهای آنان تن بدهند.
بیشتربخوانید: ادعای ترامپ: ایران هر وقت آماده باشد با ما تماس خواهد گرفت
علاوهبر این استراتژی، ترامپ و حلقه محدود سیاست خارجیاش، جنگ روانی گستردهای را علیه تهران آغاز کردند و کمتر روز و ساعتی بود که مایک پمپئو وزیر خارجه و جان بولتون مشاور امنیت ملی به همراه رئیسجمهور درباره ایران اظهارنظر خصمانهای نداشته باشند. آخرین سناریوی جنگ روانی آمریکا، القای آمادگی برای جنگ با ایران در پی اعزام ناو لینکلن به خلیج فارس بود. پس از اجرای این نمایش، آمریکا عملا آخرین ابزار خود را نیز در برابر ایران از میان برد؛ این دقیقا تکرار همان نمایشی بود که بولتون در وقایع ونزوئلا در پیش گرفت و با یک پوشه که روی آن نوشته شده بود اعزام پنج هزار نظامی به کلمبیا، تلاش کرد حکومت مادورو در ونزوئلا را سرنگون کند. حال آمریکا در برابر تهران هیچگزینه قابل اتکایی ندارد که از طریق آن بتواند تهران را برای یک مذاکره تحمیلی متقاعد کند. این به آن معناست که راهبرد خاص و متمایز یک سالونیم گذشته دونالد ترامپ علیه ایران رسما با شکست مواجه شده است. کاخ سفید دیگر نه ابزار قابلتوجهی برای تحریم ایران دارد و نه قابلیت تشدید جنگ روانی علیه تهران را، چراکه در هر دو مسیر، آنها تا انتهای مسیر را طی کردهاند. با شکست راهبرد دونالد ترامپ در برابر ایران، اظهارات هفتههای گذشته تیم سیاست خارجی آمریکا، نشان میدهد آنان راهبرد خود را در برابر ایران تغییر دادهاند. اظهارات دونالد ترامپ در ژاپن، نشانههای این تغییر راهبرد را بهوضوح به نمایش میگذارد.
در توکیو، از تمایل نخستوزیر ژاپن برای میانجیگری بین ایران و آمریکا جهت کاهش تنشها در منطقه حمایت کرد. وی گفت: «میدانم که آقای نخستوزیر و کشور ژاپن روابط بسیار خوبی با رهبری ایران دارند، پس منتظر میمانیم تا ببینیم چه اتفاقی میافتد.» وی درباره سفر احتمالی نخستوزیر ژاپن به ایران نیز تصریح کرد: «آقای نخستوزیر درباره آن با من صحبت کرده است و من معتقدم که ایران خواستار گفتگو خواهد شد. اگر آنها بخواهند صحبت کنند، ما نیز خواستار مذاکره خواهیم بود. خواهیم دید که چه میشود.... کسی نمیخواهد شاهد وقوع اتفاقات بد باشد، مخصوصا من.» رئیسجمهور آمریکا و نخستوزیر ژاپن سپس به سوالات خبرنگاران پاسخ دادند. ترامپ در پاسخ به سوالی درباره اظهارات «جو بایدن»، معاون رئیسجمهور پیشین آمریکا درباره کرهشمالی و موضوع ایران مدعی شد: «واقعا اعتقاد دارم که ایران میخواهد یک توافق (جدید) انجام دهد.
به نظر من این از زیرکی آنهاست. همچنین معتقدم که حصول آن (توافق) ممکن است.» ترامپ با ادعای اینکه پیش از بهدست گرفتن ریاستجمهوری، ایران یک کشور تروریست بود، افزود: «ببینید از زمانی که توافق هستهای ایران را نابود کردم، چه اتفاقی افتاده است... اکنون ایران در حال عقبنشینی (از منطقه) است، زیرا آنها درپی تحریمهای گسترده، مشکلات اقتصادی جدی دارند.» وی ادامه داد: «البته من اصلا به دنبال صدمهزدن به ایران نیستم. فقط میخواهم بشنوم که ایران به سلاح اتمی «نه» بگوید. به اندازه کافی در جهان بهخاطر تسلیحات اتمی مشکل داریم، پس ایران نباید سلاح اتمی داشته باشد. بهنظرم ما میتوانیم به توافق برسیم.» رئیسجمهور آمریکا ضمن اشاره به پتانسیل اقتصادی عظیم ایران، گفت: «به دنبال این هستم که به ایران اجازه دهم به عرصه (بینالمللی) باز گردد.
من ایرانیهای زیادی را میشناسم، آنها افراد بسیار بزرگی هستند. ایران شانس این را دارد که به یک کشور بزرگ تبدیل شود.» ترامپ با تاکید بر اینکه دولت وی به دنبال تغییر نظام ایران نیست، توضیح داد: «البته با همین حکومتی که دارند. ما به دنبال تغییر حکومت ایران نیستیم.... با توافقی که اوباما و بایدن امضا کرده بودند، ایران میتوانست در مدت زمان کوتاهی به سلاح اتمی دست یابد، بدون اینکه توافق را نقض کرده باشد. این چه توافقی است؟ پس نمیتوانستیم آن را قبول کنیم.»
این اظهارات دونالد ترامپ و سخن گفتن از مذاکره با ایران در حالی است که پیش از این مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا شروطی ۱۲ گانه برای آغاز مذاکره با تهران تعیین کرده بود و حتی چند هفته پیش در بررسی این شروط اعلام کرده بود ایران به هیچیک از این شروط پایبند نبوده است. پمپئو و بولتون نیز بارها از تلاش برای تغییر و سرنگونی حکومت در ایران سخن گفته بودند، اما حالا ترامپ نهتنها از تغییر حکومت ایران نمیگوید بلکه مدعی است با همین حکومت نیز کنار خواهد آمد. اظهارات ترامپ نشان میدهد او با فاصله گرفتن از روش گذشته خود در برابر تهران، راهبرد روسایجمهور سابق را در پیش گرفته است.
رونالد ریگان از ابتدای روی کار آمدن سیاست خصمانهای را علیه ایران در دستور کار خود قرار داد. او در جنگ روند همکاریهای واشنگتن ـ بغداد را تسریع کرد. همچنین نام عراق را از فهرست کشورهای «تروریست» خارج کرد تا بتواند راه را برای فروش تجهیزات نظامی به آن کشور باز کند. دولت ریگان، از شبکههای کودتا و براندازی در داخل ایران حمایت کرد و ارتباطهای آشکاری با سران منافقین درآمریکا برقرار ساخت. اما در سال ۶۵ رسوایی «ایرانگیت» به بار آمد. ریگان، رابرت مکفارلین، مشاور امنیت ملیاش را با گذرنامه جعلی همراه با مقادیری جنگافزار به تهران فرستاد تا به قول منابع خبری آمریکا «مذاکراتی آشتیجویانه با رهبران ایران» آغاز کند. ریگان در سخنرانی تلویزیونی گفت که بدون همکاری ایران، قادر به خاتمه بخشیدن به جنگ خلیجفارس نیستیم و بدون ایران امکان برقراری صلح بادوام در خاورمیانه وجود ندارد.» او برای رهایی از وضعیتی که به وجود آمده بود، برای بهبود روابط با ایران تلاش کرد. این رسوایی به تقلید از رسوایی سیاسی دیگری که پیش از این در زمان ریاستجمهوری نیکسون رخ داده بود و به «واترگیت» مشهور شده بود، «ایرانگیت» نام گرفت.
دولت جیمی کارتر سعی کرد بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با حکومت جدید در ایران ارتباط برقرار کند. به رسمیت شناختن انقلاب اسلامی در ایران و ارسال پالسهای مثبت در ظاهر حاکی از پذیرش خواست مردم ایران توسط دولت دموکرات کارتر بود. اما برخلاف این مواضع سفارت آمریکا در ایران به ستادی جهت اختلافافکنی داخلی و حمایت از جریانات تجزیهطلب تبدیل شد. با افزایش دخالت توطئههای آم ریکا و مشخص شدن نقش سفارت این کشور در بروز ناآرامیها تعدادی از دانشجویان سفارت آمریکا را تسخیر و جاسوسهای مستقر در آن را بازداشت کردند. نکته جالب اینکه در نامه کارتر به امام خمینی (ره)، او از «اهتمام جدی در راه تامین رضایت لازم مردم ایران برای حل مسالمتآمیز اختلافات موجود بین دو حکومت» گفت و تصرف سفارت آمریکا در تهران را «عکسالعمل موجهی برای جوانان ایران» خواند، با این حال دولت او، طرح حمله نظامی را در دستور کار خود قرار داد که این حمله در قالب عملیات طبس به شکست فضاحتبار نیروهای ویژه ارتش آمریکا ختم شد.
پیشنهاد مذاکره و تغییر سیاست در برابر ایران، تقریبا روش تمام روسای جمهور آمریکا بوده است. در دوران جرج بوش پدر، یکی از عمده مسائل آمریکا، سرنوشت گروگانهای این کشور در لبنان بود. بوش پدر سال ۱۹۸۹ در سخنرانی روز سوگند ریاستجمهوری غیرمستقیم از ایران خواست تا به آزادی گروگانها کمک کند. او در این سخنرانی گفت: «اگر مساعدتی در اینجا بشود، برای دورانی طولانی در خاطرها خواهد ماند. حسن نیت حسن نیت میآورد. خوشطینت بودن میتواند چرخی را به حرکت دربیاورد که تا مدتها به همین شکل حرکت کند.» بوش حتی پس از انتشار تصاویر اعدام یکی از آمریکاییها به خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل سازمان ملل متحد گفت: «میتواند امتیازهایی به ایران بدهد، البته تا جایی که لزومی به مواجهه مستقیم با آنها نباشد.» پس از آزادی گروگانها آمریکاییها که وعدههایی به ایران داده بودند، اعلام کردند: «ما گفتیم نشان دادن حسننیت باعث حسننیت متقابل میشود، ولی نگفتیم اگر ایرانیان گروگانها را آزاد کنند، بدون توجه به باقی قضایا، به این اقدام پاسخ مطلوب و مساعد میدهیم.»
دولت کلینتون ایران را خطری نامید که باید آن را «مهار» کرد. به دنبال آن، سیاست بحثبرانگیز «مهار دوجانبه» به اجرا درآمد که طبق آن ایالات متحده حضور نظامیاش در حوزه خلیجفارس را گسترش میداد تا ایران و عراق را «مهار» کند. در سال ۱۹۹۷، رئیسجمهور وقت ایران اعلام کرد: «تمامی درهای گفتگو و درک متقابل باید باز باشد تا امکان برقراری رابطه میان شهروندان ایرانی و آمریکایی به وجود بیاید.» دولت کلینتون از این فرصت استفاده کرد و چندین نامه به حکومت ایران نوشت. وی نوشت: «دولت آمریکا هیچقصد خصومتآمیزی در قبال جمهوری اسلامی ایران ندارد و به دنبال ایجاد یک رابطه خوب با دولت شماست» و آرزومند است تا «بنیان محکمی برای آینده روابط بهتر میان دو کشور بنا سازد.» با این حال دولت او بهجز اقدامات نظامی گسترده علیه ایران سعی کرد با تصویب قوانین و طرحهای تحریمی علیه ایران آینده روابط میان دو کشور را نیز تخریب کند، بهگونهای که اغلب تحریمهای اعمالشده در دوره اوباما رئیسجمهور سابق و همچنین دونالد ترامپ رئیسجمهور فعلی آمریکا ریشه در ریلگذاریهای تحریمی دوره کلینتون دارند.
۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آغازی بود بر عملیات علیه تروریسم محافظه کار دولت جورج بوش. او در همان سال برای از بین بردن القاعده به افغانستان حمله کرد. بنابر گزارشهای منابع خبری در این حمله نیروهای آمریکایی برای برخورد با تروریستها خواستار حمایت ایران شدند و در مواردی با چنین همکاریهایی توانستند به موفقیت دست پیدا کنند. در افغانستان هیاتهایی از ایران و آمریکا مذاکراتی نیز با یکدیگر داشتند، اما یکسال بعد، بوش در سخنرانی سالانه اش در کنگره، ایران را در کنار کرهشمالی و عراق به عنوان «محور شرارت» خواهند. این کشور سال بعد به عراق حمله کرد تا بهنوعی با محاصره ایران، تهران را به عنوان زنجیره بعدی محور شرارت، هدف بعدی حمله نشان دهد. ارتش آمریکا، اما در دو کشور افغانستان و عراق گرفتار شد و نیروهایش در این دو کشور با استقرار در داخل پایگاههای بتنی به حالت دفاعی تغییر وضعیت دادند. مبارزه گروههای جهادی در عراق باعث شد آمریکا بار دیگر از ایران کمک بخواهد، اما این کمک نیز در رویه آمریکا تغییری ایجاد نکرد و این کشور سیاستهای خصمانه خود را علیه تهران دنبال کرد.
باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا که با شعار «تغییر» بر سر کار آمد، ایران را نیز بهعنوان حوزهای برای اجرای شعارش در نظر گرفت. ارسال دو نامه به رهبری ایران و درخواست مذاکره و تعریف منافع مشترک بین دو کشور از جمله اقدامات اوباما بود. به گفته نیکلاس برنز، معاون وقت وزارت امور خارجه آمریکا در این نامهها اوباما تاکید کرده بود سیاست دولت او پیگیری تغییر رژیم در ایران نیست. او حتی آماده گفتگوهای مستقیم با تهران شده و اعلام کرده بود که حاضر است برنامه هستهای ایران را به رسمیت بشناسد. اوباما علیرغم اعلام چنین مواضعی در نامههایش، پس از حوادث انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸، با چرخش آشکار از مواضع قبلیاش به حمایت از تلاشها برای تغییر نظام در ایران پرداخت. فتنه ۸۸ همچنین باعث امیدواری آمریکا نسبت به بروز شکاف مردمی در ایران شد و این کشور را به سمت اعمال تحریمهای سنگین سالهای ۹۰ و ۹۱ پیش برد. اوباما سال ۲۰۱۳ و پس از شکست فتنه ۸۸، اعلام کرد بارها به شکل دیپلماتیک دست دوستی به سمت ایران دراز کرده است.
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/